ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اخبار و مقالات

سری بازی‌های بلک آپس چگونه در حقایق تاریخی-سیاسی تردید به وجود آوردند؟

کال ‌آو دیوتی، فرنچایز شوتر اول شخص پتانسیل گلاویز شدن با تاریخ، سیاست و رفتارشناسی آمریکا را به شکل معناداری دارا است، گرچه دچار اشتباه نیز می‌شود. با پایان پذیرفتن جنگ پر خون و طولانی ...

رایکا شریفی
نوشته شده توسط رایکا شریفی | ۵ شهریور ۱۴۰۱ | ۲۳:۰۰

کال ‌آو دیوتی، فرنچایز شوتر اول شخص پتانسیل گلاویز شدن با تاریخ، سیاست و رفتارشناسی آمریکا را به شکل معناداری دارا است، گرچه دچار اشتباه نیز می‌شود.

با پایان پذیرفتن جنگ پر خون و طولانی مدت آمریکا و ویتنام، پیش‌نویس قطعنامه به قدری درنظر عموم جامعه نامحبوب شمرده شد که در نهایت به لطف تمام نیروهای داوطلب بی‌اثر باقی ماند. نیروهای مسلح که از جنگ جهانی دوم به بعد، درجه‌داران خود را با خدمت اجباری مردان جوان تازه نفس تغذیه می‌کردند، اکنون پروسه‌ی جذب نیروی خود را کاملن بصورت داوطلبانه قرار دادند. این واقعیت نوظهور، چالش‌های بی‌شماری را به ارتش و سرپرستان دولتی خود تحمیل کرد. خارج از سخت متقاعد شدن مردم برای نام‌نویسی در چنین موقعیت پرخطری، [این اتفاق] برای اولین بار پس از گذشت دهه‌ها این معنا را می‌رساند که خدمت در ارتش لزومن بدین معنا نیست که با شهروند آمریکایی بودن ارتباط و مناسبتی داشته باشد.

در کتاب The Rise of the Military Welfare State اثر جنیفر میتلشتات (Jennifer Mittelstadt)، نگرانی پیش‌آمده از سمت دولت لیندون جانسون (سی و ششمین رئیس‌جمهور آمریکا و سیاستمداری از حزب دموکرات بود. – ویکی‌پدیا فارسی) توصیف می‌شود، این‌که احتمالن قوای داوطلبانه مسئول «ایجاد شکاف بین ارتش و غیرنظامیان در جامعه‌ی آمریکایی» هستند. این نکته را نیز باید در نظر گرفت که قطعنامه توسط نیکسون جانشین جانسون ملغی اعلام شد.

از سری عکس‌های بازگشت یانکی‌ها به خانه - یون یوئه

این شکاف را امروزه نیز می‌توان بطرز غیرقابل انکاری مشاهده کرد؛ شکافی که نه تنها میان دو گروه موافقان یا مخالفان ورود به ارتش، که بین آن‌ دسته از فقرانی که به قدر کافی منزوی و گوشه‌نشین هستند که ارتش را مانند یک فرصت طلایی غنیمت شمرند و کسانی که خلاف این موضوع را باورمندند، قابل دیدن است. برای بسیاری از آمریکایی‌ها، ارتش مثل یک سیاه‌چاله می‌ماند، نهادی که با وجود تاریخچه و ایدئولوژی‌اش که مستمرن در حال شکل‌دهی جامعه‌ ماست، نیازی نمی‌بینیم تا به ‌آن بیاندیشیم. طبیعت این تقسیم‌شده‌گی، راهی که ارتش آمریکایی می‌تواند بوسیله‌ی آن در نبود مطالعاتی دقیق، فضاسازی کند، به یکی دیگر از مجموعه‌ها یعنی سری بازی‌های کال ‌آو دیوتی که حجم بی‌اندازه‌ای از بازار را دربر می‌گیرد و تاثیر غیرقابل انکاری را بر فرهنگ آمریکایی می‌گذارد شباهت دارد.

