ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

مقالات

داستان بازی The Last of Us در چه برهه‌ای از تاریخ رخ می‌دهد؟

در این مقاله سراغ داستان قسمت اول و دوم بازی The Last of Us می‌رویم تا ببینیم اتفاقات این بازی در چه برهه‌ای از تاریخ رخ می‌دهد.

علی جعفری پور
نوشته شده توسط علی جعفری پور | ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ | ۲۱:۰۰

در دنیای ویدیو گیم با بازی‌های زامبی‌محور زیادی رو‌به‌رو هستیم. از گیاهانی که در مقابل زامبی‌ها مقاومت می‌کنند بگیرید تا سری The Walking Dead از استودیو تل‌تیز که داستان بی‌نظیری را روایت می‌کند. بازی‌های زامبی‌محور تا سال ۲۰۱۳ در سطح متوسطی قرار داشتند تا اینکه استودیو محبوب ناتی‌داگ، اولین قسمت از سری بازی محبوب The Last of Us را برای پلی‌استیشن ۳ منتشر کرد.

این بازی علاوه بر دریافت نمرات درخشان، بسیار در دل گیمرها جا خوش کرده بود؛ از داستان و روایت بازی بگیرید تا موسیقی و گیم‌پلی و حس دلهره‌آور مرحله به مرحله این بازی شما را بی‌نهایت در خود غرق می‌کرد. حالا در سال ۲۰۲۳ جهان دنیای The Last of Us بزرگ‌تر از قبل شده و در این مقاله می‌خواهیم باهم نگاهی به خط زمانی دنیای این سری داشته باشیم و ببینیم اتفاقات دو نسخه اصلی این بازی در چه زمانی رخ می‌دهند؛ همراه ویجیاتو باشید.

خط زمانی بازی The Last of Us Part l

سال ۲۰۱۳: آغاز شیوع بیماری

عامل بیماری‌زایی که در دنیای لست آو آس انسان‌ها را آلوده می‌کرد، در واقع یک نوع قارچ به نام کوردیسپس است که با جهشی که داشته توانسته مغز انسان‌ها را آلوده کند. در واقع اولین بار این نوع قارچ جهش‌یافته از آمریکای جنوبی شیوع پیدا کرده که میزبان‌های خود را در اولین مرحله آلودگی به رانرها تبدیل می‌کند. شیوه همه‌گیری این بیماری قارچی در جهان، از طریق نان و غلات بوده است.

۲۷ سپتامبر سال ۲۰۱۳: شیوع بیماری به تگزاس می‌رسد

در ابتدایی‌ترین ساعات روز، ارتش متوجه می‌شود که کوردیسپس به آستین تگزاس رسیده و در حال آلوده کردن مردم است که تصمیم می‌گیرند شهر را قرنطینه کنند. در این بین ما شاهد جوئل، دخترش سارا و برادرش تامی هستیم که در حال تلاش هستند تا قبل از قرنطینه‌شدن شهر از آن خارج شوند. در این قسمت از بازی، یکی از دردناک‌ترین لحظات دنیای لست آو آس را تجربه می‌کنیم؛ سارا، دختر جوئل در طی شلیک مامور ارتش، در دستان جوئل کشته می‌شود.

فدرا هنگام فرار جوئل و سارا به آن‌ها شلیک می‌کند و در این بین سارا تیر می‌خورد و در بین دستان پدرش جان می‌دهد. در این قسمت پیش درآمد قسمت اول به پایان می‌رسد و بازی ما را به ۲۰ سال بعد می‌برد. در اینجا شاهد این هستیم که تامی عضو گروهی به نام فایرفلای‌ها شده و جوئل جدا از او، در بوستون به همراه زنی به نام تس به عنوان قاچاقچی‌های محدوده قرنطینه فعالیت می‌کنند.

جولای ۲۰۳۳: زمانی که اتفاقات بسته الحاقی Left Behind رخ می‌دهد

الی که در محدوده قرنطینه بوستون زندگی می‌کند به همراه دوستش رایلی، یواشکی به مرکز خریدی متروکه سرک می‌کشند. رایلی که حالا رابطه بسیار خوبی با الی دارد به او می‌گوید که قرار است به زودی بوستون را ترک کند تا به گروه فایرفلای‌ها بپیوندد و این آخرین باری است که آن‌ها می‌توانند از کنار هم بودن لذت ببرند. در بین تمام اوقات خوشی که رایلی و الی باهم دارند، موزیک آن‌ها گروهی از رانرها را که مبتلا شده‌اند به سمت آن‌ها می‌کشند و هردوی آن‌ها علی‌رغم تلاشی که می‌کنند، توسط رانرها گاز گرفته می‌شوند و در نهایت تصمیم می‌گیرند تا صبر کنند و سرنوشت به سراغ آن‌ها برود.

