نقد فیلم Thanksgiving | شکرگزاری خونین
الی راث با «روز شکرگزاری» به روزگار خوش اسلشرهای سرگرمکننده بازگشته؛ اما باید بدانید بهترین اسلشر سال، اسپین آف معمولیترین و شاید بدترین فیلم کارنامه تارانتینو یعنی «گرایندهاوس» است. برای آشنایی بیشتر با این اثر ...
الی راث با «روز شکرگزاری» به روزگار خوش اسلشرهای سرگرمکننده بازگشته؛ اما باید بدانید بهترین اسلشر سال، اسپین آف معمولیترین و شاید بدترین فیلم کارنامه تارانتینو یعنی «گرایندهاوس» است. برای آشنایی بیشتر با این اثر سینمایی، در ادامه با بررسی و نقد فیلم Thanksgiving همراه ویجیاتو باشید.
قتل عام جسورانه همراه با بوی بوقلمون در فصل تعطیلات آمریکایی روز شکرگزاری و جمعه سیاه؛ این تعریف ساده جدیدترین اثر کارگردان الی راث است. در بحبوحه جمعه سیاه یا همان بِلَک فرایدِی، جمعیتی دیوانه به مرکز خرید رایت مارت در پلیموث ماساچوست در آمریکا نفوذ میکنند و نه تنها کالاها، بلکه مردمی را که سر راه آنها قرار دارند به سمت نابودی میکشانند. در سالگرد بعدی این حادثه تلخ، یک دیوانه نقابدار ظاهر میشود که تمام افراد درگیر در این تراژدی را به وحشت میاندازد. در واقع اکثر شهروندان با وجود فاجعه سال قبل فقط میخواهند به زندگی ادامه دهند و تعطیلات عادی داشته باشند، اما یک قاتل مرموز ظاهر میشود و شروع به برداشتن یکی یکی افراد دخیل در این حادثه تلخ میکند.
اما این فیلم اسلشر برگرفته از یک داستان کوچک از فیلم گرایندهاوس است که در آن تارانتینو و رابرت رودریگز به گروهی از فیمسازان جوان اجازه دادند در ژانرهای متفاوت قصههای مورد نظر خود را روایت کنند. بنابراین الی راث که در سال 2008 نسخه کوتاه روزشکرگزاری را کارگردانی کرده بود، بار دیگر روی صندلی کارگردانی نشسته و اینبار فیلم بلندی را در گونه اسلشر به مخاطب هدیه داده است.
اما پیش از بررسی فیلم، نمیتوان چند کلمه در مورد خود الی راث چیزی نگفت. تأثیر او بر ژانر وحشت غیر قابل چشمپوشی است. اما شاید بگویید چرا چنین برداشتی از فیلمسازی چون الی راث دارم؟! باید بدانید این راث بود که در شروع قرن جدید با دو فیلم ترسناک «Cabin Fever» و « Hostel»، چشم انداز تیره این ژانر را در اوایل دهه 2000 زنده کرد. هنگامی که آثار اسلشر و فیلمهای مستقل خوب در ژانر وحشت کمیاب شده بود، راث با کمال میل به تلاش فیلمسازانی چون وس کریون و سم ریمی برای زنده نگه داشتن این ژانر ادامه داد.
در واقع الی راث با این ژانر به شیوهای جذاب و خندهدار کار میکرد، گاهی اوقات طرح رایج در مورد قاتلان دیوانه ژانر اسلشر را به سخره میگرفت و گاهی اوقات با احتیاط زیرزمینهای تاریک اروپا و مهماننوازی مردم مرموز آن را آشکار میکرد. این یعنی او میدانست که چگونه به کلاسیکهای ژانر وحشت ادای احترام کند و آنهایی که تازه به این ژانر نزدیک شده بودند را اغوا کند. اکنون روز شکرگزاری نیز اثری اسلشر به سبک فیلمهای آشنا و دوستداشتنی دهه هفتاد و هشتاد میلادی است.
این یعنی ما یک شهر کوچک آمریکایی با سنتهای آمریکایی داریم، و در کنار آن یک قاتل به ظاهر توانا و دیوانه داریم که مثل قاتلان کلاسیک این ژانر ماسک خاصی به صورت دارد، و از سوی دیگر گروهی قربانی وجود دارند که هسته اصلی آن را تعدادی از جوانان به رهبری همیشگی یک زن تشکیل میدهند. خب این چک لیست و زمین بازی آشنایی است که الی راث به خوبی آن را میشناسد.
