نگاهی به برنامه عصر جدید – ایران جای ماندن است
«من را بیرحمانه نقد کنید». این جملهی احسان علیخانی، مجری و تهیهکننده برنامه عصر جدید است. با اینحال، در طول پخش این برنامه، شاهد نقدهای مثبت و منفیِ زیادی بودهایم که بخش کمتری از آنها ...
«من را بیرحمانه نقد کنید». این جملهی احسان علیخانی، مجری و تهیهکننده برنامه عصر جدید است. با اینحال، در طول پخش این برنامه، شاهد نقدهای مثبت و منفیِ زیادی بودهایم که بخش کمتری از آنها اصولی و بخش بیشترشان شتابزده بودهاند. میتوان به تعدادی از این نظرات کلی و تکرار شونده اشاره کرد:
این برنامه کپی یک برنامه خارجی است. این برنامه فقط دنبال سرگرمی است و نه کشف استعداد. یکدهم پولِ این برنامه را میشد در جاهای دیگری خرج کرد تا استعداد آدمهای دورافتاده بیشتری کشف شود. این برنامه تعریف درستی از استعداد ندارد. داوران برنامه تخصص کافی برای ارائه نظر در همه رشتهها را ندارند. شعارِ برنامه که همان دیدهشدن است، یک شعار سلبریتیساز و خطرناک است.
پیشنهادات خیلی کمی نیز از گوشه و کنار، به برنامه داده شد: میتوان حوزههای استعدادی شرکتکنندهها را از هم جدا کرد؛ مثلا خوانندهها با یکدیگر رقابت کنند و ورزشکاران با هم. میتوان یک داورِ ورزشکار را جایگزینِ یکی از داوران سینمایی کرد و...
ترجیح دادم که بعد از به پایان رسیدنِ فصل اولِ برنامه استعدادیابیِ عصر جدید، دست به نوشتن مطلبی درباره آن بزنم. در این مطلب سعی کردهام علاوه بر ارائه نظرات شخصی، تا حدودی به بررسی این نظرات و پیشنهادات نیز بپردازم. ویجیاتو را در نقد برنامه عصر جدید همراهی کنید.
سرگرمی: این غولِ مهربان
یکی از اساتیدِ دانشگاه در نقد و بررسی برنامه عصر جدید، دیدگاه خودش را به طور کلی درباره رسانه تلویزیون اینگونه بیان داشته است: «قرار بوده است تلویزیون نظامی بهمثابه دانشگاه باشد نه سیرک». قطعا صدا و سیما باید دانشگاه باشد اما چه دانشگاهی؟
دیدگاه ضدسرگرمی، در دلِ تعداد زیادی از دانشجوهای سینما، علوم ارتباطات و رسانه جا باز کرده است. آنها عمدتا سرگرمی را با امر مبتذل مترادف و هممعنی میدانند. در واقع هیچ چیز به اندازه واژه سرگرمی، آنها را عصبانی نمیکند. واژهای که یک ویژگی اولیه و بدیهی برای هر چیزی است که بنا دارد نظر مردم را جلب کند، بخصوص که از جنس رسانه و تصویر باشد.
گذشته از اینها حتی در دانشگاه نیز کسی حرفِ استادی که بیان جذابی ندارد و قاعده 20 دقیقه طلایی را نمیداند، گوش نمیدهد. پس بیخودی دانشگاه را به عنوان مکانی عبوس و بیتحرک معرفی نکنیم و سرگرمی را به عنوان مفهومی سخیف و دونپایه، در نظر نگیریم. مرتضی آوینی در کتاب فوقالعاده سه جلدیاش درباره سینما با عنوان آینه جادو، نظرات بسیار دقیقی در موضوعات مهم از جمله سرگرمی دارد و آن را قطعه مهمی از پازلِ «هنر، صنعت و رسانه» میداند.
