تحلیل شخصیت اتزیو – سری بازیهای Assassin’s Creed
سری بازیهای اساسینز کرید، به خصوص سهگانه تکرارنشدنی اتزیو، بیشتر اوقات در خلق و یا گسترش شخصیتهای داستانی و تاریخی موفق عمل کرده و شخصیتهای به یاد ماندنی را در ذهن گیمر ثبت کردند. شخصیت ...
سری بازیهای اساسینز کرید، به خصوص سهگانه تکرارنشدنی اتزیو، بیشتر اوقات در خلق و یا گسترش شخصیتهای داستانی و تاریخی موفق عمل کرده و شخصیتهای به یاد ماندنی را در ذهن گیمر ثبت کردند. شخصیت اتزیو، از آن دست شخصیتهایی است که با ویژگیهای خاصی که دارد، نظر گیمرها جلب کرده و توانست به محبوبیت بالایی در ذهن مخاطب برسد. در ادامه با تحلیل شخصیت اتزیو از سری بازی اساسینز کرید، همراه ویجیاتو بمانید.
پیش زمینه مختصر
اتزیو که نام کاملش کمی سخت است، یک جوان نجیب زاده و ثروتمند است که پدرش در فلورانس، حسابی شهرت دارد و فرد مهمی است.
هر آدم مهم و تاثیرگذاری همیشه دشمنانی هم دارد؛ بنابراین پدر و برادر اتزیو با یک سری توطئه توسط حکومت، مقابل چشم اتزیو و بسیاری از مردم شهر اعدام شدند.
اتزیو نتوانست در مقابل حکومت کاری کند و همین موضوع باعث شد در وجودش نوعی حس حقارت رشد کند. بعد از یکسری آموزشها در فلورانس، در نهایت با مادر و خواهر خود به شهر مونتریجیونی رفت و در آنجا با عمویش همراه شد.
عموی اتزیو احساس کرد که وقت آن رسیده تا اتزیو را از راز خانوادگیاش با خبر کند. بنابراین اتزیو متوجه شد که پدرش عضو فرقه اساسین بوده و تمام این مدت پدرش این موضوع را از او مخفی نگه داشته بود.
اتزیو در نهایت با کمک عمویش آموزشهای لازم را برای تبدیل شدن به یک قاتل حرفهای میبیند. او در راه انتقام گرفتن از تمام کسانی که در کشته شدن پدر و برادرش نقش داشتند قدم میگذارد و با جدیت اینکار را دنبال میکند.
ویژگیهای شخصیتی اتزیو
شخصیت اتزیو، به خاطر ویژگیهای خاصی که دارد، به محبوبیت کنونی رسید. در ادامه به چند مورد از مهمترین ویژگیهای اتزیو اشاره میکنیم.
خشم مدیریت شده
در مورد مسئله خشم، عمیقتر بحث خواهیم کرد. اتزیو به دلیل مرگ ناعادلانهی پدر و برادرش، خشمی در وجودش رشد کرده و این خشم به مرور زمان توسط خود او با کمک مربیانش کنترل شده. یعنی از خشم خود در جایی که نیاز دارد استفاده میکند و آن را هدر نمیدهد.
احساسی رفتارکردن
معمولا کسانی که عضو فرقه اساسین هستن، زیاد آدمهای احساسی نیستند و بر اساس منطق تصمیمگیری میکنند. ولی شخصیت اتزیو، حداقل تا اوایل سی سالگی، کاملا بر اساس احساس تصمیم میگرفت و به احساساتش اجازه دخالت میداد.
این احساسی بودن جاهایی هم به اتزیو کمک کرده. همین احساسی بودنش است که باعث شد بتواند انتقام پدر و برادرش را بگیرد. نگه داشتن آتش انتقام، کار یک آدم احساسی است. شاید اگر انقدر برای گرفتن انتقام مصمم نبود، خیلی زودتر از این حرفها میمرد.
