ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سریال

نگاهی به فصل دوم سریال Dark – دیوانه‌وارترین سریال نتفلکیس

فصل دوم بهترین سریال ماوراءالطبیعی نتفلیکس (نه منظور استرنجر تینگز نیست) اکنون منتشر شده است. دارک، سریال آلمانی زبانی است که سفر در زمان، فلسفه و افکار شیطانی را چنان ماهرانه با هم در می‌آمیزد ...

پرنیان عنبری
نوشته شده توسط پرنیان عنبری | ۲۲ تیر ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

فصل دوم بهترین سریال ماوراءالطبیعی نتفلیکس (نه منظور استرنجر تینگز نیست) اکنون منتشر شده است. دارک، سریال آلمانی زبانی است که سفر در زمان، فلسفه و افکار شیطانی را چنان ماهرانه با هم در می‌آمیزد که دنبال نکردن آن غیرممکن می‌شود. چند روزی می‌شود که فصل دوم سریال Dark عرضه شده و طرفداران را از خود بیخود کرده است.

فصل دوم سریال Dark

فصل اول سریالی که Jantje Friese و Baran bo Odar ساخته‌اند در سال 2017 منتشر شد و داستانِ جناییِ کابوس‌وار و پیچیده‌ آن در سال‌های 1953، 1987 و 2020  اتفاق می‌افتد. این سه دوره در عین حال که از هم متمایز هستند، بسیار مرتبط و وابسته هستند. مضمون فیلم درباره‌ بچه‌دزدی، کرم‌چاله‌ها، خیانت، فروید و سوالاتی در رابطه با سرنوشت و اختیار است. دارک همچنین به لطف این مسئله که هر یک از شخصیت‌های آن را در سه زمان متفاوت می‌بینیم یکی از بزرگ‌ترین گروه بازیگران را دارد: نقش هر شخص در هر یک از این دوره‌ها را بازیگری متفاوت اجرا کرده است. تمام این مسائل باعث می‌شود هر بیننده‌ای هوس کند نموداری از این که هر کس کدام شخص است، در کدام زمان و مکان حضور دارد و ارتباطش با بقیه‌ افراد چیست، رسم کند.

نمی‌شود کسی دارک را سرسری نگاه کند و بدون به یاد داشتن اتفاقات فصل اول به سراغش برود. نوشتن خلاصه‌ فصل پیش به‌خاطر جزئیات زیاد و پیچیدگی داستان کار راحتی نیست (در این مطلب سعی کردیم این کار را انجام دهیم) اما اگر بخواهم مختصر بگویم، داستان فیلم در شهرِ غیرواقعیِ ویندن (Winden) می‌گذرد. در جنگل مجاور این شهر غاری وجود دارد که از زیر نیروگاه اتمی می‌گذرد و در واقع گذرگاهی بین‌زمان‌های مختلف است. این غار پیوندی ناگسستنی با وقایع شومی که در ویندن اتفاق می‌افتد، دارد؛ مثلا مفقود شدن چندین کودک (که جسد بعضی از آن‌ها با پرده گوش پاره شده و چشمان سوخته پیدا می‌شود)، شبکه‌ پیچیده‌ای از دوستی‌‌ و خیانت بین اهالی شهر، وسیله‌ای که ممکن است بتواند چرخه‌ بی‌پایان زمان که باعث تاثیر گذشته، حال و آینده بر یکدیگر شده است را متوقف کند و همچنین کشیش بدنهادی به نام نوآ (Noah) که بنظر می‌رسد این اتفاقات نتایج عقاید متعصبانه‌ او است.

در ابتدای فصل یک می‌بینیم که پدر یوناس (با بازی Louis Hofmann)، مایکل، خودکشی کرده است و بعدتر معلوم می‌شود مایکل همان میکِل در سنین بزرگسالی است، بچه‌ای هم‌عصر یوناس که ناخواسته به سال 1986 سفر می‌کند.

