۱۰ فیلم تماشایی که به بهترین حالت ممکن پایان باز را معنا کردند!
پایان باز تکنیکی است که مخاطب را در مورد پایان داستان در ابهام قرار میدهد. پایانهای باز معنای واضحی ندارند، اما میتوان پایان را به گونهای تفسیر کرد که برای شما خوشایند باشد. به عبارت ...
پایان باز تکنیکی است که مخاطب را در مورد پایان داستان در ابهام قرار میدهد. پایانهای باز معنای واضحی ندارند، اما میتوان پایان را به گونهای تفسیر کرد که برای شما خوشایند باشد. به عبارت دیگر، تماشای یک پایان باز سلیقهای است و پایان آن میتواند هر کدام که دوست دارید باشد. با این حال، تنها کارگردان است که زیرمتن زیربنایی و نتیجه نهایی را میداند. ما همیشه بعد از تماشای فیلمهایی با پایانهای باز فکر میکنیم و برای خود نتیجهگیری میکنیم، زیرا این هدف کارگردان است. اما بسیاری از آثار سینمایی پایانهای بازی دارند که به قدری گیجکننده هستند که سینهفیلها در مورد آنها به صورت آنلاین بحث میکنند و نظریههایی درباره آنها ارائه میشود.
باید توجه داشت پایان باز و پایان مبهم در فیلمها با یک خط بسیار نازک تقسیم میشوند. در حالی که پایانهای مبهم فیلم بیش از یک تفسیر منطقی دارند، اما فیلمهای با پایان باز معمولاً خط داستانی را برای نتیجهگیری باز میگذارند و طبیعتاً نامشخص هستند. در این مطلب از ویجیاتو، ما لیستی از ۱۰ فیلم با پایان باز را گردآوری کردهایم که اوج پایانی آن شما را شگفت زده میکند.
«American Psycho»
فیلم «روانی آمریکایی»، همانطور که در عنوان میبینید، درباره یک روانپریش است. نه لزوما، یک روانپریش بی رحم و وحشی که در فیلم «No Country for Old Man» دیدهاید. اما بیشتر فیلمی درباره روانی طنزآمیز است که با تماشای رفتارش و درونیات ذهنش شما را میترساند. البته بهترین چیز اجرای کریستین بیل همراه با روایتی جذاب و تماشایی است. این فیلم شما را روی لبه صندلی مینشاند و شما را از دیدن یک پایان باز طلسم میکند. در طول فیلم یک بانکدار و سرمایه گذاری ثروتمند به پاتریک بیتمن چهره روانی خود را از دوستان و همکارانش پنهان میکند، اما همه چیز درنهایت به سمت پایانی غیر منتظره پیش میرود. در اصل، شما شوک خواهید شد. شاید عاقلانه باشد که بگوییم American Psycho نوعی فیلم ترسناک است.
«Black Swan»
«قوی سیاه» یک فیلم روانشناختی است که به وسواس و اعتیاد میپردازد و اینکه چگونه این موارد میتوانند بر جنبه ذهنی انسان تأثیر بگذارند. وقتی درباره قو سیاه صحبت میکنیم، بیاحترامی خواهد بود اگر عملکرد شگفتانگیز ناتالی پورتمن را تصدیق نکنبم. در طول فیلم، او یک دارایی مهم و چشم نواز بود. نینا، یک بالرین است که فرصت بازی در نقش قو سفید، شاهزاده را پیدا میکند. با این حال، پارانویا و ناامنی او ذهنش را تحت تأثیر قرار میدهد، زمانی که توماس، به عنوان یک مدیر هنری، تصمیم میگیرد که لیلی (میلا کونیس) ممکن است برای این نقش بهتر باشد، همه چیز دچار دگرگونی میشود. کل فیلم از دید نینا تیره و تار است و ما را به یک فضای غم انگیز میبرد.
