نگاهی به بهترین لحظات مجموعه Assassin’s Creed
در سال ۲۰۰۷ اولین بازی از مجموعه Assassin's Creed منتشر شد و از آن موقع تا به الان نامش همیشه در لیست برترین بازیهای دنیا بوده است. مهم نیست که فقط بازیهای اصلی را بازی ...
در سال ۲۰۰۷ اولین بازی از مجموعه Assassin's Creed منتشر شد و از آن موقع تا به الان نامش همیشه در لیست برترین بازیهای دنیا بوده است. مهم نیست که فقط بازیهای اصلی را بازی کردهاید و یا کمی هم طعم بازیهای فرعی این مجموعه را چشیدهاید، شما به هر حال چندین خاطره خوب و به یاد ماندنی از این مجموعه دارید.
همین موضوع یکی از دلایلی است که مجموعه Assassin's Creed اینقدر طرفدار دارد. هر کدام از بازیها یک تجربه متفاوت و دلنشین را به بازیکنها ارائه میدهد. تمامی این مسائل باعث شده است که بعد از تمام کردین چندین بازی از این مجموعه یک نگاهی به گذشته بکنید و ببینید که این تجربه چقدر استسنائی بوده است. ولی حتی در مجموعهای به شهرت اساسینر کرید هم دیالوگها و صحنههای محدودی پیدا میشود که بیشتر از بقیه بازی روی ما تاثیر بگذارد.
اینا رو هم بخون:
- 1 آواز Assassin's Creed 4: Black Flag - Parting Glass
- 2 مبارزه روی یک قطار - Assassin's Creed: Syndicate
- 3 خیانت به انجمن برادری - Assassin's Creed: Rogue
- 4 مرگ دزموند - Assassin's Creed 3
- 5 به قتل رساندن پاپ - Assassin's Creed 2
- 6 مرگ یوسف - Assassin's Creed: Revelations
- 7 مبارزه با سزار بورجیا - Assassin's Creed: Brotherhood
- 8 اولین پرش - Assassin's Creed
- 9 دیدار اتزیو با الطائر - Assassin's Creed: Revelations
- 10 ما زندگی خوبی داریم برادر - Assassin's Creed 2
آواز Assassin's Creed 4: Black Flag - Parting Glass
پایان بازی Assassin's Creed 4: Black Flag هم شیرین و هم تلخ است. در آخر ما میبینیم که ادوارد کنوی (Edward Kenway) دشمنانش را شکست میدهد و پیروز میشود، ولی بهای این پیروزی از دست دادن تعداد زیادی از دوستانش در مسیر بود. به همین خاطر وقتی که در آخر بازی آن بانی (Anne Bonny) شروع به خواندن ترانه The Parting Glass میکند تمامی حوادث و خاطراتی که بازیکنان تا پایان بازی تجربه کردند مرور میشود.
در کنار این نوای آهسته، بازی تمامی افرادی که ادوارد در طول مسیرش با آنها همسفر شده بود را به تصویر میکشد. سپس او را نشان میدهد که برای اولین بار به پیش دخترش میرود و او را ملاقات میکند. تمامی اینها امواجی از احساسات را به سمت بازیکن پرتاب میکند و نشان میدهد که با وجود تمامی اتفاقاتی که افتاد، ادوارد هنوز هم آدم خوبی است.
مبارزه روی یک قطار - Assassin's Creed: Syndicate
یوبیسافت همیشه در بازیهای اساسینز کرید تکنولوژی زمانه را به خوبی به بازی اضافه کرده است. در طول بازیهای این مجموعه (با نادیده گرفتن باروت و اختراعهای لئوناردو داوینچی) همیشه تکنولوژی دنیا به صورتی بوده است که استفاده از تیغه مخفی اساسینها (Hidden Blade) همچنان منطقی باشد. اما با انتشار بازی Assassin's Creed: Syndicate بازیکنها به دوران انقلاب صنعتی پرتاب شدند. این قسمت از تاریخ پر بود از اختراعات و نوآوریهای جدید و یکی از این اختراعات جالب قطار بود.
