ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

همه آنچه باید درباره ترس از نوع ژانر اسلشر بدانید

برای‌تان سوال شده آیا زیر ژانر اسلشر در دنیای وحشت همچنان پرطرفدار است یا اینکه کارگردانان کمتری به سراغ تهیه این دسته از فیلم‌ها تمایل نشان می‌دهند؟

رسول خردمندی
نوشته شده توسط رسول خردمندی | ۷ تیر ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

اسلشر، واژه‌ایست نام آشنا که علاقمندان دنیای سینما، به خصوص طرفداران پر و پا قرص سبک وحشت حداقل یک‌بار آن را شنیده‌اند. واژه‌ای که بیشتر تداعی‌کننده صحنه‌های منزجر کننده، خشونت‌آمیز و حتی تهوع‌آور است. ولی شاید برای‌تان سوال شده این سبک فیلم‌سازی آیا در دنیای وحشت همچنان پرطرفدار است یا اینکه کارگردانان کمتری به سراغ تهیه این دسته از فیلم‌ها تمایل نشان می‌دهند؟

بر اساس آمار و ارقام، تعداد بسیار اندکی از فیلم های اسلشر در سال ۲۰۱۸ میلادی تولید و اکران شد. به طوری که این رقم به قدری اندک است که شاید در مقایسه با سایر زیر ژانرها اصلا به حساب نیاید. گل سرسبد لیست کوتاه زیر ژانر اسلشر امسال را باید فیلم هالووین (Halloween) به کارگردانی «دیوید گوردون گرین» بدانیم که با الهام گرفتن از ریشه‌های این مجموعه توانسته یک اسلشر سراسر هیجان‌انگیز باشد. به گونه‌ای که در حین تماشایش احساس می‌کردیم به دوران طلایی فیلم‌های اسلشر برگشتیم.

زیر ژانر اسلشر

البته دوران طلایی زیر ژانر اسلشر در یک بازه زمانی طولانی شکل نگرفته و بر اساس موفقیت دور از انتظار اولین فیلم هالووین به کارگردانی جان کارپنتر، دیگر هنرمندان و علاقه‌مندان به دنیای وحشت به سمت تولید آثار سینمایی بلند در این زیر ژانر هجوم آوردند. این سبک در بازه زمانی سال ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۴ میلادی به شدت طرفدار پیدا کرده بود و آثار ریز و درشت زیادی به روی پرده سینما رفت اما معمولا فیلم‌های سینمایی رایج در این سبک، از لحاظ کیفی چنگی به دل نمی‌زدند.

علت این کیفیت ضعیف شاید به علت پی‌رنگ ماجرا است که از رونمایی یک قاتل روانی و قتل عام ساختن کاراکترها خلاصه شده بود. در این بستر داستانی به شدت ساده و تک بعدی، هر چقدر خون و خون‌ریزی بیشتر باشد، آن فیلم از دید مخاطب اثری بهتر و تحسین‌برانگیزتر خواهد بود. به همین خاطر فروش این دسته از آثار سینمایی در دوران طلایی زیر ژانر اسلشر به شدت افزایش نشان داد. تا جایی که ساخت فیلم‌های اسلشر همچون کابوس خیابان الم (The Nightmare on Elm Street) در مقیاسی بزرگتر توسط کمپانی‌های مختلف حمایت می‌شد. هر چند امثال این مجموعه‌ها در دنیای سینما به وفور یافت می‌شوند که یکی پس از دیگری، دنباله‌های بسیار بدی را از لحاظ کیفی به مخاطبین‌شان تحویل می‌دهند.

زیر ژانر اسلشر

ولی سوال اصلی اینجاست: چرا زیر ژانر اسلشر در یک بازه زمانی شش ساله طرفدار پیدا کرد؟

شاید چون تا پیش از ساخت آثاری همچون تپه‌ها چشم دارند (The Hills Have Eyes) و فیلم سینمایی The Texas Chain Saw Massacre کارگردان‌ها به ژانر وحشت، به شکلی دیگر نگاه می‌کردند. به عنوان مثال رومن پولانسکی در سال ۱۹۶۸ میلادی موفق شد فیلم بچه رزماری (Rosemary’s Baby) را روی پرده نقره‌ای نشان بدهد. فیلم تاثیرگذاری که حتی پس از این همه سال، هنوز برای مخاطبین و سینماگرها طراوت و تازگی دارد. یا کمی پیش از دوران طلایی زیر ژانر اسلشر و در سال ۱۹۷۳ میلادی با فیلم جن‌گیر (The Exorcist) ساخته ویلیام فردکین روبه‌رو شدیم. حس تعلیق، این ترفند سینمایی محبوب و دوست‌داشتنی از گذشته دور تا به امروز، به یکی از اصول اولیه کارگردان‌ها و فیلم‌نامه‌نویس‌های ژانر وحشت تبدیل شد ولی درست زمانی که کسی انتظارش را نداشت، ماجراهای یک قاتل روانی در زیر ژانر اسلشر رونق یافت. در این سبک، حس تعلیق به حداقل رسید و به همین خاطر برای مخاطبین سینما این ریتم تند و سریع، تازگی داشت.

شاید تنها فیلم «تپه‌ها چشم دارند» از یک قصه معقول بهره می‌برد و در سایر فیلم‌های سینمایی، جریان ماجرای فیلم‌نامه  در حضور یک قاتل روانی در بستر قصه است که بنا به دلایلی منطقی (یا غیر منطقی) به جان شخصیت‌های ریز و درشت ماجرا افتاده. این تغییر نگرش فیلم‌سازهای هالیوودی به اینکه فیلم‌شان صرفا به ابزاری برای ارضای حس خشونت در مخاطب تبدیل شود، رفته رفته منجر به ایجاد گرایش سایر کارگردان‌ها در سرتاسر اروپا به تهیه فیلم‌هایی در این زیر ژانر ختم شد. به هر حال فروش این دسته از فیلم‌ها بد نبود و مخاطب نیز پس از تیتراژ انتهایی فیلم، سالن سینما را با لبخندی بر لب ترک می‌کرد. بنابراین ساخت یک فیلم اسلشر در آن دوران طلایی به یک معامله دو سر سود بین کارگردان‌ها و مخاطبین سینما تبدیل شد. ولی جالب است که التهاب دنیای سینما در تولید فیلم‌های اسلشر رفته رفته فروکش شده و همگام با این رویه، یک چرایی به همراه یک علامت سوال بزرگ، بالا سر مخاطبین سینما، ژورنالیست‌ها و دیگر منتقدین شکل گرفت.

زیر ژانر اسلشر

چرا موج ساخت و تولید آثار در زیر ژانر اسلشر فروکش کرد؟

طرز نگرش کارگردان‌ها در طول تاریخ سینما همیشه به یک شکل نبوده و در هر بازه زمانی، بنا به برخی از المان‌ها و شرایط اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نگرش(هایی) شکل گرفته یا تغییر می‌یابند. با این اوصاف تولید آثار سینمایی در زیر ژانر اسلشر بعد از آن دوران طلایی‌اش به تدریج کاهش پیدا کرد. شاید چون منتقدین برجسته‌ای مثل «راجر ایبرت» و «یوژین کل سیسکل» با انتقادهایشان به کارگردان این سبک، در روند نزولی ساخت آثار سینمایی در این زیر شاخه سبک وحشت دخیل بوده باشند. امثال ایبرت اعتقاد داشتند با نشان دادن این مقدار خشونت در کنار صحنه‌های لجام‌گسیخته جنسی، صرفا باعث افول سینما به درجات پایین‌تری شده و این رویه باعث سطحی‌نگری دیده شدن آثار هنری است. هر چند ایبرت به شخصه در تعریف «هنر»، چارچوب معنایی خاص خودش را دارد و این نویسنده مطرح و کارکشته هر محصولی را که بشر دست به آفرینشش می‌زند را جزو آثار هنری و خالق یک محصول را هنرمند نمی‌داند.

زیر ژانر اسلشر

آیا زیر ژانر اسلشر قادر است تا عصر طلایی دوم یا حتی سوم را در دنیای سینما رقم بزند؟

جدا از انتقادات ریز و درشتی که به این زیر ژانر در طی دو دهه گذشته وارد شده، این اعتقاد همچنان وجود دارد که با پیشرفت تکنولوژی و فناوری‌های مدرن در جلوه‌های بصری ویژه، شاید دوباره زیر ژانر اسلشر به اوج برسد. کماکان اینکه فیلم هالیوودی Halloween توانسته نقدهای مثبتی را دریافت کند. به طوری که منتقد رسانه «هالیوود ریپورتر» در بررسی این فیلم اذعان داشته این اثر می‌تواند با چند ترفند ساده مثل گذشته ما رو شگفت‌زده کند.

از طرفی مخاطبین همیشگی دنیای سینما همچنان از آثار موجود در زیر ژانر اسلشر استقبال می‌کنند. کماکان اینکه ما از صحنه‌های منزجرکننده‌ و خشونت‌آمیز سری فیلم‌های اره (Saw) تا به امسال به شدت لذت می‌بریم و به نوعی چراغ سبز به کارگردان و تیم تهیه‌کننده‌ نشان می‌دهیم که ما علاقه‌مندان به دنیای وحشت، آمادگی پذیرش دنباله‌های خونین دیگری را کاملا داریم. با این حال گویا کارگردان‌ها نسبت به تهیه این دسته از آثار هنوز شک و تردید دارند. به این دلیل که تهیه یک فیلم اسلشر، مثل راه رفتن روی لبه یک تیغ است.

زیر ژانر اسلشر

البته سلیقه‌ها تا حدودی تغییر پیدا کرده و برخی از علاقه‌مندان به سینمای وحشت دوست دارنند یک جای ساکت بنشینند و به پرده سینما زل بزنند. این دسته از مخاطبین دنیای سینما به ترس‌هایی علاقه نشان می‌دهند که به تدریج در وجودشان نفوذ می‌کند. ساخت این دسته از آثار کار چندان سختی نیست و حتی افراد تازه‌کار نیز این پتانسیل را دارند تا با صرف هزینه کمتری نسبت به تولید یک فیلم اسلشر، اثری درخور توجه خلق کنند. کاری که اری استر با کارگردانی فیلم موروثی (Hereditary) انجام داد. پس چرا باید کارگردان به سراغ ساخت یک فیلم اسلشر روی بیاورد که شاید پس از اکران توسط منتقدین رسانه‌های مطرح مورد شماتت قرار بگیرد؟ چرا راه آسان‌تر را در پیش نگیرند؟ این همه دردسر صرفا برای یک قصه در زیر ژانر اسلشر؟

جان کارپنتر با ایده قتل عام در شب هالیوون، هالیوود را تکان داد چون هم ایده‌اش بکر و ناب بود و هم به قدرت کارگردانی‌اش و تیمی که با آن کار می‌کرد، کاملا اعتماد داشت. در هر صورت همانطور که امثال راجر ایبرت‌ها در هر دوره‌ای از تاریخ حضور فعال دارند، هنرمندان مستعد دیگری امثال جان کارپنترها نیز ممکن است در هر دوره‌ای شکوفا شود تا این چرخه موج‌های جدید و به دنبالش نگرش‌های متفاوت با جریان موافقِ حاکم بر هالیوود، همچنان در زیر ژانرهای سینما ادامه پیدا می‌کند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی