ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فصل سوم استرنجر تینگز eleven هاپر
سریال

فصل سوم Stranger Things اشتباهات Game Of Thrones را تکرار می‌کند

فصل سوم Stranger Things سرگرم کننده اما پراشکال بود و می‌شود گفت اشتباهات سریال Game of Thrones را تکرار کرد. هشت قسمت جدید stranger things برای وقت‌گذرانی با شخصیت‌های محبوبمان عالی است اما تمام تمرکز ...

پرنیان عنبری
نوشته شده توسط پرنیان عنبری | ۸ مرداد ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

فصل سوم Stranger Things سرگرم کننده اما پراشکال بود و می‌شود گفت اشتباهات سریال Game of Thrones را تکرار کرد. هشت قسمت جدید stranger things برای وقت‌گذرانی با شخصیت‌های محبوبمان عالی است اما تمام تمرکز فصل جدید صرفا بر شوکه کردن مخاطب بود. البته این مشکل برای طرفداران Game of Thrones، مسئله آشنایی است.

خوشبختانه، فصل سوم Stranger Things گرفتار مشکلات دیگر Game of Thrones، از جمله ریتم و منطق نشد. با این که نمی‌شود گفت سریال در این مسائل کاملا بدون اشکال است، مشکل اساسی که بخواهد سطح سریال را پایین بیاورد نداشت. به عبارت دیگر عکس العمل مخاطبان به فصل سوم stranger things به اندازه Game of Thrones بد نبود.

فصل سوم Stranger Things مشکلاتی منحصر به خود از جمله مقاومت در برابر ایجاد تغییر نیز داشت، اما یکی از بزرگ‌ترین ایرادهای آن نحوه استفاده و تکیه کردن بر غافلگیری و ایجاد شوک بود. سریال قبلا این مشکل را نداشت. هر چند ما این مسئله را در Game of Thrones نیز تجربه کردیم، امتیازی که اکنون Stranger Things دارد، فرصت برای ایجاد تغییر در فصل‌های بعد است.

(خطر لو رفتن داستان هر دو سریال)

نحوه داستان‌گویی game of thrones پس از کتاب تغییر کرد

آریا گیم آو ترونز game of thrones

درباره شکاف بین فصل‌های 1 تا 4 و  5 تا 8 چیزهای زیادی گفته شده؛ به عبارت دیگر فصل‌هایی که به دقت از روی کتاب‌های جورج آر.آر مارتین ساخته شده بودند و فصل‌هایی که منبع اصلی (کتاب‌ها) را کنار گذاشتند.

فصل شش یکی از بهترین‌ فصل‌ها بود، اما نحوه داستان‌گویی شروع به تغییر کرد. مسئله فقط ناگهانی افتادن همه اتفاقات و منطقی نبودن روند داستان نیست (چون این‌ها بیشتر مشکلات دو فصل آخر سریال بودند)، مشکل اصلیْ داستان-محور شدنِ فیلمی شخصیت-محور است، به علاوه این که بر استفاده از عنصر غافلگیری تمرکز زیادی گذاشته می‌شود.

Game of Thrones همیشه سریالی شوکه کننده بوده است اما هیچ‌گاه سعی نمی‌کرد مخاطب را گمراه کند. اتفاقات مهم مانند اعدام ند استارک یا عروسی قرمز با این که ما را سورپرایز کردند تنها در ادامه روند داستان بودند. ما همراه با داستان مسیر رسیدن به این اتفاقات را پیمودیم و به همین دلیل برای ما غافلگیر کننده‌اند و نه به خاطر تلاش سازندگان در برملا کردن ناگهانی راز‌ها. این لحظات مسیر داستان را عوض می‌کنند و سریال مدام مخاطبان را هیجان‌زده نگه می‌دارد. به جای این که اطلاعات را صرفا برای شوکه کردن بینندگان پنهان کند، در داستان چرخش ایجاد می‌کند.

