بدترین فینال سریال های تلویزیونی تمام دوران
چه چیزی پایان سریال را بد میکند؟ بدون شک قبول دارید که یک نتیجه گیری بد واقعا میتواند یک سریال محبوب تلویزیونی را خدشه دار کند. از هر نویسنده یا خالق یک برنامه تلویزیونی بپرسید، ...
چه چیزی پایان سریال را بد میکند؟ بدون شک قبول دارید که یک نتیجه گیری بد واقعا میتواند یک سریال محبوب تلویزیونی را خدشه دار کند. از هر نویسنده یا خالق یک برنامه تلویزیونی بپرسید، آنها هم همین را به شما خواهند گفت؛ تولید یک پایان مناسب سخت است. از آنجایی که پایانها معمولاً ماندگارترین تأثیر را بر بینندگان میگذارند، مهم است که آنها را به درستی طراحی کنید. صرف نظر از اینکه سریال چقدر استثنایی بوده است، یک پایان بد میتواند تمام نکات مثبت را به کلی از بین ببرد. اکنون ما در ویجیاتو میخواهیم بدترین فینال سریال های تلویزیونی تمام دوران به شما معرفی کنیم.
The Walking Dead
دنیای سریال «مردگان متحرک» تا زمان پایان نمایش اصلی سریال توسط اسپین آفها و پروژههای برنامه ریزی شده گوناگون تسخیر شد، و به دلیل وجود این آثار، طرفداران میدانستند که بسیاری از شخصیتهای اصلی، یعنی داریل (نورمن ریدوس)، مگی (لورن کوهان)، نیگان (جفری دین مورگان) و ریک (اندرو لینکلن) زنده خواهند ماند تا به رهبری سریالهای دیگر ادامه دهند. در واقع تیم سازنده سریال در AMC آنقدر قصد داشتند که آینده فرنچایز را به تصویر بکشند که فراموش کردند خطر مرگ و زندگی که همان تعلیق است را در اثرشان حفظ کنند؛ و این یعنی یک پایان ناامید کننده.
Bloodline
در داستان این سریال برای سالها، خانوادهای شاخص ستونهای جامعه خود در فلوریدا بودهاند. اما وقتی فرزند ارشد خانواده، دنی (بن مندلسون) به خانه باز میگردد و به خانواده میگوید که قصد دارد برای همیشه بماند، اوضاع در بلادلاین تاریک میشود و رازهای خانواده آشکار میشود. اگرچه این سریال در طول اجرای خود ثابت ماند، اما امتیاز کلی در دو قسمت آخر فصل آخر به شدت کاهش یافت. در واقع مخاطبان شاهد یک پایان عجولانه بودند که درک آن سخت است. اما حذف مشوقهای مالیاتی برای فیلمها و نمایشهای تلویزیونی در فلوریدا یکی از دلایل اصلی پایان دادن به Bloodline بود.
از آنجایی که این به معنای افزایش قابل توجه هزینههای تولید بود، نویسندگان و تهیهکنندگان تصمیم گرفتند سریال را پس از فصل سوم به پایان برسانند، که این دلیلی بر پایان عجولانهای شد که بینندگان را در جهت منفی تحت تأثیر قرار داد.
Merlin
در سریال «مرلین» از بیبیسی، شخصیت اصلی یک جادوگر جوان است که به عنوان جادوگر شاهزاده آرتور کار میکند. این سریال بازگویی ماجراهای شوالیههای میز گرد است، اما با پیچ و تاب منحصر به فرد جادو که یک عمل ممنوع است. مرلین زمان خود را بین کمک به آرتور و یادگیری جادو در خفا تقسیم میکند و اغلب پادشاهی آنها را از خطر نجات میدهد. ولی در پایان سریال مرلین، شخص مرلین تواناییهای جادویی خود را برای آرتور آشکار میکند و خوب پیش نمیرود.