باید گفت که برنامه عصر جدید در فصل اول، سرگرمی خوبی را برای مخاطبانش ترتیب داده است. از طرف دیگر شواهد زیادی نشان میدهد که این برنامه به دنبال سرگرمی محض نبوده و به خوبی توانسته در قالب بعضی از شرکتکنندگان، اساتید، مهمانها و شخصِ مجری، پیامهای بسیاری را در خلالِ تفریح به مخاطبانش بدهد. مصادیق زیادی میتوان برای این ادعا آورد:
یکی از شرکتکنندگان، جملات را به زبانهای مختلف از آخر به اول بیان میکند اما رای نمیآورد. چراکه این استعداد بدون فایده ارزیابی میشود حتی اگر کمی سرگرمکننده باشد. هوتن شکاری یک طنابزنِ ماهر است که شبیه ما به طناب زدن نگاه نمیکند. در واقع او به دنبال شناخت و اصلاح خودش از طریق این حرکاتِ ریتمیک دستها و پاها است. چه چیزی بهتر از شعارهای خودشناسی از دهانِ یک ورزشکار برای نوجوانان و جوانان؟
از این نمونه شرکتکنندهها در برنامه کم نبودند. یکی از مطرحترینشان محمد زارع نفرِ دومِ فینال نهایی عصر جدید است. او با پول اندک، سازههای نسبتا پیچیدهای را با دوستانش میسازد و به عنوان شخصی که مدرسه را رها کرده، به خوبی معنیِ ارزش افزوده و «انسان سالم: انسان تولیدگر» را میفهمد. آیا این تعریف، درستترین توضیح برای عبارت شناورِ نخبه نیست؟
او نیز مثل تعداد دیگری از شرکتکنندهها این را به خوبی فهمیده است که باید هنر و پیامش را در زرورقی جذاب و دیدنی کادوپیچ کند. بنابراین در آخرین اجرایش پختهتر ظاهر میشود و دیگر منحصر به حرکات فیزیکی نیست. فاطمه عبادی به عنوان نفر اول این مسابقه، احساس و هنر را بیش از دیگران با هم ادغام میکند. هرچند که او نیز نقاط ضعفی در کارش وجود دارد اما به شخصه مفهوم «سرگرمی، پیشنیازِ به فکر انداختن مخاطب» را به خوبی در کارش لحاظ کرده است.
ناگفته نماند که عدهای نیز از آن طرف بوم افتادهاند و دنبال سرگرمی محض یا تکنیک مطلق هستند و به چیزی که قلب و مغز مخاطب را عمیقا درگیر کند، چندان اعتقادی ندارند.گرچه این عده کمتر از گروه اول دردسرسازند.
مقام اول برای فاطمه عبادی معنی مهمی برای ما دارد؛ اینکه تکنیک و احساس هر دو با هم جواب میدهند نه یکی بدون دیگری. ناگفته نماند که برنده شدن یک نقاشِ روایتگرِ جامعه که نگاهش آمیخته با تذکر، لطافت و غافلگیریهای پایانی است، نیاز جامعه ما به این نوع سبکهای فکری را نشان میدهد.
قاعده امتیازآور: هر کس روایت دراماتیکتری را در کارش وارد کند، امتیاز بیشتری میگیرد. حرکات تکنیکی فوقالعادهای که در جای خود بسیار جذاب و مهم هستند، اما روایت و احساسات کمتری را در اجرایشان درگیر کردند، از جایی به بعد عقب ماندند و صعود نکردند.
سعید فتحی روشن یک شعبدهباز صرفا تکنیکی نبود. او تکنیک را با فضاسازی و داستانسازیهای جذاب آمیخته کرد و با داشتن صورت و بدنی مناسب کارش و احساسات صمیمانه ای که درش وجود داشت توانست به میانِ پنج نفر اصلی صعود کند. این درحالی است که خیلی از بهترین ورزشکاران یا شعبدهبازان دیگر نتوانستند با تکنیک محض به مراحل بالاتر بیایند.
آنچه پارسا خائف را به میان پنج نفر اول آورد، تنوع در کار و جذابیت صدایی در کنار اشعار پرمغز بود. احسان علیخانی با نظراتی که بخشی از آنها واقعا قابل تامل هستند او را احیاگرِ موسیقی سنتی برای جوانان و نوجوانان نامید. آیا دانشگاه خواب آلود و پرچانه و به قول یکی از داوران این برنامه، یک دانشگاه نفتی میتواند چنین کارهای مهم و عملی را برای ایجاد تغییراتِ واقعیِ لایههایی از جامعه، انجام دهد؟
برای جمعبندی این موضوع باید گفت که برنامه هایی که در پیِ عرضه کردنِ پیام به مثابه یک کالای بستهبندی شده هستند و مضمونها را در صورت مخاطبانشان پرت میکنند بدون اینکه پیش از پیام او را جذب کنند، از پیش شکستخوردهاند؛ چه این را بپذیرند چه نپذیرند. پس با هشتگهایی مثل: # علیه پیامزدگی #علیه سرگرمی محض، از سرگرمی در کنار اندیشه میشود دفاع کرد. برنامه عصر جدید نیز این دو را تقریبا توامان داشته است. هرچند که هنوز خیلی جا دارد که به یک برنامه ایدهآل در استعدادیابی نزدیک شود. بخصوص که آنچه این برنامه به دست آورد با مقدار هزینه زیادی که خرجِ ساخت برنامه شد همخوانی لازمی ندارد و میشد با هزینه کمتر برنامه را جلو برد.
جای همه استعدادها اینجا نیست
در دهه نودِ میلادی که برنامههای استعدادیابی در جهان ساخته شدند، هدف این بود که افراد زیادی استعدادهایشان را به نمایش بگذارند. ذاتِ برنامههای تلویزیونی ایجاب میکند که تنها استعدادهای صوتی-تصویری-حرکتی خودشان را به میدان مسابقه برسانند و نه دهها استعداد دیگری که برای یک جامعه اساسی و مهم هستند.
