نقد فیلم Werewolf By Night | مارول و همان سرگرمی همیشگی
آیا ارائه جدید مارول مخصوص شبهای هالووین، یعنی «گرگینه در شب» میتواند نظر مارتین اسکورسیزی مبتنی بر اینکه «فیلمهای مارول سینما نیستند» را دستخوش تغییر کند یا خیر؟! برای یافتن این پاسخ با نقد فیلم ...
آیا ارائه جدید مارول مخصوص شبهای هالووین، یعنی «گرگینه در شب» میتواند نظر مارتین اسکورسیزی مبتنی بر اینکه «فیلمهای مارول سینما نیستند» را دستخوش تغییر کند یا خیر؟! برای یافتن این پاسخ با نقد فیلم Werewolf By Night همراه ویجیاتو باشید.
فکر کنید چه اتفاقی میافتد وقتی قدرت مارول و دیزنی را در اختیار میداشتید و آنها را به یک فیلمساز هدیه میکردید تا یک نامه عاشقانه برای آثار ترسناک کلاسیک بنویسد؟ بدون شک با چنین ترکیبی شما Werewolf By Night را دریافت میکردید. اثر جدید دیزنی پلاس دارای شخصیتهای زیادی است که قبلاً هرگز در فیلمهای مارول ندیدهاید، و این نکته روشن این اثر است.
باید بدانید گرگینه در شب یک فیلم بلند نیست، اما طول مناسبی (52 دقیقه) برای روایت یک داستان کوچک دارد. داستانی که روایتگر یک قصه مناسب است. در یک شب تاریک، گروهی مخفی از شکارچیان هیولا از سایهها بیرون میآیند و پس از مرگ رهبرشان در معبد بلاداستون جمع میشوند. شرکت کنندگان در رقابتی اسرارآمیز و مرگبار برای یافتن یک یادگار قدرتمند و کسب رهبری جدید شکارچیان هیولا، به سمت یک باغ هزارتو رانده میشوند.
در واقع Werewolf By Night در فرم و شکل خود یک فیلم شِبه ترسناک و به ظاهر کلاسیک است که در دنیایی مملو از ابرقهرمانان اتفاق میافتد، البته در حالی که ما به عنوان مخاطب گروهی از شکارچیان هیولا را دنبال میکنیم که به دنبال یک اثر قدرتمند هستند، و در این بین یک هیولای مرگبار نیز در کمین آنها است.
جالب است بدانید کارگردانی این اثر ویژه مارول بر دوش آهنگساز نامی، یعنی مایکل جاکینو است. او آشکارا کسی است که همه ما بهترین آهنگسازی او را در فیلمهایی مانند انیمیشن «Up» و البته «The Batman» دیده و شنیدهایم، اما او در اینجا ثابت میکند که در کنار نواختن موسیقی، کارگردانی جذاب و به نسبت کار بلد است. دید او در این فیلم صد در صد واضح است. این یعنی جاکینو میخواهد وارد دنیایی تاریک شود که در اوج تاریکی به سبک دیگر آثار مارول شیرین و سرگرمکننده است.
تنظیمات بصری کارگردان مایکل جاکینو بسیار ساده است. از سوی دیگر توجه او به جزئیات نیز فوقالعاده به چشم میآید. برای مثال فیگور و طراحی گرگینه با آرایشی کاربردی به سبکی ظاهر میشود که به وضوح از فیلم «The Wolf Man» کلاسیک الهام گرفته شده است. حتی شب تاریک و طوفانی که در بلاداستون مانور میدهد. ادای احترامی شیک به فیلمهای هیولایی کلاسیک یونیورسال مربوط به دهههای 1930 و 40 میلادی است. از سوی دیگر، انتخاب لحن آثار ترسناک کلاسیک با نمایش تصاویر سیاه و سفید، نوستالژی بیشتری را مانند تماشای یک فیلم ترسناک قدیمی به ارمغان میآورد.
علاوه بر این، پیتر کامرون و هدر کویین در نوشتن فیلمنامه این اثر کمک جالبی به جاکینو کردهاند. گرگینه در شب به نوعی شبیه یک فیلم معمایی قتل کلاسیک است، البته بدون عنصر رمز و راز قتل واقعی. البته این فیلمنامهای است که بین فیلمهای کوتاه و بلند گم شده، برای اولی خیلی متراکم و برای دومی خیلی نازک است. این اثر پروژهای است که نیازمند برخی پیچشها یا شخصیتهای به یاد ماندنی بوده تا وزن بیشتری به آن بدهد.
البته در این اثر شخصیت مرکزی جک راسل (گرگینه) گائل گارسیا برنال، یک شکارچی هیولا جالب است که از قضا دچار لغزش میشود و باید هویت واقعی خود را پنهان کند. این شخصیت و دوست هیولایی او ادای احترامی به فیلمهای کلاسیک سیاه و سفید هیولایی یونیورسال هستند، و جک همان گرگینه است که در شب مصداق حیوانی کشنده است.
