نقد فیلم کارت پرواز – خطر بلع مواد مخدر
فیلم کارت پرواز بعد از چندین سال کشمکش با وزارت ارشاد و مقاومت در برابر سانسورها به اکران در آمده و همین موضوع هر مخاطبی را ترغیب میکند که بداند مگر در کارت پرواز چه ...
فیلم کارت پرواز بعد از چندین سال کشمکش با وزارت ارشاد و مقاومت در برابر سانسورها به اکران در آمده و همین موضوع هر مخاطبی را ترغیب میکند که بداند مگر در کارت پرواز چه حرفی زده میشود که فیلم برای اکران دچار مشکل شده. سوژه کارت پرواز سوژه بسیار جذاب و نابی است که در همان ده دقیقه ابتدایی فیلم مثل پتک بر سر مخاطب فرود میآید ولی در ادامه به جای آنکه پرداخت قویتری داشته باشد، لحظه به لحظه از هم فرو میپاشد.
کارت پرواز قصه به شدت تلخی دارد و آنچنان این قصه را واقعگرایانه تعریف میکند که میتوان ادعا کرد فیلم احتمالا بر اساس واقعیتی گفته نشده ساخته شده باشد. قصه فیلم روایتگر افرادی است که از نداری و ناچاری، مواد مخدر را به شکل حبههای ریزی که دورشان پلاستیک کشیده شده میبلعند و این جنس را برای موادفروشان جابجا میکنند. افرادی که بعد از خوردن مواد مخدر، به سفرهای خارجه رفته و در کشور مربوطه مورد عمل جراحی قرار میگیرند تا تمامی مواد به دست صاحبش برسد. با قصه وحشتناکی روبرو هستیم و کارت پرواز میخواهد این قصه وحشتناک را در ابعاد مختلف روایت کند.
مادری در فیلم به عنوان قهرمان داستان وجود دارد که بعد از یک تفریح جانانه در شهربازی با پسر کوچولویش، به گلخانهای رفته و در آنجا شروع به بلعیدن مواد مخدر میکند. او اولین بار است که این کار را میکند و ندا جبرئیلی بازیگر به زیبایی هر چه تمامتر این سکانس خوفناک را بر دوش میکشد. پشت سر او گلهای رنگارنگی در پس پرده کدر گلخانه وجود دارد و این زن باید دانه دانه حبهها را ببلعد. فیلمساز در همین وهله اول تکلیفش را با ما روشن میکند؛ اینکه او به شدت به دنبال جزییات است و صحنه خوردن مواد آنچنان طول میکشد که گلوی مخاطب همپا با گلوی زن، درد میگیرد. اساس فیلم کارت پرواز بر چنین ماهیتی برقرار است و فیلم ذره ذره داستان خود را به مخاطب تحویل میدهد و او را ذره ذره زجرکش میکند.
ندا، نام این مادر، در فرودگاه به مشکل میخورد. به اصطلاح عامیانه خودشان نشتی میدهد و یکی از کیسهها در بدنش پاره میشود. پسری که از قضا با او در گلخانه بوده و مواد دیگری را خورده، متوجه نشتی ندا میشود و از او میخواهد که پرواز را کنسل کند چرا که پلیس قطعا به او شک میکند و هر دویشان لو میروند. این مرد جوان، است. فردی که با گربههایش در یک مهمانخانه زندگی میکند و دارد پولهایش را جمع میکند تا به دوست دختر فرنگ رفتهاش برسد. از منصور هیچ اطلاعات دیگری در دسترس نیست و فیلمساز ترجیح میدهد که شخصیت او را تا همین حد به ما معرفی کند و در ادامه نیز او را همچنان یک شخصیت نسبتا مجهول نگهدارد.
منصور و ندا در نهایت سوار پرواز نمیشوند ولی اوضاع وخیم ندا باعث میشود که منصور به او کمک کند تا مواد را از دلش در بیاورند. زوج فیلم تشکیل شده و آنها به دنبال راهکاری برای نجات دادن ندایی هستند که ذره ذره در حال جان دادن است.
فیلم کارت پرواز درست از زمانی وارد سراشیبی میشود که میخواهد قصه خودش را بسط دهد. به نظر میرسد فیلمنامه نویس سوژه خوردن مواد توسط مردم و جابجایی آنها در پروازهای داخی و خارجی را شنیده و آنقدر از این سوژه خوشش آمده که یادش رفته برای ادامه داستان نیز حرفی برای گفتن داشته باشد. فیلم بعد از آنکه زوج سینمایی خود را تشکیل میدهد و میخواهد که ما را با سرنوشت این دو نفر آشنا کند، عملا خودش را به در و دیوار میکوبد تا صرفا اشک مخاطب را در بیاورد.
بازی بینظیر ندا جبرئیلی (که گمان نمیکنم پیش از این نقش چندان مهمی را تاکنون در سینما ایفا کرده باشد) تنها مسالهای است که میتواند باعث شود تا مخاطب فیلم و داستان ندا را دنبال کند. ندا حالش رو به وخامت است و مردی که تنها چند دقیقه است او را دیده، بالاجبار و از روی انسانیت به دنبال کمک به اوست. خوشبختانه فیلم وارد فضای عاشقانه نمیشود و منصوری را به ما نشان میدهد که صرفا توی رودربایستی قرار گرفته که به ندا کمک کند. در حقیقت سرنوشت ندا و زندگی وخیمش چندان برای منصور مهم نیست و او فقط میخواهد از این مهلکه قسر در برود.
