نقد سریال Cabinet of Curiosities | قفسه عجایب گیِرمو دل تورو
در «قفسه عجایب»، فیلمساز و خالق برنده جایزه اسکار، گیرمو دل تورو، تهیهکننده اجرایی و میزبان مخاطب در این سریال، مجموعهای از داستانهای متفاوت و با ژانرهای گوناگون را از زبان کارگردانان مختلف تعریف میکند ...
در «قفسه عجایب»، فیلمساز و خالق برنده جایزه اسکار، گیرمو دل تورو، تهیهکننده اجرایی و میزبان مخاطب در این سریال، مجموعهای از داستانهای متفاوت و با ژانرهای گوناگون را از زبان کارگردانان مختلف تعریف میکند که به منظور به چالش کشیدن مفاهیم سنتی ما از واژه وحشت است. در طول این آنتولوژی هشت قسمتی، داستانهای شوم، از ترسناک تا جادویی، گوتیک تا گروتسک یا بهطور کلاسیک خزنده و زیرپوستی، از تیمی از نویسندگان و کارگردانان میآیند که شخصاً توسط دل تورو انتخاب شدهاند. در ادامه با نقد سریال Cabinet of Curiosities همراه ویجیاتو باشید.
همین ابتدا بگویم اگر از طرفداران هر چیز مترادف با ژانر وحشت و آثار ترسناک هستید، این گلچین یکی از مواردی است که باید تماشا کنید. گیِرمو دل تورو به دلایلی مورد علاقه طرفداران این ژانر است و قفسه عجایب او نیز از این قاعده مستثنی نیست. خود دل تورو هر قسمت را با یک قفسه واقعی و فیزیکی از کنجکاویها و شگفتیها معرفی میکند. بنابراین این سریال یک وسیله واقعاً جالب است و یک حس وحشتناک کلاسیک و سرگرمکننده را به ذهن و دل مخاطب چنین اثری اضافه میکند. بهعلاوه، من از زاویهای در این کار خوشم میآید که هر داستان وحشتناک نوعی هشدار برای بیننده است. در واقع از هر یک از این داستانها میتوان درسی گرفت.
اپیزودهای جداگانه Cabinet of Curiosities طیف وسیعی از ژانر ترسناک را پوشش میدهند، که باید جذابیت بزرگی را برای بسیاری از طرفداران مختلف به آن ببخشد. برخی از داستانها پیرامون موجودات عجیب هستند. در برخی دیگر، ما جنبه هیولایی انسانها را میبینیم. برخی از درگیریهای داستانی ماوراء طبیعی هستند، در حالی که برخی دیگر اجتماعی به نظر میرسند. به طور کلی اپیزودها طیف وسیعی از دورههای زمانی و مکانها را نیز پوشش میدهند.
همچنین هر هشت قسمت از منظر فنی دارای جذابیت هستند: در واقع هر کدام به طرز چشمگیری فیلمبرداری شدهاند، به خوبی اجرا شدهاند و داستانی جذاب و ترسناک را برای مخاطب میسازند. قسمت مورد علاقه هر فرد احتمالاً به چیزی بستگی دارد که شما را بیشتر میترساند، اما مطمئناً از سفر در میان همه این داستانها لذت خواهید برد. از اساس این کار یک ریزآنتولوژی جالب است که میتوان آن را «داستانهای ترسناک برای گفتن در تاریکی» خطاب کرد. بیشتر قسمتها موجودی را در خود جای میدهند که حداقل تا حدی، یک ساختار واقعی و خوشساخت به سبکی است که دل تورو در فیلمهای خود به کار برده است.
یکی از نکات جالب هر اپیزود این است که در ابتدای آن دل تورو مانند راد سرلینگ در The Twilight Zone و آلفرد هیچکاک در Alfred Hitchcock Presents، به طور خلاصه هر یک از بخشها را معرفی میکند، درها و کشوهای قفسه عنوان را باز میکند و اشیایی را بیرون میکشد که مضامین اپیزود را منعکس میکنند. از سوی دیگر دغدغههای هر قسمت به خوبی روح سریال را به طور کلی منعکس میکند، حس ادبی کلاسیک، استعداد بصری فراوان، و روایتی که جای زیادی برای غافلگیری باقی نمیگذارد.