او به عنوان یک انسان فروتن است و بسیار تمایلی به تبدیل شدن به گرگینه ندارد. اما وقتی این کار را میکند، تماشای قتل عامهایی که بر روی همپیشههای بیچارهاش انجام میدهد، لذت بخش است. البته متاسفانه، تغییر در انتقال انسانی جک به گرگینه چندان نکته راضی کنندهای نیست، چرا که در این لحظات نه دوربین و نه کارگردانی به درستی به سمت نمایش هیجان نمیروند و به جای آن آشوب و هرج و مرج را به نمایش میگذارند.
در نتیجه با چنین تفاسیری باید گفت: Werewolf by Night برای دوستداران مارول و جهان سینمایی آن، یک داستان جدید و فوقالعاده سرگرمکننده و تازه است که در دنیای سینمایی مارول اتفاق میافتد و جرأت میکند به جاهایی برود که این فرنچایز قبلاً نرفته است. قطعاً این یک فیلم معمولی مارول نیست، اما راهی فوقالعاده برای ساختن یک داستان ترسناک کلاسیک برای مخاطب کودک و نوجوان خود دارد. در این بین برخی از جلوههای بصری سیاه و سفید نیز چشمنواز هستند.
این نکته نیز قابل ذکر است که این ارائه ویژه زیر پرچم استودیوی مارول قرار دارد، اما با هیچ پروژه دیگری از این شرکت پیوند محکمی برقرار نمیکند و میتوان از آن به عنوان یک پروژه خاص و مستقل نیز لذت برد. در واقع، تا زمانی که از طرفداران کمیکهای عنوانی شاخص نباشید، برچسب مارول واقعاً نشان نمیدهد که آیا به این کار علاقه دارید یا نه. ممکن است برخی از طرفداران معمول این استودیو، گرگینه در شب را خیلی تاریک بدانند. چرا که خشونت این اثر تا کنون از هر چیز دیگری در MCU سنگینتر بوده است.
اما همین اثر با وجود این شاخصهای لحنی و بصریاش میتواند برای کسانی که علاقهای به ابرقهرمانها ندارند اما ژانر فیلم هیولاهای کلاسیک را دوست دارند، تبدیل به یک عنصر جذاب برای تماشا شود. چرا که در کمتر از یک ساعت، Werewolf By Night طرح نسبتا سادهای دارد. اما طرفداران این ژانر مطمئنا خوشحال خواهند شد، زیرا موجودات متعددی مشابه هیولاهای جهانی کلاسیک در اینجا وجود دارند.
اما بیایید به سوال ابتدای بحث پاسخ بدهیم که آیا «گرگینه در شب» میتواند نظر مارتین اسکورسیزی مبتنی بر اینکه «فیلمهای مارول سینما نیستند» را دستخوش تغییر کند یا خیر؟! مارتین اسکورسیزی در مصاحبهای در سال 2019 برای مجله امپایر گفته بود که سعی کرده فیلمهای مارول را تماشا کند، اما نتوانسته چون آنها سینما نیستند. خب اگر بخواهیم خیلی مستقیم جواب این پرسش را بگوییم، باید گفت: «گرگینه در شب» گواه دیگری است که نشان میدهد آثار مارول از اساس اگر بخواهند سینما هم باشند، نمیتوانند. و این برگرفته از فرمولی است که کوین فایگی و دوستانش آن را به نشان تجاری مارول تبدیل کردهاند.
توجه کنید که اگر فیلمی از مارول در دل لحن تند و تاریکش شوخی نداشته باشد، چه میشود؟! در واقعیت هیچ اتفاقی رخ نمیدهد. اما مدیران مارول و در راس آن کوین فایگی فرمول شوخ و شنگ همیشگی مارول را بیشتر میپسندند. در نتیجه آثاری متفاوتتر چون «Werewolf By Night» قربانی سیاست حاصل از چنین دیدگاهی در مارول هستند. سیاستی که در آن سرگرمی با متر و معیاری مشخص، در اولویت اول است.
اما چرا؟! جواب روشن است؛ این استودیو به غیر از فیلم های فاز اول خود، هیچ چیز سینمایی که واقعا در چارچوب هنری سینما باشد نساخته است. اما آنها بازار را با وسایل و آثار جانبی خود به حدی سرگیجهآور پر کردهاند که اساسا معیارشان را برای اندازهگیری کیفیت یک اثر سینمایی، اموال حاصل از کار خود میدانند. به این ترتیب، لازم نیست ببینید که آیا فیلمها و سریالهای مارول چیزی قابل توجه به رسانه سرگرمی اضافه میکنند یا خیر. چرا که فقط باید متوجه شوید صدای این آثار بلندتر، «خندهدارتر» و دارای لحظات سنگینتری از منظر جلوههای ویژه نسبت به فیلم یا سریال قبلی است.
