نقد سریال Ms Marvel | قسمت پنجم
قسمت پنجم سریال «خانم مارول» با یک رویکرد دراماتیک به سبک فیلم هندیهای کلاسیک، عملاً داستان اصلی و ناچیز کامالا را کامل میکند و چیز زیادی را برای پایان سریال باقی نمیگذارد. در ادامه با ...
قسمت پنجم سریال «خانم مارول» با یک رویکرد دراماتیک به سبک فیلم هندیهای کلاسیک، عملاً داستان اصلی و ناچیز کامالا را کامل میکند و چیز زیادی را برای پایان سریال باقی نمیگذارد. در ادامه با نقد سریال Ms Marvel همراه ویجیاتو باشید.
تاکنون، سریالهای مارول همگی از الگویی پیروی کردهاند که چیزی شبیه به قسمت پنجم این فصل را میسازد. از اساس در اکثر آثار سریالی مارول قسمت پنجم نقطهای است که در آن باید داستانهای پسزمینه مربوط به شخصیت اصلی داستان بیان شود. یا جایی که شخصیتهای اصلی خود را در حال یادگیری چیز جدیدی میبینند که به شکست دادن شرور بزرگ در قسمت شش کمک میکند. اما خانم مارول با اینکه در محدوده چنین قالبی باقی مانده است؛ با این حال، سازندگان این چارچوب را انتخاب کردهاند که به طور کامل وارد یک درس تاریخی شوند، که در نهایت به کامالا و مخاطبان تاریخ بسیار مهمی در مورد هند میدهد، اما عامل سرگرمی در این اپیزود کافی نیست.
با هر عامل سنجشی قسمت پنجم این سریال کاملا خستهکننده است. برای بیش از نیمی از زمان اجرای آن، ما عایشه، مادربزرگ کامالا را دنبال میکنیم که از همراهان و همجنسان خودش جدا میشود و در واقع آنها را پشت سر میگذارد و سپس عاشق یک فرد مسلمان میشود و به تنهایی خانوادهای برای خودش میسازد. داستان و نحوه روایت هندی گونه این اپیزود کوتاه از اساس با لحن این سریال همخوانی ندارد. بنابراین، در اثری درباره ابرقهرمانان، به نظر میرسد دنبال کردن چنین رویکردی یک انتخاب بد است. انتخابی که از روی نگرانی گرفته شده است، و مطمئناً با نیت خوب. ولی با این حال، این انتخابی است که چیزی به کامالا به عنوان یک شخصیت نمیدهد.
متأسفانه، آنچه که در اپیزود اول و تا اندازهای قسمت دوم، یک داستان خلاقانه جذاب پیرامون یک دختر عاشق ابرقهرمانان آن هم در دوران بلوغ بود، اکنون توسط یک فیلمنامه آشفته به بدترین اثر سریالی مارول بدل شده است. علت این آشفتگی نبود یک طرح فکر شده دارای پایه و اساس است. چرا که سریال با شروع هر اپیزود به سمتی جدید سرک میکشد که تنها دامنه شخصیت کامالا را به سمت ناکجا آباد گسترش میدهد. چنین رویکردی باعث شکل گیری این احساس در مخاطب میشود که از اساس قصهای برای روایت وجود ندارد و داستان برای گفتن تمام شده است.
اما کارگردانی این اپیزود یک بار دیگر بر عهده «شرمین عبید چنائی» است که او قسمت چهارم را نیز هدایت کرده بود. این کارگردان پاکستانی برنده جایزه اسکار در اپیزود قبل ثابت کرده است که واقعا نمیتواند یک صحنه اکشن را کارگردانی کند و در اینجا به نظر میرسد نقاط قوت او برای نمایش یک دورهمی هندی گونه دراماتیک مناسبتر است. در اپیزودی که بیشتر با سیاست و زندگی روزمره شخصیتهای تاریخی سروکار دارد تا با دنیای بزرگتری مانند MCU، شخص چنائی موفق میشود صحنههای زیبایی خلق کند که در آن میتوانیم دو نفر را ببینیم که عاشق یکدیگر میشوند و با سبک فیلم هندی کامل یک ملودرام احساسی را برای مخاطب به ارمغان میآورند.
با این حال، کل طرح عاشقانهای که در این قسمت رخ میدهد بسیار عجولانه به نظر میرسد. مشکل از مدت زمان این اپیزود سرچشمه میگیرد که حدودا سی و چند دقیقه است. یک چنین اپیزود تلویزیونی میتوانست حداقل یک ساعت طول بکشد تا برای توسعه داستانها و شخصیتهای خودش وقت بگذارد، و با این حال، این اپیزود باید فقط 30 دقیقه را صرف داستانی کند که برای احساس مهم بودن به خیلی بیشتر از اینها زمان نیاز دارد. در نتیجه، ما با یک کار عجولانه روبرو هستیم که بازیگران، داستان و انتظارات را روی هوا معلق میگذارد.
در کنار این روایت کوتاه و آشفته تاریخی، حل و فصل کل درگیری شرورهای داستان در کمتر از دو سه دقیقه، یکی از زشتترین لحظات این اپیزود و البته این سریال بود. شرورهای ناچیز سریال خانم مارول هرگز نتوانستند تأثیر زیادی بر خط داستانی سریال و یا بر روی مخاطب بگذارند. آنها ضعیف و بی تاثیر بودند و هیچ قدرت یا چیزی شبیه موجودات جادویی که قرار بود باشند از خود نشان ندادند. بنابراین، نحوه نمایش این خط داستانی یکی از بدترینهایی است که تاکنون در این آثار مارول دیدهایم.