این موضوع هیچ ارتباطی با بد بودن برنامههای اینچنینی ندارد. متاسفانه هستند صاحبنظرانی که متوجه نیستند، عدم حضور بخش زیادی از استعدادها در این جعبه جادو، به ذاتِ این جعبه برمیگردد نه برنامهسازان. ذات رسانههای تصویری نمایشی بودن و سرگرمکنندگی است؛ کاری در جای خود بسیار مهم و سخت.
در واقع این برنامه تعریف درست و دقیقی از استعداد ارائه داده است. تنها باید به مدیومِ نمایشیمحورِ این برنامه دقت کرد و وظایفی که بر عهده مدارس، موسسات فرهنگی و حتی مساجد برای استعدادیابی است را پای برنامهای تلویزیونی نگذاشت.
افرادی که جزو نخبههای ادبی به شمار میآیند، اگر بتوانند کارشان را نمایشی کنند و مثلا خطابههایی جذاب تحویل مخاطب تلویزیون دهند میتوانند در این مسابقه شرکت کنند. حتی یک دوبلور یا نابغه ریاضی نیز باید کارش را سرگرمکننده و تصویری کند، چنانچه دوبلورهای زیادی در جهان شبیه به بازیگران تئاتر به اجراهایی زنده میپردازند و مخاطبان (بخصوص بچهها) از دیدن چهره و حرکات جذاب آنها در حین دوبلهی کاراکترهای کارتونیشان به وجد میآیند. بنابراین نباید توقع داشت ادیبان و پزشکان و رشتههای غیرنمایشی مورد استعدادیابی یک برنامه تلویزیونی قرار بگیرند. این موضوع کاملا بدیهی است.
میتوان گفت که حرکات ورزشی زنان بخشی از شگفتیهای این فصل به شمار میرفت. راهیابی گروه زنان نینجا به میانِ پنج نفرِ اصلی نیز گویای این ماجرا است. ارزشِ ورزش زنان خوشبختانه در این برنامه به طور درخشانی مطرح شد طوریکه تا پیش از این در هیچ کدام از برنامههای تلویزیونی چنین چیزی را ندیده بودیم. زنان ایرانی در فرهنگ و عرف حاکم بر جامعه نه قرار است رقصنده باشند نه یک چوب خشکِ غیرمتحرک. حد وسط این موضوع همین حرکات جذاب و قدرتمندانه است که بدونِ سختگیریهای بیاساسِ رسانهای خودش را بروز داد.
پینوشت: در برنامه خوبی مثل آقای گزارشگر، همانطور که از نامش پیداست فقط آقایان فرصت استعدادیابی در این کار را داشتند. برنامه عصر جدید هم میتوانست دست به عصا راه برود و استانداردها را دستکاری نکند اما این کار را کرد. نمیگویم چرا برنامه آقای گزارشگر اینکار را نکرد چراکه شرایط برنامهسازی ها متفاوت است اما قصدم از این پینوشت تاکید بر شجاعت برنامه عصر جدید در بخشهایی از اجراها است. به هرحال این قاعده نباید فراموش شود که مدیران رسانهای اصولا محافظهکارند و این برنامهسازان جسور هستند که باید راهی را با هر سختی باز کنند.
شعاری که قابل دفاع است
علاوه بر سرگرمی، عبارت دیگری که عدهای از منتقدین به شدت از آن بیزار هستند، شعار «دیده شدن» است. احسان علیخانی و دستاندرکاران این برنامه با عبارت «عصر جدید» موضوع مهمی را مطرح کردهاند؛ عصر جدید عصر تصویر است.
رشتههای هنری و ورزشی به شدت به این دیده شدن نیاز دارند چون رشتههایی مخاطب محور و دیداری هستند؛ اگر مردم به سینما، تئاتر و ورزشگاه نیایند، هنر و ورزش از معنی میافتد و کامل نمیشود. قطعا در رشتههای غیرنمایشی این بحث دیده شدن اهمیتی به این اندازه ندارد. بیش از هزار نفر شرکتکننده در یک فصل از برنامه دیده میشوند تا ارزیابی شوند و سپس با کمک دیگران و تلاش خودشان، پیشرفت کنند. بدیهی است که دیده شدن شروع ماجراست نه پایانِ آن.
نکته: ما بیش از هر زمانِ دیگری به تزریق نیروی جدید، جوان و صاحب ایدههایی نو به بدن نیمه جانِ تئاتر و سینمایمان نیاز داریم. افتخارات ورزشیمان نیز هرچه بالاتر رود، قدرت و عزت ملیمان افزایش خواهد یافت. پس این مدل استعدادها را نباید دستِ کم گرفت.