در حالی که آرتور همیشه نسبت به جادو محتاط بوده است، او تبدیل به دوست نزدیک مرلین میشود. طرفداران امیدوار بودند که آرتور بتواند تعصبات خود را نادیده بگیرد و عصر جدیدی را برای کملوت به ارمغان بیاورد، اما این هرگز محقق نشد. در عوض، آرتور میمیرد و به نظر میرسد مرلین قرنهای پیش روی خود را به تنهایی زندگی میکند. این چیزی بود که به دل مخاطب خوش نیامد.
Pretty Little Liars
چهار دوست صمیمی سابق، آریا (لوسی هیل)، امیلی (شی میچل)، هانا (اشلی بنسون) و اسپنسر (ترویان بلیزاریو)، یک سال پس از ناپدید شدن رهبر گروهشان، آلیسون (ساشا پیترز) دوباره به هم میرسند. با این حال، پس از ملاقات مجدد، آنها شروع به دریافت پیام های تهدیدآمیز از یک شخصیت مرموز کردند که خود را «A» معرفی میکند و اتفاقاً تمام جزئیات زندگی آنها را میداند. در طول هفت فصل سریال Pretty Little Liars، بینندگان قرار است حدس بزنند که «A» (که بعداً به نام A.D شناخته شد) چه کسی میتواند باشد.
با این حال، حل این معمای هویت برای مخاطب بسیار ناامید کننده بود، چرا که پایان با آن چیزی که آنها انتظار داشتند فاصله بسیار زیادی داشت. مشکل هویت شخصیت شرور بود که در واقع خواهر یکی از اعضای گروه بود. بسیاری از بینندگان از این واقعیت که مقصر شخصیت نسبتاً جدیدی بود که بینندگان هیچ وابستگی عاطفی با او احساس نمیکردند، خشمگین شدند. نیازی به گفتن نیست، انگیزههای شرور نیز بینندگان را به شدت ناراضی کرد. پایان بندی برای بینندگانی که سالها روی سریال سرمایه گذاری کرده بودند، وزن احساسی نداشت.
Gossip Girl
«دختر سخنچین» یک سریال درام است که حول زندگی جنجالی نوجوانان دبیرستانی ممتاز در Upper East Side منهتن میچرخد. در طول شش فصل، اسرار و زندگی این نوجوانان توسط وبلاگ نویس ناشناس و بی رحم و همیشه گریزان Gossip Girl فاش میشد. در واقع هر کاری که این شخصیتها تصمیم گرفتند انجام دهند، یک چیز در آنثابت ماند: هیچ راه پنهان یا فراری از Gossip Girl وجود نداشت. به طور طبیعی، افشاگری مورد انتظار Gossip Girl تا پایان نمایش، در پایان سریال، مخفی نگه داشته شد. اما در آخر معلوم شد که «دختر سخنچین» در تمام طول این مدت دن (پن بادگلی) یکی از شخصیتهای اصلی بوده است.
این پایان نه تنها بینندگان را گیج و خشمگین کرد، بلکه همین تأثیر را روی خود بازیگر پن بدگلی نیز داشت. او در مصاحبه اعتراف کرد که تا زمان فیلمبرداری پایانی سریال از هویت Gossip Girl اطلاعی نداشته است. به گفته خیلی از مخاطبان ناشناس نگه داشتن Gossip Girl شاید پایان بهتری برای سریال میشد.
Supernatural
سوپرنچرال برادران سم (جارد پادالکی) و دین وینچستر (جنسن اکلس) را دنبال میکند که با محافظت از بیگناهان و شکار موجودات و شیاطین ماوراء الطبیعه، پا در جای پای پدرشان گذاشتهاند. این سریال در طول 15 فصل خود، طرفداران زیادی از هواداران وفادار خود را جمع آوری کرد، اما متأسفانه شهرت آن با پایان یافتن آن از بین رفت.