با این تفاسیر من مخاطب دوستدار ژانر وحشت تا حدودی با فیلمهای اسلشر رابطهای ترکیبی دارم. این یعنی وقتی این جنس آثار درست انجام شوند، میتوانند سرگرم کننده و پرتعلیق باشند. و همین آثار اگر در روند تولید اشتباه انجام شوند، میتوانند خستهکننده و افتضاح باشند. خوشبختانه، فیلم روز شکرگزاری بیشتر در دسته اول قرار میگیرد و ادای احترامی عالی به اسلشرهای دهه 70 و 80 هالیوود است. البته بدیهی است که این فیلم در روزگار کنونی میگذرد، اما با تمهیدات و نشانههای فیلمهای اسلشر کلاسیک به گونهای بازی میکند که تازه و خوش ساخت به نظر میرسد.
شاید مخاطب دلنازک علاقه خاصی به فیلمهای الی راث نداشته باشد، اما اگر کسی باشد که بتواند خشونت خونین و لحن غمانگیز را در فیلمهای ژانری خود درست انجام دهد، این شخص خود الی راث است. و با این حال، خشونت از جانب او تا حدودی مهار شده است. اشتباه نکنید، خون، جرات و قتلهای وحشیانه در تمام طول این فیلم زیاد است، اما او به اندازه کارهای قبلیاش این موارد را حفظ نمیکند.
شاید او نیز بهعنوان یک فیلمساز رشد کرده باشد تا بداند چقدر باید خشونت نشان دهد تا موضوع را به مخاطب برساند، یا شاید او فقط میل خود به خشونت شدید را با قراردادهای یک اسلشر سنتی تطبیق میدهد، اما با این وجود من مجذوب این اثر و شکل نمایش خشونت در آن بودم.
بنابراین، طرفداران اسلشرهای سنتی میتوانند خوشحال شوند که در عصر فیلمهای مدرن یک ورود محکم به این زیرژانر محبوب فیلمهای ترسناک انجام شده است. باید بدانید کارگردانی راث در این فیلم به طرز شگفت انگیزی قوی است، زیرا کشتارها و تعلیقها نسبتاً خوب اجرا میشوند. فیلمنامه جف رندل هم در دایره فیلمهای اسلشر چیز بدی نیست، اما بیشتر انتقادهای من به فیلم از آن سرچشمه میگیرد. هرچند پیام این فیلم الی راث به روشنی به من مخاطب میرسد و آن پیام نقد مصرفگرایی و خطرات ناشی از آن است. اما فیلمنامه ایراداتی دارد که به چشم میآید.
برای شروع، باید بدانید شخصیتهای جوان درون این فیلم به گونهای نوشته شدهاند که کاملاً مشخص میکند که مردی میانسال پشت فیلمنامه است. چرا که به نظر جوانان امروزی چیزی شبیه به این فیلم نیستند. البته وقتی فیلم بیشتر روی آنها بهعنوان شخصیتهای قربانی تمرکز میکند، بد نیست، اما همه چیزهایی که فیلمساز به مخاطب نشان میدهد و میگوید این افراد جوانان دبیرستانی هستند، برای امروز ما قدیمی و غیر معتبر به نظر میرسد.
همچنین شخصیتهای بسیار زیادی در این فیلم وجود دارند و ما آنقدر کم در مورد آنها میدانیم که برخی از آنها فوراً فراموش میشوند. به طور معمول، شخصیتهای آثار اسلشر در کهنالگوهای خاصی قرار میگیرند، یا ویژگی متمایز به آنها داده میشود که مخاطب را متوجه میکند که این افراد چه کسانی هستند. بنابراین در چنین آثاری برخی از شخصیتها میتوانند از هم جدا بایستند، اما برخی دیگر احساس میکنند که کاملاً پوچ هستند و احتمالاً میتوانستند کاملاً حذف شوند و تفاوت چندانی ایجاد نکرده باشند. اکنون روز شکرگزاری نیز در همین دایره مشکلات شخصیتی قرار میگیرد.
علاوه بر این، این قطعاً فیلمی است که هر چه بیشتر درباره آن و معمای قتلهای آن فکر کنید، به طور کامل بیشتر متوجه شکافهای داستانی آن میشوید. اسلشرها همیشه منطق درستی ندارند و این فیلم نیز همین روند را ادامه میدهد. این حرف و نقد من در پرده سوم فیلم که پیچ و تاب مناسبی دارد بسیار چشمگیر است، اما با انتشار اطلاعات بیشتر مرتبط با آن، کمی بیش از حد پیچیده به نظر میرسد. شاید اگر فیلم کمی طرح داستان را در این پرده پایانی کمرنگ میکرد، پایان بهتر میشد، اما با این حال، پایان فیلم برای حد و اندازه این ژانر قابل قبول است. حداقل، لحظه پایانی فیلم فوقالعاده است و نشانهای خوب برای بسیاری از فیلمهای اسلشری است که قبل از آن ساخته شدهاند.
اما باید بدانید فیلمنامهای که شبیه یک لاستیک پنچر شده است، به تدریج با کارهای سخت و نفس گیر تیم تولید و کشتارهای بی رحمانه و نوآورانه باد میشود، ویژگیای که به نظر میرسد الی راث در آن عالی است. از طرف دیگر در چنین آثاری شاید بازیگری حرف اول را نزند، و روز شکرگزازی نیز همین مسیر را ادامه میدهد. ولی در مجموع در تیم بازیگران این فیلم ضعف آشکاری وجود ندارد که بتوان آن را مورد نقد جدی قرار داد.
در نتیجه باید گفت: در زمانی که بسیاری از فیلمهای ترسناک جریان اصلی ظاهری شبیه به هم دارند، دیدن این فیلم بسیار خوب است که کمی از آنها فاصله میگیرد. هرچند درجه بندی رنگها و نورپردازی این فیلم نیز خیلی بیشباهت به زیبایی شناسی عمومی سینمای جریان اصلی نیست، اما نحوه استفاده از دوربین و همچنین تدوین و شمایل نگاری مناسب ژانری به فیلم کمک زیادی میکند.
همچنین ماسک جان کارور و لباسی که شخص قاتل در این فیلم میپوشد بسیار ساده و در عین حال مؤثر است و نسبتاً تبدیل به نمادی از وحشت میشود و فوراً به یاد ماندنی است. شاید من بیشتر تحت تأثیر ظاهر فیلم باشم زیرا با بودجه 15 میلیون دلاری ساخته شده است. اما لحظاتی در فیلم الی راث وجود دارد که نشان میدهد آنها از بودجه خود نهایت استفاده را کردهاند و این به جذابیت فیلم میافزاید. به طور کلی، برای یک فیلم کمهزینه اکشن فیلم نیز نسبتاً خوب به نظر میرسد، و من از این جنبه شگفتزده شدم.
بنابراین، روز شکرگزاری نوعی فیلم است که طرفداران اسلشر مدتها است که منتظر دیدن آن بودهاند. هرچندن این اثر نیز ممکن است از نظر فیلمنامه لنگ بزند، اما کسانی که به دنبال یک فیلم ترسناک خونین و مفرح هستند اینجا چیزهای زیادی برای قدردانی پیدا خواهند کرد. الی راث از این فیلم غذای خوبی میسازد، که برای مصرف مخاطب سرگرمکننده و خوشمزه است.
در نتیجه اگر روز شکرگزاری به یک فرنچایز جدید ترسناک تبدیل شود، من را شگفتزده نمیکند، زیرا احساس میکنم که بهطور گستردهای مورد توجه طرفداران ترسناک قرار خواهد گرفت. مطمئناً این یک فیلم دارای مشکلات است، اما در زمانی که ژانر ترسناک با دنبالههای قدیمی و راهاندازی مجدد غرق در یک تکرار شده، نمیتوانم از وجود یک فیلم ترسناک اورجینال مانند روز شکرگزاری تشکر نکنم. پس این فیلم علیرغم داستانسرایی ناقص، برای تلاش الی راث در اجرای یک جشن خشن و بازیهای خوب نل ورلاک و پاتریک دمپسی به اثری موفق بدل میشود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.