منتقدان و داورانِ بدون خطا، هنوز به دنیا نیامدهاند
عمدتا واژه "تخصص" را با یکی از تعریفهایش یعنی «ریز شدنِ افراد در یک رشته خاص و محدود» میشناسند. درحالیکه در تعریفی دیگر که مهمتر هم هست، متخصص کسی است که فهم میانرشتهای بالایی داشته باشد بخصوص در عصر جدید یعنی عصر ارتباطات و رسانه.
عدهای بر این باورند که امین حیایی و رویا نونهالی تنها میتوانند درباره بازیگری نظر دهند یا آریا عظیمی نژاد فقط میتواند درباره خوانندگی و نوازندگی، دابسمشها و بیتباکسها که در حیطه رشته اصلی خودش است نظر بدهد اما درباره دوبله، نقاشی و رشتههای ورزشی مثل آکروبات و شعبده که مربوط به رشتههای تخصصیشان نیست، نمیتوانند. این را درباره بشیر حسینی نیز میگویند. در حالیکه او دکترای فرهنگ و ارتباطات دارد و بنابراین حتی اگر بر اساس رشته دانشگاهیاش هم بخواهیم حساب کنیم کاربلد است.
قطعا آریا عظیمینژاد دوبلور نیست اما فهم لیپسینک، داینامیکبودن و قدرتِ صدا در تخصص اوست. حتی مردم عادی هم «تا حدودی» میتوانند بفهمند چه کسی دوبلور خوبی است فقط نمیتوانند به طور تخصصی بگویند چرا خوب است. رشتههای دیگر نیز نمایشی هستند و کسی که فهم بازیگری داشته باشد غیرممکن است که از باقی هنرهای نمایشی چیزی نفهمد؛ اصلا تحصیلاتشان نیز این موضوع را شامل میشود. حتی مردم عادی نیز متوجه ریتم، هماهنگی، جذابیت و مهارتِ اجراکنندگان ورزشی و هنری میشوند. یادمان نرود که داوری نهایی نیز به آنها سپرده شده است؛ به مردمی که نه متخصص هنر هستند نه حرکات ورزشی.
از طرف دیگر، هیچگاه نمیتوان ذوق و سلیقه شخصی را از منتقد گرفت. هیچ منتقد و داوری در جهان نیست که دیدگاه و سلیقهاش را در کارش دخیل نکند. مهم این است که اکثر این دیدگاهها براساس معیارهای غیرسلیقهای و اصولی استوار بوده و استدلال منطقی پشتشان باشد. بیشک اشتباهات و ذوقزدگیهایی نیز در داوریهای این برنامه دیده شد. جاهایی حتی رایشان را پس گرفتند و بعضا به اشتباهشان اعتراف کردند. این رفتار برای داوریِ بیش از هزار شرکتکننده اتفاقی ممکن و حتی طبیعی است. چنانچه اختلاف نظرهایی هم بین داوران پیش میآمد. در واقع این کمتجربگی در امر داوری است که گاها و نه همیشه، خودش را نشان میدهد نه عدم تخصص.
سید بشیر حسینی جملات جالبی درباره این موضوع گفته است:
«ما ٧نفر رو داوری میکنیم و ٧٠میلیون نفر ما رو! امیدوارم لذت ببرید، تأمل بکنید و تعامل بکنیم. عصرجدید، مسابقه حرفهایهاست. استعدادهای تازه و تازهکار باید اول با پشتکار، ابتکار و نمونهکار حرفهای بشن و بعدش قدم روی چشمهامون بذارن. ما به قابلیت رقابت استعداد ایرانی در سطحِ جهانی اعتقاد و اعتماد داریم و سطح توقعاتمون رو پایین نمیاریم.»
همه ما مقلدیم
« چرخ را که نباید از اول اختراع کنیم، تلنت شو را در ۸۰ کشور دنیا برگزار میکنند حتی افغانستان و عراق در این اوضاع جنگ مسابقه استعدادیابی برگزار میکنند»
حرف علیخانی از نظر منطقی حرف درستی است. ساختارها قابل اقتباس هستند. اولین برنامههای استعدادیابی جهان نیز مقلدانی از آمفیتئاترهای یونانی مثل دیونیسوس و هرودس آتیکوس هستند. خوب به صحنه نمایش و جایگیری تماشاگران دقت کنید.
برنامه عصر جدید نیز با این روش مرسوم دکورش را چیده است و استفاده از سمبلهای بینالمللی مثل تیک و ضربدر ارتباطی به کپیکاری ندارد؛ تمام چراغهای راهنما در سراسر جهان به یک شکل هستند. مهم این است که ساختارها بتوانند با فرهنگ ملی و ذائقه مخاطب ایرانی ترکیب شوند. بعضی ها هنوز تفاوت درونمایه و ساختار را نمیدانند. گرچه معتقد نیستم که حتی در ساختار نیز کپیبرداری صددرصدی صورت گرفته است و وجود خودِ احسان علیخانی به عنوان یک وساطتگرِ عامهپسند، بخشی از این تفاوت است؛ تفاوتی باب میلِ مخاطبان ایرانی. گرچه این حضور پررنگِ او، حُسنها و معایبِ خودش را هم دارد که روی هم رفته، نقاط قوتِ این موضوع بیشتر از نقاط ضعفش است.
