ناشر بازی: BANDAI NAMCO | مدت زمان بازی: 60 ساعت |
سازنده بازی: FromSoftware | کامل کردن بازی: 130 ساعت |
بازی Elden Ring، اثر مورد انتظاری که حاصل همکاری دو غول ژانر فانتزی است، بالاخره و پس از گذشت چندین سال پروسه ساخت سنگین منتشر شد و با نقدهای به شدت مثبتی که گرفت، توانست خودش را در بین بهترین بازیهای ویدیویی تاریخ جای دهد. اما اینکه چطور الدن رینگ توانسته به چنین جایگاهی برسد، مسئلهای است که در متن این بررسی به طور مفصل دربارهاش صحبت کردهام. پس با ویجیاتو همراه باشید.
شاید این آخرین نقدی باشد که از Elden Ring میخوانید. دلیلش این است که دلم نمیخواست با عجله بازی را تمام کنم و بدون دیدن ریزترین جزئیاتش نقدی سر سری برایتان بنویسم. الان که شما خواندن این متن را شروع کردهاید، مدت زمان تجربه من از ۲۵۰ ساعت هم گذشته و احتمالا اوایل نیو گیم پلاس بازی باشم.
در جریان این مدت، میدانم که تقریبا بیش از ۹۵ درصد از محتوای بازی را دیدهام و آن ۵ درصدی را هم که با ترس و لرز کنار گذاشتهام، مربوط به چیزهایی میشود که احتمالا از زیر چشمم در رفتهاند و متاسفانه در جریان تجربه اولم از دستشان دادهام.
در شروع متنم به این جزئیات اشاره کردم که بدانید Elden Ring چه بازی بزرگ و پر جزئیاتی است و حتی پس از ۲۵۰ ساعت تجربه آن هم ممکن است باز هم چیزهایی باشند که از زیر چشمتان در بروند. بنابراین، از من خرده نگیرید که چرا نقد بازی دیر رسید و حالا چشمانتان را به من بسپارید تا از قصه خودم در جهان بزرگ میانه برایتان بگویم.
بگذارید از ابتداییترین مسائل شروع کنم و بعد ریز شویم داخل جزئیات. بازی با یک کاتسین متفاوت نسبت به آن چیزی که پیشتر در بازیهای میازاکی دیده بودیم شروع میشود و پس از آن یک باسفایت سنگین پیش رویمان است که تاب مقاومت در برابرش را نداریم. تا اینجا اتفاق عجیب و غریبی نیفتاده اما به محض اینکه کاراکترتان دوباره به زندگی برمیگردد تازه اصل ماجرا شروع میشود.
بالاخره میازاکی از خر شیطان پیاده شده و حالا در اولین بخشهای Elden Ring، یک بخش آموزشی داریم. شاید این بخش آموزشی چندان اتفاق بزرگی نباشد اما برای افرادی که Elden Ring اولین سولز لایکی است که سراغش میروند، قطعا حیاتی است.
چراکه بعد از تمام کردن بخش تمرینی و باز کردن در بزرگی که پیش روی خود میبینیم، جهان بزرگ لندز بیتوین درست در جلوی چشممان است و ماجراجویی آغاز میشود.
اسم سرزمینی که در حال نظارهاش هستید، لیم گریو است. سرزمینی سرسبز که حال و هوای میدل ارث دنیای ارباب حلقهها را دارد. این یکی از جذابترین مسائلی است که در همان ابتدای کار باعث میشود شما شیفته جهان بازی شوید. برخلاف سری سولز که فضایی مرده و افسرده کننده دارند، لیمگریو با موزیکهای متنی که در جای جایش در حال پخشند حسی آرامش بخش به شما منتقل میکند.
طوری که دوست دارید به جای فرار از چنگال مرگ (حسی که هر لحظه در سری سولز داشتیم)، در دشتهای وسیع بازی گشت و گذار کنید و به دنبال راز و رمزهای آن بگردید. این به نظرم یکی از نقاط عطف Elden Ring نسبت به سری سولز است که میازاکی پس از سالها به آن رسیده. فضای سنگین سری سولز باعث میشد که بسیاری از بازیکنان تازه کار به محض تجربه بازی و چند بار مردن پیاپی، دست از این آثار شگفتانگیز بکشند و هیچ وقت برای تجربهاش برنگردند. فقدان بخش آموزشی و عدم یادگیری مکانیکهای گیمپلی بازیها هم این موضوع را تقویت میکرد.
اما حالا فضای آرامش بخش لیمگریو در کنار بخش آموزشی مختصر Elden Ring، به مخاطب تازهکار اجازه نفس کشیدن میدهد و میگذارد تا در آرامش قواعد خاص بازی را درک کند و برای بهبود وضعیت خودش تلاش کند. این یکی از جذابترین بخشهای Elden Ring به حساب میآید و به همین خاطر است که میگویم فصل افتتاحیه یا به اصطلاح اوپنینگ بازی یکی از شگفتانگیزترین بخشهای آن محسوب میشود.
الدن رینگ برای من، ورود درست و حسابی به دنیای بازیهای روانی کننده میازاکی بود. تا پیش از این، تمام قوا را به کار گرفته بودم تا از بازیهای میازاکی خوشم نیاید و بگویم نه، این بازیها برای من نیستند. ولی حقیقت این است که امتیاز متاکرتیک بیشتر از آن چیزی که فکرش را میکردم روی من تاثیر گذاشت و وقتی میدیدم همه در توییتر و اینستاگرام و هر کجا که میروم از این بازی صحبت میکنند، پس باید آن را بازی کنم و حرفم این است که اگر شما هم در جایگاه فعلی من بودهاید، یک لحظه هم معطل نکنید و الدن رینگ را بازی کنید. الدن رینگ به شکل جذابی دشوار ولی قابل بازی برای کسانی است که عادت به این سبک بازیها ندارند. دنیای بازی بینهایت بزرگ و پرجزئیات است و دو مسیر کلی وجود دارد: یا آنقدر قوی شوید که هر دشمنی را به راحتی بزنید یا با دشواری هر دشمنی را با مهارتتان زمینگیر کنید. من به عنوان یک مبتدی مسلما مسیر اول را انتخاب کردم و توان ایستادگی و مردنهای پی در پی را نداشتم. یاد گرفتن الگوی حملات برای هر پلیر قدیمی شاید آنقدر وقتگیر نباشد اما برای من ساعتها طول کشید تا شیرینی دفع حمله، از پا انداختن دشمنها و… را درک کنم و پس از آن دیگر جلوی خودم را نتوانستم بگیرم. من عاشق الدن رینگ شدم.
محسن وفانژادبا این حال، منظورم را اشتباه برداشت نکنید. Elden Ring یک بازی سولز لایک است و اصلا قرار نیست بازی سادهای باشد. خود بازی هم این موضوع را در همان دقایق ابتدایی مثل یک کشیده آبدار توی گوشتان میکوبد. فقط کافیست اولین سایت آو گریس بازی را فعال کنید تا کمی جلوتر چشمتان به جمال یک شوالیه اسب سوار روشن شود؛ شوالیهای که اگر همان ابتدا با پر رویی سراغش بروید عملا با یک یا دو ضربه کارتان را میسازد!
بله، Elden Ring دقیقا از همان قواعد پیروی میکند که در دیگر آثار میازاکی دیده میشد. همین شوالیه اسب سوار که تیری سنتینل نام دارد را در بهترین شرایط وقتی میتوانید راحت شکست دهید که لول کاراکترتان از ۲۰ عبور کرده باشد و یکی دو سلاح کاربردی در دست داشته باشید. باسهای اصلی بازی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. حتی برخی اوقات با باسهای عجیب و غریبی در جریان بازی رو به رو میشوید که حتی سولز پلیرهای قدیمی هم از پیچیده بودن الگوی حرکاتشان جا میخورند.
مارگیت در جایگاه اولین باسفایت اصلی بازی این موضوع را به خوبی ثابت میکند. با دیدن الگوی حرکتی مارگیت و تعمیم دادنش به مابقی باسهای بازی به خوبی یک مورد را متوجه میشوید؛ اینکه تعلیق در جریان الگوی حرکتی باسها زیاد دیده میشود. برای مثال مارگیت یک ضربه مهلک دارد که تقریبا از لحظه شروع انیمیشن تا زمانی که ضربه به سمت کاراکتر روانه میشود، چیزی در حدود ۱ تا ۲ ثانیه طول میکشد.