در این حین، رایلی بعدی از مدتی کوتاه تبدیل به یکی از رانرها می‌شود، اما در مقابل الی متوجه می‌شود که سرنوشت برای او طوری دیگر رقم خورده و او از مبتلا شدن مصون است.

اوایل آگوست ۲۰۳۳ – روز اول: الی با جوئل ملاقات می‌کند

در طول این سیزده سال، اختلافات زیادی بین گروه‌های مختلف ایجاد می‌شود. فدرا، نام جدید ارتشی است که رهبری مردم و کنترل بر آن‌ها را به‌عهده گرفته و به اعتقاد برخی، افکار فاشیستی دارند. به همین خاطر، گروه مخالفی به نام فایرفلای تاسیس شده است که سعی دارد مردم را به سمت عضویت خودشان بکشاند و علیه ارتش فدرا انقلاب کنند. در این بین، فایرفلای‌ها همواره به دنبال راه‌حلی برای درمان بیماری بودند و هیچ سرنخی از دارو پیدا نکردند.

در یکی از روزهای آگوست ۲۰۳۳، جوئل و تس قبول می‌کنند تا با مارلین یعنی همان رهبر فعلی فایرفلای‌ها همکاری کنند. ‌آن‌ها ابتدا فکر می‌کنند که باید یک محموله را جابه‌جا کنند اما در نهایت جوئل و تس متوجه می‌شوند که این محموله همان دختری است که برای مارلین فوق‌العاده مهم است اما جوئل و تس دلیل آن را نمی‌دانند.

در نهایت جوئل قبول می‌کند تا الی را تا بیرون از محدوده قرنطینه در ماساچوست همراهی کند تا به گروهی دیگر از فایرفلای‌ها برسند. آن‌ها در ابتدا نمی‌دانند که الی در برابر این بیماری مصون است و تنها در قبال محموله‌های سلاح قبول می‌کنند تا الی را تا نقطه ملاقات همراهی کنند.

اوایل آگوست ۲۰۳۳ – روز دوم و سوم: راز بزرگ الی فاش می‌شود

به محض اینکه شب فرا می‌رسد و جوئل به همراه الی و تس راهی می‌شوند تا از محدوده قرنطینه خارج شوند، توسط نیروهای فدرا گرفتار می‌شوند و یکی از نیروهای فدرا در حین اسکن الی به نکته‌ای شک‌برانگیز برمی‌خورد اما الی به کمک جوئل به سرعت از دست نیروهای فدرا خلاص می‌شود و مسئله را کامل برای تس و جوئل توضیح می‌دهد؛ اینکه شاید در ظاهر مبتلا باشد و دستگاه‌های اسکن او را عفونی تلقی کنند، اما در واقع او قبلا توسط رانرها گاز گرفته شده ولی تبدیل نشده است و در برابر بیماری مصون است.

آن‌ها همگی به راه خود ادامه می‌دهند ولی در میان راه تس توسط گروهی از مبتلایان مبتلا می‌شود و وقتی آن‌ها به ساختمان محل قرار می‌رسند متوجه می‌شوند که تمامی افراد فایرفلای توسط نیروهای فدرا کشته شده‌اند و در واقع محل ملاقات آن‌ها تله‌ای بیش نیست. در اینجا نیروهای فدرا به سمت الی، جوئل و تس یورش می‌برند اما تس با برملاکردن این موضوع که مبتلا شده جان خود را فدا می‌کند و تا جای ممکن زمان می‌خرد تا الی و جوئل از آن محل فرار کنند.

بعد از این ماجرا الی، جوئل را راضی می‌کند تا ماموریتشان را کامل کنند و جوئل تصمیم می‌گیرد به دنبال برادر خود در وایومینگ برود که از قبل عضو گروه فایرفلای‌ها شده است.

