بازی The Callisto Protocol در واقع دنباله معنوی سری موفق Dead Space است و با اولین تریلرش، وعده بازگشت حس ترس مشابهی مثل آنچه در عنوان از یاد رفته استودیو ویسرال گیم دیده بودیم پیش رویمان گذاشت. اما حالا که بازی عرضه شده باید ببینیم خالق این مجموعهها یعنی گلن اسکافیلد، توانسته از پس چنین ماموریتی برآید یا نه؟ با بررسی بازی The Callisto Protocol همراه ویجیاتو باشید.
گلن اسکافیلد کارگردان کاربلدی است و اکثر پروژههایی که به دستش سپرده شده را با کیفیت قابل قبولی به تهیه کنندهها و همچنین گیمرها تحویل داده. نمونه کارهای او بعد از اتمام کارش روی Dead Space، نیز به اندازهای درخشان بودهاند که حالا از او انتظار داشته باشیم که بهترین کارش در The Callisto Protocol، عنوانی که قرار بود یک نامه پر مفهوم برای الکترونیک آرتز باشد را به ما نشان دهد. عنوانی که حالا پس از تجربههای به نسبت موفقی روی سه بازی مهم از مجموعه Call of Duty ساخته شده و به خاطر شباهت زیادش به سری Dead Space، هم برای خود گلن اسکافیلد ارزش معنوی ویژهای دارد و هم مخاطب.
متن بررسی را با این پاراگراف شروع کردم، چون میخواستم دلیل اهمیت وجود The Callisto Protocol را بدانید. بازی که قرار بود پتانسیلهای مجموعه Dead Sapce را بار دیگر به رخ الکترونیک آرتز بکشد و آنها را به خاطر کنار گذاشتن اسکافیلد از این پروژهها و بعد هم بستن ویسرال گیمز به خاطر فروش کم نسخههای مجموعه، شماتت کند. اما برای رسیدن به جواب اینکه آیا اسکافیلد با The Callisto Protocol توانسته از پس این ماموریت جنجال برانگیر سربلند بیرون بیاید، باید به قلب قمر مرده مشتری و زندان بلک آیرون سفر کنیم؛ جایی که فقط زیبایی دیده میشود.
بدون هیچ شکی، The Callisto Protocol به لطف استفاده از موتور قدرتمند آنریل انجین ۵، نه تنها یکی از زیباترین بازیهای سال ۲۰۲۲ است، بلکه به جرات میتوان آن را در مجموعه واقعگرایانهترین گرافیکهای چند سال اخیر قرار داد. همه المانهایی که در قاب The Callisto Protocol میبینید به شکل عجیب و غریبی از طراحی ایدهآلی برخوردارند. چهره کاراکترها به قدری ظریف و پر جزئیات طراحی شدهاند که اگر یک عکس از جاش دومل (بازیگر نقش اصلی) را در کنار چهرهاش در بازی بگذارید، شاید مجبور شوید دقت بیشتری به خرج دهید و با پیدا کردن کم دقتیهای نورپردازی و فیزیک موی سر و صورتش، بتوانید خود واقعی او را تشخیص دهید.
در کنار اینها، محیطهای داخلی زندان بلک آیرون و همچنین چشماندازهایی که بازی هر از چند گاهی از قمر کالیستو پیش رویمان میگذارند نیز به قدری طراحیهای تمیز و دقیقی دارند که واقعا نمیگذارند از جنبه هنری گرافیک بازی ایرادی بگیرید. اما اوضاع وقتی خراب میشود که بخواهید در مورد گرافیک فنی بازی خصوصا روی پیسی صحبت کنید. The Callisto Protocol از منظر فنی عملکرد به شدت ضعیفی حتی روی سخت افزارهای قدرتمند امروزی دارد. افت فریمهای زیاد بازی چشمتان را آزار میدهند، سکتههای تصویر تجربهتان را به کلی نابود میکند و از همه بدتر ناپایدار بودن و کرش کردنهای پی در پی است که باعث شده تا بسیاری از گیمرها فعلا قید بازی کردن The Callisto Protocol را تا انتشار چند آپدیت سنگین و رفع شدن مشکلات بزنند.