شخصیت پردازی منصور هرچقدر عقبه نامفهوم و گنگی دارد، در ادامه فیلم بهتر میشود. اینکه او با سایر شخصیتهای یک زوج مرد و زن تفاوت دارد و قرار نیست شاهد یک روایت عاشقانه باشیم، فیلم را از حالت کلیشهای خارج میکند. ندا نیز مادری است دلسوز و مهربان که هرچند دیر به حقیقت زندگی و چرایی ورود او به این کار پی میبریم، اما همچنان دوست داشتنی است. زوج فیلم شیمی خوبی با یکدیگر برقرار میکنند و شخصیتهایی که فیلمنامه از آنها در میآورد، شخصیتهای تکراری این قبیل فیلمها نیستند. این شخصیتهای مناسب اما در موقعیتها و داستانکهای به شدت نامناسب قرار میگیرند و یک سوژه ناب به همراه کاراکترهایی نابتر، عملا به قهقهرا میرود.
شخصیتهای فرعی اضافهای که به فیلم وارد میشوند، صرفا فیلم را کشدار میکنند. با ورود هر یک از آنها به تصویر گمان میرود که یک توییست داستانی خوب در فیلمنامه رقم بخورد اما آنها مانند پیامبازرگانی میآیند و میروند. دوست منصور یا پیرزنی که دلش برای ندا میسوزد عملا فایدهای در یپشبرد داستان ندارند و به نظر میرسد که صرفا برای طولانی کردن مدت زمان فیلم به داستان اضافه میشوند.
میانه فیلم بیشتر از آنکه شبیه به یک فیلم سینمایی باشد، به شبه مستندی تبدیل میشود از خلافهای زیرزمینی پایتخت. این خلافها یکی پس از دیگری رونمایی میشوند و فیلمساز کلکسیونی از خطوط قرمز را ردیف میکند به امید آنکه توجه مخاطب و بیننده را به خود جلب کند. رد شدن از این خطوط قرمز و داستانکهای بودار اما کاری از پیش نمیبرند و فیلمنامه لحظه به لحظه بیشتر گم و گور میشود. در این بین نه موسیقی متن جذابی وجود دارد و نه فیلمبرداری شگفت انگیزی که چشمها و حواس مخاطب را به خود جلب کند و قصه کشدار فیلم، کمی آن را حوصله سر بر میکند. احتمالا شما هم پس از دیدن فیلم با من هم عقیده خواهید بود که کارت پرواز میتوانست یک اثر ۶۰ دقیقهای بسیار فاخر باشد تا یک فیلم سینمایی نود دقیقهای که سکانسهای آن کش آمده باشد.
برگ برنده کارت پرواز همانطور که در خلال متن نیز بدان اشاره شد، بازی قوی دو بازیگر اصلی آن و به ویژه ندا جبرئیلی است. گریم بسیار خوب جبرئیلی را نیز نباید نادیده بگیریم که حال و هوای این آدم درمانده را بهتر عیان میسازد. کاراکتری که جبرئیلی بازی میکند از درماندهترین و بدبختترین کاراکترهایی است که در سینما به تصویر کشیده شده و همذات پنداری کردن با او بعد از مدتی کار بسیار سختی است. جمله «حقیقت تلخ است» در فیلم کارت پرواز آنچنان محسوس و بامسما است که هر بینندهای برای فرار از واقعیت دلش کمی درام داستانی سینمایی میخواهد اما فیلمساز به طرز بیرحمانهای داستان خودش را واقعبینانه و به دور از فانتزیهای داستانی در سینما پیش میبرد. اوج این واقعگرایی نیز در پایانبندی فیلم خلاصه شده و کات تصویری که کارگردان بعد از تراژدیکترین صحنه فیلم به یک کاسه توالت میدهد و زندگی ندا و امثال ندا را با خاک یکسان میکند.
شخصیتهای فیلم به یاد ماندنی هستند و سوژه اصلی فیلم نیز فراموش نشدنی. همین هم است که فیلمساز در انتهای داستان خود مستنداتی از قربانیان خوردن مواد برای ترانسفر آن مینویسد. او به خوبی میداند که فیلمش حول همین سوژه ناب میچرخد و الباقی عناصر فیلم به هیچ وجه به خوبی و زیبایی هسته اولیه آن نیستند. کارت پرواز فیلمی است که میتوانست به مراتب بهتر و جاودان در سینما باشد ولی در حد یک نقاشی کمرنگ در ذهن مخاطب جا خوش میکند؛ با این حال دیدن فیلم در این وانفسای سینمای تکراری ایران پیشنهاد مناسبی است به شرط آنکه حتما بدانید دیدن این فیلم حالتان را اصلا خوب نمیکند و قطعا بر روح و روانتان تاثیر کوتاه مدتی خواهد گذاشت؛ همین مساله هم است که فیلم را علیرغم مشکلاتش دیدنی میکند. اینکه فیلم میتواند تاثیر کوتاه مدتی روی مخاطبش بگذارد یعنی فیلمساز تا حدی به هدفش رسیده ولیکن این تاثیر کوتاه میتوانست به مراتب ژرفتر و عمیقتر باشد.
فیلم کارت پرواز به کارگردانی مهدی رحمانی و تهیه کنندگی مهدی رحمانی بهمن کامیار و با حضور بازیگرانی چون آناهیتا افشار، ندا جبرائیلی، اصغر رفیعیجم، محمدعلی نجفی، شیرین یزدانبخش در گروه هنر و تجربه به اکران در آمده و سانسهای محدودی دارد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
دمت گرم حتما میبینمش
من مسئولیت دپرس بودن چند روزه تون بعد دیدن فیلم نیستم ولی :d