بررسی و نقد تمام اپیزودهای سریال قفسه عجایب
اپیزود اول Lot 36 | کارگردان گیرمو ناوارو: مدیر فیلمبرداری اکثر آثار گیرمو دل تورو، اولین بخش از قفسه عجایب را هدایت میکند. داستان مردی که پول بادآوردهاش در حراجی یک انبار باعث کشف وحشتناک شیاطین از نوع یک آزمایش فردی وابسطه به آلمان نازی میشود. این اپیزود به طرز شگفتانگیزی با جلوهای تماشایی از موجودات عالی ساخته شده است و تیم بلیک نلسون تمام تلاش خود را میکند تا چکمههای نامطلوب یک بیگانههراسی دوران بوش پدر در ایالات متحده را به نمایش بگذارد، اما داستان اخلاقی و شفاف آن با پوشش نازک سیاسی، فاقد یک ظاهر رضایتبخش است که بتوان امضای یک اثر مناسب را پای آن ثبت کرد.
در طول این اپیزود چیزی در مورد رها شدن کهنهسربازان، بیگانههراسی و برتریطلبی سفیدپوستان و حتی نئونازیسم وجود دارد. اما همه این قطعات به خوبی با یک داستان ساده شیطان پرستی و احضار شیطان سازگار نیستند.
اپیزود دوم Graveyard Rats | کارگردان وینچنزو ناتالی: اپیزود دوم قفسه عجایب به کارگردانی وینچنزو ناتالی (سازنده آثاری مانند Cube و Splice) یک نخ گوتیک ترسناک است که با ویژگی هیولایی «جوندگانی با اندازه غیرعادی» ترکیب میشود، و همین نکتهای است که آن را نسبت به اپیزود اول بسیار بهتر میکند. جلوههای عملی خیرهکننده، کلاستروفوبیا و زمان اجرای مناسب از عناصر سازنده این اپیزود هستند.
موشهای قبرستانی وینچنزو ناتالی از منظر روایی و حتی فنی بسیار لذت بخش است. اول از همه، دیوید هیولت به عنوان بازیگر مرکزی این اپیزود کار فوقالعادهای انجام میدهد و قهرمان داستان ماسون را زنده میکند. این گورکن دزد به اندازه کافی سرگرمکننده است که بتوانیم او را تشویق کنیم و در مقابل همین شخص به اندازه کافی کج و ناجور است که میتوانیم فکر کنیم که این عادلانه است که حرص و طمع او بارها و بارها باعث مجازاتش میشود.
داستان این اپیزود با موشهای جهشیافته، فرقههای شیطانی و حتی کشیشان جهنمی بسیار سریع جذاب میشود. با این حال، ناتالی به عنوان کارگردان میداند که چگونه با موجودات عجیب و غریب برخورد کند، بنابراین آنها هرگز مانع از بیان یک داستان کوتاه جالب و درس آموز نمیشوند. نتیجه یک داستان ترسناک بسیار سرگرمکننده است، حتی اگر «موشهای قبرستان» چیز جدیدی نگوید.
اپیزود سوم The Autopsy | کارگردان دیوید پریور: «کالبد شکافی» با هدایت دیوید پریور بهعنوان بهترین اپیزود این گلچین، تمام خواستههای مخاطب از یک اثر ترسناک عجیب را برآورده میکند. کالبد شکافی یک روایت به ظاهر پلیسی جنایی گیراست که در یک روکش از وحشت کیهانی با محوریت یک بیگانه همراه شده است. این اپیزود حول محور حادثه غم انگیز یک شهر معدنی میچرخد (یا اینطور است؟) که هجوم مرموز یک بیگانه را نشان میدهد و عزم کلانتر محلی (گلین تورمن) و دوست قدیمیاش برای حل این پرونده را آزمایش میکند.
در این اپیزود کارل وینترز، پزشک متخصص امور پزشکی قانونی (اف. موری آبراهام، شاید سخت تر از همیشه) باید با کالبدشکافی افراد کشته شده از یک راز مخوف پرده بردارد. این اپیزود با فضایی تنشآفرین و ویژگیهای شهری کوچک، که همگی منجر به یک رویارویی صمیمی با یک شیطان باستانی و غیرقابل توصیف میشوند، بهترین از این دسته آثار است. ما در این اپیزود با تحقیقات پلیسی روبرو هستیم که لایهای فراطبیعی را در واقعیت آشکار میکند که اکثر ما از آن بیخبریم.
«کالبد شکافی» به حق نام خود را عملی میکند تا بدنها و اندامهای باز را با جزئیات به ما نشان دهد، با بافتی طغیانگر که تنها تأثیرات عملی میتواند به خوبی آنها را بدین شکل کنارهم جمع کند. این اپیزود از بسیاری جهات آزاردهنده است و همین نکات آن را به یکی از بهترین قسمتهای قفسه عجایب تبدیل میکند.