تابستان ۲۰۳۳: جوئل و الی دوستان جدید پیدا می‌کنند

جوئل و الی به سراغ بیل می‌روند؛ شخصی که همکار جوئل محسوب می‌شود و جوئل امیدوار است با کمک بیل بتواند وسیله‌ای نقلیه برای ادامه سفر مهیا کند و در نهایت موفق می‌شوند تا با ماشینی که بیل در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد به پنسیلوانیا سفر کنند که در این شهر باز مورد حمله افرادی غریبه قرار می‌گیرند. جوئل و الی با مقاومت در برابر این گروه، در نهایت با هنری و برادر کوچک‌ترش سم آشنا می‌شوند که درست مانند جوئل و الی از دست افراد این شهر فراری هستند.

الی به سرعت با سم دوست می‌شود و به او می‌گوید که بزرگ‌ترین ترسش این است که در نهایت تک و تنها بماند و درست همان شب، سم که توسط رانرها گاز گرفته شده بود، تبدیل می‌شود و برادر بزرگ‌ترش مجبور می‌شود تا او را از بین ببرد ولی این موضوع اینقدر برای او غم‌انگیز است که در نهایت خود را هم می‌کشد.

پاییز ۲۰۳۳: جوئل و الی با تامی ملاقات می‌کنند

جوئل و الی موفق می‌شوند تا بالاخره به جکسون، محل استقرار تامی و گروهش برسند و تامی آن‌ها را به سمت دانشگاه کلرادوی شرقی هدایت می‌کند اما جوئل فکر می‌کند که تامی راحت‌تر می‌تواند از الی مراقبت کند که همین باعث خشم الی و ترک کردن جوئل می‌شود. تامی و جوئل به سراغ او می‌روند که الی جمله‌ای زیبا به جوئل می‌گوید. او به جوئل می‌گوید:

«هرکسی که برای من ارزشمند بوده یا مرده یا در نهایت ترکم کرده جز تو. پس بهم نگو جای من پیش شخص دیگه‌ای امن‌تره چون این فقط من رو بیشتر می‌ترسونه!»

الی

در نهایت جوئل راضی می‌شود تا خودش همراه الی راهی دانشگاه شود. وقتی الی و جوئل به دانشگاه می‌رسند، متوجه می‌شوند که محل استقرار گروه فایرفلای‌ها به شهر Salt Lake تغییر پیدا کرده است. در این بین گروهی راهزن به الی و جوئل حمله‌ور می‌شوند و در این بین جوئل به شدت مجروح می‌شود اما الی موفق می‌شود همراه جوئل فرار کنند.

زمستان ۲۰۳۳/۲۰۳۴: مراقبت الی از جوئل و ملاقات با دیوید

فصل سرما سر رسیده و الی به سختی مشغول مراقبت از جوئل است تا هرچه زودتر خوب شود و در این بین برای شکار به بیرون می‌رود و موفق به شکار گوزنی می‌شود اما دار و دسته دیوید سر می‌رسند و الی تصمیم می‌گیرد در ازای دارو، مقداری از گوشت گوزن را با دیوید معاوضه کند اما دیوید در نهایت این راز را برملا می‌کند که بخشی از گروه او بودند که در دانشگاه به الی و جوئل حمله کردند.

دیوید بعد از زندانی‌کردن الی از او می‌خواهد که عضو گروه آن‌ها شود اما الی قبول نمی‌کند و در نهایت با دیوید در رستورانی در میان آتش رو به رو می‌شود و موفق می‌شود تا دیوید را بکشد و در همین حین جوئل که وضعش بسیار بهتر شده به دنبال الی می‌آید تا هرچه زودتر از آن مکان فرار کنند.

۲۸ آپریل ۲۰۳۴: جوئل و الی به شهر Salt Lake می‌رسند

الی و جوئل در نهایت موفق می‌شوند تا به شهر محل استقرار فایرفلای‌ها برسند اما وقتی در تونل‌های زیرزمینی گیر می‌افتند الی بیهوش می‌شود و توسط فایرفلای‌ها محاصره می‌شوند تا در نهایت جوئل در بیمارستان بیدار می‌شود و با مارلین رو به رو می‌شود. مارلین به جوئل می‌گوید که برای ساخت واکسن، الی مجبور است تا جان خود را فدا کند اما جوئل با این مسئله کنار نمی‌آید.