این فاصله زمانی را به شکل جدیتر در اکثر باسهای بازی خواهید دید و معمولا این تعلیق روی ضربات سنگینی اعمال شدهاند که توانایی کشتن بازیکن حتی با همان یک ضربه را دارند. حال تصور کنید که چقدر جاخالی دادن از این ضربات میتواند برای بازیکنانی که عادت کرده بودند که کلید دایره یا B را اسپم کنند سخت باشد. حرفم این است که برخلاف انتظارها، باسهای Elden Ring هم حرفهای جدیدی برای گفتن دارند و رویارویی با آنها میتواند برای قدیمیهای این ژانر هم سورپرایزهای زیادی به همراه داشته باشند.
من، مثل بسیاری از بازیکنهای تازهکار دیگر، مدت زیادی بود که خواستار دادن یک شانس به سری سولز بودم. وقتی که آن نمرات 10/10 و استقبال انفجاری مردم از الدن رینگ را دیدم، دیگر طاقت نیاوردم و دلم را زدم به دنیای The Lands Between. بله، بازی میتواند بسیار سخت باشد. اما از طرف دیگر، الدن رینگ امکانات خیلی زیادی برای نه تنها گذشتن از موانع، بلکه با قدرت تمام نابود کردنشان در اختیارتان میدهد. تنوع بیلدها و سبکهای بازی کردن الدن رینگ بسیار بالا است و خیلیهایشان علاوه بر باحال بودن، شما را به شدت قدرتمند میکنند. تازه میتوانید از Spirit Ashes استفاده کنید، یا یک دوست، NPC یا حتی یک بازیکن غریبه را احضار کنید تا در میدان نبرد تنها نباشید. کافی نبود؟ بیلدتان را تغییر دهید. تا همین نقطه احتمالا کارتان خیلی آسانتر شده است، اما حتی اگر باز هم مانع مقابلتان برایتان خیلی سخت بود، نگران نباشید چون آنجا گیر نیفتادهاید. آن را رها کنید. بروید به یک مکان دیگر، دشمنان و باسهای آنجا را شکست دهید، چند بار لول آپ کنید و این بار شانستان را مقابل آن مانع امتحان کنید. مورد آخر در نهایت چیزی بود که باعث شد لذت بسیار زیادی از بازی ببرم؛ این که هیچوقت در بازی گیر نمیکنید. خلاصه که راحت باشید، سر مرگهایتان حساسیت به خرج ندهید و به هر شکلی که دلتان میخواهد، از این دنیای پر رمز و راز و بینهایت زیبا لذت ببرید!
رایان زجاجیاینجاست که پیچیدگی بیشتر گیمپلی Elden Ring خودنمایی میکند. این حرفم را افرادی که دارک سولز ۳ را تجربه کردهاند خوب درک میکنند. در نگاه اول، قواعد گیمپلی Elden Ring از همان چیزی که در دارک سولز ۳ و بلادبورن دیده بودیم پیروی میکند. بازی به نسبت نسخههای اول و دوم دارک سولز، سریعتر است و هر چقدر شما بتوانید سریعتر داج کنید، به نفعتان است. با این حال، صحبت در مورد گیمپلی بازی پیچیدهتر از این حرفهاست.
در یک کلام، گیمپلی Elden Ring از نظر مکانیک، غنیترین کار فرام سافتور است و میازاکی با وسعت بخشیدن به آن از یک طرف، دامی بزرگ برای مخاطبهای قدیمی پهن کرده و از طرف دیگر یک سیستم پیچیده برای کشف کردن در مقابل بازیکنان جدید قرار داده. حالا میزان این پیچیدگی چقدر است؟ باید بگویم خیلی خیلی زیاد.