هیچ مثالی بهتر و آشکارتر از بازی‌های کال آو دیوتی ساخته‌ی Treyarch نمی‌تواند عمق ماجرا را برساند، یک سری چهار عنوانه که بزودی شمار آن به پنج می‌رسد؛ یک مجموعه‌ که مانند نمایشگاهی از محوشده‌گان تاریخ که از سرآمدان زمان جنگ سرد مثل فیدل کاسترو، مانوئل نوریگا (سیاست‌مدار، افسر نظامی، قاچاقچی مواد مخدر و دیکتاتور نظامی پاناما بین سال‌های ۱۹۸۳ تا ۱۹۹۰ میلادی بود. –  ویکی‌پدیا فارسی) و جوناس ساویمبی (یک سیاستمدار و رهبر نظامی اهل آنگولا بود که یونیتا را بنیانگذاری و رهبری کرد. – ویکی‌پدیا فارسی)، تا چالش‌های بقا از حضور زامبی‌ها و کنسرت‌های گروه اونجد سِوِن‌فولد (یک گروه راک آمریکایی است که از سال ۱۹۹۹ در شهر هانتینگتون بیچ فعالیت خود را آغاز کرد و بعدها با اضافه شدن سبک هوی متال به این گروه سبک این گروه نیز به همین سبک تغییر کرد. – ویکی‌پدیا فارسی) را در معرض نمایش قرار می‌دهد.

آرت‌استیشن Daniil Popov

وجودیت سری بلک آپس در گرو یک بحران ایدئولوژیک بوده است. جدایی از مدخل‌ دیگر سری‌های کال آو دیوتی، بیان‌گر این نکته شد که بازی‌ها علاقه‌ی چندانی به ترسیم دولت ایالات متحده بعنوان یک نهاد خیرخواه را ندارند. در عوض، در طول بخش داستانی سه عنوان نخست (عنوان چهارم فاقد بخش داستانی تک-نفره است) دولت مانند مزدوران و بی‌خبرانی که سربازان را به حال خود رها کردند، تصویر می‌شود و تنها سیاست در جریان، اوهام و نجات‌فردی است. درست همان‌گونه که ویکتور رزنوف (Viktor Reznov)، متحد کمونیست الکس میسن در نخستین بازی بلک آپس به او هشدار می‌دهد: «رنگ پرچم‌ها ممکنه فرق داشته باشه اما اصول و عقایدشون یکسان هستش. اونا از تو استفاده می‌کنند، همونطور که از من استفاده کردند.»

با چنین دریچه‌ی نگاه تاریک و هیچ‌انگار گونه (در فلسفه، هیچ‌اِنگاری به معنای انکار معنی و ارزش برای هستی جهان است. هیچ انگاری یا نیهیلیسم برگرفته از کلمه لاتین nihil به معنای هیچ است. ویکی‌پدیا فارسی)، بازی‌ها انعکاسی از سردرگمی‌ها و در مجموع مانند یک دلسردی که در حدود نیم قرن کنترل یک اجتماع و ارتش را در راستای جنگ با اتحاد جماهیر شوروی و در ادامه‌ی آن جنگ سرد دربر گرفته است، عمل کرده‌اند و ظاهرن این کار تنها به دلیل گستره‌ی تهدیدی بوده است که جامعه‌ی انسانی را هدف گرفته است. بر اساس گفته‌ی Daniel Bessner، استاد تمدن‌شناسی غرب دانشگاه واشنگتن در مقاله خود با عنوان امپراطوری آمریکایی و دشمنان هستشی (The American Empire and Existential Enemies): «با در نظرگیری اتحاد جماهیر شوروی بعنوان یک دشمن وجودی که با آلمان نازی نیز قابل قیاس است، می‌توان چنین پنداشت که جامعه‌ی آمریکایی با یک چارچوب ساده که در آن مذاکره و توجیه‌پذیر بودن از نقش پر رنگی برخوردار است در سطح جهانی ظاهر می‌شود؛ یک امپراطوری فاقد از حتا یک دشمن.» بدون وجود این دو رویکرد، ارتش در سطح بزرگی بی‌توجه درنظر گرفته می‌شود.