در قسمت آخر Supernatural، دین پس از پاک کردن لانه خون آشام جان خود را از دست میدهد. مرگ او ناگهانی است و بیش از هر چیز دیگری یک حادثه است. این صحنه بزرگ نیست، و عدالت شخصیت او را رعایت نمیکند. طرفداران از این واقعیت که مرگ او تصادفی بود و اینکه شخصیت سزاوار پایانی بهتر و بزرگتر بود، خشمگین شدند. از سوی دیگر، زندگی سم قبل از اینکه در سنین پیری بمیرد و دوباره با دین در بهشت متحد شود، در یک مونتاژ نشان داده میشود.
How I Met Your Mother
«چگونه با مادرتان آشنا شدم» یک مجموعه تلویزیونی کمدی (سیتکام) آمریکایی محصول شبکه سیبیاس است که برای اولین بار در ۱۹ سپتامبر ۲۰۰۵ پخش شد. این مجموعه توسط کارتر بیز و کریگ توماس ساخته شده است. در این سریال، باب سگت به عنوان صدای آیندهٔ بازیگر اصلی، تد موزبی (جاش ردنر)، در سال ۲۰۳۰ به پسر و دخترش خاطراتی را یادآوری میکند که منجر به ملاقات او با مادرشان (همسر تد) شدهاست، که داستان را از قسمت اول به زمان گذشته برمیگرداند و خاطرات را نقل میکند. در سرتاسر نه فصل سریال، داستان در حال شکل گیری است تا مشخص شود مادر کیست.
سوال این است: چرا فینال How I Met Your Mother ناامید کننده بود؟ استدلال رایج برای این موضوع این است که نتوانست به آنچه که نمایش در ابتدا وعده داده بود عمل کند. در پایان معلوم شد که مادر تریسی مک کانل (کریستین میلیوتی) است، شخصیتی که تنها در فصل آخر معرفی شد. غمانگیزتر این است که شخصیت مادر با اینکه حضور چندانی نداشت، اما در پایان، مشخص شد که او ماهها قبل از اینکه تد شروع به تعریف داستان کند، از یک بیماری لاعلاج درگذشت.
Dexter
آیا منصفانه است که بگوییم دکستر (مایکل سی هال) محبوب ترین قاتل سریالی تلویزیون است؟ شاید باشد، شایدم نه. پاسخ هرچه که باشد، بینندگان آنقدر با این قاتل سریالی همدلی و همراهی کردند تا این سریال برای هشت فصل روی آنتن بماند. در حالی که بسیاری امیدوار بودند یک داستان رستگاری برای دکستر وجود داشته باشد، ولی پایان آن چیزی جز این بود. نه تنها صفحه سبز رنگارنگ پایان اول (فصل هشتم) طرفداران سریال را ناامید کرد، بلکه انتخاب نهایی دکستر مبنی بر جعل مرگ خود و فرار از کارهای اشتباهش به درستی انجام نشد. پایان از آن زمان به عنوان یکی از بدترین فینالهای تلویزیونی مورد نقد قرار گرفته است.
هشت سال پس از پایان دکستر، سازندگان سریال یک ریبوت یک فصلی (دکستر: خون جدید) را برای پیشبرد داستان و در نهایت پایانی که باید در پایان فصل هشتم رخ میداد، منتشر کردند. با این حال، پایان دوم ظاهراً واکنشهای متفاوتی را دریافت کرد. در حالی که برخی از بینندگان مرگ را تنها رستگاری برای دکستر میدانستند، برخی دیگر از نحوه مرگ او ناراضی ماندند. بینندگان همچنین به این نکته اشاره کردهاند که بسیاری از حفرههای داستان نادیده گرفته شده و در فینال بیپاسخ ماندهاند، و برخی تا آنجا پیش رفتهاند که میگویند دکستر: خون جدید هرگز نباید اتفاق میافتد.