یکی از نقاط منفی را اگر به طور مثال بخواهم بگویم، وارد کردنِ مادرِ پریسا (دختری که قلبش به شخص دیگری اهدا شد) درست بعد از اجرای فاطمه عبادی است که از ایدههای ماه عسلیِ علیخانی به حساب میآید. اینکار خود به خود رایهای احساسی را به نفع این شرکت کننده به همراه آورد و امیدوارم دیگر شاهد این کار تقریبا غیرحرفهای در وسط رقابتها نباشیم. ذکر کردنِ بعضی موارد حاشیهای مهم درباره شخصِ شرکتکنندهها و برخی دفاعیاتِ علیخانی از آنها جزو نقاط قوت کار بود. بخشِ زیادی از شوخطبعیهای جذاب برنامه نیز با گپ و گفتهای پینگ پونگی او با داوران رقم خورد.
از طرفی دیگر، هیچ برنامه خارجی در کنار استعدادیابی دست به تشکیل کمپینهای کمک به زلزلهزدگان نمیزند. این موضوعِ همیاری به قدری برای برنامه مهم بود که یکی از زورمندانِ این مسابقات، ایدههایی با تمِ همدلی برای اجراهایش انتخاب کرد. به هرحال فضای حاکم بر یک مسابقه است که باعث پررنگ شدنِ این ایدهها میشود.
درست است که پرداختن به بحث کمکهای مردمی، ریتمِ بالای چنین مسابقاتی را تحت تاثیر قرار میدهد اما عوامل اصلی این برنامه این ضعف را بخاطر رسالت بزرگتری به جان خریدند. البته ریتم بعضا بدِ بعضی از قسمتهای برنامه (بخصوص برنامههای پشت صحنه که عمدتا کسالتبار بودند) خیلی هم به این موضوع ارتباطی ندارد.
لازم است که تدوین دقیقتر و پویاتری را در فصلهای آینده شاهد باشیم تا زمانِ کمتری مابین اجراها هدر برود و پرگوییها نیز کمتر شود. برنامههایی که اجراها را به صورت برشخورده و سریع به نمایش میگذاشت ایده خوبی بود برای جبران برخی ریتمهای کُندِ برنامه. مستندهایی که از زندگی شرکتکنندگان راهیافته به فینال ساخته شده بود جزو قسمتهای خوش ریتم و جذاب برنامه محسوب میشد.
دو پیشنهاد برای عصرجدیدیها
برنامههای استعدادیابی دیگری نیز در تلویزیون ساخته شده است؛ خندوانه، هنر دوبله، آقای گزارشگر و شبکوک بر روی استعداد بخصوصی تمرکز داشتند. سهتای اولی خروجی نسبتا خوبی هم داشت. بعضی از برنامههای خارجی مثل «آمریکن آیدل» برای تخصص موسیقی ساخته شدند. اما همه برنامههای استعدادیابی قرار نیست منحصر به یک رشته خاص هنری باشد. برنامه عصر جدید نیز ترجیح داده برای حفظ تنوع و جذابیت بیشتر، از چیدمانِ رنگارنگی از رشتهها استفاده کند. اما به هرحال وجود این تنوع کار داوری را مشکل میکند.
پیشنهاد شخصی من به عوامل این برنامه این است که در عین داشتن این تنوع، دست به تقسیم بندی اجراها به دو گروه فردی و گروهی بزنند. قرار نیست طبقه بندی براساس رشتههای کاریشان باشد اما داوری افراد با هم و گروهها با هم، قطعا به عدالت نزدیکتر است. به هر حال کنترل ریتم و هماهنگی در کار گروهی به مراتب سختتر از اجراهای فردی است. چنانچه همین عدم هماهنگی کافی در آخرین اجرای گروه دختران نینجا کمی از جذابیتهای پیشینش کم کرد.
به فراخورِ این تقسیمبندی طبیعتا باید شاهد دو فینال باشیم. از آنجایی که برنامه عصر جدید شعور خاصی نیز در توجه به نیروی انسانی اجراکنندهاش داشته، به راحتی قابل انتظار است که بتواند بجای 5نفر در یک فینال، دو گروه سه نفره یا پنج نفره را (گروهی و فردی) در نهایت برای رسیدن به هدف اصلیشان یاری کند. چنانچه باعث مطرح شدنِ باقی شرکتکنندگان نیز بوده و باشگاههای مهارتیاش شامل کسانی که اولین ویدئوی اجرایشان را برای مسابقه فرستادهاند نیز شده است.