آرت‌استیشن Daniil Popov

سری بازی‌های بلک آپس تمایل بیشتری بر برهم زدن ماهیت موقعیت‌های جنگ و کشتار چند دهه‌ای دارند، و آن‌طور که پیداست می‌توانند دشمن‌تراشی را تا بی‌نهایت ادامه دهند – روس‌ها، چینی‌ها، کوبائی‌ها، ویتنامی‌های شمالی، آنگولایی‌های جنبش خلق برای آزادی-حزب کار (معروف به «ام‌پی‌ال‌ای»، حزبی سیاسی در آنگولا است که از سال ۱۹۷۵ قدرت را در این کشور بدست دارد. – ویکی‌پدیا فارسی) و غیره را می‌توان از این حیس بحساب آورد. علت را چه می‌توان دانست؟ پروتاگونیست‌های دو عنوان نخست بلک آپس که شامل الکس میسن، جیسن هادسن و فرانک وودز می‌شوند، جراحت خورده، ترسیده و فروپاشیده از دشمنانی هستند که به نیابت از سی‌آی‌ای تراشیدند و آتشی که خود بپا کردند. نوا ۶ (یک سلاح بیولوژیکی که در استمرار سری کال آو دیوتی بلک آپس توسط دانشمندان روسی، آلمانی توسعه می‌یابد. – فن‌دام) سم عصبی کشنده‌ای که [پروتاگونیست‌ها] برای بدست آوردن آن تلاش کردند، مشخص می‌کند که در بازی‌های بعدتر خود جان‌های بسیاری را گرفته است. رائول منندز (Raul Menendez) قاچاقچی مواد مخدری که در پی بدام انداختنش بودند، به قصد انتقام به مجموعه بازمی‌گردد و تا حد زیادی برنامه‌ی خود که همان بزیر کشیدن قدرت‌های غربی باشد را جامه‌ی عمل می‌پوشاند.

رائول منندز

در دل بافت این بازی‌ها، یک احساس خشم و ناامیدی نهفته است. – خشمی نسبت به دولت و شاید برنده‌تر از آن، خشم بر مشارکت‌سازی جامعه‌ی امریکایی. در بلک ‌آپس ۲، حس حسد یگان‌های ویژه نیروی دریایی، شهوت‌انگیز بودن ثروت یک جزیره‌ی خصوصی خیالی بنام کلاسس (Colossus)، که در یکی از ماموریت‌های بازی بچشم می‌خورد را ستایش ‌‌می‌کند. مایک هارپر یکی از اعضای یگان ویژه، از هم‌وطن خود می‌پرسد: «فکر می‌کنی خرج یه آخر هفته‌ی این‌جا چقدر آب می‌خوره؟» و در همان زمان پاسخ خود را دریافت می‌کند: «همون اندازه‌ای که باید براش یک سال سگ‌دو بزنیم.» در بلک ‌آپس ۳ طرف قرارداد یک دولت خصوصی، صرف گمراه کردن و بنام «امنیت و ترقی» نیمی از شهر را درگیر آزمایش‌های ناخواسته‌ و زیان‌آوری می‌کند که سلامت جسمی و روحی‌ مردم را هدف قرار می‌دهد. سربازانی آراسته به سلاح فوق پیشرفته، با پوشش‌های غیر قابل نفوذ و صاحب جت‌های جنگی که انگار از آینده آمده‌اند. با تمامی این امکانات، یک هراس وجود دارد، هشداری خطاب به دولت و ارتشی که حاضرند تا برای رسیدن به منافع هرچه بیشتر پایتخت، هزینه‌ی گزافی را بپردازند.

سلاح در بلک آپس ۳

پس از اختتام جنگ سرد، ارتش غول‌آسای رئیس جمهور وقت، ریگان که بقصد کثیف‌کاری‌های او چنین تغذیه شده بود، مانند گذشته آن‌گونه که نسبت به فعالیت در بازار آزاد و عدم اعتباردهی به دیگر دولت‌ها در آن برهه‌ی زمانی از مصونیت برخوردار بودند، قدرت مانوری نداشتند. با سر رسیدن سال ۱۹۹۰ و تفکیک و خصوصی‌سازی یکی از آخرین موسسات تحت نظارت دولت، نوعی تفکیک‌پذیری صورت می‌گیرد و میتلشتات نیز درباره آن می‌‌نویسد: «با افزایش فشار بر سینه‌ی تامین کنندگان، ارتش در حدود نیمی از تمام حمایت خود را صرف عملیاتی کردن بخش خصوصی می‌کند و در نتیجه چنین می‌شود که ارتش سنگینی بار مسوولیتش را  از خدمات درون حذبی به دوش بخش موسسات سود محور می‌اندازد.»

