بیخیال کانگ، MCU به کینگپین نیاز دارد!
مارول، Echo را به عنوان اولین سریال از پروژه اسپاتلایت معرفی کرد، اما این بدین معنی نیست که این سریال ارتباطی به بقیهی آثار MCU (جهان سینمایی مارول) ندارد. ارتباط آن با Daredevil قابل توجه است و ...
مارول، Echo را به عنوان اولین سریال از پروژه اسپاتلایت معرفی کرد، اما این بدین معنی نیست که این سریال ارتباطی به بقیهی آثار MCU (جهان سینمایی مارول) ندارد. ارتباط آن با Daredevil قابل توجه است و با توجه به تأکید زیاد این سریال بر روی رابطهی پیچیده و عمیق بین مایا لوپز (با هنرنمایی آلاکوا کاکس) و ویلسون فیسک (با بازی وینسنت دنافریو)، Echo نزدیکترین چیزی است که مخاطبین MCU، بر ادامهی داستان Daredevil از سوی Netflix دریافت خواهند کرد.
خوشبختانه، Echo درها را کاملاً برای ورود کینگپین باز گذاشته و نوید میدهد که در ادامه، این ویلن محبوب قرار است نقش پررنگتری در جهان سینمایی مارول داشته باشد. در واقع، از آنجایی که مارول در تکاپو برای پیدا کردن راهی برای فروش بهتر محصولاتش است، شاید کینگپین همان ابر-شروری باشد که مارول در حال حاضر به آن نیازمند میباشد. Daredevil: Born Again، فقط تکهای از این پازل است. در ادامه متن بررسی خواهیم کرد که چرا فیسک باید نقش بیشتری را در جهان سینمایی مارول ایفا کند.
رستگاری ویلسون فیسک
در پایان Echo، میبینیم که فیسک، در موقعیتی دور از انتظار و در عین حال هیجانانگیز قرار گرفته است. به جای آنکه شاهد نقطه عطفی حاوی مبارزه و بزن بکوب بین مایا و عمویش باشیم، رویارویی آنها وقتی مایا نیروی شفادهندهاش را بر روی فیسک اعمال میکند، سریعاً پایان مییابد. همانطور که یک بار مادر مایا این کار را برای او انجام داد، مایا نیز از قدرتهای ماورالطبیعهاش برای رهایی عمویش از بند خشم و نفرتی که در وجودش نهادینه شده بود، استفاده میکند. پس از بازگشت، فیسک کاری جز ترک صحنه نمیتواند انجام دهد.
این پایان چه معنی برای شخصیت فیسک در ادامهی جهان مارول میتواند داشته باشد؟ آیا او به یکباره از یک ویلن، تبدیل به یک قهرمان میشود؟
دگرگونی روانی فیسک احتمالاً اینچنین صریح نشان داده نخواهد شد. در وسط تیتراژ قسمت پایانی سریال، فیسکِ مضطرب و عصبی را مشاهده میکنیم که سعی بر کنترل کردن امپراطوری جنایتکارانهاش دارد. امپراطوری که هم از نظر نیروی انسانی و هم از نظر منابع، دچار فقدان شده است. از قرار معلوم، او هنوز آماده نیست تا از کینگپین بودن دست بکشد. سوال اینجاست که آیا او هنوز نیات قبلی خود را دارد؟ یا اگر از کینگپین بودن و آن نیروی انتقامخواه دست بکشد، آنگاه توانایی کنترل کردن امپراطوری خود را خواهد داشت؟
این صحنه، این موضوع را القا میکند که احتمالاً در ادامه، فیسک به دنبال شکل مشروعتری از قدرت میرود. در رقابت برای شهرداری نیویورک، خلأیی وجود دارد و شنیدن این خبر، ذهن فیسک را به خود مشغول میکند. اخبار میگوید که نیویورک نیاز به شخصی با روحیهی مبارزه دارد، کسی که هم اوضاع فلاکتبار مردم عادی را بفهمد و هم با چنگ و دندان برای تغییر امور تلاش کند. آشکارا، او خود را همان فردی میبیند که نیویورک به آن نیاز دارد. کسی چه میداند؟ وقتی مایا دردها و زجرهایش را از او دور کرد، حال شاید این احتمال وجود داشته باشد که فیسک بتواند ناجی شهرش شود.