اپیزود چهارم The Outside | کارگردان آنا لیلی امیرپور: اپیزود ظاهر یا بیرون، ورزش گیجآلود، توهمآمیز و سبکگرایانه آنا لیلی امیرپور، از کیت میکوچی بهعنوان یک گل دیواری بی دست و پا است که پس از وسواس به یک لوسیون مراقبت از پوست که به طرز وحشتناکی به آن حساسیت دارد، به جنون فرو میرود. این اپیزود که طنزی فاحش از برزخ حومه شهر است، لذتهای متمایزی را در اجراهای خود مییابد.
آنا لیلی امیرپور در برخورد با شخصیتهای پیچیده زن حساسیت منحصر به فردی دارد. بنابراین، تعداد کمی از فیلمسازان میتوانند به خوبی برای هدایت «بیرون» مجهز شوند، داستانی درباره وحشت صنعت زیبایی و اینکه چگونه به اعتبار افراد با شخصیت کم عمق و سلیقه گران قیمت کمک میکند. داستان زنی را دنبال میکند که دستخوش یک دگرگونی عجیب و غریب میشود و هر چیزی را که دوست دارد قربانی میکند تا توسط گروهی از افراد وحشتناک پذیرفته شود. این اپیزود نمونهای از هر چیزی است که ما در یک داستان ترسناک خوب دوست داریم.
این اپیزود عجیب و بدیع است، اما با حقایق ناخوشایند نیز روبرو میشود و به ما اجازه میدهد تا وحشت واقعی زندگی روزمره خود را درک کنیم. گاهی اوقات ممکن است کمی کارتونی باشد، اما هنوز هم یک داستان هشدار دهنده در مورد استانداردهای زیبایی غیرقابل دستیابی است.
اپیزود پنجم Pickman’s Model | کارگردان کیت توماس: مدل پیکمن یکی از دو اقتباس از داستانهای اچپی لاوکرافت در این مجموعه است. در این داستان ویل تربر دانشجوی هنر با ریچارد پیکمن دوست میشود که آثار هنری وحشتناکش که شیاطین و صحنههای وحشتناک را به تصویر میکشد او را مسحور میکند. سالها بعد، توربر، که اکنون متصدی موزه است، همچنان شیفته آثار پیکمن، اما مضطرب است و رویاهای وحشتناکی را میبیند.
کیت توماس در این اپیزود رشتههای هنر را بهعنوان جذابیت غیرقانونی و وحشتهای مبهم ماورایی لاوکرافتی به نمایش میگذارد، حتی اگر در پایان هرگز به طور کامل با هم جمع نشوند. مدل پیکمن با هدایت کیت توماس سعی میکند داستان اصلی لاوکرافت را گسترش دهد تا وحشت هنرمندی را که نقاشیهایش کابوسها را به تهدید واقعی تبدیل میکنند، افزایش دهد. با این حال، این اضافات به متن اصلی باعث میشود که فیلمنامه احساس اضافهگویی و کمی بیش از حد گیج کننده داشته باشد و قادر به ثبت وحشتهای درون داستان اصلی نباشد.
اپیزود ششم Dreams in the Witch House | کارگردان کاترین هاردویک: در کودکی، والتر گیلمن مرگ خواهر دوقلویش را تماشا میکند که روحش به جنگل ارواح گمشده کشیده میشود. به عنوان یک بزرگسال (روپرت گرینت)، او زندگی خود را وقف سوراخ کردن پرده بین زندگان و مردهها کرده است و مصمم است خواهر از دست رفته خود را بازگرداند. اما جایی که مدل پیکمن در تسخیر ذات متون لاوکرافت تزلزل میکند، اپیزود رویاها در خانه جادوگر کاملاً آن را حس و درک میکند.
با خم کردن فانتاسماگوریای کیهانی و سورئال ماده منبع به سمت مدیتیشن در مورد عشق و از دست دادن، این اپیزود داستان را به سمت و سوی جالبی میبرد، اما کاترین هاردویک در اینجا داستان اقتباسی خود را به طرز تکان دهندهای تحت اللفظی و به طرز ناامیدکنندهای بی اثر به نمایش میگذارد.