برای منی که سالهاست پای تجربه آثار میازاکی بودم و تقریبا اکثر سلاحها، مجیکها و حتی آیتمهای مختلف بازیهایش را تجربه کردهام، Elden Ring یک بازی کاملا جدید بود. یکی از دلایلش اضافه شدن Ash of Warهاست. دیگر چیزی به اسم Weapon Arts در بازی وجود ندارد و حالا با پیدا کردن Ash of Warهای مختلف میتوانید به نوعی وپن آرتهای دلخواهتان را روی سلاحهای مدنظرتان سوار کنید.
این موضوع به شدت دستتان را باز میگذارد تا نحوه مبارزه کردنتان را آنطور که دوست دارید شخصی سازی کنید و برای استفاده از یک سری قدرت خاص، محدود به یک سری سلاح نشوید. جالبتر اینکه اوضاع وقتی جذابتر میشود که وارد دنیای جذاب جادوهای بازی میشوید. جدای از اینکه Elden Ring لیستی بلند بالا از جادوهای جذاب دارد، به شکل عجیبی بازیکن را ترغیب میکند که کاراکترش را طوری بسازد که حداقل بتواند از یک یا دو جادوی خاص استفاده کند.
برای مثال خود من از ترکیب دو اوچیگاتا با افکتهای بلادلاس و پویزن در کنار جادوی اژدهایی که افکت «رات» روی دشمن میانداخت استفاده میکردم. این در حالی است که اگر پای دارک سولز نشسته بودم، قطعا شرایط را خیلی برای خودم پیچیده نمیکردم و به شکلی کاملا کلاسیک به مصاف باسهای بازی میرفتم. جذابیت جادوها و ترکیبشان با Ash of Warها چنان جذابیت و عمق عجیبی به جریان گیمپلی Elden Ring تزریق کرده که شما اصلا نمیتوانید در اعماق آن شنا نکنید.
به تمام این مسائل دسترسی پذیری بیشتر در جریان گیمپلی را هم اضافه کنید. وجود سامن اسپریتها، سایت آو گریسهای متعدد، ساخت و ساز آیتمهای کاربردی و بسیاری از مسائل این چنینی، باعث شدهاند تا Elden Ring به دسترسیپذیرترین بازی فرام سافتور تبدیل شود و به لطف این موضوع تعداد افراد بیشتری آن را به پایان برسانند.
با این حال، همه تغییرات گیمپلی بازی به بخش مبارزات محدود نمیشود. طراحی جهان متفاوت Elden Ring شاید مهمترین فاکتوری است که باید زیر ذرهبین قرار بگیرد. در واقع میازاکی با تاثیر گرفتن از آثاری مثل ویچر ۳ و آخرین زلدای نینتندو توانسته به یک فرمول موفق برای خلقت جهانی متفاوت دست پیدا کند. فرمولی که اگر المانهای سری سولزبورن به آنها تزریق نمیشد، در واقع شاید به یک کپی پیست معمولی تبدیل میشد.
اما میازاکی آنقدر با هوشمندی تکههای این پازل را در کنار هم قرار داده تا همه چیز به شکل جذابی تکراری به نظر نرسد. اگر بخواهم کمی بیشتر این قضیه را برایتان باز کنم، جهان Elden Ring باسهای محیطی ویچر ۳ را دارد، به اندازه هایرول بزرگ و پر از شگفتی است و دانجنهایی مثل بلادبورن دارد. از طرفی تعداد محتوایی که در دل این جهان بزرگ میبینید، از تمامی آثاری که نام بردم بیشتر است و به راحتی میتواند در این زمینه با آثاری مثل Red Redemption 2 به رقابت بپردازد. بنابراین خودتان دیگر حساب و کتاب بزرگی آن را انجام دهید.
جالبتر اینکه لندز بیتوین با شگفتیهای بسیاری پر شده. درست وقتی که دارید توی ذهنتان این را تکرار میکنید که «دیگر هر چیزی که باید میدیدم را دیدهام» Elden Ring یک برگ برنده دیگر برایتان رو میکند که هوش از سرتان میپراند. شهرهای زیر زمینی یا برجهای باسها با آن طراحی مراحل شگفتانگیز و زیبایی وصف ناپذیرشان، بهترین مثالها برای این موضوع به حساب میآیند.