با این حال، برخلاف چیزی که فکر میکنید مشکل اصلی The Callisto Protocol ناپایداری گرافیک فنی بازی نیست؛ اتفاقا مشکلات بازی جدید گلن اسکافیلد در جایی است که شاید هیچ آپدیتی نتواند برطرفش کند. در نگاه اول و از همان لحظه شروع، The Callisto Protocol مدام فریاد میزند که با دنباله معنوی Dead Space طرف هستید. حتی چند سکانس ابتدایی فصل افتتاحیه بازی نیز به شکل انکار ناپذیری شبیه اینتروی نسخه اورجینال Dead Space طراحی شدهاند تا این حس دژاوو مانند، به مخاطب بیشتر هم القا شود. با این حال، وقتی که گیمپلی بازی رسما شروع میشود، تفاوتها زیاد میشوند.
برخلاف چیزی که انتظار دارید، سیستم مبارزات The Callisto Protocol بیشتر روی نبردهای تن به تن یا به اصطلاح Melee تمرکز دارد و گانپلی درصد کمی از جریان مبارزات را به خودش اختصاص میدهد. در بازی شما یک باتون برقی دارید که قابلیت ارتقا دارد و دشمن اصلی موجوداتی است که در جهان The Callisto Protocol پرسه میزنند. برای اینکه رویکرد جدید در سیستم مبارزات حس بهتری هم پیدا کنند، تیم سازنده ویژگی جاخالی دادن را نیز به بازی اضافه کرده. به صورت کلی شما باید قبل از اینکه مشت و لگدهای دشمنان به بدن کاراکترتان بخورد، با گرفتن آنالوگ سمت چپ به جهتهای مختلف مانع از این شوید که ضربات به شما بخورند.
برای اینکه سیستم جاخالی دادن بازی هیجانش نیز حفظ شود، بازی شما را مجبور میکند که پس از جاخالی دادن اولین ضربه، حتما آنالوگ را به سمت جهت مخالف حرکت دهید تا از شر حملات موجودات بازی در امان بمانید. اما کل این قضیه دو مشکل به شدت اساسی دارد. اول اینکه در کنار تکراری بودن الگوی رفتاری دشمنان، هیچ تایم فریمی برای جاخالی دادنها در نظر گرفته نشده و با یک سیستم به شدت سطحی طرفیم که صرفا باعث میشود مخاطب برای ضربه نخوردن، آنالوگش را مدام به چپ و راست حرکت دهد. دوما، تمرکز بازی به شکل وحشتناکی روی جاخالی دادن و میلی کامبت قرار گرفته و همین موضوع باعث شده تا نبردهای بازی سریعا رنگ یکنواختی به خودشان بگیرند و فاز حوصلهسربری به خود بگیرند.
حالا ترکیب این سیستم مبارزات خسته کننده را با دو مشکل دیگری که بازی در حاضر از آنها رنج میبرد و در ادامه مفصل برایتان توضیحشان میدهم در نظر بگیرید تا بفهمید تجربه The Callisto Protocol چقدر میتواند عذابآور باشد. اولین مشکل به دوربین بازی مربوط میشود که نزدیک بودنش به کاراکتر اصلی، کاری میکند که در فضاهای بسته مدام دشمنانتان را گم کنید و اصلا نفهمید که دارید ضرباتتان را به کجا میزنید. دومین مورد مربوط به سیستم احیای بازی میشود. در The Callisto Protocol باید برای احیای کاراکترتان سرمهایی را به گردن خود تزریق کنید؛ سرمهایی که تزریق کاملشان چیزی حدود دو الی سه ثانیه طول میکشد. ایجاد چنین سیستمی کاملا از عمد در بازی قرار گرفته تا مخاطب برای احیای خودش در شرایط حساس استرس بگیرد، از دست دشمنان فرار و بعد از احیای نسبی، خودش را برای راند بعدی مبارزه آماده کند.