پیشنهاد دیگر درباره نوع تقسیمبندیِ جوایز است که میتواند عادلانهتر و بدون ایجاد فاصله مالیِ چشمگیر انجام شود. پانصد میلیون تومان به نفر اول حتی با اختصاص دویست میلیون تومان برای نفر دوم، فاصله زیادی دارد چه برسد به باقی آنها و دلیلی هم برای این تفاوت فاحش وجود ندارد. اصولا معتقد به این پولهای زیاد با هر عنوانی که رویش بگذاریم، نیستم. قطعا برای انجام کارهای هنری و نمایشی جدی در ابعاد بزرگ این پولها خیلی هم زیاد نیست و جوانها به سرمایه نیاز دارند اما میشود این مبالغ را در پشت صحنه برنامه به آنها واگذار کرد و نه به صورت جوایز در جلوی صحنه. این مبالغ میتواند روحیه رقابتِ دوستانه و هدف شرکتکنندگان را در فصلهای بعد تحتالشعاع قرار دهد یا حتی در دلِ برخی جوانها ایجاد حسرت کند. به هر حال پیشگیری بهتر از درمان است و به عنوان یک منتقد دلسوز این موضوع را بسیار مهم و جدی میدانم.
بهترین جایزه برای شرکتکنندگان همان فرصتهای شغلی است که برنامه عصر جدید یا شخصا به افراد داده یا فضای کاری را در شبکهها و جاهای دیگر برایشان مهیا کرده است. این موضوع نکته بسیار مثبتی برای برنامه محسوب میشود. جالبترین فرصت شغلی در برنامه نیز شامل حالِ محمد زارع شد؛ پسری که بعد از دور شدن از فضای درس و مدرسه، اینک باید معلمی کند و آنچه تجربی آموخته را آموزش دهد.
جمعبندی: چهرههای شهیر تولید کنیم اما سلبریتی نه
برنامه عصر جدید با همه ضعفهایش در ریتم، تدوین و گاها تصویربرداری، یک خروجیِ باکیفیت و هیجانانگیز تحویلمان میدهد که شعار برنامهاش، لزوما سلبریتیساز نیست. میتوان گفت بجای ترس بیرویه از شعار دیدهشدن، باید از برنامهای که به مثابه یک حلقه وصل، مستعدانِ هنرهای مختلف را به مردم معرفی میکند تقدیر کنیم؛ کاری که علیخانی مدتها در برنامه ماهعسل انجام داده است با سوژههایی دیگر.
آنچه باعث ایجاد شبهه سلبریتیسازی به برنامه میشود مربوط به برخی عملکردها است نه شعارِ آن: قطعا ایده راه رفتنِ برندگان مسابقه از روی فرش قرمز ایده جالبی نیست؛ کاری که منتقدش هستم و آن را یک سنت وارداتی و غلط میدانم. قطعا نباید افراد شرکتکننده بیشتر از هنرشان برجسته شوند. قطعا ایجاد رقابت برای جایزههای بزرگ با اصل کشف یا بروزِ استعداد منافات دارد و باید روی جوایز دقت نظر بیشتری صورت گیرد.
اینها مواردی است که برنامه عصر جدید باید آنها را جدی بگیرد چراکه با «پررنگ شدنِ» هر یک از اینها در برنامههای آینده، ممکن است به ورطه سلبریتیسازی بیفتد حتی اگر چنین چیزی را نخواهد. به هر حال هیچ توانایی و استعدادی در جهان، مهمتر از داشتنِ «ظرفیتِ دیده شدن» نیست. این برنامه باید علاوه بر کمک کردن به دیده شدنِ افراد جامعه، آنها را با مقوله بسیار مهمِ «مدیریتِ شهرت» نیز آشنا کند و در باشگاههای مهارتی آموزشش دهد.
در آخر مایلم بزرگترین حُسن برنامه عصر جدید را از زبان تهیهکننده آن بخوانیم. صحبتی که در قبال برخی جوانها و نوجوانان عملی شد و قابل انکار نیست.
«۱۰۳۸ نفر در قالب اجراهای انفرادی و گروهی، از عشایر تا شهرستان ها برای اجرا به صحنه «عصر جدید» آمدند. من غایت «ماه عسل» را «عصر جدید» می دانم و احساس می کنم جامعه ما به شادی نیاز دارد. خیلی از بچه ها می گفتند ما پیش از برنامه به مهاجرت فکر می کردیم ولی الان در شهرهای مختلف اجرا می کنیم و در کنار مردم هستیم.»
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
آقا یه زحمت بکشید این حرف زدنای علیخانی بین برنامه مثل عصر همدلی و تبلیغات روبیکا و بقیه اسپانسرا رو کم بشه
خیلی وقت گیر و رو مخه.