حمایت اعضای خانواده
اتزیو اهمیت زیادی برای اعضای خانواده خود به خصوص خواهر و مادرش قائل است. او عاشق آنها است و تمام تلاشش را میکند که محیط را برای آنها امن و آرامش بخش کند. این ویژگی اتزیو نشان میدهد که او از نوجوانی مسئولیتپذیری را به خوبی یاد گرفته و مسئولیتهایش را به بهترین شکل انجام میدهد.
روحیه عصیانگری
شخصیت اتزیو در خانوادهای بزرگ شده که به دلیل سر شناس بودن، حداقل مجبور به ظاهر سازی در مورد اجرای قوانین بودند. این یعنی اتزیو در شرایطی بزرگ شده که سرشار از اطاعت بی چون چرا از حکومت بوده و زیاد نتوانسته آن روحیه عصیانگری خودش را نشان دهد.
به همین دلیل در نوجوانی قوانین را میشکند و شروع به عصیانگری و طغیان میکند. این عصیانگری از ابتدای جوانی تا آخر عمر با اتزیو بوده و حتی با ورودش به فرقه اساسین که معروف به فرقه قانونشکنی هم هست، این روحیه عصیانگری پیشرفت کرد و به اوج خودش رسید.
تحلیل شخصیت اتزیو
در این بخش از مقاله، مثل همیشه به درون شخصیت نفوذ میکنیم و به نکات عمیق و روانی آن اشاره میکنیم و سعی میکنیم آنها را توضیح دهیم.
احساس تنهایی
شخصیت اتزیو تا جوانی احساس تنهایی را تجربه نکرده بود؛ اما بعد از مرگ دو نفر از مهمترین افراد زندگیش، به مرور احساس تنهایی مزمنی را تجربه کرد و تا پایان عمرش این حس تنهایی با او همراه بود.
این احساس تنهایی دلایلی دارد که دلایل جذاب و مهمی هستند و حتی از خود بحث احساس تنهایی هم جالبتر هستند. به همین دلیل بیشتر از اینکه به خود بحث احساس تنهایی بپردازیم، بیایید بیشتر در مورد دلایل آن در زندگی اتزیو بحث کنیم.
در آغاز بازی اساسینز کرید 2، ما مشاهده میکنیم که اتزیو با برادرش رابطه صمیمی و خوبی دارد. این رابطه فراتر از یک رابطه برادری است و بیشتر حال و هوای رفاقت دارد. همچنین میدانیم که اتزیو رفیق و یا دوستی در شهر ندارد؛ البته معشوقهای دارد که صرفا برای بها دادن به عواطف انسانیاش با آن ارتباط داشت.
اینها را گفتم که به این برسیم، اتزیو جز برادرش رفیقی ندارد که با او همراه باشد. بنابراین بعد از مرگ برادرش، عملا هیچ کسی را نداشت که بتواند با او رفاقت کند و یک رابطه صمیمی با آن برقرار کند. در نتیجه آغاز حس تنهایی بعد از از دست دادن برادرش بود.
یکی دیگر از دلایل قوت گرفتن این حس تنهایی، دیدن خیانت نزدیکترین آدمها به پدرش بود. او در سنی این خیانتها را دید که هنوز برای قضاوت کردن آماده نبود. بنابراین این خیانت را در ذهنش به همه افرادی که در نزدیک او هستند تعمیم داد و به همین دلیل احساس تنهاییاش چند برابر شد.
اما عواملی که باعث ایجاد احساس تنهایی در اتزیو شدند اینجا تمام نمیشود. وقتی شخصیتی از یک جامعه آشنا ناگهان تغییر مکان به یک جامعه غریب و ناآشنا میدهد، نوعی حس غربت در وجودش شکل میگیرد که در نهایت به احساس تنهایی منجر میشود. شخصیت اتزیو بعد از اینکه خیلی ناگهانی وارد جامعه اساسینها شد، این احساس غربت گریبانش را گرفت و باعث شدت گرفتن احساس تنهاییاش شد.