روی کاغذ، این یک سیستم کاملا درست و برنده است و اکثر بازیهای بقا محور از آن استفاده میکنند. اما نکته اینجاست که دشمنان بازی در بسیاری مواقع به صورت گلهای به سمتتان حملهور میشود و از طرفی سرعت حرکتشان هم از شما بیشتر است. ترکیب این دو عنصر با هم باعث شده تا وقتی درگیر مبارزه با یکی از موجودات هستید، ضربه خوردن از دشمنان دیگر اجتناب ناپذیر باشد. اما وقتی که نوبت احیا فرا برسد، شما جایی برای فرار ندارید. موجودات بازی با سرعت زیادی شما را تعقیب میکنند تا شما بیایید و سرم را به گردنتان تزریق کنید، دو یا سه ضربه سنگین سمتتان میآید و باعث کشته شدنتان میشود.
بنابراین، اصلا نمیتوان سیستم احیا و مبارزات بازی را با آثار موفقی همچون The Last of Us مقایسه کرد و The Callisto Protocol به معنی واقعی کلمه مجبورتان میکند تا در جریان نبردها عملکرد بینقصی داشته باشید و تا کشتن آخرین دشمن به فکر احیا نیفتید. این یک سیستم غیرمنصفانه است و گیمر را در شرایط نابرابری قرار میدهد که هیچ منطقی در آن وجود ندارد. حالا با تمام توصیفاتی که داشتم، حساب کنید که یک سری از مراحل در بازی هستند که شما در یک اتاق زندانی میشوید و مثل مور و ملخ از در و دیوار دشمن روی سرتان میریزد. این مدل از طراحی مراحل حتی در نسخه ابتدایی Dead Space هم نقدهای بسیاری را دریافت کرد و در نسخه دوم شاهد حدف کامل آنها بودیم. اما در The Callisto Protocol شاهد بازگشت پر قدرت این مراحل هستیم و با ایراداتی که بازی در طراحی سیستم مبارزات و احیای خود دارد، گیمر به معنی واقعی کلمه چند دقیقه شکنجه میشود.
اما اگر میخواهید بفهمید که معنی اصلی شکنجه چیست، باید با چکپوینتها و سیو دستی بازی طرف شوید. برخی مواقع شما در چنین مراحلی که برایتان توصیفش کردم گیر میافتید و بدون شک بارها مرگهای پی در پی را تجربه خواهید کرد. اما تیر خلاص را چک پوینتهای بازی به شما میزنند. چراکه قرار نیست به کمکشان به چند ثانیه قبل از آن مرحله اعصاب خردکن برگردید. نه، بازی شما را به نقطه ابتدایی مرحله برمیگرداند، مجبورتان میکند تا آیتمهایی که در محیط پیدا کرده بودید را دوباره بردارید و از همه بدتر، دقایق زیادی از عمرتان را برای دیدن انیمیشن طولانی آپگرید سلاحها و طراحی گلولهها دور بریزید. تازه اوضاع وقتی فاجعه بارتر میشود که برای رهایی از این موضوع، به گزینه سیو دستی بازی پناه میبرید و انتظار دارید که حداقل این مورد باعث شود تا کمی در زمان صرفه جویی کنید. اما بدی ماجرا اینجاست که سیو دستیتان هم شما را به همان چک پوینت قبلی برمیگرداند و مجبور میشوید تمام کارهایی که گفتم را دوباره تکرار کنید.
حالا حساب کنید که همه این مواردی که برایتان شرح دادم، سر باس فایتهایی که اواخر بازی سر و کلهشان پیدا میشود، کاملا متفاوت عمل میکنند. در اواخر بازی باسهایی را داریم که اصلا نباید از آنها ضربه بخورید؛ چراکه با یک ضربه کارتان تمام است و باید دوباره به مصاف باس بدقلق بازی بروید. اوضاع وقتی بدتر میشود که حین مبارزه با این باسها، یک سری دشمن ساده هم روی سرتام میریزند و باید حواستان به ضربات آنها هم باشد. اما از آنجایی که زیاد نمیتوانید از باس فاصله بگیرید، هر از گاهی ضربات باس و دشمن دیگری که به کمکش آمده همزمان میشود و در ۹۹ درصد مواقع این شما هستید که کشته میشوید.