کاترین هاردویک تجربه زیادی در استفاده از ترانههای ترسناک برای گفتن داستانهای عاشقانه دارد، مانند فیلم های Twilight و Red Riding Hood؛ بنابراین، جای تعجب نیست که «رویاها در خانه جادوگر» شبیه یک عاشقانه گوتیک است که به جای علایق عشقی، بر پیوند ناگسستنی خواهر و برادر متمرکز شده است. مشکل اینجاست که این رویکرد دراماتیک و گاه خوش بینانه به داستان با وحشتهای کیهانیای که H.P. Lovecraft در داستان کوتاه اصلی ترسیم کرده است، مطابقت ندارد.
منبع اقتباس در مورد تلاش برای درک واقعیتی دیوانه کننده است، اما رویاها در خانه جادوگر در واقع مانند یک ماجراجویی کلاسیک است که در آن یک قهرمان باید با نیروهای شیطانی مبارزه کند تا کسی را که دوستش دارد نجات دهد. در نتیجه سهم هاردویک در Cabinet of Curiosities هرگز به اوج قسمتهای دیگر نمیرسد.
اپیزود هفتم The Viewing | کارگردان پانوس کازماتوس: با اپیزود مشاهده قفسه عجایب در سرگرمکنندهترین حالتش است: یک چرخش بیپرده از کابوس. بسیاری از مردم، فیلمساز پانوس کازماتوس (مندی) را به دلیل اینکه سبک را بر اصل کار خودش قرار داده است، مورد انتقاد قرار میدهند و کاملاً حق دارند. با این حال، میتوان استدلال کرد که زیباییشناسی منحصربهفرد میتواند به یک فیلم کمک کند تا از بین دیگر آثار متمایز شود. این دقیقاً همان چیزی است که در مورد اپیزود مشاهده اتفاق میافتد، که در آن کازماتوس با ظاهری تمام عیار از دهه 1970 میلادی برای ایجاد یک گردهمایی حاوی مواد مخدر اقدام به خلق یک اثر جالب میکند.
اتفاقات زیادی در «The Viewing» رخ نمیدهد، و هیچ پیچ و تاب شگفتانگیزی در پایان وجود ندارد، به این معنی که بسیاری از مردم ممکن است از این قسمت متنفر باشند. به هر حال، بیشتر قسمت درباره شش نفر است که در یک اتاق نشیمن صحبت میکنند و نه بیشتر. با این وجود، شخص کازماتوس همه چیز را آنقدر عالی جلوه میدهد که احساس میکنیم این اپیزود سزاوار عشق است. بعلاوه، این اپیزود به اندازه کافی قتل عام از چند صورت را برای ما به ارمغان میآورد تا از یک موجود کاربردی که به طرز درخشانی طراحی شده لذت ببریم.
اپیزود هشتم The Murmuring | کارگردان جنیفر کنت: اگر سادگی The Viewing با حمام خون آغشته به نئون آن تقویت میشود، اپیزود The Murmuring از جنیفر کنت رویکردی معکوس و ملایمتر را به داستان بیش از حد آشنا خود دارد. غوطه ور شدن در چاه تقریباً خالی از خانههای خالی از سکنه به عنوان یک مدیتیشن در مورد غم و اندوه، هسته مرکزی این داستان را شکل میدهد. داستان کنت در مورد یک زوج تماشاگر پرنده (اسی دیویس، اندرو لینکلن) است که به آرامی گذشته تاریک خانه تعطیلات کاری خود را آشکار میکنند. اپیزودی با اجراهای لطیف، صحنه پردازیهای باشکوه، و هیجانی فراگیر.
شخص جنیفر کنت با اپیزود The Murmuring، مصیبتهای مادرانه را بار دیگر در مرکز داستان خود قرار میدهد، همانطور که قبلاً با The Babadook و The Nightingale آن را انجام داده بود. در «زمزمه» مادری را دنبال میکنیم که تلاش میکند با مرگ فرزندش کنار بیاید. او این کار را در خانهای انجام میدهد که توسط یک تراژدی تسخیر شده است، زیرا ارواح او را مجبور میکنند تا با آسیبهای خود روبرو شود.
این اپیزود برای پرداختن به درام واقعی از ترفندهای ترسناک استفاده میکند و آنقدر عالی اجرا شده است که به راحتی تبدیل به بهترین قسمت قفسه عجایب میشود. کنت همچنین در راس بازی خود قرار دارد و تمام جزئیات داستان را کنترل میکند تا بررسی کند که چگونه انتظارات اجتماعی زنان را حتی در غم و اندوهشان شکل میدهد، زیرا احساساتی بودن میتواند منجر به اتهامات بدی شود، در حالی که بیتفاوتی نیز میتواند باعث ایجاد شک و تردید در مورد عشق ظاهراً بی قید و شرط شود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.