شخصیت اتزیو هیچ وقت نتوانست این احساس تنهایی را حل و فصل کند؛ شاید هم به طور ارادی این احساس را کنترل میکند و با آن کنار میآید. چون برای یک اساسین، بهتر این است که تنها باشد و وابستگی خاصی نداشته باشد.
خشم پنهان
یکی از قویترین و تاثیرگذارترین احساس دنیا، احساس خشم است. احساس خشم بیشتر در دوره نوجوانی دنبال بهانه میگردد تا بروز کند. شخصیت اتزیو تا قبل از مرگ پدر و برادرش احساس خشم خاصی نداشت.
اما بعد از آن اتفاق تلخ، باعث شد تا حس خشم رفته رفته درون اتزیو رشد کند و باعث کارخرابی شود. اما چرا مرگ پدر و برادر اتزیو باعث ایجاد خشم در وجودش شد؟ آیا صرفا وابستگی به آنها باعث ایجاد این خشم شد؟
اصلیترین دلیل این خشم، ناتوانی اتزیو در نجات دادن پدر و برادرش بود. در واقع این مسئله باعث حس حقارت در اتزیو شد و همین حس حقارت به مرور تبدیل به خشمی میشود که انگیزه اتزیو را برای گرفتن انتقام چندین برابر میکند. یکی دیگر از دلایل این احساس خشم، بی انصافی رایج در جامعهای است که اتزیو در آن زندگی میکند.
تا الان به این نتیجه رسیدیم که اتزیو بعد از مرگ پدر و برادرش، احساس خشم بزرگی در وجودش شکل گرفت. خشمی که باید تخلیه شود تا در بلند مدت با جمع شدنش باعث آسیب رسیدن به شخصیت نشود.
او در ابتدا برای تخلیه خشم خود خیلی عجولانه رفتار میکرد و بدون برنامه انتقام پدرش را با کشتن آدمهای گناهکار میگرفت. اما بعدها با کمک آموزشهایی که دید، یاد گرفت خشم خودش را پنهان نگه دارد تا باعث خراب شدن اوضاع نشود. او یاد گرفت این نیروی خشم را تبدیل به یک نیروی کارآمد کند که باعث میشد انگیزهاش برای رسیدن به اهدافی که داشت بیشتر شود.
اتزیو در اوایل دوره اساسینی خود بیشتر برای خودش و تخلیه انرژی خشمش آدم میکشت؛ اما به مرور هدفش به جای گرفتن انتقام پدر، پاک کردن قلمروش از آدمهای خائن و گناهکار شد.
احتملا یکی از دلایل اینکه اتزیو پیوستن به فرقه اساسین را قبول کرد، تخلیه خشم درونش از طریق کشتن و قتل بود.
احساس قدرت
شخصیت اتزیو در دوره نوجوانی خیلی بی حایشه و بی ادعا بود. اما بعد از اینکه به یک اساسین تبدیل شد، رفته رفته احساس غرور و قدرت وجودش را فرا گرفت.
او روز به روز آدمهای بیشتری را میکشت و در عین حال به احساس قدرتش اضافه میشد. از طرفی آن عقده حقارتی که به دلیل ناتوانی در نجات دادن پدر و برادرش داشت، باعث شد تا به این احساس قدرت نه نگوید و از آن استقبال کند تا از احساس حقارت خود کم کند.
یکی از دلایل اینکه احساس قدرت در اتزیو شدت گرفت، همین لقب سنگین اساسین بود. او به واسطه جدا شدن و متمایز شدن نسبت به آدمهای دیگه باعث شد تا بیشتر احساس قدرت داشته باشد.