بر خلاف ابراز ناملایمتی درباره آینده، بازی‌های بلک ‌آپس هرگز در مورد نقش اقتصادی کپیتالیسم و نئولیبرالیسم بر کم‌بها شدن ارتش و خسارات اجتماعی (نظریه‌ای در مورد شیوه‌هایی در اقتصاد سیاسی است که برای تحقق آزادی‌های کارآفرینانه و مهارت‌های فردی در چارچوبی نهادی که ویژگی آن حقوق مالکیت خصوصی قدرتمند، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است. – ویکی‌پدیا فارسی) جدل سیاسی براه نینداختند. گرچه یکی از شخصیت‌های منفی اصلی، منندز که صراحتن ضد کپیتالیست محسوب می‌شود، بعنوان مرد دیوانه‌ و شروری که می‌بایست توسط عاملین سیاه‌پوست شجاع و بی‌باک - که تنها قهرمانان حقیقی این مجموعه هستند - از میان برداشته شود، ترسیم می‌شود. در طول سه بخش داستانی نخست این سری، اینان تنها سربازانی هستند که ایده‌آل و مسمم باقی می‌مانند. و در رل اسپارتان‌های از یاد رفته حضور پیدا می‌کنند و همانطور که وودز در بلک آپس ۲ می‌گوید: «اونا از پس کارایی برمیان که بقیه نمی‌تونن انجامش بدن.»

فرانک وودز

گرچه نسبت به این نظامیان عقاید تنگ‌نظرانه‌ای اعمال شده است، اما در نهایت محصول این نوع از انباشته‌گی، آن می‌شود که نقش و عملکردشان بندرت زیر سوال می‌رود. دلیرانه بودنشان ستوده می‌شود، تا نبردهایی چون بولج (تهاجم آردن یا نبرد آردن یا نبرد بولج آخرین تلاش گسترده آلمان برای جلوگیری از تهاجم نیروهای متفقین به خاک این کشور در جنگ جهانی دوم است. این درگیری نظامی در منطقهٔ آردن رخ داد. – ویکی‌پدیا فارسی) در تاریخ پیوند پیدا می‌کند و منظر روانی هر یک از کاراکترها تا بازی بلک آپس ۳ بنمایش گذاشته می‌شود. هر بازی علی‌رغم نبض روایی خود، این تم و یونیزه شدن را به بهای ادراک وسیع‌تر سیاسی تقویت می‌کند. سری ابتدایی بلک آپس طرح‌واره‌ی روایی خود را حول محور بدگمانی و پارانویایی که در آگاهی جمعی آمریکایی‌ها در دوران جنگ سرد رخنه کرده است، تصویرسازی می‌کند. پیرو تبعیت این الگوی یکسان در کال آو دیوتی مدرن وارفر ۲۰۱۹، که بطرز آشکاری در توصیف جنایات جنگی آمریکا در جنگ خلیج فارس (جنگ اول خلیج فارس، جنگی به رهبری آمریکا و با همکاری ائتلافی از ۳۵ کشور مختلف بود که علیه عراق بعثی در واکنش به اشغال کویت توسط عراق انجام گرفت. – ویکی‌پدیا فارسی) دچار کژی می‌شود.

