معرفی خاندان لوکی؛ کابوس خدایان اَزگارد
لوکی خدای فریبکار اساطیر نورس، به دور از چشم خدایان در سرزمین مادری خود (یوتنهیم – سرزمین جاینتها) همسری جاینت به نام آنگربودا داشت و آنها سه فرزند عجیب و هیولایی داشتند؛ دختر بچهای با ...
لوکی خدای فریبکار اساطیر نورس، به دور از چشم خدایان در سرزمین مادری خود (یوتنهیم – سرزمین جاینتها) همسری جاینت به نام آنگربودا داشت و آنها سه فرزند عجیب و هیولایی داشتند؛ دختر بچهای با ظاهری عجیب به نام هل، توله گرگی به نام فنریر و مار کوچکی که یورمنگاندر نام داشت. اودین خدای خدایان، مانند تمامی پادشاهان و حکمرانان از کابوس از بین رفتن حکومت و سلطنت خود عذاب میکشید و در خواب میدید که سه هیولای عجیب زندگی او و خدایان ازگارد را برای همیشه از بین خواهند برد.
با بو بردن خدایان ازگارد از فرزندان پنهانی لوکی، اودین فوراً به یاد خوابهایش افتاد و دستور داد که این سه کودک عجیب و غریب زندانی و تبعید شوند. هِل به سرزمین یخی و تاریک مردگان، یورمنگاندر به اعماق اقیانوس فرستاده شد. فنریر که توله گرگ بامزهای بود را تیِر مهربان و شجاع به سرپرستی گرفت و وظیفه تربیت و بزرگ کردن او را عهدهدار شد؛ اما پس از مدتی این توله گرگ به قدری بزرگ شد که به کوهستانی عظیم تبدیل شد و مایه وحشت ساکنین ازگارد، به ویژه حاکم پیر آن یعنی اودین را فرآهم کرد و او دستور داد تا فنریر که هیچ خطایی مرتکب نشده بود را نیز زندانی کنند. فرزندان لوکی که هنوز خطایی مرتکب نشده بودند به شکلی ناعادلانه محکوم شده و به تبعید فرستاده شدند و این موضوع منجربه ایجاد کینهای عمیق از خدایان ازگارد در میان خانواده لوکی میشود که در آخرالزمان نورس، رگناروک میبینیم که به خوبی به خدمت خدایان خواهند رسید. 🙂
ملکه هِل
هل ملکهای از نژاد جاینتها، ارباب دنیایی هم نام خودش، سرزمین مردگان است. نام هِل در زبان نورس باستان به معنای "پنهان شده" است که اشاره مستقیمی به داستان تبعید شدن هِل به سرزمین پنهان، دنیای زیرزمینی مردگان دارد که در زیر خاک دفن شدهاند.
هِل یکی از سه فرزند و تنها دختر لوکی و همسر جاینتش آنگربودا، خواهر فنریر و یورمنگاندر است که عضوی از خانوادهی خطرناکی است که مهمترین تهدید برای سرزمین خدایان محسوب میشوند. هِل دختری نیمه زنده و نیمه مرده (رنگ پوست اجساد یخ زده) است که با تبعید شدن به دنیای زیرزمین با دستور ناعادلانه اودین، ظاهری غمگین و خشن پیدا کرده است.
خصوصیات اخلاقی هل در داستانهای اساطیری به شکل شخصیتی خشن، بیرحم و حریص نشان داده شده است. او نسبت به مسائل شخصیتهای دیگر، زندگان و مردگان و حتا خانواده خود تا حد قابل توجهی بیتفاوت توصیف میشود اما متأسفانه در مورد داستانهای اون نیز اطلاعات کمی از ادبیات نورس باقی مانده و تنها در چند داستان نقشی کوتاه دارد.
هِل در داستان مرگ بالدر نقشی مهم ایفا میکند و حاضر به پس دادن او به خدایان نمیشود و در ازای آن چالشهایی برای خدایان اَزگارد به وجود میآورد و در نهایت حاضر به پس دادن بالدر، خدای محبوب ازگارد نمیشود. هِل با وجود اینکه در داستانها با عنوان الههای از سرزمین مردگان معرفی میشود بسیاری از تاریخدانان اعتقاد دارند که او هرگز توسط وایکینگها به عنوان یک الهه مورد پرستش واقع نشده است.
قلمروی هِل؛ هِل(!)
هِل، سرزمین مردگان در نزدیکی سرزمین یخ و تاریکی، نیفلهیم (Niflheim) واقع شده است که مسیری طولانی و سرپایینی به سمت اعماق زمین دارد و توسط بانو هِل اداره و سگ وفادارش گارم (Garm) نگهبانی میشود. هِل مخصوص مردگانی است که در اثر بیماری یا سن زیاد دنیای زندگان را ترک کردهاند.