اتزیو تا مدتها برای ارضای این حس قدرتش آدم میکشت. اما با آشنایی بیشتر با فرقه اساسین یاد گرفت این حس قدرت را کنترل کند. او متوجه این موضوع شد که اهداف مهمتری وجود دارند. پس سعی کرد بیشتر از اینکه به بها دادن به احساس قدرتش بپردازد، برای اهدافش بجنگد.
تحول شخصیتی
اتزیو به خاطر اتفاقاتی که در دوره نوجوانی برایش رخ داد، به مرور شخصیتش دچار تحول شد. در واقع میشود زندگی اتزیو را به دو بخش تقسیم کرد؛ قبل مرگ پدر و برادرش و بعد از مرگ آنها. در ادامه به دلایل این تحول شخصیتی اشاره میکنیم.
اتزیو در نوجوانی زندگی را خیلی ساده و سرگرم کننده میدید. خیلی ساده از برجها بالا میرفت، با معشوقه خود قرارهای عاشقانه میگذاشت و همزمان کنار خانواده زندگی میکرد و دغدغه خاصی نداشت.
اما بعد از اینکه متوجه شد تمام داناییهایش از زندگی و جدش مثال آن کوه یخی است که فقط سطحش پیدا است، ناگهان همه چیز برایش رنگ جدیتری گرفت و زندگی برایش از یک عامل سرگرمی، تبدیل به یک میدان مسئولیت و تصمیمگیری شد.
یکی دیگر از عوامل این تحول شخصیتی، مشاهده خیانت آن هم به وفور است. او تا قبل از این خیانت به راحتی به اطرافیان خود اعتماد میکرد اما بعد از آن، دیگر نتوانست با خیال راحت به کسی اعتماد کند.
بهترین دوست اتزیو، همانطور که در بالا هم گفتم برادرش بود. او هیچ دوست دیگری نداشت؛ بنابراین مرگ برادرش تاثیر بسیار زیادی در شخصیت او گذاشت و تبدیل به یکی از عوامل تغییر و تحول شخصیت اتزیو شد.
روبه رو شدن با اساسینها و عقایدشان از دیگر عوامل تحول شخصیت اتزیو بود. او بعد از آشنایی با اساسینها به این باور رسید که گرفتن جان آدمها آنقدر هم سخت نیست. او این موضوع را در مقطعی از زندگی فهمید که فرصت قضاوت کردن در مورد درستی و غلطی آن را نداشت. اگر تلاشهای عمویش نبود این احتمال وجود داشت که بدون توجه به درستی و غلطی آدم بکشد؛ آن هم صرفا برای ارضای حس قدرت و خشمش.
پنهان کردن احساسات
این ویژگی اتزیو با ورود آن به سنین جوانی و بزرگسالی بیشتر نمود پیدا کرد. اتزیو به طور کلی علاقهای به این که احساسات خود را بروز بدهد ندارد. او همیشه سعی میکند تودار باشد و زیاد دیگران را درگیر احساسات و عواطف خود نکند.
از مهمترین دلایل اینکه اتزیو احساسات خود را مخفی نگه میدارد، تجربه خیانت است. شاید داخل این مقاله بارها به این مسئله خیانت اشاره کرده باشم؛ اما به هر حال حقیقت است و بیشترین تاثیر را روی شخصیت اتزیو گذاشته است. او بعد از دوره نوجوانی خیلی سخت به دیگران اعتماد میکند و احساسات خود را با آنها در میان میگذارد.
پنهان کردن احساسات همچنین یکی از ویژگیهای اساسینها است. آنها نباید از خود ضعفی نشان دهند و درون خود را آشکار کنند. پس میتوان گفت اتزیو به صورت ارادی احساسات خود را مخفی نگه میدارد و تمایلی به بروز آن ندارد.