علاوه بر این، شلوغ بودن محیط باس فایتها و وجود دشمنان ریز و درشت باعث میشود تا مهمات شما به شکل محسوسی کم شود و هر از گاهی جلوی باسها گلوله کم بیاورید. اما بازی بعد از کشته شدنتان، به شکل خندهداری تصمیم میگیرد شما را به ایستگاهی که میتوانید از آن مهمات بخرید و فاصله آن با شروع باس فایت ۱۰ ثانیه هم نیست، برنگرداند. بله، در این شرایط بازی شما را یک راست به مصاف دوباره با باس میفرستد و مجبورتان میکند که هر طور شده با شرایط کنار بیایید و به مبارزه ادامه دهید. همه اینها در کنار هم مکانیزمهای شکسته و بیمنطق بازی را بار دیگر توی صورتتان میکوبند و نتیجهشان هم شکلدهی به بدترین باس فایتهای چند دهه اخیر است.
وقتی به The Callisto Protocol نگاه میکنید، سلسلهای از المانهای جذاب را میبینید که به تنهایی جالب به نظر میرسند و نوید یک تجربه منحصر به فرد را نشان میدهند. اما وقتی پای بازی مینشینید و همه این المانها را در کنار نقصهایشان با هم تجربه میکنید، قضیه کاملا برایتان متفاوت میشود. یکی دیگر از این المانها که روی کاغذ جذاب است، آزادی عملی است که تیم سازنده برای پیشبرد مبارزات در اختیارتان قرار میدهد. وجود میلی کامبت، شوتینگ با کیفیت، قابلیت پرتاب دشمنان به سمت سطوح تیز و المانهای مخفیکاری در The Callisto Protocol نشان میدهد که تیم تحت هدایت گلن اسکافیلد چشمش به بازیهای دیگر این ژانر بوده و میخواسته ملقمهای از تمام ویژگیهای خوب آنها را در بازی جدیدش به تصویر بکشد.
چنین ایدهای قطعا چیز بدی نیست اما به شرط اینکه خوب به آن پرداخته شود. در The Callisto Protocol شاهد طراحی مراحل شلختهای هستیم که مثلش را شاید در کمتر بازی دیگری دیده باشیم. کل تایملاین The Callisto Protocol به این صورت نوشته شده که شما باید از بین کلی مسیر تنگ و باریک رد شوید، به یکی از کاراکترهای بازی برسید و مدتی را کنار او بگذرانید و در نهایت با خالی شدن زیر پایتان، مسیرتان از هم جدا شود و دوباره مجبور شوید به هم برسید. این رویه مدام در جریان مراحل The Callisto Protocol تکرار میشود و از یک جایی به بعد همه چیز برایتان قابل پیشبینی خواهد بود.
جالبتر اینکه، The Callisto Protocol یک دفعه بعد از ۷ یا ۸ ساعت تصمیم میگیرد فاز بازی را از یک اکشن تن به تن صرف، به مخفیکاری تغییر دهد. اما مشخص است که تیم سازنده، وقتی برای مکانیکهای مخفیکاری بازی نگذاشته و آنقدر آن را سرسری طراحی کرده که اصلا دلتان نمیخواهد با این روش دشمنان را از پا درآورید. از طرفی وقتی جنبه مخفی کاری سیستم اکشن The Callisto Protocol پر رنگ میشود که بازی از یک دشمن جدید پرده برمیدارد. تا قبل از معرفی این دشمنهای کلیکر مانند که بینایی ضعیفی دارند و جذب صدا میشوند، عملا کشتن مخفیانه موجودات بازی غیر ممکن است. اما این دشمنهای جدید را حتی اگر ساعتها پشت سرشان راه بروید هم متوجه حضورتان نمیشوند. اینجاست که هوش مصنوعی بازی به شکل بدی توی ذوق میزند. برخی مواقع تعداد زیادی از این دشمنان در یک محوطه حضور دارند و با فاصلهای کم کنار هم ایستادهاند.