بنظر می‌رسد بلک آپس روس‌ها و یا حداقل ماموران روسی که از برنامه‌ی کنترل ذهن سی‌آی‌ای ساز ام‌کی‌اولترا (اسم رمز برنامه مخفی و غیرقانونی تحقیقاتی بر روی انسان بود؛ که توسط دفتر اطلاعات دانش سی آی ای انجام می‌شد. این برنامه رسمی دولت آمریکا از سال ۱۹۵۰ آغاز شد و در طول دهه ۶۰ میلادی ادامه یافت و از شهروندان آمریکایی و کانادایی به عنوان مورد آزمایش استفاده می‌کرد. – ویکی‌پدیا فارسی) برای شست‌وشوی مغزی الکس میسن استفاده کردند را مقصر می‌داند. این ماموران روسی تا آزمایش سلاح شیمیایی خود پیش می‌روند؛ نوا 6 در ویتنام، وضعیت تاریخی نیروهای آمریکایی که برای بار دیگر یک سلاح شیمیایی سمی بنام عامل نارنجی (یکی از شش سم گیاه کش آمریکایی بوده که نوعی سم قوی است. ارتش آمریکا در جنگ ویتنام از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۷۱ برای از بین بردن جنگل‌های پناهگاه ویت‌کنگ به کار برد. – ویکی‌پدیا فارسی) را در مراتع شمالی ویتنام استفاده کردند را در وضع حساسی قرار داد.

#mason cold war در تامگیر

تمام این واقعیات تاریخی مرموزانه هستند و در قالب داستان‌‌های عامه پسندانه یا پالپ فیکشنی (در معنای عام، به کتاب‌هایی با کاراکترها و رویداد‌های خیالی اطلاق شده که در تیراژ بالایی تکثیر می‌شوند و اگرچه در هدف‌گذاری خود که همان جذب خواننده‌ی حداکثری باشد موفق می‌کنند اما الزامن از منظر محتوایی از کیفیت مناسبی برخوردار نیستند. – دیکشنری کمبریج) خوفناک مغذی می‌شوند که تمام دقت خود را بر بی‌عدالتی متحمل شده نسبت به سربازانی که در ابعادی بزرگ به وقت هشیاری‌شان از آسیب‌های پی‌درپی در رنجش هستند، قرار داده‌اند و می‌توانیم این الگو را در طول ادامه‌ی تجربه‌ی بازی نیز مشاهده کنیم.

بلک آپس ۲ در فضایی تغییرپذیر و جزئی‌تر سپری می‌شود. خط روایی آن بین دو بازه زمانی جابه‌جایی پیدا می‌کند: ابتدا در اوایل ۱۹۸۰، جایی که دنباله‌ی داستان میسن، وودز و هادسن ادامه پیدا می‌کند و بعد از آن، بازی در سال ۲۰۲۵ از زاویه دید پسر میسن، دیوید طی می‌شود. این بازی مارا در انتهای یک جنگ سرد و در ابتدای جنگی دیگر قرار می‌دهد و در پی آن است تا معنای  گریبان‌گیر شدن گناهانی که از جانب پدر به پسر که در ابعاد شخصی و بین‌المللی تحمیل می‌شود را بهتر درک کنیم. منندز شخصیتی منفی است که بواسطه‌ی رویداد ناگوار ایالات متحده، در آمریکای لاتین متولد می‌شود. در نهایت، جان سالم بدر بردن از شلیک‌های آمریکایی سوء قصدهایی نیز بدنبال خواهد داشت. عقبه‌ی منندز ساخته و پرداخته شده از اتهامات حاصل از سیاست خارجی آمریکا در دوران جنگ سرد است.

دیوید میسن

در حالی که، سری بر فداکاری‌های نظامیان در نسبت با مسائل اخلاقی متمرکز است، بلک آپس ۳ سناریوهای کابوس‌وار این مسابقه تسلیحاتی (در کاربرد کلاسیک به معنای رقابت بین دو یا چند گروه بر سر مالکیت بهترین نیروهای رزمی است. در این فرایند هر طرف تلاش می‌کند تا تعداد بیشتری سلاح، اندازه بزرگتری ارتش یا سطح بالاتری از فناوری نظامی را کسب کند. – ویکی‌پدیا فارسی) تکنولوژیکال را به سمت منطقی افراطی سوق می‌دهد. بخش داستانی بازی در سال ۲۰۶۵ رقم می‌خورد، جایی که سرباز بی‌نام‌تان برای بروز نگه‌داشتن خود با جنگ مدرن، بدنش را در اختیار مجموعه‌ی ارتشی-صنعتی قرار می‌دهد. در صحنه‌ای از بازی این سرباز توسط ربات دشمن قطعه قطعه می‌شود و پس از احیای خود، در قالب یک سایبورگ یا انسانی مکانیکی بازمی‌گردد. مانند هر نظامی دیگر، برای نجات کشورش رنج بیشتری را باید متحمل شود. اما در کنه این فداکاری یک نکته‌ی تلخ وجود دارد؛ او به همراه دیگر سربازان اطراف خود بدلیل خدمت در مرزی سست و ناشایست احساس خشم می‌کنند. ارشدان این نظامیان بشدت منفعت‌طلب و ناامن تصویر شده‌اند و موسساتی که با تکنولوژی خود از سر تا پایتان را در کنترل دارد، سربازانش را به حالی خیانت دیده، تنها و سرکوب شده رها کرده است.

