انیمیشن Encanto تعریفی تازه از فرهنگ لاتین ارائه میدهد
مدتی است که با اکران انیمیشن جدید دیزنی یعنی Encanto (انکانتو) طرفداران آن مثل همیشه هیجانزده هستند و شنیدن نظرات مثبت و تحسین منتقدان، حال خوش آنها را دوچندان میکند. این انیمیشن ۲۴ نوامبر (۳ ...
مدتی است که با اکران انیمیشن جدید دیزنی یعنی Encanto (انکانتو) طرفداران آن مثل همیشه هیجانزده هستند و شنیدن نظرات مثبت و تحسین منتقدان، حال خوش آنها را دوچندان میکند. این انیمیشن ۲۴ نوامبر (۳ آذر ۱۴۰۰) اکران شد و حال با گذشت این چند ماه کم کم مطالب مرتبط و نکات پنهان آن توسط وبسایتهای مختلف منتشر میشود.
به احتمال زیاد تاکنون نکات زیادی از این انیمیشن شنیدهاید یا شاید اصلا خودتان آن را تماشا کرده و لذتش را بردهاید. یکی از موضوعاتی که شاید کمتر به آن پرداخته شده، تعریف تازهای است که این انیمیشن از فرهنگ کلمبیا و مردمان آن به تصویر میکشد. شاید مردمان جهان و حتی خودمان به عنوان مخاطب عام خیلی با این کشور و فرهنگ و آداب و رسومش آنطور که باید آشنا نیستیم و بعضا چیزهای منفی درباره آنها شنیده باشیم. نویسنده این مقاله از وبسایت polygon خودش اهل کلمبیاست و به همین بهانه آمده و به مطالب جالبی درباره دیدگاه اکثر افراد نسبت به کشورش و توانایی عالی این انیمیشن در تغییر این دیدگاهها اشاره کرده است.
وی به عنوان یک شخص کلمبیایی میگوید بر حسب تجربه او اکثر آمریکاییها تمایل دارند این کشور را به عنوان یک ایالت شکست خورده خشن، پر از مواد مخدر، زاغه نشین و بدون دار و درخت در نظر بگیرند، که اتفاقاً منشأ قهوههای مورد علاقه آنها نیز همین کلمبیا است. اما نمیتوان آنها را سرزنش کرد، چراکه بیشترشان کلمبیا را از طریق تماشای فیلما و تلویزیون میشناسند. در این میان تفاوت میان آثاری مانند سریال جنایی Narcos (که بر اساس زندگی پابلو اسکوبار، قاچاقچی معروف مواد مخدر کلمبیایی ساخته شده) یا Modern Family وجود ندارد.
نخست بد نیست نگاهی به معنی Encanto داشته باشیم، این کلمه در واقع به معنی جادو، طلسم، افسون، لذت و نشاط است. دیزنی سابقه پیچیدهای در به تصویر کشیدن فرهنگ های غیر اروپایی دارد. حتی فراتر از موارد واضح، مانند نمایش بومیان آمریکایی در پیتر پن در سال ۱۹۵۳ یا نژادپرستی ملایمتر پوکاهونتاس در سال ۱۹۹۵، سازندگان دیزنی هنوز با تصویرهای کلیشهای از رنگین پوستان دست و پنجه نرم میکنند. اولین قهرمان سیاهپوست دیزنی، در انیمیشن شاهزاده خانم و تیانای قورباغه، در سال ۲۰۰۹ معرفی شد. در حالی که او خودش به یک چهره محبوب تبدیل شده بود، فیلمش بلافاصله به علت محتوای ضد نژادپرستی مورد توجه قرار گرفت.
چند سال بعد، انیمیشن Moana به طور کلی مورد استقبال قرار گرفت، اما سوی جوامع جزیرهای اقیانوس آرام مورد انتقاداتی قرار گرفت. با این حال، این یک نقطه عطف واضح در نحوه برخورد استودیو با شخصیتهای سفید پوست و سیاستهای مربوط به آن بود. موانا عمیقا تلاش میکرد ترکیبی از فرهنگهای مختلف را برای مخاطبان به تصویر بکشد و اشارههای آن به فرهنگ پلینزی صرفاً آرایش و نحوه لباس پوشیدن آن نیست، بلکه اجزای اصلی داستان و مضامین او هستند.
حال نوبت به صحبت درباره انیمیشن Encanto میرسد، که فقط در مجموعهای از فرهنگهای مشابه، مانند سریال الهام گرفته از فرهنگ لاتین، Elena of Avalor، جریان ندارد. جرد بوش، بایرون هاوارد و شریس کاسترو اسمیت نویسندگان و کارگردانان Encanto قصد داشتند داستان خود را به صراحت در کشور واقعی کلمبیا تنظیم کنند. سابقه اخیر شرکت آنها در نمایندگی مطمئناً نشانه خوبی بود، اما سابقه هالیوود در به تصویر کشیدن کلمبیا دلیل کافی برای شک و تردید بود.