Sherlock
این درام بر اساس داستانهای پلیسی شرلوک هلمز اثر آرتور کانن دویل، «کارآگاه مشاور» شرلوک هلمز (بندیکت کامبربچ) و هم خانهاش، دکتر جان واتسون (مارتین فریمن) را دنبال میکند که رازهای لندن امروزی را حل میکنند. اگرچه شرلوک فقط برای چهار فصل کوتاه اجرا شد، اما سریال پر از هیجان و ماجراجویی بود.
متاسفانه فصل آخر و قسمت پایانی سریال شرلوک بینندگان زیادی را ناامید کرد. اما چرا؟ چون در این پایان نه تنها بین دو شخصیت اصلی، دو کارآگاه نمادین جان و شرلوک، صمیمیت وجود نداشت، بلکه این اپیزود تصمیم گرفت تمرکز خود را بر شخصیت کاملاً جدید، خواهر و برادر گمشده شرلوک، یوروس هلمز (سیان بروک) قرار دهد. فراموش کردن این نکته که رابطه شرلوک و جان اساسا قلب سریال بود نکته دردناکی است و چرا مردم شرلوک را دوست داشتند. با پایانهای بسیار شل و تغییرات غیرمنتظره در فصل چهارم، این سریال آنطور که بینندگان انتظار داشتند به پایان نرسید.
Game of Thrones
پس از انتشار چند فصل اول، بازی تاج و تخت جهان طوفانی را به خود اختصاص داد و به یکی از محبوب ترین و پر صحبت ترین سریالهای آن زمان تبدیل شد. با وجود نمایش مکرر صحنههای جنسی و خشونت در سریال عدهای با تماشای سریال مخالف بودند، اما شخصیتها آنقدر خوب نوشته شده بودند که بینندگان از تماشای ماجراهای این افراد سیر نمیشدند. نه تنها این، سکانسهای اکشن چشمگیر، دیالوگها و پیچشهای هیجان انگیز، بینندگان را تشنه چیزهای بیشتری نگه میداشت.
چنین سریال جذابی چنان استانداردهای بالایی را برای مخاطبان تعیین کرده است که برای طرفداران GoT طبیعی بود که انتظار بهترین فینالها را داشته باشند. با این حال، سازندگان سریال کاری جز این انجام داده بودند. پایان GoT آنقدر ناامید کننده بود که کل سریال را خراب کرد. یک درام سیاسی زمانی هوشمندانه در یک محیط فانتزی، با افزایش گرایش جنسی و البته تصمیمات بدون منطق، وعدههای فصول اولیه خود را برآورده نکرد، و با یک پایان بد به ماجرای خودش خاک ناامیدی پاشید.
Lost
پس از سقوط یک هواپیما در یک جزیره گرمسیری ناشناخته، مسافران باقی مانده باید راه خود را برای زنده ماندن پیدا کنند و امیدوار باشند که یک هواپیما یا کشتی در حال عبور آنها را شناسایی و نجات دهد. با گذشت زمان، بازماندگان از حضور مرموز چیزی فوق طبیعی در جزیره آگاه میشوند. در حالی که بسیاری دو فصل اول Lost را بهعنوان یک شاهکار معرفی کردهاند، اما در آغاز فصل سوم سریال با کاهش چشمگیر دادههای داستانی مناسب دچار افت شد. در واقع شکافی در بینندگان مشاهده شد. با این حال، خوشبختانه در نیم فصل دوم دوباره شتاب خود را افزایش داد.
با این حال، کل فصل پایانی، از جمله پایان آن، بسیاری از بینندگان را ناامید کرد. چیزی که Lost را به یک قطعه سرگرم کننده تبدیل کرد، رازهایی بود که بینندگان را بیشتر خواستار تماشای آن میکرد. برخی احساس میکردند که بسیاری از نکات مهم داستانی فقط در فصل آخر معرفی شدهاند و برای پایان دادن به تمام قوسهای داستانی شخصیتها عجله کردهاند. شاید اگر سریال زمان بیشتری داشت پایان بهتر میشد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.