نقد فیلم The Good Mother – شیر مادر، خون برادر!
The Good Mother یک فیلم جنایی، رازآلود و هیجان انگیز، محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا است که به کارگردانی مایلز جوریس پیرافیت به عنوان سومین فیلم بلندش و نویسندگی مشترک او با مدیسون هریسون تولید شده ...
The Good Mother یک فیلم جنایی، رازآلود و هیجان انگیز، محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا است که به کارگردانی مایلز جوریس پیرافیت به عنوان سومین فیلم بلندش و نویسندگی مشترک او با مدیسون هریسون تولید شده است. این فیلم داستان یک مادر به نام ماریسا است که قصد دارد قاتل پسرش مایکل را پیدا کند.
هیلاری سوآنک (Hilary Swank) در نقش ماریسا ، الیویا کوک (Olivia Cooke) به عنوان پیج و جک رینور(Jack Reynor) در نقش توبی به ایفای نقش میپردازند. این فیلم جنایی با داستان تکراری و کارگردانی نه چندان خوب نمرات منفی از سوی منتقدان و مخاطبین دریافت کرده است.
داستان از چه قرار است؟
لازم است تذکر بدهم که این مقاله در همین قسمت اول انتهای داستان را لو میدهد! اما خب باید دانست که زیاد هم غیر قابل انتظار نیست. احتمالا شما هم با دیدن بیست دقیقه ابتدایی پایان را حدس میزنید! ماریسا که یک خبرنگار در شهر نیویورک است دو فرزند پسر به نامهای توبی و مایکل دارد.
توبی که یک پلیس است خبر مرگ برادرش مایکل را به ماریسا میدهد. مایکل سابقه اعتیاد دارد و البته فروشنده مواد مخدر هم هست. با این که توبی اظهار میکند که مرگ مایکل بنا به سابقه بدش زیاد هم بعید نیست، اما ماریسا با کمک پیج که فرزند مایکل را باردار است قصد دارد تا قاتل را با سرنخهایی که پیج به دست آورده پیدا کند.
پیج میفهمد که توبی در قتل مایکل دست داشته و قبل از این که بتواند به ملیسا اطلاع دهد توسط توبی از پلههای زیرزمین هول داده میشود و با تزریق مواد به بدنش توسط توبی (برای صحنه سازی اوردوز) میمیرد. در نهایت فرزند آنها زنده میماند و وقتی که ماریسا میفهمد که توبی در مرگ مایکل بی تقصیر نبوده بین دوراهی مادر خوب بودن یا آدم خوب بودن گیر میکند.
مادر خوب اما آدم بد!
ماریسا یک غم بزرگ را دائما با خود حمل میکند. این را میشود از چهره سرد و یخ زدهاش فهمید. او حتی قبل از این که خبر مرگ پسرش را بشنود هم یک آدم ناراحت و افسرده را برایمان با رفتارش به تماشا گذاشت. انگار ماریسا چیزهای زیادی را از دست داده باشد یا این که مطلع باشد که قرار است چیزهای زیادی را از دست بدهد.
او مایکل را مدتها قبل به دلیل مصرف مواد مخدر بیرون کرده است. به طوری که با مرر خاطرات در ذهنش میفهمیم که حتی جواب تماسهای او را هم نمیداد. بنابر این وقتی ماریسا میفهمد که مایکل کشته شده غمی عجیب را سپری میکند که تنها نقطه عطف داستان شاید همین باشد.
او نه با گریه و شیون بلکه با مصرف زیاد نوشیدنی و کرخی بدن و ذهن این زمان غمبار را سپری میکند. حسی از عذاب وجدان او را فرا میگیرد که انگار بارها از لمس غم از دادن شدیدتر و دردناکتر است. دائما به تماسهای پاسخ ندادهاش میاندیشد و حسرت آن بیتوجهیهایی را میخورد که نثار پسرش کرده. شاید او هرگز مادر خوبی نبوده!
به علاوه، در این که آدم خوبی نبوده و نیست هم شکی نیست. برای مثال اولین برخوردش با پیج بعد از مرگ مایکل خصمانه است. به طوری که بعد از ادای اولین جمله پیج «من حاملم» مشتی نثار آن زن با شکمی بیرون زده میکند. چرا که عقیده دارد که پیج در مسیر نادرست زندگی مایکل مقصر است. بدون این که خودش را در وهله اول مقصر بداند.
ماریسا آخرین ضربه را هم در انتهای داستان میزند. زمانی که به چشم میبیند توبی با قاتل پسرش مراوده دارد و پیج را هم کشته، با این حال فرزند مایکل را به دست توبی و همسرش میسپارد. بدون این که فکر کند یک آدم بی ثبات که دو قتل را انجام داده نمیتواند گزینه مطمئنی برای نگهداری از کودک باشد و حتی این مسئله را با همسر توبی که کمی به شوهرش در رابطه با قتل پیج شک کرده بود نیز نمیگوید.
ماریسا نمونه بارز یک والد سمی است که در شرایط بحرانی مایکل را رها کرده تا با عذاب وجدانش سر کند. گویی که او از این حس انرژی میگیرد. درست مثل اعتیاد به غم. و در قبال پسر دومش سعی کرده اشتباه سابق را ادامه ندهد بنابراین حمایت خود را نثار توبی کرده. اما او با رفتاری بی ثبات دیگران را به خطر میاندازد بدون این که اهمیتی بدهد و یا به کردارش فکر کند.