هرچند کسانی که در اثر اتفاقات بمیرند سرنوشت دیگری خواهند داشت؛ آنان که در نبرد با افتخار کشته میشووند به ولهالا میروند، آنانی که در دریا غرق میشوند را الههای به نام ران (Ran)، همسر خدای اقیانوسها آگیر (Aegir)، از آن خود میکند.
گروه دیگری که به هِل وارد میشوند کسانی هستند که در زندگی دزدی، خیانت یا جنایت مرتکب شدهاند و مورد شکنجه و عذاب واقع میشوند. هر چند سایر مردگانی که به هل وارد میشوند مورد لطف ملکه واقع میشوند و دچار عذاب نخواهند شد و این موضوع در داستان مرگ بالدر به خوبی توصیف شده است. زمانی که بالدر به هِل میرسد در زمینی قدم میگذارد که از طلا سنگفرش شده و رودخانههایی با آبی شفاف و خنک در کنار مسیرش جاری هستند. تاریخدانان به طور مشخص اعلام کردهاند که هِل هرگز جهنمی برای مردمان نورس نبود بلکه محل زندگی موجودات پس از عبور از دنیای زندگان محسوب میشود که خروج از آن هرگز ممکن نیست.
ابَر مارِ میدگارد؛ یورمنگاندر
یکی دیگر از فرزندان راکاستار خانواده لوکی، ماری بزرگ به نام یورمنگاندر است که به معنای اژدها یا مار عظیم دنیای انسانها یعنی همان میدگارد میباشد. یورمنگاندر به قدری بزرگ است که تمام سرزمین انسانها را در بر گرفته و به دور آن حلقه میزند (لازم به ذکر است که وایکینگها دنیا را به شکل درختی بزرگی (ایگدراسیل) میدیدند که صفحاتی تخت بر روی شاخههای آن قلمروهای سرزمینهای 9گانه را تشکیل میدهد).
یورمنگاندر دشمن خونی ثور، پسر خدایان محسوب میشود که در داستانهای مختلف در مقابل هم قرار گرفته و با هم مبارزه میکنند، اما مبارزه پایانی این دو در رگناروک اتفاق میافتد و یورمنگاندر به قصد انتقام زندگی در تبعید خود و خواهر و برادرش ثور را از بین میبرد.
امثال بورمنگاندر، ماری عظیم یا نمادین از شیطان تقریبن در اساطیر تمام تمدنها وجود دارد؛ در اساطیر مصری آپوفیث، در اساطیر یونانی دراکانیا و پایثو، در اساطیر ژاپنی یاماتا-نو، فَلَک در اساطیر عربی و اوروبُروس (مار دمخوار) در اساطیر آفریقایی و حتا مار داستان آدم و حوا، مشابه یورمنگاندر در اساطیر نورس هستند که همگی نمادی شیطانی و ضدخدایی به علت کشتن انسانها و دامهایشان با نیش زهرآلود خود دارند، اما از طرفی دیگر تاریخدانان مارهای اسطورهای را نمادی از تغییرات و رشد میدانند که در میان تمدنهای مختلف گاهی مورد پرستش نیز واقع میشدند.
گرگی سخنگو به بزرگی کوهستان؛ هیولایی به نام فنریر
فنریر توله گرگ کوچکی که به سرپرستی تیِر به اندازه کوهستانی عظیم بزرگ میشود آخرین فرزند آنگربودا و لوکی است که با دستور اودین و اطمینانی که به تیِر داشت به دام افتاده و زندانی میشود. فنریر گرگی عظیم، سخنگو و به قدری سریع است که تمام خدایان به جز تیِر از حضور در کنار او وحشت میکردند و پیش از آنکه خطایی از او سر بزند، اودین که در خواب دیده بود توسط گرگی بلعیده خواهد شد، دستور میدهد "برای حفاظت از سرزمینها 9گانه" فنریر را به زنجیر کشیده و حبس کنند.
دنیای اساطیری مانند دنیای واقعی اما همیشه به یک شکل و ناعادلانه باقی نمانده و در نهایت فنریر در اثر زمینلرزههای ورود جاینتها به اَزگارد از بند آزاد شده و به سراغ اودین میرود. او که در بند نیز باز هم بزرگتر شده آروارههایش را از زمین تا آسمان باز کرده و هر آنچه بر سر راهش قرار بگیرد را به یکباره میبلعد. حاکم پیر خدایان، اودین نیز در این حین بلعیده میشود تا جزای بلاهایی که به سر خانواده لوکی آورده است را بپردازد.
با وجود اینکه در برخی روایات آمده است که فنریر خود در پی بلعیدن اودین خورشید و ماه را نیز از بین میبرد اما روایت دقیقتر اشاره دارد که اسکال و هاتی، دو فرزند فنریر هیولاهایی هستند که به دنبال ارابههای خورشید و ماه میدوند تا آنها را بلعیده و دنیا را در تاریکی محض فرو ببرند.