اما این خشم پوچ‌گرایانه هرچند که تا اندازه‌ی مناسبی بجا باشد، گمراه‌کننده است. وجود یک تفاوت، یا بهتر بگوییم استفاده از یک تفاوت در اصطلاحی که آن را «ما» یا «ملت» معنا می‌کنیم، سبب شده است که ارتشمان نیم قرنی را بصرف ادعاهای بیهوده در مواجهه با تهدیدات هستی‌گرایانه بگذراند که در حقیقت وجود خارجی هم نداشته‌اند! بجای دقت ورزیدن، همانطور که بلک آپس آن‌‌را در ناامیدی نظامیان تا دندان مسلح نشان می‌دهد، این بخش‌های روایی می‌توانند درکی را به ما بدهند؛ مشابه با همان نیروهایی که موسسات را در دل سربازانی که به قصد کشته شدن اعزام شده بودند، در مقابل جنبش‌های ترقی‌خواه در کشور خودشان مقاومت نشان دادند و با این کارشان عدم لزوم شروع جنگ در ابتدای امر را متذکر شدند را بوجود آورند. میتلشتات در کتابش شرح می‌دهد که دوروی سکه‌ی کابینه‌ی ریگان با «رد برنامه‌ی غیرنظامیان دولتی و قائل شدن ارتش بعنوان قانونی‌ترین ارگان دولت» چه جنایتی را در حق برنامه‌ی غیرنظامیان به نفع ارائه‌ی لایحه بودجه‌ی ارتش متحمل شده است.

آرت‌استیشن استودیو karakter

برخلاف آن، مانند لس آنجلسی که در بلک آپس ۲ می‌بینیم - یک میدان جنگ فاجعه بار که تنها قصد آن هشدار دادن از طریق اخباری مهلک است که در صورت بی‌تفاوت بودن نسبت به آن عواقب بدی را در پی خواهد داشت - کشورهایمان بندرت در این بازی‌ها قابل مشاهده هستند. به غیر از تعامل با سربازان درحال جنگ، فرصت مواجهه با هیچ یک از شهروندان عادی را نخواهیم داشت، چرا که مردمان عادی آمریکایی از دیدن رزم‌آورانشان محروم هستند. وقتی پای تجربه‌ی بلک آپس بنشینید، صدای دولت‌های زودگذری که نماینده‌گان تجزیه‌طلبی در دو وجه درونی و بیرونی هستند را می‌شنوید. تنها غیر نظامیانی که ملاقاتشان می‌کنید همان آدمکش‌های دست نشانده و حق‌الزحمه‌ای دولت‌اند که برایتان اگزوسوت‌های (یک ماشین پوشیدنی همراه است است که با سیستمی از موتورهای الکتریکی، پنوماتیک، اهرمها، سامانه‌های هیدرولیک، یا ترکیبی از فناوری‌های مختلف است که امکان حرکت اندام را همراه با افزایش قدرت و استقامت فراهم می‌کنند. هدف از طراحی آن پشتیبانی کمر، حس کردن حرکت کاربر و ارسال سیگنال به موتورهایی است که دنده‌ها را مدیریت می‌کنند. – ویکی‌پدیا فارسی) خوش قواره‌ای را برای داشتن مرگی بهتر آماده‌سازی می‌کنند.