البته پایان داستان زیاد هم بسته و قابل درک نیست. در واقع انتخاب به عهده مخاطب است چرا که ماریسا به عنوان نویسنده داستان تراژیکشان را روی کاغذ کشانده اما در تنگنای احساسی که نمیداند چطور این بلا بر سر خانوادهاش آمده، مطمئن نیست که متنش را منتشر کند یا نه. و داستان با آتش تمام میشود و ما نمیفهمیم سیگارش را روشن کرده یا متن را سوزانده.
اما به شخصه فکر میکنم که او به دلیل اتهاماتی که در داستان به توبی وارد کرده متن را منتشر نمیکند. زیرا او زنی سرد و سخت با چهرهای عبوث به نظر میرسد با این وجود پشت نقابش یک آدم ضعیف و ترسو را تداعی میکند که اشتباهات فاحشش به دیگران آسیب میرساند. بنا به اطلاعات گذشتمان راجع به کاراکتر او بعید نیست که بخواهد رفتارش با مایکل را برای توبی جبران کند! به همین دلیل The Good Mother برای نام این فیلم کمی کنایه آمیز است.
دو جناح مختلف
مایکل همانطور که مشخص است یک معتاد به مواد افیونی و جنایتکار است یا حداقل اینطور به نظر میرسد. در حالی که توبی در آن سوی خط نظم و قانون لنگر انداخته است و به عنوان یک پلیس زندگی میکند. او دائما تا اواسط داستان در نقش یک انسان خوب و همراه ظاهر میشود.
با این وجود دقیق تر که نگاه میکنیم، این توبی است که به جلسهای که ملیسا در آن سردبیر است وارد میشود و خبر مرگ مایکل را میدهد، مشخص است که او این قتل را سادهتر پذیرفته. چرا که در ذهن ملیسا میگنجاند که مدتها است که مایکل از دست رفته و آنها غمگین هستند! این اولین نکته در پی بردن به قاتل است.
علاوه بر این او اصرار دارد که ملیسا پیگیر قاتل نباشد چرا که این موضوع تحت سیطره پلیس است و حتی با جدیت مخالف سرنخهایی است که پیج و مادرش پیدا کردند و از آنها میخواهد که این داستان را به ماموران قانون واگذار کنند و سعی کنند فقط غم خود را تخلیه کنند تا زودتر به بهبود برسند.
مایکل و توبی تنها جناح مختلف این فیلم نبودند. مادر دیگری در The Good Mother وجود دارد که ماریسا در مراسم خاکسپاری مایکل او را کشف میکند. او پیج دوست دختر مایکل است. با این که ماریسا با ضربه ای به صورتش او را نقش زمین میکند اما پیجِ انعطاف پذیر بدون تلخی به زندگی ماریسا بازمیگردد. چرا که فقط میخواهد بداند چه اتفاقی برای دوست پسر و پدر فرزندش که قصد داشت آینده را با او بسازد افتاده.
پیج بیباک درست بر خلاف ملیسا به تنهایی و با شکمی متورم به دنبال سرنخهای قتل مایکل میگردد و این داستان به خاطر کنجکاوی و پیگیری او است که اسرارآمیز و رازآلود رقم میخورد. پیج یک زن و مادر باهوش است که خیلی زود فهمیده که ماریسا آن زن قدرتمندی نیست که بتواند از پس مشکلات برآید.
بنابر این با او همکاری زیادی نمیکند و او را خیلی کم از سرنخها مطلع میکند و به همین دلیل ماریسا همیشه در هالهای از ابهام باقی میماند. چرا که او زن و مادری سرگردان و درگیر خاطرات گذشته است. همچنین غم را با الکل سپری میکند پس ابدا قدرت پردازش اتفاقات را ندارد.
یک درام بی منطق!
The Good Mother یک درام قابل حدس است. نه آنقدر داستان را پیچیده میکند و نه آنقدر کاراکتر وارد میدان میکند که حدس زدن قاتل کار سختی باشد! حتی دلیلی هم برای همکاری توبی با افراد خشن فروشنده مواد افیونی رو نمیکند. انگار سازندگان تنها قصدشان مبارزه با پلیسهای فاسد است. اما این کار را به شیوه بد و بدون دلیل منطقی خاصی رقم میزنند.
فیلمنامه برای این که موضوع خاصی (بحران مواد مخدر) را دنبال کند تلاش میکند اما حجوم عناصر زیادی که به یکباره باعث تزریق غم و اندوه میشوند و داستان را از این حس پر میکنند، سعیشان را برای موضوعیت دادن به فیلم به خطر میاندازد.
این تنها چیزی است که باید تمرکز اصلی فیلم بر آن باشد «دو مادری که رها شدهاند و ویرانیشان ناشی از خشونت و مواد افیونی است که نزدیکانشان مورد مصرف قرار میدهند. در واقع The Good Mother قصد دارد این چندگانگی فرزندان را در خانواده از طریق دید تار ملیسا و چشمان باز پیج به بیننده نشان بدهد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.