با نزدیک شدن به شب افتتاحیه انکانتو، همه این نگرانیها در میان هیجان کلمبیاییها به وضوح به چشم میخورد. اما بدون شک بسیاری از آنها با تماشای بخش کوچکی از داستان، خیالشان به سرعت راحت شد. آنها وقتی دیدند خانواده اصلی این داستان، یعنی مادریگلها مانند میلیونها کلمبیایی واقعی، توسط نیروی انتزاعی و همهجانبهای که ما آن را به سادگی «خشونت» مینامیم از خانهشان آواره شدهاند، بدیهی به نظر میرسید که بوش، هاوارد و اسمیت نهتنها از جایگاه تفاهم، بلکه عشق آمده بودند.
انیمیشن Encanto داستان خانوادهای را روایت میکند که توسط یک شمع جادویی، یک سری موهبت دریافت کردهاند. در واقع پدربزرگ و مادربزرگ این خانواده در زمان جوانی خود و در حین فرار از دست استعمارگران، مجبور شدند که جلوی این افراد ایستادگی کنند و پس از کشته شدن پدربزرگ، شمعی جادویی قدرتی به همسر او داده و او توانست توسط همین قدرت از خانواده و دیگر همشهریانش دفاع کند.
در طول سالیان دراز خانواده مادریگل این موهبت را در اختیار دارند و هر یک از اعضای این خانواده وقتی به سن مشخصی میرسد، یک موهبت خاص دریافت میکند. یکی زورش زیاد میشود و دیگری میتواند صدای همه افراد را از فرسنگها بشنود و… . خانواده مادریگل قدرت اصلی شهری که در آن زندگی میکنند هستند و در خانهای جادویی زندگی میکنند. مادربزرگ رییس این خانواده است و «میرابل» قهرمان این قصه. او تنها عضو خانواده است که از این موهبت بی نصیب مانده و همین موضوع باعث به وجود آمدن درگیریهای درونی او با خودش و اختلافاتش با خواهرش ایزابل و مادر بزرگش میشود.
در این داستان میرابل پس از آنکه میبیند خانهشان به ویرانی کشیده شده، سعی میکند راهی برای محافظت از خانواده پیدا کند. میرابل دنبال هدفی برای زندگی خودش است چرا که نمیخواهد نادیده گرفته شود. به این ترتیب او دست بهکار میشود و پس از مشورت با خواهرش است که میفهمد باید چه کند و شجاعت خودش را در راه پرخطری که سرنوشت برایش چیده، از دست نمیدهد.
مشکلات کلمبیا برای افراد این کشور آنقدر ذاتی هست که آگاهی از آنها تقریبا از بدو تولدی برایشان ضروری به نظر می رسد. فتح نسل کشی توسط اسپانیا و همچنین فرآیند استقلال دهی متعاقب آن، زمینه را برای یک تاریخ بسیار آشفته ۲۰۰ ساله فراهم کرد. نُه جنگ داخلی بین لیبرالها و محافظهکاران در طول قرن نوزدهم منجر به یک شکاف ملی غیرقابل حل شد که در آن تنها همپوشانی بین دو طرف، استثمار و اخراج طبقه فرودست روستایی عمدتاً نژادپرستانه بود.
تنشهای طبقاتی بهطور پیوسته افزایش یافت تا اینکه ظهور جهانی کمونیسم، جنگ چریکی چپ را به وجود آورد و در مقابل آن شبهنظامیان فاشیست را در سراسر کشور به وجود آورد. این خلاصهای بسیار مختصر و حتی سخاوتمندانه از تاریخ ملی کلمبیاست، اما هنوز جزئیتر از تصویری است که جهان اول از آنها دارد. با این حال، منطقی است که با فراگیر شدن این محیط خشونت آمیز، بیشتر رسانه ها روی همین جنبه تمرکز کنند. به هر حال خشونت تقریباً همه خانوادههای کلمبیایی را لکهدار می کند.
مجموعهای از مشاوران از حوزههای مختلف که برای اطمینان از صحت فیلم آورده شدهاند - ممکن است درباره این مشکل با نویسنده و کارگردان صحبت کرده باشد. چراکه این انیمیشن دیزنی نمیتواند مانند بسیاری از آثار دیگر گذشته خشونتآمیز کلمبیا را نشان دهد. تمرکز فیلم کلمبیایی دیزنی بر یافتن مکانی عاری از آن رنج ذاتی است: مکانی که مردم می توانند با خیال راحت آن را «خانه» بنامند.