در قسمت آخر فصل اول یوناس سر از آینده‌ای ترسناک و جنگ‌زده در می‌آورد. در ابتدا ممکن است به‌نظر برسد وجود چهار خط‌زمانی زیاده روی است اما سازندگان فیلم خط داستانیِ سال 2053 را در ویندن  — که در اثر فاجعه‌ی نامعلومی نابود شده —  ماهرانه به پیش می‌برند. اهالی این ویرانه‌ پادآرمانشهری، ارازل و اوباشی  هستند که اجازه نمی‌دهند کسی به خرابه‌های نیروگاه هسته‌ای (ملقب به منطقه‌ مرده)، وارد شود. در این منطقه‌ ممنوعه چیزهای تکان دهنده‌ای می‌توان کشف کرد. یوناس با استفاده از نوارهای قدیمی که یافته است، راهی برای بازگشت به خانه پیدا می‌کند.

فصل دوم سریال Dark

اما قبل از این که ادامه‌ ماجرای یوناس را ببینیم، سریال به سراغ خط داستانیِ ویندن در سال 2020 می‌رود. نیروی پلیسی به اسم کلازن (با بازی Sylvester Groth) به این منطقه فرستاده شده تا پرونده‌ افراد ناپدید شده را حل کند. در سال 1987 نیز کلودیا (با بازی Julika Jenkins) مدیریت نیروگاه هسته‌ای را برعهده دارد. او با مسائلی دست و پنجه نرم می‌کند که منجر به فرا رسیدن آخرالزمان در شش روز آینده می‌شود.

فصل دوم سریال Dark، همچنین ویندنِ سال 1921 را نشان می‌دهد: مرد جوانی همکارش در حفر تونل را به قتل می‌رساند (می‌دانیم که این تونل بعدتر به پورتالی برای سفر در زمان تبدیل می‌شود). تعداد خطوط داستانی‌ بیشتر از آن است که یک سریال معمولی از پسش بر بیاید. اما دارک هر کدام از روایت‌ها را طوری جلو می‌برد که نهایتا تمام آن‌ها به هم گره می‌خورند. در چهار اپیزود اول، بیشترِ بخش‌های داستان گسترش می‌یابند، روابط کلیدی داستان توسعه پیدا می‌کند، شخصیت منفی جدیدی به داستان اضافه می‌شود و حقایق تازه‌ای نیز برملا می‌شود.

بار اصلی داستان را رازهای پنهانی متعدد فیلم به دوش می‌کشند و بنظر می‌رسد همه چیز حول دری در یک غار زیرزمینی می‌چرخد. به طور خلاصه، در فصل جدید انرژی زیادی بر نشان دادن نقش، خاستگاه و وفاداری نوآ در این نقشه‌ برنامه‌ریزی شده گذاشته‌اند. از طرف دیگر، حالا که دریافته‌ایم غریبه‌ای که در فصل یک به ویندن آمد، یوناسِ بزرگسال بود، نقش کلیدی او در داستان برایمان پررنگ‌تر می‌شود.

فصل دوم سریال Dark

دارک ابعاد داستان را بیش از پیش گسترش می‌دهد و شخصیت‌های آن مدام در موقعیت‌های متنوع و غیرمنتظره خودِ جوانتر یا پیرترشان را ملاقات می‌کنند. فصل دوم سریال Dark در همین راستا با مسائلی اساسی راجع به «اختیار انسان» و «برنامه‌ی الهی خداوند» نیز دست و پنجه نرم می‌کند.

همچنین دکتر اچ.جی. تانهاوس (که نامش یادآور نویسنده‌ی رمان‌های علمی تخیلی، اچ.جی. ولز است) یکی از فرضیه‌های پایه‌ای فیلم را توضیح می‌دهد: پارادوکسِ بوت استرپ (یا تناقضِ خود راه اندازی!). این پارادوکس می‌گوید اگر شیئی یا اطلاعاتی از آینده به گذشته فرستاده شود، این عمل چرخه‌ای ایجاد می‌کند که در آن، شیء یا اطلاعات مورد نظر دیگر مبدا مشخصی ندارد، صرفا بدون این که هیچ‌وقت ساخته شده باشد وجود دارد.