اوج Black Swan رسیدن به پایانی با یک کلیفهنگر یا اوج شوکهکننده برجسته آن است که فیلم را به یکی از بهترین آثار با پایان باز تبدیل میکند. تماشاگران هنوز در مورد پایان آن صحبت میکنند و تئوریهایی را پیرامون آخرین شات فیلم تصور میکنند. این فیلم جوایز اسکار بهترین فیلم، بهترین فیلمبرداری، بهترین تدوین و بهترین کارگردانی را به دست آورد و ناتالی پورتمن اولین جایزه آکادمی خود را دریافت کرد.
«Memento»
فیلم «یادگاری» نامتعارف ترین و متمایزترین فیلمی است که تا به حال در تاریخ سینما ساخته شده است. تعجب میکنید چرا چنین چیزی میگویم؟ اما این فیلم به صورت همزمان و رو به جلو روایت میشود. صادقانه بگویم، نمیتوانم آن را توصیف کنم، بنابراین اجازه دهید شما را تنها به دیدن فیلم دعوت کنم. باید بدانید این فیلم روایت غیرخطی دارد که شما را در درک جزئیات به چالش میکشد و آن را به یکی از هیجانانگیزترین چالشهای ساخته شده در یک روایت سینمایی تبدیل میکند. این نبوغ کریستوفر نولان است که مخاطب را در دیدگاه شخصیت اصلی قرار میدهد تا جهان را از طریق او ببیند.
اساساً شخصیت مرکزی فیلم حافظه کوتاه مدتی دارد، هدف او اکنون شکار قاتل همسرش و گرفتن انتقام است. با این حال، فیلم آنقدرها که داستان به نظر میرسد ساده نیست. این فیلم یکی از آن آثار ذهن گردان و گریزان است. هر بار که این فیلم را میبینم، همیشه احساس میکنم میخواهم این فیلم را به میل خود و بر اساس نکات جدید تدوین کنم. رسیدن به چنین ایده باورنکردنی و تبدیل آن به فیلمی که هیچکس نمیتوانست قبل از اکران آن را تصور کند، به یک ذهن مبتکر نیاز دارد، بنابراین باید به نولان برای رویکردی جدید در فیلمسازی آفرین ویژه گفت. با اطمینان میتوان گفت که اوج پایانی فیلم شما را شگفت زده خواهد کرد.
«Shutter Island»
من به عنوان یک مخاطب مشتاق سینما، از نظر ذهنی، «جزیره شاتر» را به خاطر اوج خاص یا همان پایان باز ویژهاش یک اثر هیجانانگیز خیره کننده مینامم. هنوز به یاد دارم که وقتی اولین بار فیلم را تماشا کردم در اوج پایانی کاملاً لال بودم. من حدس میزنم این چیزی است که جزیره شاتر را همان چیزی که اکنون هست میسازد، بهویژه رمز و رازی که در زیر شخصیتها نهفته است چیزی است که هرگز نمیتوانی آن را در طول فیلم ببینی. اما داستان این گونه است که مارشال ایالات متحده و شریکش که وظیفه دارند جنایتکاری را که اخیراً از آسایشگاه روانی به جزیرهای دور افتاده فرار کرده است، ردیابی کنند. احتمالاً این تنها چیزی است که میتوانم درباره فیلم فاش کنم تا تجربهای دیوانه کننده به شما بدهم.
کارگردانی آن را کارگردان افسانهای، مارتین اسکورسیزی، یکی از برترین کارگردانان تمام دوران، بر عهده دارد. درست مثل همیشه، او با هدایت فیلم، در کنار لئوناردو دیکاپریو و مارک روفالو، یک اثر ماندگار را برای مخاطب خلق کرد.
«Gone Girl»
«دختر گمشده» بدون شک یکی از بهترین فیلمهای مرموز با معمایی جالب است که توسط یکی از محبوب ترین کارگردانهای حال حاضر سینما، یعنی شخص دیوید فینچر کارگردانی شده است. اگر فیلمشناسی او، و آثاری چون Fight Club و Seven را دیده باشید، باید حدس بزنید که چگونه «دختر گمشده» با درام آهستهاش شما را مجذوب خود میکند. باید بدانید درست مثل فیلمهای دیگر فینچر، این اثر نیز صحنههای مبهمی را در دل خود جای داده است. داستان به این شکل است که نیک دان، پس از ناپدید شدن همسرش، متوجه میشود که تمام توجه رسانهها به او معطوف شده است که ممکن است بیگناه نباشد. با این حال، این پایان ماجرا نیست.