سخن آخر
با اینکه معمولا نسخههای مختلف اساسینز کرید اکثرا از جذابیت کافی برخوردارند، اما سهگانه اتزیو هیچ وقت تکرار نمیشود. شخصیت اتزیو به دلیل داشتن عمق و پیچیدگی خاصش، ظرفیت نوشتن یک مقاله تحلیل شخصیت را داشت. شما هم اگر پیشنهادی برای سری مقاله تحلیل شخصیت دارید، زیر همین مقاله کامنت بذارید تا برای مقالههای بعدی آن را بنویسم.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
آقای اکرمی ضمن تشکر چند مورد رو میخوام پیشنهاد بدم برای نوشتن مقاله : آیزاک کلارک مستر چیف، دانته و صد البته یکسری از کرکتر های سری سولز مثل پادشاه گوین یا پادشاه وندریک بنظرم میتونه داستان های جالبی داشته باشه یا پیگمی یکی از کرکتر های خاص سری سولز هست که کمتر مقاله ای به اون توجه کرده و در واقع توی کامیونیتی سولزبورن فن ها به انواع یک کرکتر که خیلی ساده فراموش شده یاد میشه
مسترچیف تحلیل شده
خیلی شخصیتش باحاله دوست دارم هرچی زودتر این سری رو تجربه کنم
یه سری ویژگی هاش عین منه خیلی خوب میتونم درکش کنم
"There Is No Book Or Teacher To Give You The Answers, To Show You The Path. Choose Your Own Way!"
فرشته ای در پس تاریکی...
ممنون که مطالعه کردی. جان مارستون هم گذاشتم تو لیست، حتما میریم بزودی
واقعاً ممنون خیلی منتظرش بودم
یکی از اولین بازی هایی که روی ۳۶۰ بازی کردم اساسین ۲ بود و واقعاً لذت بردم.
قبلاً یوبیسافت عجب بازی های میساخت حیف شد
بهترین شخصیت سری اساسینز کرید اتزیو?
بهترین بازی های سری اساسینز کرید سه گانه اتزیو?
و بهترین شخصیت از نظر من توی دنیای گیم باز هم اتزیو?
اتزیو خیلی شخصیت خوبیه و قبولش دارم،ولی از نظر من آرتور از اونم بهتره ...(با اینکه ردد۲ رو بازی نکردم )
هر کسی نظری داره
ولی من با این نظرت مخالفم?
ولی میدونی کی از آرتور بهتره
بیگ باس
منم میدونم کی از همه بهتره
کریتوس کبیر
هر دوشون عالین به یک اندازه
خیلی دوست دارم یه بازی خاطره خراب نکن یوبی بسازه که در اون به عنوان یکی از آخرین شاگردان اتزیو باشیم و داستانش از قبل مرگ اتزیو شروع شه در اواسط داستان شاهد یک صحنه فوقالعاده غم انگیز از مرگ اتزیو باشیم و بعدشم سعی کنیم که اساسین هارکه به خاطر مرگ اتزیو از هم پاشیده شدن رو برگردونیم و انتقام بگیریم
می تونن بازی اون شخصیتی که توی انیمیشن مرگ اتزیو دیدیم رو بسازن
البته اگه از پس این کار بر بیان
ولی به نظرم بزارن همینجوری خاطره خوب ازش بمونه?
اگه منظورت اون اساسین زنس که اتزیو آموزشش داد قبلا داخل اساسینز کریید چایرونز که یه سه گانه بود نسخه چینش مال همین زنه بود
میشه در مورد شخصیت الی در لست آف اس و آرتیوم در سه گانه مترو ببود
مقاله بنویسید؟
در مورد الی یک سال پیش نوشتن
اوکی
در مورد الی نوشتیم، آرتیوم هم میذارم تو لیست حتما.
