نقد فیلم Moonfall – نبرد با نیمه تاریک ماه
اخیراً آدام مککی با فیلم «Don't Look Up» نگاه ما را به یک ستارهٔ دنبالهدار دوخت تا جهان را به یک فاجعه آخرالزمانی بدل کند، و حالا رولاند امریش از ما میخواهد که همین کار ...
اخیراً آدام مککی با فیلم «Don't Look Up» نگاه ما را به یک ستارهٔ دنبالهدار دوخت تا جهان را به یک فاجعه آخرالزمانی بدل کند، و حالا رولاند امریش از ما میخواهد که همین کار را انجام دهیم؛ البته این بار عامل آخرالزمان یک «ماه شرور» است. با این حال، امریش برخلاف مککی علاقهای به انتقاد از انکارگرایان، روندهای احمقانه اینترنتی یا سردرگمی جامعه توسط رسانههای مجازی ندارد. به جای آن امریش بینندگان را در میانه چند سکانس اکشن قرار میدهد و آنها را به سفری به ناشناختهها، غیرممکنها، به آینده دور و حتی گذشتههای دورتر و فراتر از افق عقل سلیم، یعنی به مرزهای حماقت انسانی و حتی بیشتر از آن میبرد! در ادامه با نقد فیلم Moonfall همراه ویجیاتو باشید.
وقتی صحبت از فیلم فاجعهای به میان میآید، نام رولاند امریش اسمی است که بارها و بارها بر زبان جاری میشود و دلیل خوبی هم برای تکرار آن وجود دارد. این کارگردان تعدادی از نمادینترین و پیشگامترین فیلمهای این ژانر از «روز استقلال» تا «روز پس فردا» را برای ما به ارمغان آورده است که هر کدام یک قدم بیشتر از گذشته به سمت سینمای پاپ کورنی پوچ برداشتهاند. با این حال، رولاند امریش با Moonfall فیلمی میسازد که چنان درگیر روایت پیچیدهاش میشود که فراموش میکند هیجانانگیز یا سرگرمکننده باشد. این اثر سینمایی از نظر سکانسهای اکشن در مقیاس بالا یا دستاوردهای بصری فیلم کوچکی نیست، اما حتی اینها هم انرژی خاصی ندارند زیرا برای نمایش سناریو کسلکننده فیلم تا پرده پایانی کنار گذاشته میشوند.
ما به عنوان مخاطب سینمای امریش میتوانیم تمام نقوش مورد علاقه این هنرمند را در فیلم جدید او بیابیم: فاجعههای غمانگیز که زمین را بهطور تماشایی مانند «روز پس فردا» یا «2012» ویران میکنند، سفرهای ستارهای در جستجوی تمدنهای بیگانه مانند «Moon 44» و «دروازه ستارگان» یا بیگانگانی از فضای بیرونی که مستقیماً از «روز استقلال» بیرون آمدهاند که مایل به نابود کردن تمام بشریت هستند؛ به علاوه تعداد انگشت شماری از ترفندهای بصری کاملاً جدید و نکات ریز داستانی که طرفداران آثار این فیلمساز را خوشحال خواهند کرد.
اما بقیه مخاطبان با ناباوری فزاینده و سردرگمی کامل به صفحه خیره خواهند شد. زیرا آنچه در ابتدا کاملاً پوچ و پاپ کورنی به نظر میرسد صرفاً یک پیش درآمد است. امریش در ادامه هرگونه محدودیت طرح داستانی را کنار میگذارد و لایههای عمیق تری از پیچشهای داستانی عاری از منطق ابتدایی را به فیلم خود تزریق میکند؛ پیچشهایی شامل تئوریهای توطئه و شبهات علمی پیرامون نیمه تاریک ماه! در ادامه تماشاگر اگر بتواند قواعد بازی پیشنهادی کارگردان آلمانی را کشف کند، این شانس را دارد که از نمایش فیلم لذت زیادی ببرد؛ در غیر این صورت تماشای این فیلم، چیزی جز دور ریختن وقت ارزشمند نیست.
من به دلیلی در مقدمه از مککی نام بردم، زیرا Moonfall تقریباً شبیه به Don't Look Up شروع میشود. این بار نه دانشمندان، بلکه یک طرفدار بومی تئوریهای توطئه، یک واقعیت مثلاً پیچیدهای را کشف میکند: زمین در معرض یک فاجعه است، در واقع ماه از مدار خود خارج شده و در یک حرکت مارپیچی به سیاره زمین نزدیک شده است. اما این تازه شروع کار است. چرا که امریش یک ماده سیاه مرموز و هوشمند از فضا را به داستان اضافه میکند که به فضانوردان حمله کرده و به نوعی با زمین مرتبط است. سپس داستان پدال گاز را فشار میدهد و هیچ گونه سناریو احمقانهای را از طرح خود دور نمیکند.
رولاند امریش با این فیلمنامه مضحک ماهیچههای تخیل خود را خم میکند و علاوه بر آن کمی حماقت و بی منطقی را نیز به آن تزریق میکند. ایده و سناریو فیلم به قدری پیچیده و احمقانه است که باید پرسید چه کسی اولینبار آن را بیان کرده است!؟ برای اینکه داستان زیاد فاش نشود، چون لذت دنبال کردن طرح بر اساس شگفتیهای بعدی است، فقط میگویم که خدا را شکر که درون این فیلم هیتلر را در حال تاختن بر دایناسور در سمت تاریک ماه نمیبینیم!