شما میتوانید خیلی راحت پشت سر یکی از آنها بروید و با صدای به شدت زیاد و کاملا وحشیانه شکارتان را از پا درآورید. با این حال، موجود دیگری که در یک قدمیتان بود و از طرفی جذب صدا هم میشد، هیچ واکنشی نسبت به سر و صدای شما نمیکند و با آرامش از کنارتان میگذرد. همین موضوع در کنار تمرکز بیش از حد بازی روی مبارزات تن به تن باعث شده تا دشمنان بازی اصلا ترسناک به نظر نرسند. شما در ۷ الی ۸ ساعت ابتدایی کاملا دارید با استفاده باتون برقیتان دشمنان بازی را قلع و قمع میکنید و هیچ حس ترسی از نزدیک شدن به آنها ندارید. حالا میرسیم به آخرین ساعتهای بازی که دشمنان به نسبت خطرناکتری قرار است ما را تهدید کنند، اما آنقدر احمقند که به راحتی میتوان تک تکشان را از پا درآورد و هیچ زنگ خطری به صدا در نیاید.
در کنار همه اینها، به نظرم تیم استرایکینگ دیستنس عملکرد خوبی هم در طراحی ظاهر موجودات بازی نداشته. تنوع دشمنان بازی بسیار کم است و اگر بخواهم از نظر طراحی آنها را با نکرومورفهای سری Dead Space مقایسه کنم، نمره پایینتری نسبت به آنها میگیرند. جدای از همه اینها، The Callisto Protocol حتی از نظر داستانی و روایت نیز حرف جذابی برای گفتن ندارد تا بشود به واسطه آن، کمی از ایرادات بازی چشمپوشی کرد و به خاطر شنیدن قصه، دشواری بیمنطق گیمپلیش را تحمل کرد. داستان The Callisto Protocol به قدری ساده و بدون هیجانات خاص است که قطعا پس از تمام کردن بازی، قطعا با خودتان میگویید «عجب نویسندگی تنبلی».
واقعا هم نویسندگان بازی خیلی سرسری از کنار همه چیز گذشتهاند. به مهمترین پیچش داستانی بازی، آنقدر بد پرداخت میشود که اصلا برایتان هیچ اهمیتی ندارد. در کنار این، به قدری شخصیت پردازی کاراکترها سادهلوحانه صورت گرفته که اصلا نگران سرنوشتشان نمیشوید و نمیتوانید حتی ذرهای در لحظات حساس با آنها همذاتپنداری کنید. The Callisto Protocol یکی از مورد انتظارترین بازیهای سال من بود و انتظار داشتم گلن اسکافیلد با بازگشت به ژانر وحشت عملکرد خیرهکنندهتری از خود نشان دهد. اما به نظر میرسد چنگ زدن به گذشته برای اسکافیلد صرفا باعث پسرفتش شده و شاید بهتر بود رو به جلو حرکت میکرد و سراغ ایدههای تازهتر میرفت.
بازی The Callisto Protocol با کد نسخه پیسی که سازنده بازی در اختیار ویجیاتو قرار داده بررسی شده است.
خلاصه بگم که...
The Callisto Protocol با اینکه پتانسیلهای بسیاری برای زنده کردن نام Dead Space داشت و میتوانست با تکیه بر همین موضوع، تبدیل به فرانچایز مهم و ماندگاری شود اما به خاطر مشکلات متعددی مثل طراحی مراحل شلخته، تمرکز بیش از حد روی مبارزات تن به تن، عدم وجود قصهای درخور و از همه بدتر ترسناک نبودن، تبدیل به اثری شده که خیلی سریع به دست فراموشی سپرده میشود.
میخرمش...