اما چیزی که باعث جذابتر شدن گشت و گذار در این جهان وسیع و غنی میشود چیزی نیست جز تورنت. موجود نیمه اسب نیمه گوزنی که شما با یک سوت میتوانید آن را در زیر پایتان ظاهر کنید و با آن به گشت و گذار بپردازید. سواری با تورنت در عین حال به شدت کاربردی است. پرشهای بلند و از طرفی قابلیت پرواز آن به واسطه تند بادها، به شما کمک میکنند تا بین محیطهای پیچیده و ناهموار بازی به راحتترین شکل ممکن جا به جا شوید.
همچنین درگیر کردن تورنت برای حل برخی از معماهای بازی نیز یکی دیگر از تصمیمات درست فرامسافتور بوده. آنها نمیخواستند تورنت یک مرکب ساده برای سفرهای بین جادهای کاراکترهای ما باشند. نه، آنها به دنبال این بودند تا تورنت یک موجود کاربردی باشند و توانستهاند با تصمیمات درست به این موضوع دست پیدا کنند. بنابراین تا این جا میشود گفت که همه چیز در دنیای لندز بیتوین به بهترین شکل ممکن کار میکنند.
اما نکته مهمی که باعث میشود این دنیا جذابیت بیشتری پیدا کند، چیزی نیست جز قصه Elden Ring. رد پای جرج آر. آر مارتین در تک تک لوکیشنها و خرده قصههایی که برای کاراکترها نوشته شده به خوبی مشهود است. مثل سری سولز، Elden Ring هم به واسطه محیطهایش قصه میگوید و حالا ترکیب قلم میازاکی و مارتین، شرایطی را فراهم کرده که جهان لندز بیتوین به بهترین قصهگویی تبدیل شود که تا حالا دیدهایم.
فقط کافیست برای بهتر درک کردن این شرایط پا به سرزمین کِیلید بگذارید. سرزمینی که پر از دریاچههای «رات» خطرناک است و کمی قدم زدن در آنها کافیست تا در کمتر از یک دقیقه جانتان را از دست بدهید. اما وجود دریاچههای قرمز رنگ صرفا برای تغییر شرایط گیمپلی و پیچیدهتر کردن مراحل نیست. نه، قصه دردناکی در جای جای این سرزمین سرخ رنگ در حال روایت شدن است که فقط خودتان باید تکههای مختلف پازلش را کنار هم بگذارید تا متوجه شوید میازاکی و مارتین چه کار شگفتانگیزی کردهاند.
حال به تمام این ویژگیهای جذاب، طراحی مراحل فوقالعاده و باسفایتهای بینظیری که امضای کار فرامسافتور به خوبی رویشان دیده میشود را اضافه کنید تا بفهمید Elden Ring چرا یک شاهکار به تمام معناست و لیاقت تمام نقدهای مثبتی که گرفته را دارد. میازاکی و تیمش، یک استاندارد تازه برای بازیهای جهان باز تعریف کردهاند. استانداردی که به نظر من سالها طول میکشد تا اثر دیگری بتواند یک پله آن را جلوتر ببرد.
الدن رینگ اثری جاهطلبانه بین بازیهای امسال و به طور کلی، بازیهای فرام سافتور است اما کماکان روی همان فرمول قدیمی و کلاسیک سولزلایک حرکت میکند. بازی پیشرفتهای زیادی در تمام زمینهها داشته اما در این بین سوالی که پیش میآید، این است که الدن رینگ چگونه موفق شده تا این حجم از بازیکنان جدید را با همان ساختار قدیمی سولزلایک جذب کند؟ عامل اول و یکی از مهمترین عواملی که باعث شده بعضیها الدن رینگ را ساده و بعضی دیگر بازی را خیلی سخت فرض کنند، نمودار یادگیری بازی است. در حالی که بعضیها در بازیهای قدیمیتر مثل دارک سولزها خیلی سریع جا میزدند و از بازی بریده میشدند، الدن رینگ و ساختار اپن ورلد آن، حالا شبیه به فرصتی دوباره برای این بازیکنان است. فرصتی که به بازیکنها اجازه میدهد تا راههای مختلف را با خیال راحت امتحان کنند، با سیستمهای بازی آشنا شده و بازی را فارغ از این که دوستشان در ۱۰۰ یا ۱۵۰ ساعت تمام کرده، به پایان برسانند. الدن رینگ با اضافه کردن راههایی جدید برای مکاشفهی دنیای خود، به بازیهای اپن ورلد امروزی یاد میدهد که چگونه جذاب باشند و این کار را با محتوای غنی خود انجام میدهد. بنابراین المان تاثیرگذار بعدی سری سولز که در الدن رینگ فرصت درخشش بیشتری پیدا کرده، همان غافلگیری و شگفتیهای بازی در گوشه و کنار نقشه چندلایهی بازی است که پس از صدها ساعت هنوز هم رازهای جدیدی برای پردهبرداری دارد.