سازندهها این برحه تاریخی و تکنولوژیهایش رو به طور جالبی در این بازی به نمایش گذاشتند. در ابتدای بازی خواهر و برادر فری (Frye) در بالای یک قطار در حال حرکت با گروهی از افراد تمپلار (Templar) به مبارزه میپردازند. این مبارزه تا جایی ادامه پیدا میکند که قطار از بالای یک پرتگاه به پایین میافتد. شاید این موضوع به داستان چیزی اضافه نکند ولی خب تجربه کردن این لحظه برای اول حس خیلی خوبی را منتقل میکند.
خیانت به انجمن برادری - Assassin's Creed: Rogue
بازی Assassin's Creed: Rouge هیچوقت مثل دیگر بازیهای بزرگ مجموعه Assassin's Creed طرفدار پیدا نکرد. این موضوع خیلی ناراحت کننده است چرا که تعداد بسیار زیادی از طرفدارن این مجموعه این فرصت را از دست دادند که به عنوان یکی از اعضای تمپلار به نام شی پاتریک کومرک (Shay Patrick Comrac) بازی کنند. شی در ابتدا یکی از اعضای برادری اساسینها بود ولی وقتی که دید این فرقه برای به دست آوردن تکههای ادن (Eden) حاضرند که چه کارهایی انجام دهند تصمیم گرفت که این گروه را ترک کند.
دقیقا همان لحظه کی شی تصمیم به ترک این فرقه میگیرد و توسط افرادی که قبلا مثل برادرش بودند شکار میشود است که بسیار به یاد ماندنی است. همین لحظه برای بازیکن این سوال را به وجود میآورد که آیا واقعا فرقه اساسینز یک گروه درستکار است و یا آنها هم مثل تمپلارها صرفا یک گروه فاسد و به دنبال قدرت هستند.
مرگ دزموند - Assassin's Creed 3
اگر قرار بود که لیستی از باورنکردنیترین وقایع این مجموعه بازی بنویسیم این مورد قطعا در صدر این لیست قرار میگرفت. دزموند مایلز (Desmond Miles) شخصیت اصلی تمامی بازیهای اساسینز کرید تا بازی Assassin's Creed 3 بود. برای همین هم هست که وقتی در پایان این بازی وقتی که جانش را فدا کرد تا Juno آزاد شود برای همه بازیکنها بسیار باورنکردنی بود. از آن لحظه به بعد کسی نمیدانست که این مجموعه قرار است که در آینده به چه شکلی باشد.
متاسفانه بدون وجود دزموند در ادامه بازیهای بعدی، روند داستان این بازیها دچار افت کیفیت زیادی شد. اما این موضوع از دراماتیک و غمانگیز بودن لحظه مرگ دزموند چیزی کم نمیکند.
به قتل رساندن پاپ - Assassin's Creed 2
بازی زیادی وجود ندارد که شخص پاپ، رهبر کلیسا کاتولیکها را به تصویر بکشد. حتی بازیهای بسیار کمتری هم هستند که به شما این اجازه را میدهند که او را به قتل برسانید. اما بازی Assassin's Creed 2 با این موضوع هیچ مشکلی نداشت و حتی به نظر خوشحال هم بود که شما را بفرستد تا رودریگو بورجیا (Rodrigo Borgia) یا همان پاپ الکساندر ششم را بکشید.
خود مبارزه کمی ضعیفتر از چیزی بود که انتظارش را داشتیم، اما چیزی که آن جا مهم بود خود سیستم مبارزه نبود. قسمت جذاب و جدیدی که وجود داشت این بود که شما خود شخص پاپ را با مشت زدن میکشید.
مرگ یوسف - Assassin's Creed: Revelations
این بازی در حقیقت آخرین قسمت داستان اتزیو بود. با پایان این بازی کتاب یکی از مشهورترین شخصیتهای تاریخ بازی برای همیشه بسته شد. در ابتدای یکی از ماموریتها در شهر قسطنطنیه شما با یکی از اعضای اساسینز به نام یوسف (Yusuf) آشنا میشوید. در همان ابتدا متوجه خواهید شد که یوسف یکی از کارکترهای مهربان و دوستداشتنی این مجموعه است.