اگر طرفدار ژانر بقا و وحشت هستید، شاید از تجربه ۱۰ الی ۱۲ ساعته The Callisto Protocol بتوانید لذت ببرید. ساخته جدید گلن اسکافیلد با تمام ایرادهای ریز و درشتی که دارد، یادآور دوران طلایی Dead Space است و اگر طرفدار این مجموعه هستید، شاید بتوانید با The Callisto Protocol برای چندین ساعت سرگرم شوید.
نمیخرمش...
دلایل بسیاری برای نخریدن The Callisto Protocol وجود دارد. با یکی از ناامید کنندهترین بازیهای سال ۲۰۲۲ طرف هستیم که با مشکلات فنی و منطقی بسیاری دست و پنجه نرم میکند. شاید پس از انتشار چندین آپدیت سنگین و رفع مشکلات موجود، بتوان تا حدی از The Callisto Protocol لذت برد اما اگر خودتان را یک گیمر حرفهای میدانید و دنبال تجربههای بهتری میگردید، پیشنهاد من این است که پولتان را برای بازیهای دیگری هزینه کنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
البته این بازی با آنریل 4 ساخته شده. حالا ببینید با آنریل 5 چی میسازن.
لعنتی از موقعی که تو سامر گیم فست راجع بهش شنیدم براش هایپ بودم این همه هایپ کشک بود??
هنوز اول نسل نهیم اما خیلی از بازی های تریپل ای پرمورفنس شدیدا ضعیفی دارن
اونم نسلی که شعارش فریم ریت بالا بود
متاسفانه ادامه راه این نسل خیلی نامید کننده به نظر میاد
#در_انتظار_کرک
دوست دارم بازیشو تجربه کنم سیستم ندارم و متاسافانه نمی تونم بخرم ولی وقتی پیروز بشیم بزودی برای قشر گیمر امیدی برای خریدن سیستم مورد نیازشون فراهم میشه
به امید پیروزی
نمیدونم چرا خندم میایه
خیلی تاثیر گذار بود?بعد پیروزی(تو خواب)از گرسنگی نمیریم سیستم پیش کش
عجب ، کلا عادت دارم تمام بازی های تریپل ای و دابل ای رو بازی کنم، همیشه یک سال پس از انتشار بازی ها رو تو آف می خرم که تا اونجایی که ممکنه عیب و ایراد هاشم گرفته شده باشه، حقیت نمره و نقد منتقدای محترم هم اصلا برام مهم نیست ، مهم اینه تو مغز خودم با زندگیم دارم حال می کنم که گیم یکی از وجه هاشه
حیف اینهمه هایپ الکی :(
بعد از دیدن نقد NFS unbound چنان فاز خوبی گرفته بودم که بعد از دیدن تیتر مقاله با خودم گفتم بریم واسه یه شاهکار دیگه که اینم این شد . خلاصه که EA هنوز که هنوزه با وجود مشکلاتش تو برخی از مواقع خیلی خوب عمل میکنه و نمیشه بهش رو دست زد . برنده نهایی : dead space remake
لامصب فقط تریلر هاش قشنگ بودن
خود بازی هیچ نبوده عملا
فقط هایپ بیخودی ایجاد کردن
خواسته یه چیزی در حد DEAD SPACE بده
نداد که هیچ حتی یکم هم نزدیکش نشده
تشکر از آقو نیما
مطمئنن این گیم را خریداری خاهم کرد
و ازش لذت خاهم برد
هایپم براش تا موقع خرید
مرسی از نیما جان
بررسی خیلی خوب و تر و تمیز به قول یکی از دوستامون رنگی توضیح دادی
البته نظر خودم اینه که یه چند سالی هست دیگه اون بالانس بین گیم پلی و داستان و محیط رعایت نمیشه یعنی رسما وجود نداره مثلا تو این بازی براساس گفته های اقا نیما محیط بازی خوبه ولی گیم پلی و داستان ضعف دارن
خیلی متتظرش بودم نمیدونستم انقد داغونه
متاسفانه سازندههاش راضی نبودن خیلیها با باگ استیم بازی رو ارزون خریدن، از تو دماغمون در آوردن ?
Sad but true ?