به خصوص، آخرین شات فیلم همان چیزی خواهد بود که شما را متحیر میکند، و شما را کنجکاو میکند تا در مورد آن بیشتر بدانید؛ آن هم با مرور هر نظریهای پیرامون پایان باز این فیلم در اینترنت. البته حالا به اینترنت نروید و آن را جستجو نکنید، زیرا حاوی اسپویلهای جدی در مورد فیلم است. علاوه بر این، اگر اشتباه نکنم، این فیلم و پایانش شامل یکی از بهترین نماهای سینمای تکان دهنده تمام دوران است. این گواه بر این است که چگونه یک تک شات برای تفسیر فیلم کافی است و چگونه نتیجهگیریهای مختلفی از آن میگیرد.
«Old Boy»
فیلم کرهای «Oldboy» نوعی فیلم است که شما را تا آخر بر لبه صندلی خود قرار میدهد. اما، آنچه در پایان میآید احتمالاً یکی از آن پایانهای عمیقاً تکان دهنده و شاید یکی از تاریکترین پایانهای تاریخ سینما باشد. همانطور که در پوستر میبینید، حتما حدس زدهاید، این پوستر خام خود گویای همه چیز است. کل فیلم با نمایش انتقام و خشونت به صورت وحشیانه تعریف میشود. ماجرا از آنجا شروع میشود که مردی که سالها بدون هیچ دلیل خاصی در زندان بوده است از اسیر کنندهاش انتقام میگیرد. با این حال، پیام عمیقتر و تاریک تری پشت سر این داستان وجود دارد.
مهمترین دارایی فیلم «پیر پسر»، روایتگری و بازی عالی توسط تیم بازیگران است. چان ووک پارک، به عنوان کارگردان، شایسته تقدیر برای کار باورنکردنی و چوی مین سیک برای اجرای شگفت انگیزش در قامت شخصیت اصلی است. پیشنهاد این است: فیلم را بینید، و منتظر بمانید تا پیچش نهایی آشکار شود. من مطمئن هستم که از اوج مرموز آن شوکه خواهید شد. این اثر قطعا یکی از بهترین فیلمهای با پایان باز است که باید تماشا کنید.
«Prisoners»
فیلم «زندانیان» نمادی از اساطیر مسیحیت است. انبوهی از نمادها و تمثیلهای فیگوراتیو در زندانیان وجود دارد که ممکن است در اولین تماشای آن متوجه نشوید، اما استعارهها دیر یا زود با تماشای دوباره فیلم شما را شگفت زده خواهند کرد. دنیس ویلنوو، کارگردان مورد علاقه من، فیلم را به خوبی طراحی کرد و جنبه های معمایی را با زیرمتنی برای هر صحنه بررسی کرد. از طرف دیگر، Prisoners یکی از بهترین فیلمهای هیجانانگیز است، با یک اوج پایان باز که ممکن است شما را ناامید کند، در حالی که از یک نظر، پایانی عالی برای روایت است.
در مورد طرح، تصمیم گرفتم آن را برای شما فاش نکنم. به عنوان مردی که قبلاً فیلم را دیده، شدیداً به شما توصیه میکنم آن را بدون تماشای تریلر یا داستان فیلم تماشا کنید. فقط به این فکر کنید که شاهد یک اثر مهیج جهنمی خواهید بود. در مورد من، شخصا زندانیان را به عنوان یک معما فرض میکنم، شما باید در حین تماشای آن رمزگشایی کنید و در حین لذت بردن از بازی دو بازیگر شگفت انگیز هیو و جیک، روایت خاص آن را نیز را درک کنید.