صرف نظر از این که پیچدگی داستان به خاطر پارادوکسِ توضیح داده شده شدت می‌گیرد، دارک روند روشنی دارد. نویسندگی‌ آن عناصر بی‌شمار داستان را با چیره‌دستی مدیریت می‌کند. به علاوه، سریال باید عناصر و قطعات زیادی را حول نظریه‌هایی که مطرح کرده، حرکت دهد و در این راه جر زنی نمی‌کند؛ هر قطعه را طوری می‌چیند که هر چند ممکن است شرایط عجیبی ایجاد کند، با شخصیت‌ها و منطق دنیایش مطابقت دارد.

فصل دوم سریال Dark

با ادیت جسورانه‌ی Boris Gromatzki و موسیقی متن دلهره‌آور Ben Frost، کارگردان هیچ وقت کنترل داستانِ چندشاخه‌اش را از دست نمی‌دهد. زیبایی شناسیِ شوم و تاریک او، باعث رخنه کردن وحشت در بیننده می‌شود و حتی در لحظات اوج گرفتن جنون هم، او و فیلم‌نامه نویس اطمینان کسب می‌کنند که درگیری‌های احساسی و روانی شخصیت‌ها، مهم‌ترین وجه داستان باقی بماند. همگام با تیتراژ کلایدسکوپ‌نمای مسحور کننده‌، دارک لبریز است از لحظاتی با دوگانگی و تقارن تصویر و روایت. نتیجه، داستانی است که همانند نماد باستانی اورُبُرس هم خودش را می‌خورد و هم به خودش زندگی می‌بخشد. تعبیری که اساس یکی از به یادماندنی‌ترین  سریال‌های علمی-تخیلیِ جنایی است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (3 مورد)
  • هامون
    هامون | ۱۳ فروردین ۱۳۹۹

    اگر میشه تحلیل قسمت اخر فصل دو هم بزارید
    در ضمن در مقاله قبلی نوشته بودید که نوا فقط در یک سن نشان داده میشود اما در سری جدید مشخص میشود نوا هم با جوانیه خود در سال ۱۹۲۱ در ارتباط است اما همچنان با کلی حرف های ناگفته کشته میشود

  • Ardeshir
    Ardeshir | ۱۱ مرداد ۱۳۹۸

    خیلی خوب توضیح دادید. وقتی بحث زمان و وابستگی سلسله رویدادها در سریال رو میپذیریم به سادگی می تونیم نتیجه بگیریم راه‌گریزی برای شکستن این روند تکراری و مداوم وجود نداره. روشن بود که قسمتهای پایانی فصل دو چطور پیش میره. اینجا به نظر من نقطه ضعف سریال بود. فرار از چرخه ممکن نیست. همان طور که انتظار داشتم هیچ راهکاری وجود نداشت تا چرخه بشکنه و همه چیز از نو با حذف تمام اتفاقات ناگوار شروع بشه. این ممکن نبود. به روشنی در قسمت پایانی فصل دوم این ایراد بزرگ با یک صحنه تقریبا ۵ دقیقه ای دیده میشه. لحظه مرگ martha مارتا نیلسن . جایی که برای فرار از ایراد بزرگ سریال طراحی شده. و ناگهان از یک دنیا یا یک سیاره دیگر صحبت میشه!
    بدون شک هر سریالی ایرادات خودش رو داره. اما این سریال واقعا با وجود تعداد زیادی شخصیت عالی پیش میره.
    اگر قرار باشه فصل سه در کار باشه ، باید منتظر ماجراها و نوآوری های بسیار باشیم.

    • مهران
      مهران | ۱۵ آذر ۱۳۹۸

      در واقع ایراد بزرگی وجود نداشت. چرخه نباید بشکنه. در واقع ممکنه بیننده انتظار داشته باشه که یوناس باید یه جایی یه کاری بکنه که این اتفاقا تموم بشه ولی هدف سریال نشون دادن یک چرخه کامل به بیننده بود و اصلا قرار نبود چیزی عوض بشه. در انتها هم با اومدن مارتا ایراد ذهنی بیننده رو رفع میکنه و موضوع جهان های موازی رو پیش میکشه و داره میگه که در جهان موازی با این جهان مارتا زنده اس و هر جهانی داستان غیرقابل تغییر خودش رو داره.

مطالب پیشنهادی