و کشورهایی که پشت پرده‌ی این حوادث جهانی هستند؟ فراموش می‌شوند، لژیون‌های خاکستری مردمان تیره پوستی که برای بدست آوردن اطلاعات محرمانه حاضرند هرکسی را از سرراه خود بردارند؛ گروه‌هایی با سال‌ها تجربه و مشکلات، موفقیت‌های شکوهمند و شکست‌های تلخی که باعث شد تا آن‌ها به اندازه‌ی سرنام‌ها تقلیل پیدا کنند و دیگر بیش از آن بسطی نیابند. ام‌پی‌ال‌ای، یونیتا (حزبی سیاسی در آنگولا است. این حزب در سال ۱۹۶۶ توسط جوناس ساویمبی ایجاد شد. – ویکی‌پدیا فارسی)، ویت‌کنگ (یا جبهه رهایی‌بخش ملی نام سازمان سیاسی و چریکی کمونیست بود که در جریان جنگ ویتنام در ویتنام جنوبی و کامبوج در برابر ارتش آمریکا و دولت ویتنام جنوبی مدت طولاني جنگید. – ویکی‌پدیا فارسی)؛ الفاظ کوتاهی که تا رسیدن به چک‌پوینت بعدی در گوشتان طنین‌اندازی می‌کند، تا برای جوخه‌تان در برابر رگبارها پناهی پیدا کند و زمانی که مسلسل‌هاشان آسمان شب را آب‌کشی می‌کند بتوانید از جنگنده‌های هوایی تقاضای پشتیبانی کنید.

ژنرال شپهرد

این انزوا، این گفت و گوی فردی، عواقب ایدئولوژیکال سختی را به همراه خواهد داشت. بازی‌هایی از این دست تنها، دنیایی مرموز، دو دوزه کار و بی‌اندازه خونین را به ما نشان می‌دهند. در این جهان صوری، سیاست‌های سخت تعیین شده و ایده‌ئولوژی پوچ خریدارهای دست به نقدی دارد. وودز خطاب به میسن اقرار می‌کند: «منو که می‌شناسی، از هیچ‌کسی خوشم نمی‌آمد.» درون چنین چارچوبی، تمام ایدئولوژی‌ها نادرست و سیاست در معنای کامل خود شک برانگیز است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (10 مورد)
  • Spongbob-
    Spongbob- | ۱۰ شهریور ۱۴۰۱

    یادش بخیر یه یارویی تو محلمون بود میگفت بلک اپ عه بلک اپس نیس هی هم اسرار میکرد که درسته
    چیزی که اون میگفت به انگلیسی call of duty black up فارسیش میشه ندای وظیفه سیاه بالا

  • witcher4
    witcher4 | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    متن بسیار زیبایی بود و واقعا به فکر رفتم

  • CAPTAIN ASHCK
    CAPTAIN ASHCK | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    بنظر من مادرن وارفیر سری بهتری نسبت به بلک آپسه ولی اینکه بلک آپس روی مسائل سیاهی مثله ترور عمیق میشه خیلی جذابه

  • emperorpalpatin
    emperorpalpatin | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    نویسنده عزیز لطفا در آخر هر متن اگه زحمت نباشه یه خلاصه هم بنویسین
    ممنون

  • roosevelt
    roosevelt | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    مطلب بسیار طولانی بود و خوندنش حوصله میخواد ، خواهشا اگر کسی کامل مقاله رو خونده میشه یک خلاصه ای بنویسه که ما هم بفهمیم چی شد؟

  • 3D Club
    3D Club | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    سری بلک آپس بیشتر از بقیه سری ها سیاسی و احساسی شده بود و توی این سری داستان گویی به اوج خودش رسیده بود

  • etc.erfan
    etc.erfan | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    شخصا به بازیا به چشم بیانیه سیاسی نگاه نمیکنم (هرچند که بخوان این کارو بکنن)

  • parsa122323
    parsa122323 | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    توی بند ۲ یا ۳
    کلمه.. احتمالا ..اشتباه تایپ شده
    لطفا تصحیح-اش کنید

  • دکتر توقف(MAS)
    دکتر توقف(MAS) | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    مطلب بسیار خوبی بود

    خودم شخصا سری بلک آپس رو بیشتر دوست دارم

  • TowrBin
    TowrBin | ۶ شهریور ۱۴۰۱

    دکتر مکسیس چی میگه این وسط

مطالب پیشنهادی