گیم آو ترونز دنریس تارگرین اژدها

این روند هنگامی که Game of Thrones از کتاب‌ها گذر کرد، عوض شد. کشته شدن ویف (Waif) به دست آریا یک مثال برای این مسئله است. سریال ما را در تاریکی نگه داشت تا بتواند به لحظه شوکه کننده اما پیروزمندانه شکست ویف در برابر آریا برسد. کودتایی که در دورن  رخ داد مثال دیگری است و مسئله در فصل 7 و 8 بغرنج‌تر می‌شود. خط داستانی لیتل‌فینگر/سانسا/آریا از بدترین چیزهایی است که سریال تولید کرده و دلیل آن هم عمدتا تمرکز بیش از حد بر پنهان کردن وقایعی است که منجر به شورش سانسا بر علیه پیتر بیلییش می شود تا بتواند ناگهان با رو کردن این شورش مخاطب را غافلگیر کند. این پنهان کاری به جای سورپرایز کردن ما صرفا باعث بازگویی داستان به بدترین شکل ممکن شده است.

خط داستانی شکار وایت هم مورد دیگری است که در آن سورپرایز (یک خرس وایت!) پشت سورپرایز (ویساریون می‌میرد!) پشت سورپرایز (ویساریون برمی‌گردد!) چیده بودند. همین مسئله در کشته شدن یک اژدها به دست یورون (Euron) در فصل 8 وجود دارد و صحنه‌ای است که از ناکجا سر و کله‌اش پیدا می‌شود زیرا «دنی یک جورهایی ناوگان آهنین (Iron Fleet) را کاملا از یاد برده بود». قدرت غافل‌گیری در Game of Thrones از عوض کردن زمین بازی نشات می‌گرفت اما بعد نویسندگان تنبل‌تر شدند: شوک‌ها به جای بهتر کردن داستان، به خود داستان تبدیل شد.

فصل سوم  STRANGER THINGS بیش از حد بر غافلگیری تمرکز کرد

مایند فلیر stranger things استرنجر تینگز

Stranger Things یکی از سریال‌های معروفی است که تا الآن هم لحظات شوکه کننده‌ای داشته است و این شوک‌ها در بیشتر موارد به‌جا بوده‌اند. مرگ باب نیوهارت (Bob Newhart) در فصل دوم ما را غمگین کرد اما با توجه روند باب در داستان و همچنین شخصیت‌های نزدیک به او، اتفاق به‌جا و مناسبی بود. متاسفانه سریال در فصل سوم سراغ هیجان‌های سطحی‌تر می‌رود و در نتیجه در ساختن روایتی رضایت بخش شکست می‌خورد.

تمرکز فصل سوم Stranger Things بر غافل‌گیر کردن مخاطب به این معنی است که همانند Game of Thrones  شروع به مخفی کردن اطلاعات می‌کند و به جای قرار داشتن در جریان شکل‌گیری وقایع، تنها از اتفاقات یا نقشه‌های بخصوصی خبردار می‌شویم که مرتبط به سورپرایز داستان هستند. برای مثال این روند را می‌توانیم در خط داستانی مایند فلیر (Mind Flayer)/ بیلی (Billy)  ببینیم، سریال تنها زمانی که قصد افشاگری عظیمی دارد به آن بخش می‌پردازد (معمولا هم درانتهای قسمت). همچنین درباره پیش‌زمینه یا اهداف گریگوریِ (Grigori) ترمیناتور-طورخیلی کم دست‌گیرمان می‌شود، در عوض او فقط برای حمله به هاپر (Hopper) یا کشتن الکسی (Alexei) ظاهر می‌شود که البته این مسئله او را تبدیل به نسخه استرنجر تینگزِ شخصیت یورون گریجوی (Euron Greyjoy) می‌کند: یک آچار فرانسه سخنگو

فصل سوم استرنجر تینگز بیلی

مشکل دیگری که تمرکز بیش از حد فصل سوم  Stranger Things بر غافلگیری به وجود آورده، مشکلی است که طرفداران Game of Thrones نیز تجربه کرده‌اند: کاری می‌کنند تا مخاطب فکر کند یکی از شخصیت‌ها در شرف مردن است و سپس در لحظه آخر نجات پیدا ‌می‌کند. این اتفاق در فصل هشتم خیلی تکرار شد، مخصوصا در نبرد وینترفل. در Stranger Things هم وضع همین است، مخصوصا در صحنه‌های بیمارستان و پاساژ استارکورت (Starcourt Mall). در صحنه‌های مختلف تقریبا همه شخصیت‌ها در معرض خطر قرار می‌گیرند، از نانسی و جاناتان گرفته تا همه افرادی که جلوی پاساژ در ماشین هستند. ولی همیشه یک نجات‌دهنده‌ از ناکجا سر و کله‌اش پیدا می‌شود (همانطور که می‌شود حدس زد این نجات دهنده در اکثر مواقع اِلِون است).