نکته بد ماجرای شرورهای داستان این بود که توطئه آنها برای بازگشت به دنیایشان به همان سرعتی که در نمایش مطرح شد از بین رفت. هیچ هدفی، هیچ احساس یا هیجانی در مورد هیچ یک از این شخصیتهای شرور وجود نداشت، و با این حال، سریال این اشخاص و داستان مسخره آنها را به عنوان چیزی حماسی نشان میدهد، گویی این افراد شرور و رفتارشان برای مخاطب رضایت بخش است. خیلیها این دست مشکلات را به کارگردانی و فرم ربط میدهند؛ اما بیشتر از کارگردانی، مسئله بزرگ در فیلمنامه است، زیرا نویسندگان نتوانستند از زمانی که در اختیارشان گذاشته شده بود فقط برای خلق چیزی اساسی استفاده کنند. همه چیز آنقدر بی وزن به نظر میرسد که در کمال ناباوری شما را از بد بودن میخنداند.
جالب اینجاست پایان این اپیزود یک بار دیگر منجر به چیزی میشود که کاملاً غافلگیرکننده است، زیرا برخی از شخصیتها به سمت مسیرهای جدیدی سوق داده میشوند، اما آیا این نکته خوبی است که سریال به طور ناگهانی با یک پیچش جدید به پایان برسد؟ قطعا نه. این پایان فقط باعث ایجاد سردرگمی میشود و این حاصل ساخت یک اثر بد است. سریالهای تلویزیونی مارول باید بدانند که آنها برنامههای تلویزیونی هستند. آنها باید بیاموزند که زمان کافی برای توسعه هر جنبه از داستانها را دارند. اما اکنون، خانم مارول مانند یک فرصت تلف شده است که در آن بازیگران قادر به انجام هر کاری که میتوانند نیستند و داستانها به بدترین شکل ممکن تمام میشوند. اگر مارول و ایدههای داستانیاش به این مسیر ادامه دهند، ممکن است سریالهای دیزنی پلاس مارول نتوانند برای مدت طولانی دوام بیاورند.
اپیزود پنجم سریال خانم مارول در ارائه خط اصلی داستان هیچ نوع وضوح دراماتیک یا رضایتبخشی ندارد. در ظاهر سازندگان با خود فکر کردهاند که ایجاد یک خط پیرنگ ثانویه برای ایجاد تنش حول وضوح نمایش کافی است. به نظر میرسد که سریالهای دیزنی پلاس در حال گرفتار شدن به همان موضوعی هستند که فیلمهای مارول را نیز زمینگیر کرده، زیرا محدودیتهای یک قالب (در اینجا شش اپیزودی بودن)، هر نوع احساس و هیجانی را از داستانهایی که میخواهند تعریف کنند، بیرون میکشد.
در نتیجه باید گفت: با نحوه نگارش و کارگردانی این قسمت، فکر میکنید که این اپیزود پایانی است. اما قسمت پنجم با این رویکر افتضاح نه تنها کامالا را یک قدم از قهرمان شدن دور میکند، بلکه شخصیتهای اطراف او، مانند مادربزرگش و مادرش را نیز در نهایت به یک قوس شخصیتی بد هدایت میکند. با این اوصاف اپیزود هفته آینده احتمالاً هر ویژگی منحصر به فردی را که از داستان کاملا انتظار داشتید از بین میبرد تا مطمئن شود که همه چیز برای فیلم The Marvels آماده میشود.
فراموش نکنید که شخصیت کامالا خان خودش منحصر به فرد است، اما این سریال و فیلمنامهاش چیزی نبود که بتواند او را در مسیر درست برجسته کند. این تا حدی به خاطر عدم وجود یک آنتاگونیست توسعه یافته است که باید در کنار کامالا و داستان بلوغ او ساخته میشد. خب اکنون شما به ما بگووید نظرتان در مورد اپیزود پنجم و از اساس تمام این سریال چیست؟ آیا مارول پای خود را در مسیر درستی گذاشته یا این راه چیزی جز یک شکست نیست؟!
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
یکی از بدترین سریالای سالهای اخیر
هرکی ازش دفاع کنه جوک میگه
این سریال به جایی نمیرسه...
نمیدونم چرا مارول داره با خودش اینجوری میکنه... اینکه داره پی در پی فیلم و سریال فقط واسه MCU میده به کنار... این فیلم یا سریال از قبلی بد تر میشه....واقعا به نظرم این عقیده که مارول داره همه فیلماشو به زور فان فرو میکنه توش(دقیقا همون کاری که الان ویجیاتو داره با ویدیو هاش میکنه) بزاره کنار و به جای ساختن یه فیلم یا سریال عامه پسند بیاد یک فیلمایی برای مخاطبان خاص خودش بسازه... من واقعا از کل فیلم ها و سریال های mcu فقط avengers Infinity war و avengers end game و اسپایدرمن هاش رو قبول دارم.
لوکی هم بد نبود
خیلی داستان نویسیش بده تو هر قسمت اتفاقای بیخودی میوفته ، مثلا تو همین قسمت اون دروازه هرو که نجما باز میکنه همه با خودشون میگن الان میس مارول دروازرو میبنده بعد 5 دقیقه از باز شدن دروازه نگذشته خوده نجما دوباره میبندتش:/
نمرم به این سریال 6.5/10
مشکل من اونجاست که متاسفانه از همه آثار مارول بیشتر شده ولی نقد هاش اینجا ضعیفه
نقد بسیار عالی ای بود ممنون. از همون اول هم گفتم این سریال به جایی نمیرسه چون خیلی سر در گمه. این قسمت هم تیر خلاصی بود برای اینکه کلا سریال رو کنار بگذارم. واقعا این سریال اگر همین طوری پیش بره تهش بن بسته و به هیچ جا نمیرسه