خیلی ممنون
ادوارد رو هم بررسی کنید خیلی شخصیت باحالی بود
بهتر بود مینوشتن احساس گودرت
یه سوال چرا هیچ جا به ادوارد کنوی(شخصیت اصلی اساسین کرید بلک فلگ)بها داده نشده و اصلا دربارش صحبتی نمیکنن؟):
واقعا چرا اخه
به نظرمن غمگین ترین بازی سری بود
شاید چون نویسنده سری عوض شده بود و بعد از سه گانه فوق العاده اتزیو اکران شده میتونه دلیلش باشه،شاید اگه امسال عرضه میشد میتونست جای سه گانه اتزیو رو بگیره
منم خیلی دوستش دارم.. فکر کنم بهش بها نمیدن چون دزد دریایی بوده ... نمیشه یه مقاله حماسی مثل اتزیو ازش نوشت ?
دقیقا واقعا شخصیت فوق العاده ایی داشت ولی اصلا بهش بها نمیدن):
دلیل نمیشه چون دزد دریایی بهش بها ندن به نظر من رفتن تو دریاها جنگیدن با کشتی ها فتح قلعه ها واقعا خیلی خوب بود داستانش هم خوب بود
میشه یه مقاله حماسی ازش نوشت یه جورایی جزو برترین دزدان دریایی بوده
کلی قلعه فتح کرده میشه ازش یاد کرد
فقط یکم باید به به خودشون زحمت بدن
کی بها نمیده به ادوارد؟
اونم مثل اتزیو عشق منه.نهایتا یه خرده کمتر
ولی کلا بلک فلگ هم بی نظیر بود.فوق العاده بود
منظورم از بها اینه که خیلی کم و انگشت شمار درموردش کلا مقاله نوشته شده و اینا کلا زیاد بهش توجه نشد تو الان به ندرت میتونی مقاله دربارش پیدا کنی ولی درباره اتزیو کافیه یه سرچ کوتاه کنی فقط توی همین سایت کلی مقاله دربارش میاد ولی درباره ادوارد اصلا
درسته
اره
مقاله عالی بود
آقا این شخصیت بینظیییر بود!
تو ویدیو گیم کمتر شخصیتی هست که از لحظه به دنیا اومدنش تا مردنش رو ببینم و با تمام وجود ازش لذت ببریم
به شدت باور پذیر و قابل همذات پنداری بود❤
تا همیشه تو قلبمون میمونه
تنها اساسین کریدی که بازی کردم همین سه گانه اتزیو بود و خیلی مقاله جذاب بود
ممنون که این شخصیت دوست داشتنی رو هم تحلیل شخصیت کردید اقا ایمان?
اتزیو یک اساسین واقعی بود، پشت اون لباس و هودی و هیدن بلید کلی احساسات دفن شده قرار داشت. قبل از شروع سری اساسینز کرید فقط اسم اساسینها بود اما با شروع سری مخصوصا نسخه دوم اساسینها تبدیل به یک نماد شدن و میدونید چی خنده داره؟ خود شرکتی که اساسینها رو به همه نشون داد و نمادین کرد، به چیزی که خودش بنیان گذارش بود پشت کرده! واقعا حیف اساسینز کرید...
مقاله عالی بود تحلیل شخصیت ها خیلی جالب هست
پیشنهاد بعدیم برای تحلیل شخصیت جیل ولنتاین و یا لیان کندی از سری بازی رزیدنت ایول هست
لیان که دیگه ته شخصیت پزدازیه
جاده جذابیت رو پیش بری ته تهش میبینی لیان و دانته نشستن دست تکون میدن! ?
متاسفانه تا حالا اساسینز کرید بازی نکردم و نمی تونم نظر بدم
ولی به نظر می رسه خیلی شخصیت و شخصیت پردازی خوبی داشته باشه
نسخه 1 و 2 و brotherhood و revelations و 3 رو بهت تحمیل میکنم بازی کنی (بچه ها نسخه 3 رو به خاطر اینکه داستان دزموند رو بفهمه گفتم.. گیر ندید) اگه بازی نکنی ببین چن سالته؟! هر چقدر زندگی کردی بر فناس!