این کار باعث می‌شود مردن اشخاص مهم داستان (مثل بیلی)، آن قدری با‌اهمیت به‌نظر نرسد. مرگ هاپر هم حسی شبیه به مرگ جان اسنو و تعلیقی که در آخر فصل پنجم ایجاد کردند، دارد. این صحنه باید بسیار احساسی و مهم می‌بود اما مشخصا او قرار است بازگردد و هیچ‌کدام ازین حس‌ها به ما دست نمی‌دهد. باعث می‌شود لحظات مهم کمتر جدی گرفته شوند و شوک‌ها هم کمتر شوکه کننده باشند. سریال می‌خواهد سریعا اثرگذار باشد اما این امر بدون ساختن پیش‌زمینه‌های کافی، امکان پذیر نیست.

آیا Stranger Things در فصل چهارم فرصت جبران دارد؟

Game of Thrones به پایان رسیده است و ایراد‌های آن تا ابد بخشی از سریال ‌خواهند ماند. خوشبختانه Stranger Things هنوز فرصتی برای ایجاد تغییر دارد. حداقل یک فصل دیگر تا پایان سریال مانده (شاید هم بیشتر) و فرصت کافی برای دور شدن از تاکتیک غافلگیر کردن و برگشت به داستانی که محرکه اصلی آن تحول شخصیت‌ها و دنیای سریال باشد، وجود دارد.

دو عنصر مهم در فصل سه جا انداخته شد. حداقل تا زمانی که خانواده بایرز (the Byers) از آنجا رفتند، وضعیت اکثر بچه‌هایی که در هاکینز (Hawkins) بودند به همان شکل باقی ماند. و به عناصری مانند دنیای وارونه (Upside Down) و یا بقیه بچه‌هایی که مانند الون (Eleven) بر آن‌ها آزمایش انجام شده بود، اصلا پرداخته نشد. فصل چهارم Stranger Things باید در طول داستانش اطلاعات بیشتری راجع‌به این مسائل به ما بدهد.

بزرگ‌ترین قدرت Stranger Things ساخت شخصیت‌هایی است که مخاطب احساس نزدیکی زیادی با آنان دارد و در اطراف این شخصیت‌ها نیز دنیایی جذاب و کنجکاوی برانگیز بنا می‌کند. دو چیز وجود دارد که می‌تواند به پیش‌رفت داستان کمک کند  و با استفاده از آن‌ها دیگر نیازی به تکیه کردن بر غافلگیری و شوک نیست. سریال با تمرکز بر روایت‌های شخصیت-محور می‌تواند کاری کند مو‌های تن ما سیخ شود و یا این که اتفاقات داستان با اعمالی که شخصیت‌ها قبل‌تر انجام داده‌اند هم‌خوانی داشته باشد، مانند عروسی قرمز در Game of Thrones. همچنین  شوک‌های کمتری صرفا به خاطر این که شوک وارد کرده باشند در داستان جا دهند، مانند کشته شدن ریگال (Rhaegal) به دست یورون.

محو شدن قدرت‌های اِلِون، رفتن ویل از هاکینز، دموگورگن داشتنِ روس‌ها و (به احتمال زیاد) زنده بودن هاپر می‌تواند پایه و اساس مناسبی برای خلق یک داستان بهتر باشد. حال این که آیا در فصل چهار این اتفاق خواهد افتاد یا خیر بحث دیگری است.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (2 مورد)
  • Rookie
    Rookie | ۹ مرداد ۱۳۹۸

    ابتدای طلب نوشته شده که فصل سوم در برابر تغییر مقاومت داشت،در حالی که فصل سوم چندتا تغییر اساسی از نظر روند روایی نسبت به دو فصل قبل داشت که متمایزش کرده. فکر کنم اگه قبل از ترجمه این مطلب سریال رو دیده بودین متوجه این موضوع می‌شدین و فقط به فکر کلیک گرفتن نمیموندین

    • آرش پارساپور
      آرش پارساپور | ۱۲ مرداد ۱۳۹۸

      نظرات مختلفه. یک سری رویکرد منفی داشتند به فصل سوم و یک سری رویکرد مثبت. ما سعی کردیم هر دو رویکرد رو پوشش بدیم توی متون ترجمه شده.

مطالب پیشنهادی