نویسنده این مطلب میگوید:« بنابراین، وقتی که وقتی بسیاری از رسانههای مربوط به کشور ما بر روی این چرخههای باطل خشونت متمرکز شدهاند، در صنعت سرگرمی و جهان انیمیشن Encanto غرق میشویم. چه معجزهای است که ما هنوز پس از این همه مدت، هنوز چیزهای زیبایی برای دیزنی داشته باشیم تا به تصویر بکشد، از سبکهای موسیقی منحصر به فرد گرفته تا غذاهای خوشمزه و سنت غنی داستانگویی.
همانطور که مادریگلها کشف کردند، این یک معجزه است که ما هنوز هم میتوانیم این هدایا را به اشتراک بگذاریم. این جمله که میگوید «نمایندگی مهم است» به یک کلیشه تبدیل شده، به خصوص که این بازنمایی تنها به صورت سطحی به مشکلات فرهنگی بزرگتر رسانههای هالیوود می پردازد. با این حال، نمی توان انکار کرد که دیدن دنیای خودتان در قالب افسانههای نمادین و بلاک باسترهای انیمیشن قدرت خاصی به شما میدهد.
اعتماد فرهنگی به انیمیشن Encanto کمک کرد تا کاریکاتورها و کلیشهها را پشت سر بگذارد تا چیزی بسازد که مطابق با موضوعاتش باشد. این رویکرد که برای اولین بار ساخت موانا اجرا شد، نشان میدهد که گامی در مسیر درست برای دیزنی در زمینه داستانگویی خارج از حباب اروپایی است. آیا این محصول یک شرکت چند میلیارد دلاری است که میفهمد جذب کردن به بازارهای متنوعتر چه تجارت خوبی است؟ البته!، اما این مانع از آن نمیشود که بازیکنان کوچکتر در این سیستم با عشق به یک پروژه شخصی نزدیک شوند.
آنها تصمیم گرفتند چیزی بسازند که با مردم در سراسر جهان طنین انداز شود - اما به طور خاص با کلمبیاییها، زیرا می دانند که آنها نمیتوانند همیشه چنین احساسی داشته باشند. و اگر واکنشهای اولیه اینجا در کلمبیا نشانهای از آن باشد، بدان معنی است که این انیمیشن به هدف خود رسید. نه به خاطر تصمیمات بدبینانه شرکت، بلکه به این دلیل که هنرمندان پشت فیلم به آن اهمیت میدادند.
مادریگلها پس از بحث و جدل در کل فیلم درباره چگونگی نجات خانه و مقصر تخریب قریبالوقوع آن، در نهایت باید بپذیرند که معجزه آنها خانه جادویی یا موهبتهای جادویی آنها نبوده است. در واقع، معجزه این است که پس از این همه سال، خانواده به نوعی متوجه شده اند که چگونه در مواجهه با فاجعه پیشرفت کنند و چظور عشق، زیبایی و اجتماع را در آن ایجاد کردند و این موضوع به تنهایی از ازرش زیادی برخوردار است.
در فرآیند ریشهگذاری عمیق فیلم در فرهنگ کلمبیا، چه از طریق موسیقی خوب تحقیق شده لین-مانوئل میراندا که شامل انواع ژانرهای منطقهای است و چه از طریق بازیگران منحصربهفرد شخصیتهایی که قصد دارند کشوری عجیب و غریب و متفاوت را در بر گیرند، انکانتو در بهکارگیری المانهای مختلف فرهنگی بسیار موفق عمل کرده. شادی را در هنر، طبیعت، میراث آن، و بیش از هر چیز در مردمش می توان یافت. نکته دیگر، عدم وجود ویلنها یا یک چهره خشن در داستان بود که دیزنی عمدا این تصمیم را گرفته بود، انتخابی که به واقعگرایی داستان آن کمک دوچندانی کرده است.
در انیمیشن Encanto، بر خلاف تمام توصیفات آمریکایی دیگر از کلمبیا، جایی برای خشونت یا عاملان آن وجود ندارد و تمرکز بر بازماندگان است، زیرا کلمبیا همین است: کشوری از مردمی که تمام تلاش خود را می کنند تا علی رغم خودشان، پیشرفت کنند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خعیلی دیگه دارید بها بهش میدید!
همچین مالیم نبود?
خیلی کارتون خوب و مفهومی بود
مخصوصا این که میگفت نیاز نیست همیشه بی نقص باشی و هیچکس کامل نیست
در حالی که بقیه ازت انتظارات زیاد دارن
واقعا این انمیمیشن شاهکاره
عاشق اون تیکه از موسیقیشم که میگه
کلللللللللللللمبیاااااااااااااااااااااااااا