سیستمم نمی کشه وگرنه تا الان ده بار تمومشون کرده بودم
سیستم نمیخواد دادا! فقط یه مموری رم 2 داشته باش گرافیکتم پایین رده باشه اوکیه! فقط سر نسخه 3 حواست بازی ریمسترش رو دان نکنی
باید بازی کنی سهگانه اتزیو رو وگرنه خیلی ضرر میکنی
حداقل سه گانه اتزیو رو بازی کن
نگاه نکن که کیفیتش مثل بازی های جدید نیست
فقط کش موی اتزیو به خیلی از بازی های جدید می ارزه?
همچنان منتظر نیکو بلیک
گذاشتم تو لیست؛ میریم بزودی. ممنون بابت یادآوری
شخصیت هیثم و کانر هم یه بررسی میخان
اخه اتزیو رو اکثرن خو گرفتن ولی این دوتا خیلی شخصیتشون خاص بود
بله ولی خدایی ادوارد بررسی نمیخواد؟
اتزیو بهترینه
بعد شرک?
خیلی ربط داشت به پست
واقعا ممنون بابت این کامنت پرمحتوا
اتزیو عشقه شخصیت مورد علاقمه
هیچکس:
ایدزی o اِدیتورِ دا.فی رنسه
میدونم خیلی بی مزهام
??
(هشدار اسپویل)واقعا اون لحظه مرگ برادران و پدر اتزیو خیلی تاثیر گذار بود اصلا اون لحظه که زیر پای خونواده اتزیو خالی شد و اتزیو داد زد father
اون لحظه یه غم و لرز خاصی تو صدای اتزیو بود
من بیشتر بعد این که اون یارو( که اتزیو پرونده هارو داد به اون) گفت به باباش که مدرکی برای اینکه مجرم نیستی به دستم نرسیده و اتزیو گفت
« دروغ میگه» قلبم تو حلقم بود قشنگ! چه شاهکاری بود اساسینز کرید! الان جا بازی سمّی بیش نیست!
آن روز که خانواده اش را از او میگرفتند فکر نمیکردند می شکند اما قوی تر باز میگردد❤️ با پسرک خوشگذران و خام فلورانسی تا یک قهرمان واقعی رشد کردیم درد او درد ما و انتقام او انتقام ما بود ?
عجب جمله ای دمت گرم
تکبیییر
هعی یادش بخیر .. وقتی برای اولین بار "برادرهود" رو بازی کردم ... اسم اتزیو رو رتسیو میشنیدم...چه دوران تباهی بود ... ???
باید بگم منم با حرف آقا علیرضا موافقم.... اتزیو یه قسمتی از اخلاق و شخصیت منو شکل داده ... طوری که هیچ کدوم از شخصیت های که چه در گیم یا سینما دیدم برام جالب نبوده...
اولین بازی که با درک بازیش کردم بازی "اساسین کرید برادر هود"بود ... که بازی واقعا عالی به شخصیت پردازی افسانه ای بود... (یادمه وقتی بابام این بازی رو خودش به سلیقه خودش برام خرید کلی گفتم چه بازی چرتیه ... ولی شب اول بیشتر از ۴ ساعت بی وقفه پاش نشستم.... بدون اینکه یک کلمه انگلیسی بلد باشم نشستم و بازی کردم ... واقعا برام جالب بود ... )
من تو بچگی بخاطر اینکه پارکور داشت برام خفن?
البته بچه بودم
بابات درباره 30 دقیقه اول بازی میدونسته؟! عجیبه!! ولی منم اولین بار توی AC Brotherhood با اتزیو آشنا شدم...شاید بگم تنها کاراکتریه که قشنگ باهاش خو گرفتم و همزاد پنداری کردم...