نام فنریر از دو بخش فِن (نام هیولایی از یاد رفته و باستانی) + ریر (به معنای با سرعت دویدن) تشکیل شده است که نشان میدهد گرگ بزرگ اَزگارد موجودی عظیم شبیه به فِن است، با این تفاوت که میتواند به سرعت رعد بدود و او را به هیولایی وحشتناک بدل کند.
با وجود اینکه در روایتهای امروزی از اساطیر نورس، لوکی و فرزندانش و همچنین جاینتها همگی موجوداتی منفی و بدذات تلقی میشوند، در میان مردمان نورس آنها هرگز به شکل موجوداتی بدذات معرفی نشدهاند، آنها خود موجوداتی بعضاً لایق پرستش و مثبتی هستند که در نبرد و دشمنی با خدایانی بودند که امروزه با عنوان خدایانی مثبت و مهربان میشناسیم (هر چند در هفتههای گذشته بررسی کردیم که خدایان اَزگارد نیز هر یک رذایل اخلاقی فراوانی داشتند).
موجوداتی نظیر هِل که نگهداری و رسیدگی به انسانها و موجودات زنده پس از عبور از دنیای زندگی بر روی زمین را دارد، با وجود ظاهری زشت، هرگز موجود بدذاتی نیست بلکه تنها در پی گرفتن انتقام خانواده خود است، این موضوع درباره یورمنگاندر، نماد رشد و تغییر و فنریر نماد قدرت نیز صادق است. پدر آنها لوکی نیز با وجود شیطنت و فریب دادن خدایان اَزگارد به هیچ عنوان مورد نفرت وایکینگها نبوده است چرا که وایکینگها هرج و مرج و تنشی که او در دنیا و میان خدایان آسیر ایجاد میکند را روندی طبیعی در قوانین دنیا میدانند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام میشه بگید که فنریر و یورمنگاندر تو اساطیر چجوری به وجود اومدند
خسته نباشید
?Welcome to the family,son
تنها جمله ای که میتونم در تعریف از لوکی و فرزندانش بگم یه دیالوگ از پرایس توی مدرن وارفره : ! LOVELY FAMILY
True.
خسته نباشید
پست مفصلی بود ، عکس های پست هم بسیار زیباست.بعضی هاش دانلود شد?
مطلب تقریبا مرتبط:
خانم احمدی تقریبا از زمانی که قول اساطیر ایران رو به بنده داده بودین، چهار ماه میگذره.
حتی اگه شده از هر سه تا پست اسطوره شناسی یکیش هم برای ایران باشه، فوقالعاده میشه.
حق میدم بشون چون این مقاله ها ترجمه هست و برای اساطیر ایرانی مقاله درستی در دسترس نیست و خودشون باید درست کنن فکر نکنم زحمت بدن به خودشون
برای نوشتن مقالات اساطیری که پنجشنبهها منتشر میشه من از مجموعه بزرگی از کتابهای تخصصی، وبسایتهای رسمی و دورههای آموزشی دانشگاهی مثل coursera و great courses استفاده میکنم، مطالب رو بررسی میکنم و به شکل خلاصه، قابل فهم به همراه چاشنی خودم براتون مینویسمشون و اصلن ترجمه نیست چون اگه میخواستم ترجمه کنم تا الان که شما عزیزان کچلم کردید حتمن ایران رو از یه وبسایت برمیداشتم ترجمه میکردم. برای ایران پروژهی بزرگی دارم که واقعن باید اساسشو دقیق بچینم و این خب میدونید کار راحتی نیست.
خلاصه که صبر کنید.
قصد بی احترامی نداشتم منظورم این نبود که برین کپی پیست کنید گفتم چون تو خود ایران کم کاری کردن حتی ارت وورک ازشون کمه کارتون سخت میشه من یبار بیشتر درخواست ندادم چون میدونستم پروژتون سنگینه و حالاحالاها نمیتونین
باور کنید یا نه همینجوری قطاری دارم کتابای اساطیر ایران رو میخرم بخونم بنویسمشون براتون اما میخام قبلش کامل پرونده نورس رو در مجموعه مقالات اساطیر پنجشنبه ببندم که بریم برای تمدن بعدی.
از طرفی هم اساطیر ایران چون بخش عظیمیش به دین زرتشتی برمیگرده نوشتنش حساسیتهای خاص خودش رو داره برای همین باید بیشتر اطلاعات دقیق پیدا کنم
والا من که خودم تا حد قابل قبولی با اساطیر ایران آشنایی دارم و شاهنامه رو هم یه دور خوندم(هر چند کلی کتاب دیگه هم تو برنامه دارم فعلا).
این مقاله ها برای نوجوان ها و جوان هایی که اهل کتاب خواندن نیستن، خیلی خوبه. و مطمئن باشید که این مقاله ها از طرف کاربرها با استقبال زیادی رو به رو میشه.
سپاس