وقتی که اتزیو از یکی از سفرهایش به کاپادوکیه (Cappadocia) بازمیگردد با جسد بدون جان یوسف مواجه میشود که در مغازه معشوقهاش سوفیا (Sofia) افتاده است. پس از کمی تحقیق متوجه میشود که شوالیههای تمپلار بیزانس بودند که او را به قتل رساندند. مرگ یوسف و واکنش اتزیو به این اتفاق قلب هر بازیکنی را به درد میآورد و موجی از احساسات را به سمتش میفرستد. وقتی که اتزیو درباره خاطراتش با یوسف سخنرانی هم میکند همه این احساسات شدیدتر هم میشوند.
مبارزه با سزار بورجیا - Assassin's Creed: Brotherhood
بدون شک مبارزه با سزار بورجیا (Cesare Borgia) در انتهای بازی Assassin's Creed: Brotherhood یکی از زیباترین مبارزات مجموعه بازی Assassin's Creed، قبل از تغییر سبک دادن به سبک RPG است. اتیزو در تمام طول بازی به دنبال سزار بورجیا است و دائما در حال درگیر شدن با افراد اوست. وقتی بالاخره به او میرسد مثل Assassin's Creed 2 خیلی ساده و عادی تمام نمیشود. این دفعه در این بازی شما یک مبارزه سخت و دراماتیک را تجربه خواهید کرد.
اتیزو در یک میدان نبرد پر از سربازان بورجیا به دنبال سزار میدود و پس از بالا رفتن از یک برج محاصره در حال سوختن بالاخره به او میرسد و پس از یک دوئل خونین و سخت اتزیو با خنجر مخفیاش به داستان سزار بورجیا پایان میدهد. اتزیو در آخر توانست با کسی مبارزه کند که واقعا در حدش بود. در پایان هم روند داستانی اتزیو، یکی از بهترین شخصیتهای تاریخ بازی، با اتمام این بازی تمام شد.
اولین پرش - Assassin's Creed
بازی Assassin's Creed تعداد خیلی زیادی ویژگی خاص داشت که کم کم در ادامه این مجموعه تبدیل به امضا بازی شد. اما هیچکدام از این ویژگیها به زیبایی و حیرتانگیزی اولین پرش که با نام Leap of Faith شناخته میشود، نبود. دیدن این صحنه برای اولین دفعه واقعا یک تجربه تکرار نشدنی بود. رهبر فرقه اساسینز برای اینکه به شوالیههای تمپلار نشان دهد اعضای این گروه از مرگ هراسی ندارند به افرادش دستور میدهد که از بالای برج به پایین بپرند.
الطائر (Altair) که شخصیت اصلی این بازی بود دقیقا همین کار راه هم انجام میدهد. از بالای برج با یک استایل و زیبایی خاصی به پایین میپرد و بر روی یک دسته یونجه میافتد. در این لحظه الطائر کاملا از دید تمپلارها خارج بود و نه تنها آنها بلکه بازیکن را هم شدیدا تحت تاثیر قرار میدهد. وقتی که این صحنه را میبینید کاملا متوجه میشوید که سطح زیبایی و هیجان این بازیها قرار است که چقدر بالا باشد.
دیدار اتزیو با الطائر - Assassin's Creed: Revelations
در پایان بازی Assassin's Creed: Revelations، اتزیو به کتابخانه الطائر میرسد و در آن جا جسد این رهبر فرقه اساسینز را پیدا میکند. اتزیو در میان چیزی که از الطائر باقی مانده یک تکه از Eden را پیدا میکند و به کمک آن چند دقیقه قبل از مرگ الطائر را میبیند.
شاید این صحنه خیلی مهم به نظر نرسد. اما اگر به این موضوع توجه کنیم که در حقیقت در پایان داستان اتزیو ما شاهد چگونگی پایان داستان الطائر هم هستیم، شدیدا شاعرانه است. در این لحظات زیبا است که ما شاهد دو تا از بهترین اساسینهای کل تاریخ هستیم که در یک زمان و دوره زندگی میکردند.
ما زندگی خوبی داریم برادر - Assassin's Creed 2
داستان اتزیو از Assassin's Creed 2 آغاز شد و در آن موقع هیچکسی نمیتوانست حدس بزند که پایان این داستان چقدر قرار است غمانگیز باشد. فقط پس از اتمام بازی و دیدن درد و رنجهایی که خانواده اتزیو تحمل کردند است که واقعا صحنه آغازین بازی را درک میکنید. بعد از یک درگیری خیابانی، اتزیو و برادرش فدریکو (Federico) با هم بر فراز سقفهای شهر فلورانس مسابقه میگذارند.