نه... نسخه سانسور شدش از پرنیان رو بازی کردم ??
requiescat in pace Ezio auditore da frenze
عالی بود
هی اساسین دو افسانهای بود همچی داشت شخصیت لجند گیمپلی زیبا داستانی فوقالعاده جذاب و آهنگی خاطرهانگیزی که نماد بازی شد
فک کنم اگه ویجی یه روز بخواد یه تاپ تن از بهترین آهنگهای بازی ها بسازین اتزیو فمیلی اول میشه یا دوم
حالا خودمونیما ترک Earth از Ezio Family بهتر بود... حتما بشنو!
هنوز هم از شدت تاثیر موزیک Ezio family بدنم به لرزه میوفته وقتی گوش می کنمش
برای بعضی چیزا، لغت مناسبی که درست توصیفشون کنه پیدا نمیشه
یه چیزه عجیب و داخل اکثر سری ها یه ریمیک ازش هست
یکی از تاثیرگذار ترین، به یادماندنی ترین و قوی ترین شخصیت پردازی های تمام ادوارِ ویدیو گیم.دروغ نیست اگر بگم درصدی از شخصیت من رو، به وضوح شخصیتِ اتزیو آدیتوره دافیرُنزه شکل داده.از ۹ سال پیش زندگیم با زندگی اتزیو عجین و مَچ شده
به نظرم هر گیمری حتما باید این سه گانه رو تجربه کنه.اگر پیش از اون رمانش رو هم بخونه که اوج لذت رو میبره از این آثار شگفت انگیز
دمت گرم آقای اکرمی????
من الان دارم کتب میخرم بعدش پکش رو برا پلی چهار بخرم
رمان جدا نداره
کل فرقه اساسینز یه سلسله رمان به هم پیوسته داره، که داستان سه گانه اتزیو، در جلد اول، دوم، و چهارمش اتفاق میوفته
جلد اول با نام "رنسانس" مصادف با بازی AC2
جلد دوم با نام "پیمان برادری" مصادف با بازی AC Brotherhood
جلد چهارم با نام "مکاشفات" مصادف با AC revelations
تا جایی که من اطلاع دارم این سلسله رمان تا الان ۸ جلد داره که شامل یونیتی و باک فلگ و داشتان الطائر و اوریجینر و... هم میشه
ترجمه شده؟
بله
تا ۸ رو که می دونم ترجمه شدش هست
ولی از ۸ به بعد رو نه می دونم کتاب اصلیش هست، نه از ترجمش خبر دارم
خدارو شکر کل سری رمانش رو به طرز شگفت آوری کتابخونه شهرمون داره! رنسانس رو امانت گرفتم ببینم ارزش خوندن داره یا نه!
و جالب تر اینکه هی یادم میوفته به حس نابی که کتب رمانش به بهترین وجه بهم انتقال میداد، و با خودم میگم از این تاثیر گذارتر و بهتر نمیشه.ولی بعدش بلافاصله حسی که موقع تجربه سه گانه ی گیمش با اون موسیقی بی نظیرش داشتم میاد تو یادم ، و بعد دوباره حس رمان ها و این چرخه همینطور ادامه داره!
آره چند جلد از اکثر سری ها دادن که داخلش بیشتر از داستان گفته میشه
قربونت علیرضا جان؛ مرسی که خوندی. آره اصولا اگر تو بچگی از یه شخصیت خوشمون بیاد کم کم شروع می کنیم به شبیهش رفتار کردن بعد یواش یواش شخصیت خودمون شکل می گیره که مجموعه ای از شخصیت های مختلفه.
♥️
بله درسته
ما در تاریکی کار میکنیم تا به نور برسیم ما اساسینز هستیم
Working the dark to serve the light we ar Assassins
مدت ها منتظرم این مقاله بودم ممنون از شما
اشتباه می نویسی اصلش اینه :
we work in the the dark to serve
...... the light
المعلم لعنة الله علیه
مقاله ای که منتظرش بودم
خیلی ممنون