مسعود تیموریخلاصه بگم که...
خلاصهاش اینکه، Elden Ring با جهان بزرگ، محتوایی غنی، گرافیکی هنری دلنشین و از همه مهمتر گیمپلی و طراحی مراحل فوقالعاده، از آن دست شاهکارهایی است که به هیچ وجه نباید از دستش بدهید. میازاکی و تیم فرامسافتور توانستهاند یک استاندارد جدید برای خلق جهانی اوپن ورلد به ثبت برسانند که رسیدن به آن برای اکثر استودیوهایی که آثاری با جهان باز میسازند، غیر ممکن است. در کنار همه اینها نباید از جادوی قلم جرج مارتین نیز غافل شد که به آرتیستیکترین شکل ممکن به این جهان بزرگ معنا و مفهوم بخشیده و از الدن رینگ اثری ساخته که لیاقات نمره کامل را دارد.
میخرمش...
Elden Ring یکی از شاهکارترین بازیهایی است که طی ۱۰ سال اخیر عرضه شده. اثری بزرگ، پر محتوا، غنی و خوشساخت که تقریبا هیچ ایرادی به آن وارد نیست و میتوان از ثانیه به ثانیه تجربهاش لذت برد. حتی اگر طرفدار زیر ژانر سولزلایک نباشید هم پیشنهاد میکنم که الدن رینگ را تجربه کنید. چراکه در غیر این صورت، بخش جذابی از تاریخ ویدیو گیم را از دست خواهید داد.
نمیخرمش...
تنها یک دلیل برای نخریدن Elden Ring وجود دارد و آن هم چیزی نیست جز سخت بودن بازی. با اینکه سختی بازی غیرمنطقی نیست و هیچ یک از دشمنان بازی، تواناییهای غیرمنصفانهای در مقابل شما ندارند، اما باز هم افرادی هستند که حوصله ساعتها تلاش کردن برای کشتن یک باسفایت را ندارند. اگر جزو این دسته از گیمرها قرار میگیرید، الدن رینگ برای شما ساخته نشده.
Elden Ring یک شاهکار به تمام معناست و لیاقت تمام نقدهای مثبتی که گرفته را دارد. میازاکی و تیمش، یک استاندارد تازه برای بازیهای جهان باز تعریف کردهاند. استانداردی که به نظر من سالها طول میکشد تا اثر دیگری بتواند یک پله آن را جلوتر ببرد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام من تازه بازیو روی ps5 ریختم ولی زبانش چینیه چیکار کنم؟
سلام ببخشید از اسپم ولی کسی میداند که چگونه به الدن رینگ کرکی دسته وصل کنیم ؟
تنها دلیلی که برای نخریدن بازی وجود داره اینه که برخلاف بقیه بازی های سولز لایک فراموش سافتور سیستم خیلی قوی تری میخواد
من بازی نکردم به دلیل فریم ریت و بحث هایی که توی ایکس باکس وان اس وجود داره!
اما فقط می تونم بگم که از روی گیم پلی هایی که تا حالا دیدم بزرگترین سولز هست که وجود داره و گیم پلی فوق العاده س، خصوصا اسب-بز ( تورنت ) که باهاش می گردی توی دنیا.
و فقط بحث، پول هست و ps5 که با کیفیت بالاتر برم سراغش ?