پس از رسیدن به بالای کلیسا، در حالی که هر دو به آسان شهر خیره شدهاند فدریکو یکی از محبوبترین و عمیقترین دیالوگهای مجموعه بازی Assassin's Creed را میگوید. او به برادرش نگاه میکند و میگوید: «این یک زندگی خوب است که ما داریم برادر.» ادامه مکالمه این دو نفر با گذشت زمان و پیشروی داستان تلختر و تلختر میشود. همین زیبایی و عمق داستان، زیرساخت و زمینه یکی از برترین مجموعه بازیهای کل تاریخ را فراهم کرد. داستانی که با وجود گذشت این همه سال هنوز هم زیباییاش را حفظ کرده است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من چهار تا اساسینز کرید بیشتر بازی نکردم و تجربهای از نسخههای چند سال اخیر ندارم. توی همون نسخههای قدیمی، صحنه بالا رفتن اتزیو و برادرش از کلیسا و دیالوگشون خیلی تو ذهنم نقش بسته. مخصوصا که بعد از گفته فردریکو، موسیقی اوج میگیره و اگر درست یادم باشه تازه مینویسه Ubisoft presents . آدم میفهمید با یه اثر فوقالعاده روبرو شده.
یادش بخیر☺️
اساسین کرید های جدید :
آره آره تو باید با یه قول سنگی ۶ متری مبارزه کنی تازه میخوام لباس آیرون من رو هم برات بیارم تا حال کنی ?
لحظه مرگ بلک برد تو اساسین کرید ۴ هم میتونست باشه
in a world without gold we might've been heroes
واقعا سری اساسین(یوبی سافت قدیم) شاهکار بود الان واقعا از ریشه ها فاصله گرفته?
عاشق اساسین ۳ام?❤️
واقعا مرگ دزموند،مرگ خانواده اتزیو و صحنه آخر زندگی الطائر خیلی دردناک بودن?
ممنون که با اسپویل کردنت ری استارت کردی به تجربه های اینده من ?
برادر چه ربطی داره کل مقاله اسپویل داره و همه کامنتا دارای اسپویله تقصیر من چیه الان؟
منی که فقط ارجینز و یه ذره اساسینز 1 رو تجربه کردم /:
حتما برادر هود و ۲ رو تجربه کن
چشم، سعی میکنم با سیستم ذغالیم که اساسینز ۱ رو، رو کمترین گرافیک ممکن با لگ اجرا میکرد تجربش کنم
اورجینزو میاره،برادر هود رو نمیاره?
ارجینز رو رو ایکس باکس میرم
فکر کنم ۲ به بعد رو ایکس باکس باشه(مطمئن نیستم?)
اتزیو کالکشنو برای ایکس باکس بگیر
بیشتر این لحظه ها رو اتزیو برامون ساخت . اون لجند دنیای ویدیو گیم هست
دیداراتزیو باالطایر
یکی قشنگترین وبقول فنای اونورلجندری ترین لحظات اساسینزکریده
.
مازندگی خوبی داریم برادر
اینم بنظرم بهترین اوپنینگ توسری اساسینزه
(کلاسگانه اتزیوخیلی صحنه های خاطره انگیزوقشنگتری داشت تابقیه نسخه ها)
یادشون بخیر همشون صحنه های خفنی بودن ولی حیف که این والهالا همچین صحنه هایی نداشت
من فقط دومی رو تجربه کردم :|
اسپویل اساسین 2
.
.
.
.
.
.
ترور پاپ بیشتر آدمو فشاری میکرد.اینکه تا سر حد مرگ باهاش مبارزه کنی آخر هم فاز گاندی برداری و بعد کشتن ضد ها نفر به هدف برسی و اونو نکشی/:
جای کشتن al mualim خالی بود
مبارزه روی قطار خیلی هیجان انگیز بود
جذابترینش برای من در این فهرست ، مبارزه روی قطار در سیندیکیت بود .