و در این میان اگر کارگردانی چون مایکل جاکینو به طور تصادفی از قوانین اولیه فیلمسازی پیروی کند، شما ناچار به تشویق میشوید زیرا مانند یافتن یک گودال آب در یک بیابان مخوف و خشک است. این فرآیند منزوی و عقب مانده مصرفگرایی در رسانه، همراه با معیار فوق، چیزی است که توسط اسکورسیزیها مورد نقد قرار میگیرد. و این نقد به درستی به مارول وارد است.
بنابراین، دیدن چنین شرایط یکسانی در آثار مارول به خصوص در فاز چهارم آن، باعث کاهش قابل توجهی در تحسین منتقدان نسبت به آثار استودیو مارول شده است. حال با این دیدگاه نسبت به هویت فرمولی مارول، به نظر میرسد «گرگینه در شب» تلاشی مذبوحانه برای «سینما» تلقی شدن از طریق پوشاندن فیلتر سیاه و سفید بر خود است تا شبیه فیلمهای دهه 40 میلادی شود. اما خنده دارترین (بخوانید: عجیب و غریب) چیز در مورد قرض گرفتن این زیبایی شناسی آن است که جاکینو (بخوانید: مارول) حتی به طور کامل به این موضوع متعهد نیست.
همه ما اگر عاشق سینما بوده باشیم، فیلمهایی از آن دوران دیدهایم؛ درست است؟! در نتیجه امثال ما میدانیم که آن فیلمهای سیاه و سفید چگونه بودند. ما میدانیم که دوربین در آن زمان چقدر با دقت اما پویا حرکت میکرد. ما میدانیم که قبلاً صحنههای اکشن به چه شکل بودند. ما با بازی بازیگران آن دوره آشنا هستیم. با این تفاسیر آیا چیزی از آن آثار در اینجا قابل مشاهده است؟ جواب روشن است نه، مطلقاً نه. در این فیلم مارول طراحی اکشن، تدوین و دوربین به شدت مدرن هستند. و موسیقی متن جاکینو تنها عنصری است که میتواند شمایل دهه 40 میلادی را تداعی کند و همین. البته این ایراد مایکل جاکینو نیست، چرا که او نیر تاریخ سینما را میشناسد. در نتیجه این ایراد از فرمول مارول است.
بیایید راحت حرف بزنیم؛ من مطمئن هستم که شما از آثاری با برچسب فیلم ویدئویی آگاه هستید. آنها با بودجه کم ساخته میشوند. و اکثر مخاطبان و منتقدان سینمایی در جهان، این دست آثار را اوج سینما نمیدانند. اما همین آثار، کار ایجاد سرگرمی در یک عصر جمعه دلگیر را انجام میدهند. مخصوص زمانی که شما در حال و هوای چیزی هستید که باعث نمیشود مغزتان کار کند.
این اساساً همان چیزی است که Werewolf By Night است. با این حال، تنها تفاوت بین فیلمهای واقعی ویدئویی و تولیدات مارول این است که دومی از یکی از ثروتمندترین استودیوها در سراسر جهان بیرون میآید. این دومی نیازی به این ندارد که تا این حد از هیچ چیز سینمایی بیبهره به نظر برسد. و دومی نیازی ندارد با عنوانی مانند «اولین ارائه ویژه» خود وانمود کند که دارد کاری رادیکال و متفاوت انجام میدهد. زیرا بسیاری قبل از آنها این کار را انجام دادهاند.
در پایان باید گفت: گرگینه در شب برای مخاطب مارولی اثری متفاوت و سرگرمکننده است. اما همین مارول میتواند از منابع خود برای ساختن یک فیلم ترسناک واقعی استفاده کند. آنها میتوانند به جای جعل کردن چنین عنوانی با فیلتر سیاه و سفید اینستاگرامی و داستان سرایی نیمه تمام، یک فیلم خوش فرم ترسناک تولید کنند. و این چیزی است که شدن یا نشدن آن در اختیار خود آنهاست. اما در این مرحله، مارول و مدیران ارشد آن میتوانند ریسک کنند و از تلاش برای پاسخگویی به همه دست بردارند. اگر این کار را نکنند، برای همیشه تحت تعقیب سخنان مارتین اسکورسیزی خواهند بود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خیلی خوشحالم که مارول علاوه بر سینمای ابرقهرمانی داره به چیزای دیگه هم ورود می کنه. می تونه یک سری فیلم های فانتزی ترسناک یا عاشقانه یا کمدی یا... درست کنه که ربطی به mcu نداشته باشن اما سرگرم کننده و جذاب باشن، احتمالا هم براش سخت نیست چون به هرحال کار مارول ساختن دنیای فانتزیه
ممنون از نقد خوبتون??