جوئل جراح الی، مارلین و تمامی افرادی که سد راهش می‌شود را می‌کشد. او همراه الی که بیهوش است به سمت شهر جکسون راهی می‌شود و وقتی الی بیدار می‌شود به او به دروغ قسم می‌خورد و می‌گوید که هزاران نفر مثل الی وجود دارند ولی نتیجه‌ای تا الان برای ساخت واکسن وجود نداشته تا جان الی را به هر نحوی نجات دهد و داستان The Last of Us Part l در اینجا به پایان می‌رسد.

خط زمانی بازی The Last of Us Part ll

سال ۲۰۳۶: الی حقیقت را درباره خود می‌فهمد

در طول بازی The Last of Us Part ll اشارات زیادی به گذشته داریم که یکی از آن‌ها این است که الی حقیقت را نسبت به خود متوجه می‌شود. الی بعد از قسم دروغ جوئل هم‌چنان به او مشکوک بود و همین باعث شد که او به شهر Salt Lake بازگردد و بعد از گشت و گذار در بیمارستانی که الی در آن بستری بود متوجه می‌شود که جوئل نسبت به او دروغ گفته و همین باعث می‌شود تا رابطه الی و جوئل تا جای ممکن کم‌رنگ شود.

فوریه ۲۰۳۸: ابی و دوستانش به منطقه جکسون می‌رسند

ابی اندرسون که دختر جری اندرسون (دکتری که مشغول جراحی الی بود اما جوئل او را کشت) است و تنها یکسال بزرگ‌تر از الی است حالا به همراه دوستانش به منطقه جکسون رسیده‌اند تا انتقام پدر خود را از مردی به نام جوئل میلر بگیرند. در طول این مدت او به همراه دوستانش به گروه WLF پیوسته بودند.

۲ مارچ ۲۰۳۸: ابی انتقامش را از جوئل می‌گیرد

ابی بعد از جست‌وجوی زیادی که انجام می‌دهد، توسط رانرها محاصره می‌شود و در اینجا تامی و جوئل او را نجات می‌دهند اما ابی آن‌ها را به سمت پناهگاه خود می‌برد و بالاخره موفق می‌شود که انتقام خون پدرش را از جوئل بگیرد و او را می‌کشد. افراد ابی، تامی را زنده می‌گذارند و در همین حین است که الی موفق می‌شود تا جوئل را پیدا کند اما متاسفانه کار از کار گذشته و نمی‌تواند او را نجات دهد اما تک تک چهره‌هایی که زیرزمین حضور داشتند را به خاطر می‌سپارد.

بهار ۲۰۳۸ روز اول: تامی، الی و دینا به سیاتل می‌رسند

تامی زودتر از دینا و الی گروه WLF را در هتل Serevena پیدا می‌کند و وقتی الی و دینا به آن‌جا می‌رسند، متوجه می‌شوند که تامی موفق شده تا با شکنجه از اعضای این گروه مکان دقیق ابی را پیدا کند. الی و دینا به سراغ تامی می‌روند اما در بین راه توسط تله‌ای اسب خود را از دست می‌دهند و توسط گروه WLF محاصره می‌شوند.

در همین حین ابی دستور گرفته تا به جزیره سرفایت‌ها که یک گروه مذهبی محسوب می‌شوند و در جنگ با WLFها هستند، برود تا یک حمله را رهبری کند اما ابی از دستور سرپیچی می‌کند و به دنبال اُوِن که دوست صمیمی‌اش است، راهی آکواریوم می‌شود. بعد از اینکه الی به هوش می‌آید متوجه می‌شود که توسط جردن، یکی از اعضایی که در کشتن جوئل نقش داشت اسیر شده است اما خیلی زود دینا او را نجات می‌دهد و الی دومین نفر را با دستان خود می‌کشد (اولین نفر توسط تامی و در هتل کشته شده بود).

الی و دینا متوجه می‌شوند که لیاه در پایگاه تلویزیونی مکان دقیق ابی را می‌داند اما وقتی به آن‌جا می‌رسند متوجه می‌شوند که گروه سرفایت‌ها لیاه را کشته‌اند. و بعد از حمله گروه WLF دینا و الی فرار می‌کنند.