ممنون
آقا شما رو به هرچی و هرکی قبول دارین یه کم خلاقیت به خرج بدین،آخه کپی برداری کردین ،اون قابل تحمل!!این احسان علیخانی عذاب روح تو این داوارا چیکار میکنه..?منو یاد کنگر ذهتاب درحاشیه مهران مدیری میندازه.تا این بزرگوار میبینم اون گوشه شروع به حرف زدن میکنه بخدا سیاتیکم عود میکنه..
واقعا برای این برنامه و داورها متأسفم که با این همه سابقه فرق بین نمایش و استعداد متوجه نمیشن
الکی از برنامه مزخرفی که صدا سیمای "میلی" میخواد با کمکش خودشو زنده نگه داره تعریف نکنید و حساب خودتون رو از این شوی مسخره و این کلاهبرداران جدا کنید :(
از دیدگاه من جدای سنجشهایی که شده و برخی از آنها درست دیده میشوند ، میتوان گفت در سیمای ما جای چنین برنامه ای خالی بوده و برداشت میشده . ولی باید نیز گفت که با جواب دادن به همه سنجش ها و دیدگاه های همگون و ناهمگون به گونه ای حق به جانب ، نشان از آن دارد که خلاف ادعاتون خیلی انتقاد پذیر نیستید.
بجای این قضاوت انتقادتون رو مطرح کنید. ممنون
احسنت،به نظر بنده هم بحث بی عدالتی و نداشتن سواد داوری،نبود تخصص در مقوله قضاوت و با تصمیمات احساسی در داوران این برنامه به شدت توی ذوق مخاطبین آگاه و فرهیخته میزد،کاری به عوام و مخاطبین عامه ک فقط دنبال سرگرمی و منتقد این صحفه که به دنبال جلب رضایت خانندگان عوام این مطلب ندارم، به نظرم این برنامه یه تقلید کننده ی فوق آلعاده ضعیف و بی محتوا از سری های غربی با شعاره حمایت از جوان و استعداد ایرانی بود، وقتی مجری کاری علیخانی باشه، دیگه از قبل سیاست های رسانه ایه اون برنامه کاملا مشخص میشه،!!!
فقط و فقط یک نکته رو تو نقد جا انداختین و اونم اینه که خیلی دیدگاه های قومیتی توی برنامه وجود داشت! مثلا خب لازم نبود به زبون مادری خودشون بیان به هم قومیتاشون بگن چه سری چه دمی عجب پایی!
از نظرم اصلا لزومی نداشت که قومیتشون رو معرفی کنن! حالا اگه کردن لزومی نداشت که هی از مردم هم قومیتشون تعریف کنن؛ انگار که بقیه ی قومیت ها هیچ ویژگی مثبتی ندارن!
ممنون از نقد موشکافانه ی شما
خواهش میکنم، البته در رابطه با معرفی قومیتها و زبان و لهجه مادری، به نظرم اتفاقا میخواستن تنوع اقوام رو نشون بدن که یک واقعیت مهم و باارزش در جامعه ماست. موضوع وقتی قومیتی میشه که اشخاص هویت ملی و زبان رسمی کشور رو قبول نداشته باشن که اصلا چنین چیزی نبود در شرکتکننده ها.
حرفت درسته ، بنظرم تنها یک دلیل میتونه این مشکل رو بوجود بیاره و اونهم عدم امنیت و توجه دولت و حکومت ها به قومیت ها بوده و هست از گذشته تاکنون. وراستی این سناریو نقد نبود جواب نقد بود
برنامه عصر جدید پر بود از بی عدالتی ها. بی عدالتی در این مملکت بیداد میکنه.
بسیاری از شرکت کنندگان با این معیار حذف شدند که پیشرفتی در نمایششون وجود نداشت ولی هیچکس فاطمه عبادی رو با این معیار نسنجید. یکی از شرکت کنندگان به دلیل اجرای پانتومیم از بشیر حسینی(که با اختلاف بی انصاف ترین داور بود) رای منفی دریافت کرد با این توجیح که پانتومیم متعلق به فرهنگ ما نیست ولی وقتی گروه دختران نینجا فرهنگ شرق آسیا را اشاعه میداد مورد تمجید این داور بود.
در اجرای فینال، فاطمه عبادی بخش بزرگی از رای هاش رو از احساسات و بازی با احساسات مردم گرفت و نه لزوما از اجرا.
این اجرا زمانی عادلانه بود که فاطمه عبادی بعد از اعلام نتایج فینال از عناصر داستانش صحبت میکرد و اونها رو به روی صحنه دعوت میکرد.
همونطور که گفتم برنامه پر از بی عدالتی بود و ذکر همه اونها در حوصله این توضیح نیست.
وقتی درگیر احساسات هستیم، عقل را قربانی میکنیم در حالیکه عقل درست ترین معیار برای سنجش هست.
ایران برای تبدیل شدن به محلی برای ماندن، نیاز به یک رستاخیز داره. نیاز به برگشت به اصل. تا آن زمان ایران جای ماندن نیست. هرگز.
