بررسی سریال ?…What If (فصل دوم)
فصل دوم سریال «چه میشود اگر…؟» مارول هم یک هدیه عالی برای کریسمس است و هم تکرار و درجا زدگی این شرکت در خلق سناریو؛ این مجموعه انیمیشن پر از لحظات اکشن و سرگرمکننده با ...
فصل دوم سریال «چه میشود اگر…؟» مارول هم یک هدیه عالی برای کریسمس است و هم تکرار و درجا زدگی این شرکت در خلق سناریو؛ این مجموعه انیمیشن پر از لحظات اکشن و سرگرمکننده با قسمتهای جدید بازگشته تا مخاطبان را به دل احتمالات متفاوت و عجیب ببرد. آیا این اثر در نمایش محتوایی متفاوت برای جهان سینمایی مارول موفق شده است؟! برای رسیدن به پاسخ در ادامه با بررسی سریال ?…What If (فصل دوم) همراه ویجیاتو باشید.
اگر مخاطب آثار جهان سینمایی مارول باشید، پس بدون شک میدانید که جنبه واقعا سرگرم کننده ?…What If کاوش در ژانرها و مضامینی است که معمولاً خارج از قلمرو MCU هستند یا امکان نمایش آن در فیلمها وجود ندارد. برای مثال به سختی میتوان در دنیای سینمایی مارول یک نوآر سخت با بازی نبولا به دست آورد که شبیه به بلید رانر باشد. بنابراین در دنیای سریال «چه میشود اگر…؟» نه تنها میتوانید آن را ببینید، بلکه میتوان داستانهای متفاوت دیگری نیز یافت که همان ستارگان دنیای سینمایی آن را ارائه میکنند.
این سریال که توسط جفری رایت در نقش ناظر یا همان The Watcher روایت میشود، به داستانهایی از سراسر دنیای مارول نگاه میکند و میپرسد چه میشد اگر…؟ حالات مختلفی از قهرمانان و شروران این دنیا را تصور میکردیم. اما این سری دوم، قهرمانان و شرورهای بسیار دوست داشتنی را بازبینی میکند، اما همچنین ما را با یک قهرمان بومی آمریکایی جدید نیز آشنا میکند.
اما گرفتن یک ایده درخشان و تولید بهترین نسخه ممکن از آن، اوج درگیری مارول پس از نمایش فیلم پایان بازی است. چیزی که تاکنون این دنیای سینمایی را درگیر خود نگه داشته و به سر منزل نهایی نرسانده است. خب این مشکل حتی در این سریال انیمیشنی که میتواند بینهایت احتمالات گوناگون را بررسی کند نیز حرف اول را میزند. اما خبر خوب این است که فصل دوم چه میشود اگر…؟ داستانهای جالب و مهم زیادی برای گفتن دارد. ولی خبر بد نیز آن است که این داستانهای جالب کماکان پیشگامانه نیستند.
فصل اول این سریال شخصیتها و داستانهای آشنای دنیای سینمایی مارول را با پیچشهای جزئی از نو بازبینی کرد و اکنون داستان فصل دوم نیز در مسیر مشابهی شروع میشود، هرچند کمی جالبتر اما نه دقیقاً پیشگامانه یا به شدت متفاوت. این فصل به سادگی مجموعهای از نُه داستان جدید است که هر اپیزود دارای ویژگیهایی بالاتر از حد متوسط است.
البته «چه میشود اگر…؟» فصل ۲ همچنان یک جشن بصری برای علاقهمندان به مارول است و انیمیشن را با چشماندازی تازه از لحظات نمادین MCU ترکیب میکند. این سریال به کارگردانی برایان اندروز و نوشته متیو چانسی، دارای بازیگران برجستهای است که جفری رایت در نقش ناظر و گروهی با استعداد از شخصیتهای محبوب را در سناریوهای جایگزین به تصویر میکشند.
اما بیایید بررسی این فصل را با بیان یک نکته مثبت ادامه دهیم؛ نکتهای که خبر از معرفی یک شخصیت جدید به جهان سینمایی مارول میدهد. احتمالا برای همه مخاطبان جذاب است که سریالی که در آن ساخت نسخههای جایگزین از شخصیتهای شناخته شده چیزی کاملاً عادی است، برای اولین بار تلاش میکند تا کاری کاملاً تازه انجام دهد. اما این شخصیت جدید کاهوری یک بومی آمریکایی از قبیله موهاوک است. قدرتهای او بر اساس قدرت تسراکت شکل گرفته، بنابراین کمی شبیه به کاپیتان مارول است، اما در مورد او سنگ فضایی واکنش متفاوتی نشان داده و به او قدرتهای متفاوتی داده است.
در واقع این دختر فوقالعاده سریع است، میتواند پورتال ایجاد کند و همچنین از تله کینزی و چندین واقعیت جالب دیگر نیز استفاده کند. از سوی دیگر ارادت ویژه او به قبیلهاش کاملاً جذاب است و این باعث میشود من مخاطب به راحتی با او همدردی و همراهی کنم. در مجموع میتوان گفت این فصل با معرفی یک شخصیت جدید حرکت رو به جلویی برای مارول انجام داده است.
ولی با وجود این تفاسیر، ساختار فصل دوم این بار به اندازه دو سال پیش جالب نیست. قسمتهای این فصل همگی چندین ایده جالب (و در یک مورد بسیار خندهدار) را بررسی میکنند، و عملاً هر کدام از آنها جنبههای بهتر و بدتری دارند، اما در پایان رویدادی در مقیاس «انتقامجویان» به دست نمیآید که به نوعی همه چیز را به هم مرتبط کند.
در این فصل ابتدا داستانی به سبک نوآر میبینیم که نبولا در نقش اصلی آن قرار دارد. این اپیزود شامل ایده جالبی است، به خصوص در ترکیب با فضای سایبرپانک، اما بعید است که خود این مورد و تمرکز کل داستان این قسمت، کسی را تحت تاثیر قرار دهد. مخصوص با توجه به اینکه کمتر از سی دقیقه طول میکشد ولی از نگاه فرمی کاملاً خوب است، اما اگر حضور مهمان چند شخصیت شناخته شده و دوست داشتنی نبود، همه چیز تأثیر متوسطی را ایجاد میکرد.
قسمت دوم احتمالاً جذاب ترین داستان در کل این فصل است. چرا که در این داستان پیتر کویل در کودکی طبق یک توافق، نزد پدرش بزرگ شد که نقشههای متفاوتی برای او داشت. نتیجه این تغییر کوچک اما قابل توجه به مبارزهای نفسگیر بین او و انتقام جویان ختم میشود. بنابراین این پیتر کویل آن فردی نیست که ما میشناسیم. این نسخه گذشتهای پر دردسر دارد، با چشمانی درخشان و قدرتهای مخرب که در موقعیت تهدید کننده جهان قرار گرفته است. این اپیزود به طور خاص، خط داستانی Guardians of the Galaxy را دوباره به تصویر میکشد و نوید یک برداشت تازه از شخصیتهای آشنا را میدهد.
در حالی که این اپیزود با موفقیت چندین شخصیت و خطوط داستانی را به نمایش میگذارد، برخی از لحظات ممکن است شتابزده یا نادرست به نظر برسند. مخصوض پیچیدگی مفهوم چندجهانی ممکن است برای کسانی که با افسانه MCU آشنا نیستند چالش ایجاد کند. با این حال، اینها در روایتی که به خوبی ساخته شده است، سخنان جزئی هستند. در کل موفقیت اپیزود در توانایی آن در ایجاد تعادل بین اکشن و ضربانهای احساسی نهفته است.
اما قسمتهای سوم و چهارم عمدتاً برای من مخاطب یک شوخی و جوک هستند. ابتدا، هپی هوگان باید برج انتقام جویان را از حمله ناگهانی جاستین همر نجات دهد، و او این کار را با آویزان شدن در اطراف میلههای تهویه و صحبت کردن با دستگاه واکی تاکی با تنها فردی که با آن دوست است انجام میدهد. به نظر این سناریو برای همه آشنا میآید، زیرا این چیزی نیست جز یک نسخه مارولی از فیلم «جان سخت»، که با پایانی معمولی از MCU، بسیار متفاوت از نسخه اصلی است.
در قسمت بعدی این ثور نیست که به سیاره ساکار میرود، بلکه تونی استارک است که به ساکار میآید. کل این رویارویی با استاد بزرگ به شکل یک مسابقه است، یک شوخی سرگرمکننده. این اپیزود در کاوش عواقب اعمال تونی برتری دارد و سعی میکند دیدگاهی متفاوت در مورد شخصیت او ارائه دهد. پویایی بین تونی و گامورا نیز به عمق عاطفی آن میافزاید و از مرزهای دینامیک قهرمان و شرور سنتی فراتر میرود. اما مشکل این است که برخی شوخیهای این اپیزود تکراری است و حتی گاهی خندهدار هم نیست.
اما اگر نسبت به نیمه اول این سریال دید خوب داشته باشید و پای آن بمانید، نیم فصل دوم با داستانی منسجم آغاز میشود. در این نیمه دوم شخصیت اصلی اکثر قسمتها کاپیتان کارتر است. بعداً با همان شخصیت بومی که در بالا به او اشاره کردم، رسماً ملاقات میکنیم. در طرح داستان این اپیزودها هیچ چیز دیوانه کنندهای نیست، اما فرم بصری و نمایش اکشن چیزی است که شما را پای آن نگه میدارد.
سپس اپیزود هفتم، بنا به دلایلی، مکث میکند و داستان نامربوط هلا را ارائه میکند، در حالی که شخصیت او را کاملاً بازنویسی میکند و حالا او به لوکی نزدیکتر است تا الهه خشمگین «ثور راگناروک». نمی توانم بگویم که این تغییر را دوست دارم، اما بازهم میتوان با آن کنار آمد. ولی همان هلایی که در فیلم دیدیم برای همه جذابتر خواهد بود. خب با گذشت از تمام این اپیزودها به پایان سریال خواهیم رسید. فینال اساساً دو قسمتی است، ابتدا داستان کلاسیک رابین هود را در بر میگیرد، سپس تقریباً کل پایان را به یک مبارزه نهایی معمولی درست در کنار یک منبع انرژی بزرگ و خطرناک اختصاص میدهد. با این حال، باید اعتراف کرد که خود مبارزه لحظات به یاد ماندنی دارد!
با وجود همه این تفاسیر باید گفت: ?…What If (فصل دوم) از نظر هنری، با طراحیهای جدید صحنه و لباس و لوکیشن، دقیقاً همان چیزی است که فصل اول به ما داد. در بیشتر موارد، آنها تأثیر بسیار مثبتی میگذارند، اگرچه در چند جا به نظر میرسید که زمینههای داستانی تا حدودی عمومی و سطحی است. همچنین صداپیشگانی که از خود فیلمها هستند یا حتی جایگزین شدهاند، دوباره کارشان را خوب انجام میدهند، به حدی که در چند مورد نمیتوانستم بگویم که صداپیشه اصلی را میشنوم یا مقلد آن را!
با این حال، مشکل من با فصل دوم، طنز نسبتاً ناهموار است، چرا که این جوکهای مارولی فقط میتواند کسی را بخنداند که قبلاً این جوک را نشنیده است. از سوی دیگر فصل دوم بیشتر روی شخصیتهای زن تمرکز میکند، که احتمالاً باعث ناراحتی برخی از طرفداران میشود که مارول را متهم به حاشیه راندن شخصیتهای مرد میکنند. در هر صورت، افراط و تفریط هرگز چیز خوبی نیست، بنابراین امیدوارم همه چیز به زودی یکنواخت شود. و این یعنی مرد جایگاه خود را داشته باشد و زنان نیز نقش مثبت مورد نظراشان را در این داستانها ایفا کنند.
در پایان دوباره تکرار میکنم که فصل دوم «چه میشود اگر…؟» ایدههای جالب زیادی دارد و اکثر آنها در اجرا کاملاً خوب هستند، اما در واقع فقط یک یا شاید دو قسمت از ابتدا تا انتها بر من تأثیر قوی گذاشت. چرا که داستانهای متوسط بسیار زیادی وجود دارد و مدت کوتاه اپیزودهای جداگانه به این معنی است که طرح داستان گاهی خیلی سریع و بیش از حد آشفته پیش میرود، و خود پایان فصل نیز بیشتر از اینکه سرگرمم کند، من را آزار میدهد. بد نیست ولی به نظر من فصل اول بهتر بود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
به نظر من کلا کاپیتان کارتر کلا انگار یه جورایی شخصیت اصلی کل سریاله. چون واقعا خیلی بهش پرداخته شده.