به طور قطع میتوان گفت که این موضوع، قسمت اعظمی از Daredevil: Born Again را در بر میگیرد. میان-تیتراژ قسمت پایانی Echo، شایعات را تأیید میکند که در Daredevil بعدی به سقوط فیسک و عروج او به عنوان شهردار نیویورک پرداخته خواهد شد. چنین داستانی، اخیراً در کمیکهای دردویل روایت شده است. همانطور که اکنون در جهان مارول میبینیم، کمیکها فیسک را به عنوان ویلنی که صرفاً از موقعیت خود سواستفاده میکند، نشان نمیدهند. شاید فیسک نقش منفی را در کیمکهایی نظیر Devil’s Reign داشته باشد، اما به جنبهی دیگری از او نیز پرداخته شده که از موقعیتش حقیقتاً برای ایجاد تغییرهای واقعی استفاده میکند، که البته در این مسیر، با قدرتهای محرمانهی شهر باید روبرو شود.
امیدواریم که در Daredevil: Born Again، به همان میزان که قرار است تمرکز بر روی نبرد Daredevil علیه بزرگترین دشمنش باشد، به اعمال درستی که فیسک در تلاش است تا برای شهرش انجام دهد نیز پرداخته شود. بدون هیچ شکی مت مرداک بدترینها را از سوی او انتظار دارد. اما آیا این انتظار موجه است؟ آیا فیسک ظرفیتی برای پیدا کردن رستگاری، پس از هدیهی مایا به او، دارد و یا برای او مقدور شده تا سرنوشت گذشتهاش دوباره تکرار شود؟ خود مایا نیز اکنون به مسیر جدیدی پا نهاده است، اما حتی گذشتهی تراژیک او نیز در مقایسه با زجر و بدبختی که فیسک در طول عمر خود کشیده، بسیار ناچیز جلوه میکند. شاید برای او بسیار سخت باشد تا گذشتهاش را پشت سر بگذارد.
چه در نهایت فیسک به رستگاری برسد چه به روشهای شرورانه خود بازگردد، صحنه کاملاً برای رشد این شخصیت مهیاست. اگر فیسک با هنرمایی دنافریو، در همین لحظه یکی از بهترین و ظریفترین شرورهای دنیای مارول نیست، صرفا به این خاطر است که دردویلِ نتفلیکس، در وهلهی اول هیچ گاه بخشی از جهان مارول در نظر گرفته نمیشد. اما حالا با تأیید رسمی این الحاق، لوکی (با هنرنمایی تام هیدلستون)، یک رقیب جدی برای جایگاه بزرگترین شخصیت منفی مارول پیدا کرده است. دوباره سوال اینجاست، اگر موقعیت آن پیش بیاید، فیسک چیزی بیش از صرفاً یک دیکتاتور زورگو برای نمایش خواهد داشت یا نه. در هر صورت، فیسک یکی از گیراترین داستانهای پیشِ رو را در جهان مارول خواهد داشت.
سلطنت تاریک در دنیای سینمایی مارول
Dark Reign (سلطنت تاریک) خط داستانی میباشد که در کمیکهای مارول طی سالهای 2009 و 2010 به آن پرداخته شده است. پس از اینکه نورمن آزبورن حمایت عمومی مردم را بعد از کمک به دفع حملات اسکرالها به دست آورد، جانشین تونی استارک به عنوان رهبر گروه S.H.I.E.L.D شد. آزبورن سریعاً S.H.I.E.L.D را به گروهی نظامیتر تبدیل کرد و نام آن را به H.A.M.M.E.R تغییر داد و جوخه Dark Avengers (انتقامجویان تاریک) را شکل داد که اعضای آن توسط دولت تحریم شده بودند. به یکباره، تمام قهرمانهای مارول، خود را از طرف مردم منفور یافتند و مجبور به مشاهدهی سواستفادهی دشمن از نام و تصویر خود شدند.
جهان سینمایی مارول، در حال حاضر مشغول پرداختن به این داستان در فاز پنجم خود میباشد که ولنتینا الگرو د فانتین (با هنرمایی جولیا لوئیس درایفوس) یکی از ارکان آن است. این مأمور دولتی فاسد، در حال ساخت تیم تاندربولتز خود است، برای تقابل با کاپیتان آمریکا و انتقامجویان همچنین دیدیم که مارول، ورژن داستانی خود از Secret Invasion را نشان داده که طی آن ماجرا، جوی از ترس و پارانویا علیه موجودات فضایی به وجود آمد. مارول منتظر فرصتی برای رهبری کاریزماتیک است تا از راه برسد و از این جو به وجودآمده، به نفع منافع شخصی خود بهرهبرداری کند.
شاید دیگر ورژن جدیدی از Dark Reign با محوریت نورمن آزبورن، در جهان مارول نبینیم. Spider-Man: No Way Home، ویلم دفو را به عنوان آزبورن برگرداند، اما دیگر هیچ نشانهای چه از اینکه مارول ورژن خود از کرکتر را در اختیار دارد یا چه مفاد قرارداد بین سونی و مارول برای حضور بیشتر آزبورن عقد شده، در دست نیست.
در عوض فیسک بهترین شخصیتی است که میتوان اقتباسی از Dark Reign را حول محور او چید. همانطور که آزبورن پلیس برتر جهان مارول شد، فیسک هم آشکارا در حال انتصاب به عنوان رهبر یکی از بزرگترین شهرهای جهان است. بدترین کابوس دردویل دارد اتفاق میافتد! شیطان به بالاترین جایگاه رسیده است و کار زیادی هم از طرف قهرمانان برای ایستادگی در مقابل او بر نمیآید.
این موضوع میتواند حتی بهانهای برای اقتباس از کمیک Dark Reign که در سال 2021 عرضه شده، باشد. در این کراسآور، شهردار فیسک، مأمورهای خود-خوانده شهر را محکوم به قانونشکنی میکند و تیمی از تاندربولتز را برای دستگیری آنها میفرستد. اینگونه فیسک میتواند تهدیدی جدی برای شمار زیادی از قهرمانان مارول باشد، و نه فقط دردویل. از مرد عنکبوتی گرفته تا خانم مارول، به یکباره میتواند در تیررس شهردار فیسک باشند. این موضوع میتواند موقعیت عالی برای معرفی کردن فیسک به عنوان شخصیت منفی در فیلم بعدی مرد عنکبوتی باشد، و یا یک فیلم به سبک Avengers که بر روی شکلگیری تیم و شخصیتهای خیابانی قهرمانان متمرکز است.
همانند آزبورن در Dark Reign، سوال اینجاست که تا چه مدت فیسک میتواند در مسند قدرت و احترام باشد، قبل از اینکه نیمهتاریک او روی خود را نشان دهد. در خلال Dark Reign، آزبورن در مبارزهای که از قبل، شکست در آن معلوم است، شرکت میکند تا سلامت روانش را از دست ندهد و از هویت گرین لنترن برای تحت اختیار گرفتنش، جلوگیری کند. به شکل مشابه، به فیسک هم فرصت دومی برای انجام اعمال صحیح در دنیا به لطف عمل مایا داده شده، اما او تا چه مدت میتواند به عنوان شهردار خدمت کند تا اینکه دوباره جنبهی روانپریشش از اعماق به سطح برگردد. آیا او میتواند قضایای گذشته خود را برای همیشه پشت سر بگذارد؟ آیا دردویل به او این اجازه را میدهد؟
دور شدن از مولتیورس
برای شخصیتی که که نقش چنین مهمی را در 5 فصل Marvel TV تا به حال ایفا کرده، بسیار شایان توجه است که همچنان آینده درخشانی در جهان مارول پیش رو دارد. فیسک، حالا دیگر در موقعیتی قرار دارد که نقش مهمتر و پررنگتری را در جهان مارول عهدهدار شود. اگر مارول از کارتهای خود به خوبی استفاده کند، کینگپین میتواند جای کانگ را گرفته و جهان مارول در سالهای متمادی از نظر محتوا، تأمین باشد.
در این لحظه برای مارول خوب است که از کانگ فاصله گرفته و به سمت شخصیتی همچون فیسک پیش رود. کانگ شاید معمار اصلی حماسه مولتیورس باشد، اما در چند سال اخیر، به هیچ صورت محبوبیتی از سوی طرفداران مارول دریافت نکرد. فیلم Ant-Man and the Wasp: Quantumania در تلاش خود برای معرفی کانگ به عنوان تهدید عظیم علیه Avengers، ناموفق بود. البته ما خیلی شنیدیم که چطور کانگ بزرگترین قهرمانان زمین را شکست داده است، اما آنچه که دیدیم، در واقع شکست او توسط اسکات لنگ و گروهی از مبارزین آزادی بود.
سریال Loki اما بیشتر در نشان دادن کانگ به عنوان یک تهدید بزرگ موفق بود. با این وجود، در انتهای فصل 2، سریال خط داستانی مربوط به کانگ را میبندد. کانگ به حسابش رسیده شده و لوکی، بر روی تختش در پیوندگاه مولتیورس مینشیند. با وجود قوی بودن اپیسود، سریال کاری نمیکند تا ببینده شوق و انتظاری برای دیدن شورای کانگ به عنوان شخصیتهای منفی اصلی در Avengers: The Kang Dynasty داشته باشد.
مارول به اندازه کافی تلاشی برای اهمیت بخشی به کانگ در دید تماشاچیان، به عنوان یک شخصیت منفی نکرد. جدایی مارول و میجرز، بازیگر نقش کانگ به علت اتهامهایی که علیه بازیگر شده، کمکی به ماجرا نکرد و حتی نگذاشت داستان به جاهای دراماتیک خود برسد. مارول مجبور است که یا بازیگر جدیدی برای نقش کانگ استخدام کند و یا کرکتر شرور دیگری پیدا کند تا حماسه مولتیورس را با او جمعبندی کند. البته تصمیم مارول هنوز مشخص نیست.
کینگپین شاید برای حکمرانی بر مولتیورس ساخته نشدهباشد، اما قطعا موقعیتی طلایی برای مارول عرضه میدارد. کینگپین شخصیتی است که تماشاچیان به او اهمیت عمیق و زیادی میدهند. دنافریو، بازیگر نقش او، تحسین مردم و منتقدین را از زمان فصل اول سریال Daredevil به دست آورده است. مارول نیز تلاش فوقالعادهای برای متعادل نگهداشتن رقابت قهرمانی/ضدقهرمانی با عمق دادن و پرداختن به هر دو کرکتر دردویل و کینگپین انجام دادهاست. طرفداران مارول کینگپین را درک میکنند، آنها مجذوب او میشوند، حتی در لحظات تاریکش یا شاید هم خصوصاً «در لحظات تاریکش»! او وزنه تاثیرگذاری برای سریالی همچون Echo بود، سریالی که بدون حضور او، نمیتوانست آن قدر توجه مخاطب عام را به سمت خود بکشاند. او به عنوان شخصیت منفی، این کار را به راحتی میتواند برای Spider-Man 4 و فیلمی مشابه Captain America: Civil War داشته باشد. شبیه لوکی و تانوس، کینگپین نیز پتانسیل زیادی به عنوان یک ابرشرور دارد که مارول تا حد امکان باید از آن استفاده کند.
دیر یا زود، مارول باید شرایط پیش آمده برای کانگ را حل و فصل کند و راهی برای بستن حماسهی آشفتهی مولتیورس پیدا کند. اما فعلاً شاید بهتر است که تمرکز خود را بر روی داستانهای کوچکتر و خصوصیتر بگذارد، بر روی شخصیتی که سودای حکمرانی بر روی کل موجودات زنده را ندارد، و یک شهر برای او، جای تمام عالم، بس است. حال او با این شهر چه میکند، منتظر خواهیم بود تا ببینیم چه خواهد شد. مولتیورس فعلاً میتواند منتظر بماند!
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مارول چرا شخصیتا رو احمق کرده
سبکن کلا و یه لبخند رو صورتشونه
حالا وقتی کینگ پین و دردویل اومدن اون وسط جوک گفتن و بی مزه بازی در اوردن متوجه میشید که ای کاش به کینگ پین کاری نداشتن ابهتشو لکه دار نمیکردن