به نظر من اسم برنامه مناسب نیست من دو اسم پیشنهاد میکنم یکی "شگفت انگیزان" و دیگری "کارستان"
lمن صد در صد موافقم
دوست عزیز یه برنامه به نام شگفت انگیزان وجود داره
با سلام خدمت نویسنده محترم.اتفاقا چند وقتی بود که دوس داشتم یک مطلب مفید در این باره بخونم ولی هر مطلبی که میخوندم یا سیاه سیاه بود یا سفید سفید.واقعا از مطلب سرکار خانم سهیلی استفاده کردم و لذت بردم.این برنامه نکات مثبت زیادی داشت و در عین حال نکات منفی هم داشت که هیچ کجا به این نکات منفی اشاره نشده بودکه در این مطلب اشاره شد به اون و اونم بحث احساسات داوران مردمی برنامه بود.من حاضرم قسم بخورم اگه مادر نازنینی که قلب دخترش رو به اقا رامین اگه اشتباه نکنم اهدا کرده بود در برنامه حاضر نمیشد قشنگ رتبه خانم عبادی از اول به چهارم یا پنجم تغییر میکرد و این اشتباه سهوی و شاید هم عمدی اقای علیخانی قشنگ نفر اول رو مشخص کرد و من همون جا گفتم که خانم عبادی به دلیل احساساتی بودن ما ایرانی ها رتبه اول رو بدست میاره چون که حتی همسر بنده که روبیکا نداشت به هر روشی روبیکا نصب کرد تا به عبادی رای بده در حالی که در حین اجرا خودش عنوان کرد که اجراهای دیگه بهتر بود ولی خوب احساساتی بودن ما ایرانی ها کلا مسیر برنده رو عوض کرد.یا حتی در بحث اقای شعبده باز من خودم به شخصه مطمئن شدم برنامه دو بار ضبط شده
سلام به شما، خوشحالم که لذت بردید
در ادامه مطلب هم باید عرض کنم در برنامه ی فینال وقتی شعبده باز دو بار اشتباه محاسباتی میکنه و یک بار مجبور میشن به کل برنامه رو سر سوتی غذا که اشتباها به جای ماکارونی یه غذای دیگه تو کارت در میاد دوباره ضبط کنن و یا سن طرف که دیگه به خاطر اون سوتی چون یکبار برنامه رو کات کردند اینکار رو نمیکنن خودش اجحاف در مقابل دختران لینجا بود که به جای حداقل چهارم شدن پنجم شدن و خیلی مسائل دیگه.در کل اگه فقط ضعف داوری بود میشد گفت که ایرادینداره ولی متاسفانه به جای ضعف داوری تغغییر نظر مخاطبین احساسی برنامه بود از طریق اوردن مهمان اضافی به برنامه برای خانم عبادی و ....
این مطلبی که گفتید جزو شایعات برنامه محسوب میشه البته. به نظر من داورها اتفاقا خیلی سعی میکردند از حسن فتحی روشن سوتی بگیرن
این مطلبی که فرمودید. !!!!!!!
ممنون .حالا بهتر شد
میخواستم دقیقا همین حرفا رو درباره ی اجرای خانوم عبادی بگم... خیلی با حرفت موافقم...
دعاااااالی بود دوست عزیزم از خوندن مطالبت کِیف کردم منتقد دلسوز. ??
نظر لطفته بهارجان
خیلی عالی بود و به نکات مهم آموزشی در مورد رسانه و تاثیرش هم پرداخته بودین که خیلی ازش غفلت میشه و گفتن و تکرارش به نظر من هم ضروریه و مفید موفق باشی
خوشحالم اگر مفید بوده.. از وقتی که گذاشتی سپاسگزارم. زنده باشی
نقدی جالب با نگاهی خاص ولی قابل دفاع.
به نظرم به نکات خوبی به درستی اشاره شده بود و برای من شخصا جذاب بود و نگاه شما رو تحسین می کنم.
نقدهای دیگری نیز از این برنامه خوندم که گاه نگاه متفاوتی داشتند و گاه تکراری ولی در مجموع به نظرم این برنامه همین که توانسته تا این حد مخاطبین رو جذب کنه که این حد از بازخوردهای مثبت و منفی (علی الخصوص مثبت) رو داشته باشه به نظرم برنامه موفقی بوده و شبکه ۳ ریسک بزرگی کرده که با وجود بعضی کارها از قبیل تعطیل کردن برنامه نود توانسته باز هم مخاطب به این گستردگی رو جذب کنه.
از نگاه همدلانه شما ممنونم
نقد خیلی قشنگی بود
فقط خیلی خیلی طولانی بود
مطلب قرار بود به بیشترین نکات بپردازه لاجَرَم طولانی شد. ممنون که وقت گذاشتین