نقد سریال Mrs. Davis | راهبه علیه هوش مصنوعی
یک سریال علمی تخیلی منحصر به فرد و تا حدودی غیرقابل توصیف؛ «خانم دیویس» داستان دین در مقابل فناوری و اینکه آیا این دو میتوانند همزیستی کنند یا خیر را در طول هشت قسمت دارای ...
یک سریال علمی تخیلی منحصر به فرد و تا حدودی غیرقابل توصیف؛ «خانم دیویس» داستان دین در مقابل فناوری و اینکه آیا این دو میتوانند همزیستی کنند یا خیر را در طول هشت قسمت دارای پیچشها و چرخشهای فراوان روایت میکند. در واقع خانم دیویس یک دیوانگی کامل برای عصر الگوریتمها و هوش مصنوعی است. در ادامه با بررسی و نقد سریال Mrs. Davis همراه ویجیاتو باشید.
خانم دیویس در مورد چیست؟
این روزها در پلتفرم Peacock، پروژه جدیدی از دیمون لیندلوف، خالق سریالهای «Lost» و «The Leftovers»، پخش شد و در هیاهوی بلاکباسترهای تابستانی هالیوود به کار خودش پایان داد. منظور من سریال Mrs. Davis است که در طول هشت قسمت به نمایش درآمد. باید بدانید موضوع دین همیشه خط قرمز داستانهای این فیلمنامه نویس (دیمون لیندلوف) بوده است.
اما قهرمان سریال «خانم دیویس» به معنای واقعی کلمه راهبهای است که به دنبال یک جام مقدس میرود. و همه اینها در یک ماجرای دیستوپیایی آینده نگر، جایی که هوش مصنوعی به مردم فرمان میدهد، صورت میپذیرد. به طور کلی داستان این سریال پیرامون یک مکگافین میچرخد که همان جام مقدس است. در مرحله بعد، ما میآموزیم تنها کسی در این سیاره که میتواند جام مقدس را کشف کند، خواهر سیمون (بتی گیلپین)، یک راهبه آمریکایی با توانایی غیرعادی در حل ترفندها و معماها است (او از اوایل کودکی آموزش دیده است).
ما از همان ابتدا با سیمون (بتی گیلپین گلیتر) آشنا میشویم. او راهبهای فداکار است که حتی در لباسهای سنتی نیز به طرز غیرممکنی باحال است. او در روز به خواهران در درست کردن مربا کمک میکند و شبها سوار بر اسب محبوبش میشود و به افراد تصادفی کمک میکند تا از موقعیتهای ناخوشایند خارج شوند. دنیای اطراف سیمون تحت رهبری یک هوش مصنوعی است که خود را یک زن معرفی می کند.
در ایالات متحده، او را «خانم دیویس» مینامند، در ایتالیا - مدونا، در بریتانیا - فقط مادر … خطاب میشود. هدف هوش مصنوعی این است که همه را خوشحال کند. گاهی اوقات، خانم دیویس به افراد وظایفی میدهد و با سخاوتمندی به آنها برای تکمیل آن پاداش میدهد. در واقع این خانم دیویس نیرویی قابل مقایسه با اسکاینت از فرانچایز ترمیناتور است که از راههای مختلفی برای جذب سیمون به یک ماموریت استفاده میکند.
اما سیمون به الگوریتم اعتماد ندارد، زیرا تراژدی شخصی خانواده او به همان مرتبط است. اما همه چیز فقط در یک روز تغییر میکند. خانم دیویس راهبه را مجبور به برقراری تماس میکند و وظیفهای مسئولانه را صادر میکند - پیدا کردن جام مقدس. پس از یک سری آزمایشات، مشکلات و سختیها، گیلپین قهرمان با یک معامله موافقت میکند: اگر جام پیدا شود، در عوض، خانم دیویس نیز باید برای همیشه خاموش شود و بشریت را از دیکتههایش رها کند.
در این بین دوست قدیمی سیمون، ویلی (جیک مک دورمن) به دنبال سیمون میآید و از او دعوت میکند تا به مقاومت مرموز علیه هوش مصنوعی بپیوندد. و این خلاصه یک ماجراجویی عجیب و پر از آشوب است. به نظر می رسد «خانم دیویس» از قسمت های اول، بینندگان را بدون هیچ مراسمی در خمرهای عظیم از ماجراجویی میاندازد. تنها هشت قسمت برای ساختن و توضیح وجود دارد، بنابراین، دیمون لیندلوف و همکارش تارا هرناندز (The Big Bang Theory) که در میان دورهها، قارهها و تئوریهای توطئه سرگردان هستند، توضیحات مفصلی را برای مخاطب کنار گذاشتهاند.
پراکندگی داستان و شخصیت غیر قابل پیش بینی
شایان ذکر است که توصیف طرح داستان سری جدید دیمون لیندلوف بدون اسپویل دشوار است. چرا که غافلگیری در هر گوشهای در انتظار بینندگان است، و این احساس در هنگام تماشا بلافاصله «خانم دیویس» را تازهتر و بدیعتر میکند. این پروژه در پس زمینه تسلط واقعی فیلمهای بیوگرافی، داستانهای پلیسی بر اساس رویدادهای واقعی و درامهای عاشقانه روایت میشود. در یک کلام سریالی که روایتهای آن برای بینندهای ماهر نیز قابل پیش بینی نیست.
تصور کنید با شروع سریال شما یک گشت و گذار غیرمنتظره در تاریخ خواهید داشت، آسیبهای دوران کودکی را به چشم خواهید دید، شخصیتهای بیش از حد مردانه را تجربه خواهید کرد، شمشیر غول پیکر شاه آرتور را تماشا میکنید، یک داستان عشقی تکان دهنده را از پیش رو خواهید گذراند؛ و همه اینها تنها نیمی از سریال است. مسیر رسیدن به جام مقدس در اینجا مهمتر از جستجوی مک گافین شاخص در فیلمهای ایندیانا جونز نیست. اما مهمتر از آن دعواهای داغ، تعقیب و گریز موتور سیکلت، دشمنان کاریکاتوری روشن و طنز ظریف سریال هستند. با این حال، دومی که همان طنز است گاهی اوقات در سرعت بیش از حد روایت گم میشود.
باید توجه داشته باشید در قسمتهای اول، شخصیتهایی در نقاط مختلف زمین ظاهر میشوند که وقت ندارند واقعاً خودشان را نشان دهند، اما بیننده متوجه میشود که تصادفی در کادر قرار نگرفتهاند. بنابراین، سریال «خانم دیویس» با یک سری سوالات بی پاسخ استادانه وارد دنیای عجیب و غریب خود میشود. فلاشبک هایی که درهای کودکی سیمون و رویارویی او با ویلی شجاع را باز میکند (جیک مک دورمن در نقش یکی از اعضای مقاومت که با هوش مصنوعی مبارزه میکند).
دنبال کردن تحولات این داستان علمی تخیلی بسیار هیجان انگیز است. لیندلوف و هرناندز ماهرانه دانش فنی خود را با موضوعاتی چون هوش مصنوعی، دعا و ایمان میبافند و مسئله اراده آزاد را کاوش میکنند (و حتی در انواع مختلف کالبدشکافی میکنند). در واقع به نظر میرسد نویسندگان هیچ مرزی برای خود ندارند. این یعنی «اگر اتفاقی بیفتد، پس باید همینطور باشد» حتی اگر باورش سخت است. این شیوه یکی از فرضیههای اصلی سریال است که برای درک آینده باید از همان قسمت اول پذیرفته شود. به طور کلی خانم دیویس معجونی سمی از مزههای مختلف است.
با این حال، مناظر سورئال در «خانم دیویس» در نهایت تنها نگاهی سطحی است که درک عمیقتری را در پشت آن پنهان میکند و نمایش این تکههای گیجکننده یا میخواهند بیشتر شما را آشفته کنند یا بخشی از دایره جدیدی از معماها در این هرم چند ژانری شوند. این سبک و این مدل ا ز قصهگویی بدون شک مناسب هر مخاطبی نیست و حتی گاهی در اوج گیجکننده بودن درجا میزند.
اما شخصیت اصلی با بازی خوب بتی گیلپین راه نجات سریال است. این شخصیت اصلی بسیار یادآور قهرمان سریال «واعظ یا Preacher»، جسی کاستر است. اما چرا؟ چون درست همانطور که کاستر در حال فرار از خانوادهاش بود، سیمون این سریال نیز در تلاش است تا خود را از نفوذ خانم دیویس در همه جا خلاص کند. بنابراین، تعهد به ایمان با وجود گذشته تاریک، وحشیگری بسیار طبیعی، بی اعتمادی به دیگران، مبارزه با سرنوشت خود - همه این موارد میتوانند یک شخصیت باشند، فقط در موقعیتهای مختلف.
جدای این بحث، باید قبول کرد سریال خانم دیویس رویکردی کمیکگونه همچون آثار ابرقهرمانی دارد. در حالی که فیلمهای ابرقهرمانی چه از نظر ایدئولوژیکی و چه در گیشه در بحران هستند، اما بسیاری از اقتباسهای کمیک هنوز هم عالی به نظر میرسند. اگرچه خانم دیویس بر اساس اثر خاصی ساخته نشده است، اما لحن سریال کاملاً با این ژانر مطابقت دارد.
حرف آخر: برای ترکیب طنز و اکشن باید تماشا کرد
«خانم دیویس» از هر نظر میتواند یک اثر خوب باشد، اما از آن دست آثار خوبی که میتوان به راحتی از زوایههای مختلف آن را سرزنش کرد. نکته قابل ستایش سریال در شخصیت اصلی و نیروهای اطراف او خلاصه میشود. شخصیت سیمون یا همان راهبه موتور سوار، بسیار فراتر از کلیشههای ابرقهرمانی است و همدلی، میل صادقانه به کمک، فداکاری و وفاداری به ایمان خود را به درستی نشان میدهد.
اما طنز ماجرا اینجاست که «خانم دیویس» از فرهنگ پاپ نهایت استفاده را میکند تا داستانی درباره ماهیت توهمآمیز انتخاب آزاد تعریف کند. مهم نیست که چه کاری انجام دهیم، هر کاری انجام دهیم، همانطور که فکر میکنیم با انگیزههای خودمان است، اما باز هم معلوم میشود که کسی ما را کنترل میکند. برای مثال ما میتوانیم به شما توصیه کنیم که این سریال را تماشا کنید یا میتوانیم بگوییم که این کار را نکنید - اما در هر صورت هر انتخابی که بعد از خواندن این سطور انتخاب کنید روی آن خواسته تأثیر میگذارد.
اینکه آیا پروژه جدید لیندلوف به همان جایگاه کالتی پروژههای قبلی او دست خواهد یافت یا نه، یک سوال مهم است، اما «خانم دیویس» در حال حاضر یکی از بهترین پروژههای تجربی فصل بهار بین سریالهای مختلفی است که هر روز از چپ و راست به روی سر مخاطب آوار میشوند. طرح غیرقابل پیش بینی و پرحادثه، نگاهی جالب به موضوع هوش مصنوعی، دین، ایمان، وجود پیچشهای عالی، طنز گاهی باحال و برخی دیگر از نکات پیدا و پنهان، این سریال را به اثری تماشایی بدل کرده است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.