«Parasite»
«انگل» برنده اسکار بهترین فیلم در سال 2019 است. این فقط یک فیلم هیجان انگیز نوآر نیست، بلکه یک فیلم با تفسیر اجتماعی پیرامون طبقه کارگر است که از طریق یک دسته استعاره داستانش را برای مخاطب روایت میکند. به طور خاص، انگل جنبههای زیربنایی طبقه اجتماعی، کارگری و ضد سرمایه داری را از دیدگاه یک خانواده طبقه ثروتمند و یک خانواده طبقه کارگر به تصویر میکشد. عنوان فیلم «انگل» خود استعارهای از کل داستان است. این نشان میدهد که فیلم چقدر دقیق از استعارهها استفاده میکند.
همه چیز از زمانی شروع میشود که پسر خانواده کارگری کیم برای خانواده ثروتمند پارک شروع به کار میکند. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود، خانوادهی طبقهی کارگر نقشهای حیلهآمیز برای استفاده از موقعیت جسورانه، حیلهگر و انگلی میکشند. من مطمئن هستم که از همان ابتدا، تا پایان فیلم به صفحه نمایش میچسبید. کارگردان، بون جون هو، که همچنین برنده اسکار بهترین کارگردانی است، روایت را با جزئیات دقیق ترسیم میکند و هیچ فریمی را بی فایده باقی نمیگذارد. فیلم «انگل» همچنین برنده اسکار بهترین فیلمنامه اصلی، بهترین فیلم بلند بین المللی و بهترین فیلم شد. پایان مبهم ممکن است شما را گیج کند، اما آنچه را که میخواهد بگوید انجام میدهد.
«Inception»
یکی از شاخصترین پایانهای باز تاریخ سینما، از دل یکی از بهترین آثار نولان میآید. فیلم Inception شخصاً یکی از آثار با پایان باز مورد علاقه من است که کارگردان مورد علاقه شخصی من یعنی کریستوفر نولان پشت آن حضور دارد. او به عنوان کارگردان فیلمهای تحسین شدهای مانند «یادگاری»، «پرستیژ» و «شوالیه تاریکی» را به عنوان آثاری با مفهومی پیچیده خلق کرد که از هر نظر ذهن شما را گیج میکنند. اما گل سر سبد همه این آثار فیلم «Inception» است. البته این اثر طرفداران و مخالفان جداگانهای دارد و مردم هنوز درباره اوج تماشایی و پایان باز آن صحبت میکنند که منجر به میلیونها نظریه شد.
این فیلم داستان سرقتی را روایت میکند که از طریق فناوری به اشتراک گذاری رویا، گروهی از افراد اسراری را میدزدد، و رهبر آنها وظیفه دارد ایدهای را در ذهن مدیر عامل یک شرکت اجرایی کند. ایده سورئال به نظر میرسد درست است؟ فیلم هم همینطور. شما در طول فیلم نمیدانید به چه چیزی نگاه میکنید؛ در واقع شما هیچ ایدهای ندارید. علاوه بر این، لئوناردو دی کاپریو، همراه با گروه بازیگران تمام ستاره کار، اجرای شگفت انگیزی را ارائه کرد.
«A Space Odyssey»
وقتی درباره پایانهای مبهم صحبت میکنیم، «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» باید اولین فیلمی باشد که به ذهن ما خطور میکند. این در واقع عجیب ترین و سورئال ترین فیلم تمام دوران است. علیرغم اکران در سال 1968، این یک درام جاودانه است که اگر در واقع به دنبال یک فیلم پایان باز خالص هستید، نمیتوانید آن را از دست بدهید. «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» چیزهای زیادی است. حداقل میتوان گفت، این اثر بذر را برای ژانر علمی تخیلی فضایی کاشت. اگر در مورد طرح فکر کنید، متوجه میشوید فهم آن به این سادگی نیست. اما اجازه دهید آن را برای شما به شکل ساده تعریف کنم، هوش مصنوعی در مقابل انسان، این تنها چیزی است که میتوانم فاش کنم. صرف نظر از این، فیلم مخاطب دارای تفکر را تحت تاثیر قرار میدهد، مگر اینکه طرفدار درامهای کند نباشید.