بعد از اینکه ابی به دنبال دوستش می‌گردد، توسط گروه سرفایت‌ها محاصره می‌شود و در همین حین با یارا و لِو که زمانی عضو گروه سرفایت‌ها بودند ملاقات می‌کند و به کمک آن‌ها از دست سرفایت‌ها فرار می‌کند. ابی موفق می‌شود دوستش را در آکواریوم پیدا کند اما در نهایت به کمک یارا می‌رود که جراحت زیادی دارد.

بهار ۲۰۳۸ روز دوم: الی هم‌چنان به دنبال ابی می‌گردد

ابی موفق می‌شود یارا و لو را نجات دهد و آن‌ها را به آکواریوم می‌آورد تا دوستش مل که پزشک است به کمک آن‌ها بیاید اما تجهیزات مل ناکافی بوده و همین باعث می‌شود تا ابی به سراغ بیمارستانی که در تصاحب گروه WLF است برود. نورا، دیگر دوست ابی او را راهنمایی می‌کند تا بتواند تجهیزات مورد نیازش را پیدا کند و ابی پس از درگیری با Rat King که یکی از مبتلایان درجه آخر عفونت قارچی است، موفق می‌شود به همراه تجهیزات مورد نیاز به آکواریوم بازگردد.

در همین حین الی و دینا که به تئاتر پناه برده‌اند از طریق فرکانس رادیویی و دوستش نورا متوجه مکان دقیق ابی می‌شوند که او به آکواریوم رفته است.

بهار ۲۰۳۸ روز سوم: الی با ابی رو در رو می‌شود

الی با کلی زحمت خودش را به آکواریوم می‌رساند اما تنها با اُوِن و مل رو به رو می‌شود و آن‌ها را نیز می‌کشد اما نقشه‌ خود را جا می‌گذارد و به همراه تامی به تئاتر برمی‌گردند. در همین حین است که یارا همراه لو به جزیره سرفایت‌ها رفته‌اند و ابی برای کمک به آن‌ها آکواریوم را ترک کرده است. بعد از نابودی جزیره سرفایت‌ها ابی به همراه لو به آکواریوم باز می‌گردند ولی این‌بار شاهد جسد دوستان خود یعنی اُوِن و مِل هستند.

ابی از طریق نقشه الی که در آکواریوم جا گذاشته بود، مکان مخفی او را می‌فهمد و به محض ورود جسی (دوست سابق دینا) را می‌کشد و با الی درگیر می‌شود اما در نهایت به لطف لِو، الی و دینا را زنده نگه می‌دارد.

تابستان ۲۰۳۹: ابی و لو به کالیفرنیا می‌روند

ابی از قبل متوجه شده بود که گروهی از فایرفلای‌ها هم‌چنان در کالیفرنیا حضور دارند و برای همین همراه لو به سانتا باربارا می‌روند اما توسط گروهی به نام رتلرها به اسارت در‌می‌آیند. در همین حین الی و دینا هم به جکسون بازگشته‌اند اما الی که نمی‌تواند خاطرات جوئل را فراموش کند تصمیم می‌گیرد تا دنبال ابی برود و دینا را ترک کند.

مدتی طول می‌کشد تا الی مکان دقیق ابی را پیدا کند و در نهایت نبردی بین این دو صورت می‌گیرد. الی دو انگشتش را از دست می‌دهد و زمانی که درحال خفه‌کردن ابی در زیر آب است، یاد جملات جوئل درباره بخشیدن می‌افتد و در نهایت اجازه می‌دهد تا ابی و لو نیز بروند.

در این بخش، الی به خانه خود بازمی‌گردد اما ردی از دینا پیدا نمی‌کند و در اینجاست که بزرگ‌ترین ترس او که تنها شدن بود به سراغش می‌آید و داستان The Last of Us Part ll تمام می‌شود.

در این مقاله سعی شده بود تا خیلی خلاصه وقایع بازی را برای شما بازگو کنم و تاریخ‌های دقیق اتفاقات مهم را برایتان نوشته باشم. شایعات زیادی درباره داستان The Last of Us Part lll وجود دارد که الی نقش مهمی در آن‌ها قرار است ایفا کند. نظر شما درباره قسمت سوم بازی چیست؟ آیا ناتی‌داگ می‌تواند مانند قسمت اول و دوم شاهکاری جدید خلق کند؟

بیشتر بخوانید:

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی