صندلی داغ ویجیاتو #۱۸ ؛ خشایار امامی فرد
سلام رفقای ویجیاتویی، به یک قسمت دیگر از صندلی داغ ویجیاتو خوش اومدید. کمکم داریم به آخرای فصل اول صندلی داغ نزدیک میشیم و خلاصه که امیدوارم این مدت از همکلامی با بچهها لذت برده ...
سلام رفقای ویجیاتویی، به یک قسمت دیگر از صندلی داغ ویجیاتو خوش اومدید. کمکم داریم به آخرای فصل اول صندلی داغ نزدیک میشیم و خلاصه که امیدوارم این مدت از همکلامی با بچهها لذت برده باشید.
امروز قرار هست تا با یکی دیگه از بچههای تیم خبر ویجیاتو صحبت داشته باشیم و اون کسی نیست جز خشایار امامی فرد.
سلام خشایار ! خوش اومدی به آیتم صندلی داغ ویجیاتو و امیدوارم حالت خوب خوب باشه. میتونی با بچهها یه سلام علیکی داشته باشی و خودتو به صورت کامل معرفی کنی.
سلام. بالاخره بعد از قسر در رفتنهای فراوان، روی صندلی نشستم! خشایار هستم، ۳۱ ساله و دو ساله که تو ویجیاتو کار میکنم. به عنوان یک کار پارهوقت بعد تموم شدن سربازی، شروع کردم و با خودم میگفتم یه کار دیگه گیر آوردم از این جا در میام. ولی اونقدر چسبید و خوش گذشت که جزو کارهای همیشگیم شده. خوشحالم که موندم.
پس میخواستی صندلی داغ رو بپیچونی، از اون طرف ویجیاتو رو بپیچونی و ... از اتاق فرمان پیام دادن که بعد صندلی داغ برو دفتر سردبیر که کارت دارن بچهها...
عهم، بگذریم... 😂
بریم سراغ سوال اول. خشایار تو توی چه رشتهای تحصیل کردی و اصلا درس خوندن رو دوست داشتی؟
من رشته عمران خوندم، هم کارشناسی و هم ارشد که گرایش سازه بود. کارشناسی رو دوست داشتم تقریبا، حداقل وقتی پروژه عملی بود و نقشهکشی و نقشهبرداری و آزمایشگاه داشتیم. درسهای تئوری هم تا یه جاهایی خوب بود ولی از ترمهای ۵-۶ سخت شد و دیگه آخرها فقط داشتم دست و پا میزدم که تموم شو لعنتی :))
ولی ارشد از همون اولش خوش نمیگذشت! هر درس با پروژه همراه بود که ترکیب زیاد جالبی نبود. بماند که سر پایان نامه واقعا بدترین زجر رو کشیدم و ۳ بار موضوعش عوض شد تا بالاخره تموم شد.
متاسفانه الان تو رشته خودم به طور کامل کار نمیکنم (مگه اینکه یک پروژه کوچک خیلی کوتاهمدت باشه) چون بعد چند جا کار کردن فهمیدم به روحیهام نمیخوره و فقط عذاب میبینم. ولی همچنان کار با نقشه و نقشهبرداری رو دوست دارم.
که این طور، چه جالب.
بگذریم، بازی کردن رو از چه سنی و با چه کنسولی شروع کردی و اصا چی شد که به این حوزه علاقهمند شدی؟
شاید ۵-۶ سالگی بود. با یک کنسول فیک نینتندو! آره، شبیه میکرو بود ولی خودش نبود. اسمش هم یادم نمیاد ولی خوشبختانه میتونستم ماریو و داک هانت بازی کنم و همینا کافی بودن.
هنوزم تعجب میکنم چطور اون موقع با یک تفنگ اسباب بازی به صفحه تلویزیون میگرفتیم و شلیک میکردیم! خیلی جذاب بود.
بعد از این وقتی ۹ سالم بود برای اولین بار کامپیوتر گرفتیم و اوه پسر، اونجا بود که تازه جذابیت اصلی شروع شد. اولین بازیهایی که روی خود سیستم نصب کرده بودن NFS Prosche و Virtua Cop بود. دیوونهوار بودن، واقعا ساعتها با داداشهام غرق این بازیها میشدیم و هیچی نمیفهمیدیم. بعد از اون یادمه یک CD گرفتیم که توش ۷-۸ بازی بود و مهمترینهاش رزیدنت اویل ۳ و هرکول و The Emperor's New Groove بود. این سهتا رو یک جور دیگهای دوست دارم اصلا.
دیگه گذشت و گذشت، نتونستم سگا بگیرم، پلی استیشن ۱ و ۲ هم هیچوقت نتونستم خودم توی خونه بگیرم و تجربه کنم. فقط در طول سالها کامپیوتر رو یه خرده آپگرید میکردیم، نه اونقدر خفن، فقط در حد اینکه تا یکی دو سال جواب بده. تا اینکه بالاخره وقتی پولهام جمع شد اولین کنسولم PS3 رو گرفتم. بعد از اون باز چند سالی از بازیها دور بودم تا اینکه ۶ سال پیش لپ تاپ گرفتم. دوباره برگشتم و خیلی هم بدجور برگشتم. با اینکه لپ تاپ گیمینگ نبود ولی فکر نکنم تا حالا سیستمی رو اینجوری بیچاره کرده باشم، از بس بازی نصب کردم :))
تا اینکه باز سال قبل تونستم اولین پیسی خفن خودم رو با مشقتهای فراوان ببندم و خیلی خوشحالم. بالاخره تونستم پول جمع کنم و خرج چیزی کنم که دوست دارم و البته به کارم هم میاد.
نظر والدینت چطور بود؟ از این قضیه خوشحال بودن؟
پدر و مادر که معمولا خب از بیش از حد بازی کردن یک بچه خوششون نمیاد. منم اوووونقدر زیاد بازی نمیکردم. مادرم همیشه هوام رو داشت ولی بابام همیشه سختگیرتر بود.
یادمه از شیفت بعد از ظهر دبستان که برمیگشتم میدیدم بابام خوابه، یواشکی میرفتم یک مرحله کماندوز میرفتم! چه استرس و چه هیجانی!
ولی بالاخره با تموم سختیها وقتی تونستم PS3 بگیرم و سال اول دانشگاه بودم، اون موقع بود که حس میکردم دیگه اون نگاه روی سرم نیست.
اولین بار چی شد که تصمیم گرفتی در رابطه با بازیها بنویسی؟
اولین بار که تو یک سایت مربوط به بازی کار کردم، سال آخر ارشد و قبل رفتن به سربازی بود. هم میخواستم ذهنم مشغول یه چیز دیگه بشه و هم اینکه خب یه درآمدی داشته باشم. البته نه اینکه بخوام آپولو هوا کنم، نه. ولی فکر کنم بیشتر سر همون بود که از بدبختیهای پایان نامه و استرس دوره آموزشی، کمی تا قسمتی ذهنم رو دور کنم.
یادمه یکی از دوستهام که طرفدار گروه میوز بود، بهم پیشنهاد داد که بیا تو این سایت ما کار کن. بعد از اون دوباره دو سال وقفه افتاد و از طریق جواد تاجی با ویجیاتو آشنا شدم.
چرا ویجیاتو؟ چی شد که به تیم پیوستی؟
همونطور که گفتم جواد تاجی من رو آشنا کرد. دوستی من و جواد به خیلی سالها قبل برمیگرده، خیلی خیلی قبل. خوشبختانه اونم هوام رو داشته و بعد سربازی که در به در دنبال کار افتادم، بهم پیشنهاد اینجا رو داد و خیلی خوشحالم که ملحق شدم.
تا الان میتونم بگم خاطرهانگیزترین بخشهای کار کردن که سختترینش هم هست، رویدادهای گیمینگه. پشت سر هم خبر میاد، پشت سر هم باید سریع کار کنی. فشار سختیه که دورهمی و چندنفره میگذرونیمش.
خیلی باهات موافقم. بچهها دیشب سر مراسم ایکسباکس کلی زحمت کشیدن و از این رو یه خسته نباشید ویژه بهتون میگم.
قبول داری یه سری از بازیها همیشه تو خاطرمون یه جایگاه ویژهای دارن؟ حالا چه بد چه خوب. بهترین و بدترین گیمی که تا به حال تجربه و یا بررسی کردی کدوم بازی بوده؟
بالاتر اسم چندتا بازی موندگار رو گفتم، ولی خب اونها بازیهایی بودن که اولین بار وقتی یک کنسول یا کامپیوتر گرفتیم، تجربه کردم. قاعدتا به عنوان «اولین» تجربهها توی ذهن آدم میمونن.
ولی شاید تاثیرگذارترینهایی که روی کامپیوتر بازی کردم، مکس پین و سایبریا بود. هم قسمتهای اول و هم قسمتهای دوم جفتشون. بینظیر. آقا، بینظیر. مکس پین که خب درجه سنیش از سن اون موقع من بیشتر بود و یه کلیتی از داستانش رو میفهمیدم که میخواد انتقام زن و بچهاش رو بگیره. همین واسه صحنه آهسته Bullet Time پریدنها کافی بود!
سایبریا هم که در این حد میفهمیدم که دنبال یک نفر هست و اون ربات دوستداشتنی، اسکار، کمکش میکنه. اینها بازیهای انگلیسی زبان بودن و شاید همینا باعث شدن که دوست داشته باشم زبان انگلیسی یادم بگیرم و بفهمم چی میگن، قضیه چیه.
اولین بازی که فهمیدم قشنگ چی به چیه، مافیا بود. با دوبله دارینوس. این دیگه خیلی موندگار و دوستداشتنیه. مخصوصا با اون مرحله مسابقه کذایی!
بدترین بازی رو باید فکر کنم. چون اگه بد باشه دیگه ولش میکنم و اونقدر توی ذهنم نمیمونه. شاید بتونم ضدحال بگم. مثلا میتونم بگم با بوردلندز ۳ حال نکردم، چون خیلی انتظار داشتم ولی داستانش اصلا در حد و اندازههای قسمتهای قبلی نبود و در کمال تاسف نصفه کاره ولش کردم. در حالی که قسمت دوم اولین بازی بود که من فکر کنم بالای ۵۰ ساعت روش وقت گذاشته بودم.
آیا گیمی هست که واقعا ازش بدت بیاد، ولی بقیه دوستش داشته باشن؟
گیمی نیست که واقعا ازش بدم بیاد، چون ارزش نداره حالا سر یک چیزی که یک عده زحمت کشیدن و ساختن، انقدر جبهه بگیری که آقا نه، من از این بدم میاد.
چه کاریه آخه. ولی شاید بشه گفت هیچوقت با سری فالاوت اونطور که باید و شاید حال نکردم. بغیر از نیو وگاس البته که خب اونم ساخت بتسدا نیست.
قسمت سومش رو اون موقع خیلی توی مجلهها و سایتها بالا بالا میکردن و میگفتن وای این شاهکار بشریته، بعد که نصب کردم دیدم نه بابا، دیگه خیلی جوگیر شدن :))
سبک بازی مورد علاقت چیه؟
سبک مورد علاقهام در حال حاضر سولزبورن و سولزلایک هست. فکر میکنم ما ایرانیها کلا این سبک رو خیلی دوست داریم. جالبه من اول دارک سولز ۱ رو همون سال انتشار گرفتم، همه میگفتن سختترین بازی که نیمه کاره رهاش میکنی. همینطور هم بود، همون اولهاش در حد ۲-۳ ساعت رفتم و ول کردم. فکر کنم مشکلم با نحوه سیو کردنش بود که سخت بود یا دور بود.
بعد گذشت تا سال ۲۰۱۹ که سکیرو عرضه شد. واقعا الان که همه بازیهای فرام سافتور رو رفتم، میتونم بگم هیچ شباهتی حداقل به سهگانه دارک سولز نداشت، ولی همون سختیها و همون حس پاداش بعد از شکست یک حریف قدر رو داشت. این که عاشق فرهنگ و تاریخ ژاپن هم هستم، بی علت نبود که عاشق این بازی بشم. واقعا نمیتونم بگم چقدر این بازی رو دوست دارم. بعد از اون تازه برگشتم دوباره سهگانه اصلی رو رفتم. خدایا، چقدر شاهکار بودن. چقدر قسمت اول باز شاهکار بود، یک نقشه تو در تو که از نقطه A میتونستی بری به Z. از Z بری به H و همینطور. همه به هم وصل. دیوانه شدم وقتی با این مپ آشنا شدم. دفعه بعدی که مغزم سوت کشید Hollow Knight بود. اونم دست کمی از شاهکار نداره.
به غیر از اینها، نقشآفرینی هم دوست دارم. البته نقشآفرینی کامل نه این المانهای کوچیکی که تو هر بازیای میبینی هست. منظورم در حد Dragon Age Origins و Witcher 3 و Skyrim. یه ماموریت فرعی میری، دیگه رفت تا ۲۰-۳۰ ساعت بعد برگردی به ماموریت اصلی!
بماند که همچنان سبک کلیک و اشاره و استراتژی هم دوست دارم. انگاری همچین جزو سبکهای اصیل پیسی هستن که متاسفانه دیگه اونقدر بهایی بهشون نمیدن. جدیدا روگلایک هم دوست دارم، Children of Morta رو توصیه میکنم.
از بازیهای کلیک و اشاره یاد کردی. منم بهتون سری Monkey Island و خصوصا این نسخه جدیدش رو پیشنهاد میکنم.
اگر قرار باشه که تو یه دنیای فیکشنال زندگی کنی، کدوم دنیاست و دوست داری چه نقشی رو توش ایفا کنی؟
با اینکه پاترهد هستم و مثل خیلیها رمان خوندن رو با هری پاتر شروع کردم، ولی دنیای عظیمی که تالکین واسه ارباب حلقهها درست کرده اونقدر دوستداشتنی، خاص و بعضی موقعها ترسناکه که وصفش در جمله نمیگنجه. اونقدر خوبه که کافیه موزیکپلیر شافل بشه روی موسیقی متن فیلمها و هوس کنم دوباره بشینم سهگانه رو ببینم. توی این دنیا هم حس میکنم هابیتها شادترین و بانمکترینها هستن. نه اینکه یک شخصیت مهم باشم، ولی دوست دارم یکی باشه که فقط خوش بگذرونه و غم دنیا رو نخوره.
میتونی اسم خفنترین کاراکتر فیکشنال مذکر و مونثت رو برامون بگی؟
با اینکه از علاقهام به مکس پین گفتم، ولی فکر میکنم توی مدیوم سرگرمی «بتمن» یک چیز دیگه است. علاقه خاصی بهش از بچگی داشتم، شاید به خاطر اینکه اولین کارتونی که دیدم، سری قدیمی بتمن بود. انگار آدم معمولیه، قدرت وحشتناک لیزرمانند نداره، میتونه صدمه ببینه، زخمی بشه، کمرش شکسته بشه. ولی با این حال از هوش و عقل و صد البته ثروتش استفاده میکنه. این علاقه تا فیلمهای نولان و بازیهای راکستیدی ادامه داشت و بیشتر شد. البته تو بازیها سرگذشت و روایت گرالت هم دوست دارم. یک جذبه خاصی داره.
کاراکتر مونث هم دوباره باید از کمیکها بگم، کتوومن و رابطهای که با بتمن داره، یکی از پیچیدهترینها و جالبترینهاست. همین شخصیتش رو واسم دوستداشتنی کرده. تو بازیها حس میکنم لارا کرافت یکی از بهترین پرداختها رو داره. یکی دیگه هم بگم بایونتا، ابهت خاصی دارن بانو. اگه قضیه یار کمکی بود، میتونستم الیزابت از بایوشاک اینفینیت رو بگم.
آخرین فیلم یا سریالی که دیدی و به بچهها توصیه میکنی ببینن چیا هست؟
من اتفاقا امسال فیلم زیاد دیدم و یه جورایی هرچی توی واچلیستم مونده بود رو تموم کردم و خلاص شدم. میتونم بگم یکی از قشنگترینهایی که توی لیست دیدم، Central Station بود. Red Beard هم دوست داشتم. ولی اگه از آخرین فیلمها بگم، Monster اثر هیروکازو کورئیدا بود. فیلمهای قبلی این کارگردان رو خیلی دوست داشتم و منتظر این فیلمش هم بودم که خدا رو شکر، اینم خوب بود.
آخرین سریالهایی که دیدم، لایو اکشن نبودن. Pluto و Blue Eye Samurai. سبک سایبرپانک/هوش مصنوعی رو خیلی دوست دارم که پلوتو خوب بود. هرچند میتونست بهتر باشه اگه یک شخصیت منفی بهتر داشت.
سبک سامورایی هم علاقه دارم که این سامورایی چشم آبی واقعا عالی کار شده بود. مخصوصا قسمت پنجمش که شاهکار خالص بود.
همین جا جلوی جمع بگو چرا تا الان از صندلی داغ فرار میکردی! خیلی داغ بود؟
هاهاها! خودمم نمیدونم چرا فرار میکردم. بیشتر از تنبلیم بود. شاید چون حس میکردم هنوز عضو کوچیکی از سایت هستم و باید همه قبل از من نشسته باشن و شرکت کرده باشن که بعد من بیام. شاید هم چون میخواستم یه موقعی باشه هوا سرد باشه که با اون داغی، حداقل خودم رو گرم کنم :)) ولی دیدم نه بابا، امسال خبری از برف و بارون نیست انگار.
ای بابا، اختیار دارید. 😁
سبک موسیقی محبوبت چیه و خوانندهی مورد علاقت کیه؟
سبک موسیقی راک به طور کلی دوست دارم، حالا شاخههای مخلتفی که داره، همه رو دوست دارم. ولی یه موقعی پست راک خیلی گوش میکردم و گروه MONO رو دوست داشتم. یه موقعی خیلی پراگرسیو گوش میکردم و هم خود استیون ویلسون و هم گروههاش رو خیلی دوست داشتم، Blackfield و Porcupine Tree.
الان نه، الان هرچی باشه گوش میکنم. بیشتر هم دیگه موزیکپلیر رو میذارم شافل که چرخ بزنه. یهو از راک میپره به پاپ، از پاپ میره به ساوندترک و از ساوندترک میره به دمبل و دیمبوی ایرانی! :))
ولی توی سبک راک اینم بگم Radiohead و Muse و Arcade Fire و Coldplay خیلی گوش میدادم و همچنان دوست دارم.
بریم سراغ باسفایت نهایی: بین اکسباکس، پلیاستیشن و نینتندو یک کنسول رو انتخاب کن. یادت باشه که انتخاب پیسی برای در رفتن از این سوال تقلب محسوب میشه!
خیلی راحت پلی استیشن رو انتخاب میکنم. اونم به خاطر بازیهای انحصاری محشری که ساخته. یعنی واقعا آدم رو مجبور میکنه کنسولش رو بگیری. گفتم که پلی استیشن ۳ رو پول جمع کردم و تونستم بگیرم، اونم به خاطر چی، به خاطر بازیهایی مثل Heavy Rain - God of War 3 - Uncharted, بعدش تازه Killzone 2 و inFamous هم گرفتم و دیگه اونجا بود که فن پلی استیشن شدم. با اینکه نه پلی استیشن ۱ داشتم و نه ۲. اگه اونا رو داشتم که الان با فنهای ایکس باکس درگیرهای خونی انجام میدادم.
ولی نه، واقعا ارزش نداره. ایکس باکس هم بازیهای خوبی داره. ولی جوری نبوده که بخوام واسهش کنسول بگیرم. Halo و Gears of War رو حتی روی پیسی رفتم. فورتزا هم انقدر وایستادم که بالاخره واسه پیسی دادن!
بسیار عالی. در انتها حرف آخری داری که دوست داشته باشی بزنی؟
خیلی ممنون محمدرضا جان که من رو دعوت کردی. این روند رو شروع کردی و ادامه دادی، میره توی کلکسیون این مجموعه و این سایت و همیشه میمونه. یه چیز موندگار. خوشحالم بالاخره بعد ۲ سال و ۲ ماه حداقل یه خرده از خودم بروز دادم :)) حرف خاصی نیست، تا میتونین بازی کنین و لذت ببرین، اینقدر هم وقت خودتون رو سر بحثهای بیخودی هدر ندین که آی این بازی/فیلم خیلی خوبه آی اون چقدر بده. از یه جایی به بعد میبینین واقعا ارزش نداره.
لطف داری پسر! مرسی که وقت گذاشتی و سوالا رو جواب دادی. بازم سر بزن بهمون😁 رفقا شما هم اگه از خشایار سوالی دارید میتونید در بخش کامنتا بپرسید. مرسی از این که تا
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
خسته نباشید آقای نوروزی
عالی بود و بسیار جذاب.
مقاله عالی بود ممنون
سلام و درود . اقای امامی فرد تقریبا تو همه موضوعات هم سلیقه و هم نظریم :) از بازی ها و موسیقی و کنسول و کتاب ها و علاقه به تاریخ و فرهنگ ژاپن و شباهت خانواده ها(منم دقیقا خیلی بازی نمیکنم بیشتر سر درسم ولی پدرم حساستره ولی مادرم کاری نداره خیلی). صندلی داغ جالبی بود با تشکر از اقای نوروزی عزیز.