سناریو مضحک Moonfall شاید برای چنین فیلم پرهزینهای مفهومی جالب و هیجانانگیز به نظر برسد، اما فیلم به نحوی از پتانسیل خود به عنوان یک فیلم فاجعهآمیز مهیج غفلت میکند و در عوض تصمیم میگیرد خود را به یک درام علمی تخیلی توسعه نیافته تبدیل کند. هیچ کس این فیلم را نمیبیند تا روی داستانهای فرعی ضعیف و نیمه کاره فیلم درباره ازدواجهای شکست خورده و فرزندان از هم جدا شده سرمایه گذاری کند. در عوض مخاطب برای دیدن هرج و مرج و آشفتگی که پیش فرض آخرالزمانی فیلم وعده میدهد، به پای این اثر مینشیند. اما در بیشتر موارد، فیلم از فاجعه اصلی خود صرفاً به عنوان پسزمینهای استفاده میکند تا شخصیتها و روابط مسخرهشان را بررسی کند.
اما شخصیتهای Moonfall جالب نیستند. آنها عمدتاً تک بعدی هستند و به طور کامل توسط تواناییها و روابطشان با یکدیگر تعریف میشوند تا شخصیت فردی خودشان. تنها استثنا شخصیت برایان با بازی پاتریک ویلسون است که در طول فیلم سفری از خودشناسی و پذیرش را طی میکند که در واقع لحظاتی از طنین و احساسات واقعی را در خود دارد. با این حال، جان بردلی یکی از خسته کننده ترین و غیرضروری ترین شخصیتهایی است که این فیلم احتمالاً میتوانست به تصویر بکشد.
او منحصراً به عنوان «کارشناس» فیلم عمل میکند و در هر مرحله ممکن، طرح را به طور غیرضروری برای مخاطب توضیح میدهد؛ آن هم با واژگانی که تقریباً تماماً از فیلم «به اینجا نگاه نکن!» وام گرفته شده است. بنابراین حضور این شخصیت نه تنها این فیلم را از تنش واقعی منحرف میکند، بلکه با این فرض که مخاطبان عادی نمیتوانند داستان اصلی را بدون یک راهنما دنبال کنند، به شعور مخاطب نیز توهین میکند.
باید توجه داشت حتی برای فیلمی که قرار است یک ویترین اکشن بی فکر باشد، همچنان به دیالوگهای جذاب و پیشرفت داستانی جالب نیاز دارید تا تماشاگران را به داستان فیلم خود بچسبانید، اما Moonfall دارای دیالوگهای واقعاً بدی است، با شخصیتهایی که اغلب خطوطی را ارائه میدهند که کاملاً بر خلاف شخصیت آنها است و کاملاً غیر طبیعی به نظر میرسد. این مانع از رشد شخصیتها میشود و ما را از ارتباط واقعی با کسی فراتر از یک اسم باز میدارد.
من مطمئن هستم که کسی بالاترین انتظارات را از فیلمی چون Moonfall نداشته، اما به نحوی آن همچنان یک ناامیدی بزرگ است. و این مایه شرمساری برای شخص رولاند امریش است، زیرا در زیر چندین لایه شخصیتهای یکنواخت و نمایش بیوقفه حوادث گوناگون، پتانسیل یک فیلم عالی در این اثر وجود دارد. در واقع، چندین فیلم سرگرمکننده در Moonfall وجود دارد. در واقع در دل این اثر شلوغ یک فیلم فاجعهآمیز هیجانانگیز و یک درام خانوادگی خوب وجود دارد، و حتی یک طنز هوشمندانه درباره وضعیت علم مدرن؛ اما فیلم تلاش میکند تا حد زیادی داستانهای پیچیده را باهم ترکیب کند، اما هر یک از این رشتهها در نهایت توسعه نیافتهاند و پرداخت ضعیفی دارند.
به طور خلاصه: Moonfall از آن دسته فیلمهایی است که دقیقاً همان کاری را که در تریلر یا پوستر میگوید انجام میدهد. این فیلمی است که نه به دنبال اختراع مجدد چرخهای یک ژانر است و نه سعی در پیشی گرفتن از برخی از تصاویر فاجعهبار گذشته دارد. این فیلم به سادگی چیزی را ارائه میدهد که کارگردانش با آن شناخته میشود. تماشای فیلمی مانند Moonfall یادآور خوبی است که خیر بر شر پیروز میشود و همیشه روزنهای از امید وجود دارد، حتی در تاریکترین زمانها.
در نتیجه Moonfall زندگی شما را تغییر نمیدهد، و در مراسم اسکار روی تخته جوایز نمینشیند، اما مخاطب خودش را دارد. اگر این تمام چیزی است که در حال حاضر میخواهید، و حاضرید بپذیرید که احتمالاً این فیلم را بارها قبلاً دیدهاید، پس برای شما مناسب است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلم یک بار مصرف . کاملا یک بار مصرف
نمره من : ۶٫۵