از نظر من، این یکی از فیلمهایی است که مرا در افکار عمیق قرار داد و باعث شد درباره زندگی کردن فکر کنم. این اثر بسیار تفکر برانگیز است، کاوش در جهان، خدا، منشأ و سایر جنبههای سورئال، که به ما امکان میدهد زیرمتن و مفهوم تمثیلی موجود در فیلم را مطابق میل و تفسیر خود واکاوی کنیم. کارگردان، استنلی کوبریک، برای کارگردانی درجه یک خود، تمجیدهای افتخارآمیز زیادی دریافت کرد. او به راحتی تبدیل به یکی از فیلمسازان مورد علاقه من شد و باعث شد فیلموگرافی او را بررسی کنم. با این وجود، در اینجا یک پیشنهاد کوتاه وجود دارد، هنگام تماشای این فیلم «صبور باشید».
انتخاب ویژه نویسنده: «The Shining»
در حالی که پایانهای مبهم میتوانند بینندگان را ناامید، سردرگم و ناراضی کنند، اما زمانی که به خوبی انجام شوند، میتواند راهی بسیار متفکرانه برای پایان دادن به داستان باشد. تکنیکهای داستان نویسی کلاسیک یک «شوک» ایجاد کرده و آن شوک همان پایان باز است که در اثری چون «درخشش» خودنمایی میکند. یک شاهکار ترسناک، این فیلم مطمئناً ستون فقرات شما را بارها و بارها به رعشه انداخته است. هنگامی که یک نویسنده به نام جک تورنس (جک نیکلسون) با محدودیت زمان برای کارش و یک ضرب الاجل قریب الوقوع روبرو میشود، تصمیم میگیرد که آرامش و سکوت همان چیزی باشد که او و خانوادهاش به آن نیاز دارند.
در نتیجه جک و زن و فرزندش در یک هتل قدیمی زیبا در کوهستان کار پیدا میکنند؛ و البته برای زمستان به آنجا نقل مکان میکنند، اما پس از مدتی متوجه میشوند که تنهایی میتواند کشنده باشد. خطر اسپویل: در پایان این فیلم، شخصیت جک با بازی عالی جک نیکلسون کشته میشود، اما تصویر او برای همیشه در قاب عکسی قدیمی که روی دیوار آویزان است، باقی میماند. آیا یک روح بدخواه او را به دام انداخته است؟ یا آیا او اکنون خود روح بدخواه است؟! این پرسشهای گویا یک پایان مبهم خاص است که تاکنون برای خیلیها به نتیجهای عقلانی نرسیده است.
همچنین تا یادمان نرفته، توصیه میکنم که با خواندن مطلب بهترین فیلم روانشناسی؛ تبدیل به فیلمبازی حرفهای شوید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
Inception 2, Oh yeah, (فک نمیکنم هیچوقت اتفاق بیافته.)
:)) ?By the way, Did you miss me
و منی که هیچکدومشون رو ندیدن?
بنظر من فیلم the shining پایانش باز نبود و اونطوری که نویسنه گفت نبود
در اصل فیلم حالت روانشناسی داشت و تفکرات نادرست و شایعاتی که در مورد اون خونه بود باعث ایجاد توهم برای اعضاش شده بود و جک بخواطر پیش زمینه ی بیماری روانی تحت تاثیر اون توهمات قرار گرفته بود و دیوانه شده بود.
جای فیلم sinister 2 خالی بود با پایان عجیب و بازی که داشت?
یکی پایان American Psycho رو برام توضیح میده.و چجوری طرف زنده مونده بود؟
prisoners وای
ببخشید چرا انگل پایان باز بود
نمی خواهم اسپویل کنم ولی پایان مشخصی داشت
با یک آرزو تموم شد نه یک واقعیت
من هنوز تو پایان Inception گیر ام ...
منم