پ.ن: امیدوارم یه آپدیت بدن توش ویژگی های دوال سنس رو به بازی اضافه کنن که یه حسی داشته باشه.
فوق العاده بود بخصوص قابلیت ساخت اواتار خیلی کاملش و محیط فوق جذابش بخصوص محیطی که بعد از رنلا میریم بزرگترین مشکل با بازی در گیم پلی بود که کاملا طبیعی بود چون من شوتر بازی میکنم و یکم طول کشید تا با گیم پلی نسبتا خشک و سختش کنار بیام(دوستان قبل این که بهم گیر بدید بابت نظرم این تجربه من از پلی دادن الدن رینگ در بیش از ۱۰۰ ساعت بود)
این بازی اسم های زیادی داره .
از جمله :
شاهکار
شاهکار ۲۰۲۲
افتخار گیمر ها
برترین بازی سولز لایک
برترین بازی فرام سافتور
نمره صدی از ویجیاتو
و...
مشکلاتی هم وجود داره، مثلا فریم ریت روی کنسول های نسل هشتمی خیلی وضع خوبی نداره!
نقدتون خیلی خوب بود با اینکه خیلی دیر بود البته بهتون حق میدم منم خیلی بازی های سبک سولزلایکو دوست دارم مخصوصا الدن رینگ افسانه ای خودم کنسول ندارم تا باهاش الدن رینگ بازی کنم ولی کل ویدیو های گیم پلی الدن رینگ شما و بقیه رو دیدمو واقعا خیلی دوست دارم تجربش کنم
ممنون بابت نقد خوبتون
بازی واقعا شاهکاره
دنیای بزرگ و زیبا
خالی نبودن محیط
کلاس های متنوع
و...
پ.ن: من دستم خورد فکر کنم به بازی ۱ یا دو ۲ ستاره دادم ? میشه عوض کرد؟
حیف برای ایکس باکس نیست
پلتفرمها :ایکس باکس سری ایکس/اس ایکسباکس وان پلی استیشن 5پلیاستیشن 4 پیسی
روی ایکس باکس موجوده
پس چرا توی بررسی بازی ها قسمت ایکس باکس وان نبود?
یعنی چه برا ایکس باکس نیست؟
برای ایکس باکس وان و سری ایکس و اس موجود هست.
واقعا شاهکاره
بنظرم برای اونایی که میخوان بازی های فرام سافتور رو شروع کنن بهترین انتخابه(بخش آموزشی و محیط امن تر و دارای بخشش کمی بیشتر)
و بالاخره پرش هم بهش اضافه شده. پریدن توی دارک سولز عذاب الهی بود
امیدوارم بتونم تجربه اش کنم (وی هنوز در حال کشتی گرفتن با بلک نایت های دارک سولز است)
موفق باشی
ولی به نظر تو ارتوریاس رو زدیا !
بازیش اصلا سخت نیست(البته با میمیک لول 10?)
همون تاثیری که فیلمهای ارباب حلقهها روی سینما گذاشت الدن رینگ روی بازیها گذاشته! امسال اگه حتی الدن رینگ نامزد گوتی هم نشه بازم ارزش و تاثیراتی که داشت رو نمیشه انکار کرد. با این اثر میازاکی و تیمش خودشون رو توی تاریخ ثبت کردن.
اینم رفت تو فهرست چیزایی که ببینیم ما هم ده سال دیگه میتونیم تجربه کنیم یا نه...?
بهترین بازی تاریخ هست الان از نظر تعداد جوایز :))
به به آقا نیما بالاخره نقد الدن رینگ رو کار کردین .
نقد پر و پیمونی بود .
لطفاً یه مقاله برای داستان بازی هم در نظر بگیرید چون بازی های میازاکی واقعاً داستان گنگی دارن .
شاهههکار
۱۰۰ نمیدادین تعجب میکردیم
برای منی که طرفدار پر و پا قرص بازی های سولز هستم الدن رینگ یه چیز تازس انقدر بازی ابشن های جدید داره که باید فقط برای ابشن هاش باید یه مطلب نوشت واقعا بازی شاهکاره بازی ترکیبی از سختی روایت قصه با انواع اقصام روش هاس بازی استاد اینه که کاری کنه که مغزت سوت بکشه از دیدن مناطق زیبا و تاریک درسته بازی های سولز خیلی دارک بودن ولی انقدر قشنگ بودن که نمونشون نبود حالا الدن رینگ اومده و اون فضای دارک رو روشن تر و سر سبز تر کرده و بهمون تحویل داده از همه مهم تر اضافه شدن ash of war هاست که خیلی زیادن و کلا نوع جدیدی از بلید های مبارزه رو نشون میدن.
در کل الدن رینگ فوق العاده است
و همچنین ممنون از نقد زیبای اقو نیما و نظرات ارزنده بچه های ویجیاتو .
در کل بقد زیبایی بود
امروز دارک سولز 3 رو بازی می کردم و باید بگم خیلی بازی عالی ای هست و یه شاهکاره اما با خوندن این نقد فهمیدم که هر چیزی رو که تو تجربه دارک سولز 3 تا الان(11 ساعت)داشتم رو باید چند برابر کنم تا بشه الدن رینگ خیلی منتظرم تابستون بشه تا بتونم تجربش کنم
ممنون آقا نیما خیلی نقد خوبی بود
بازی هایی که از ویجیاتو صد گرفتن....
هیدیس
فاینال فانتزی ۷ ریمیک
دریمز
الدن رینگ
اگه بازی دیگه ای میشناسید بگید
FH5
Animal Crossing: New Horizons و کیندگدام هارتز ۳
Animal Crossing: New Horizons:
are you kidding me؟؟؟
i love hades
نقد بعد از صد سال....
ولی باز ممنون مقاله خوبی بود
واققعا نقد عالی بود ارزش صبرو داشت
بعد از سالها آقو نیما برگشت
امین هنوز بازی نکرده؟
Praise the sun
بازی شاهکاری هست و ارزش انتظار رو داشت و به مراتب نسبت به سری بازی دارک سولز و دیگر سولزلایک ها بازیه بهتریه تنها مشکل بازی افت فریم در نسخه pc هست که امید است با اپدیت جدیدتر این مشکل حل بشه
و اما دلیل نخریدن بازی رو اصلا قبول ندارم سری سولز رو همه به خاطر داشتن دشواری ها به یاد میاورند دلیل بر این نمیشه که چون بازیه سختی هست ارزش تجربه رو نداشته باشه باید بهش عادت کرد
اگر استارفیلد امسال عرضه نشود احتمال گوتی شدن این بازی بالا میرود
با تشکر از جناب فرشین?
خیلی نقد خوبی بود
ممنون ، خسته نباشید
حالا کاملا مطمئن شدم الدن رینگ یه شاهکاره
آقا نیما خوشحالیم که تکرار تصمیم گرفتید بازی ها رو نقد کنید
بنظر شما امسال اگر استار فیلد منتشر نشه گاد آو وار گوتی رو میبره یا الدن رینگ
در مورد بازی هایی که نیومده نمیشه نظر داد بنظر من
یک شاهکار به تمام معنا. به شخصه وقتی وارد دنیای بزرگ سرزمین میانه شدم از ثانیه اول توش غرق شدم. اصلا نمیخواستم سیستم رو خاموش کنم هی با خودم میگفتم : حالا این جاش رو بگردم خاموش میکنم. این دشمن و بزوم خاموش میکنم و........
درسته سخت بود مخصوصا قسمت قلعه اما بازی کاری میکنه که مردن رو پله ای برای موفقیت بدونید.
تنها مشکلی که بازی داشت روی نسخه پی سی بود. کنترل های بازی برای کنترلر طراحی شدن و باید خودتون بفهمید کدوم دکمه روی کیبورد چه کاری میکنه (البته راهنمایی توی بازی وجود داره اما چندان کمکی نمیکنه)
نقد خیلی دیر صورت گرفته ولی
وقتی نویسنده رو دیدم و نقد رو خوندم
دلیلشو فهمیدم
درسته که دیر نقد صورت گرفته (بخاطر وسیع بودن بازی)
ولی هر نقدی از آقا نیما رسد نیکوست ?
نمره ۱۰۰ !
البته جز این انتظار نداشتم☺