وقتی شاهزاده پارسی، نوستالژی من را قلقلک داد
زمانی را به یاد میآورم که در هر خانهای کامپیوتر پیدا نمیشد و آنهایی که داشتند، از احترام خاصی بین اعضای فامیل و جمع دوستان برخوردار بودند. در همین زمان بود که پدرم برای تنها ...
زمانی را به یاد میآورم که در هر خانهای کامپیوتر پیدا نمیشد و آنهایی که داشتند، از احترام خاصی بین اعضای فامیل و جمع دوستان برخوردار بودند. در همین زمان بود که پدرم برای تنها خواهرم کامپیوتر خرید. ما که گویی گنج پیدا کرده بودیم، دور و بر آن جمع میشدیم و بعضی اوقات به اطرافیانمان فخر میفروختیم. خواهرم مخالف بازی کردن بود و اجازه نمیداد هر کسی نزدیک کامپیوترش شود. او اعتقاد داشت که بازی کردن به کامپیوتر آسیب میزند و من هم به عنوان کوچکترین عضو خانواده حق دست زدن به آن را نداشتم. این ماجرا برای من به یک غصه بزرگ تبدیل شده بود؛ چون بقیه با کامپیوتر کار میکردند اما همه چیز برای من قدغن بود.
در همین زمانها بود که یکی از دوستان برادرم روی فلاپی، بازی Prince of Persia را ریخت و برای ما آورد. یادم نمیرود که در آن لحظه که نام بازی روی صفحه مانیتور نقش بست، چه حالی داشتم. دلم میخواست تا هر طور که شده، یک روز تجربهاش کنم اما مطابق معمول فقط میتوانستم از دور نگاه کنم. آن شب نخوابیدم و فقط جلوی چشمم تصویر شاهزاده سفید پوشی بود که از بین موانع مرگبار و دشمنان سرسخت میگذشت و تلاش میکرد تا در مدت یک ساعت، معشوق خودش را نجات دهد. از فردای آن روز خدا خدا میکردم که فقط بتوانم تنها شوم تا بدون آنکه کسی با خبر شود، به گنجینه بزرگ خانه دست بزنم. بالاخره این اتفاق افتاد و توانستم یک ساعت پای بازی بنشینم؛ البته استرس اینکه هر لحظه یک نفر وارد خانه شود، دیوانهام کرده بود.
دبیرستان و امتحانهای سخت رشته ریاضی امانم را بریده بودند. عدم علاقه به رشتهام بیش از قبل باعث شد تا فشار احساس کنم و نخواهم به مسیرم ادامه بدهم. آن زمان دوستی داشتم که تازه کارت گرافیک GeForce 5200 خریده بود و با آن شوآف میکرد. یک روز که سر کلاس بودیم، به من گفت: « Prince of Persia بازی میکنم و چقدر بازی عجیب و دوست داشتنیای است». تصمیم گرفتم تا PS2 بخرم و این بازی را تجربه کنم و همانطور که حدس زدهاید، بین من و محبوبم امتحانهای دی ماه (ترم اول) قرار داشتند و قول مادر برای خرید کنسول به شرط نمرات خوب. کارنامه آمد و من نمرههای خوبی گرفتم و حالا مادر باید برایم PS2 میخرید. همین اتفاق هم افتاد و توانستم یک بار دیگر با شاهزاده و معشوقش دیدار کنم اما این بار با تصاویر سه بعدی و گرافیک بینظیر. حرکات پارکور شاهزاده و مبارزات در کنار داستان کم نقص و معماهای خلاقانه باعث شدند تا یک بار دیگر عاشق مجموعه Prince of Persia شوم. با این حال یک موضوع کماکان آزارم میداد و آن هم اصرار خانواده بر درس خواندن که بعضی اوقات اعصابم را به هم میریخت.
در تمام سالهایی که شاهزاده به ماجراجوییهای جدیدش میپرداخت، استرس غریبی در من بیدار میشد که هیچ وقت فروکش نمیکرد. نگرانی لو رفتن هنگام بازی با کامپیوتر و همچنین فریادهای مادر و بقیه اعضای خانواده که پای درسم بنشینم، هیچوقت من را رها نکرد. زمانی که مستقل شدم و دیگر درس نداشتم و از طرفی کنسولها و کامپیوتر برای خودم بود، نیاز عرضه شدن یک نسخه جدید از شاهزاده پارسی را بیش از هر بازی دیگری احساس میکردم. جردن مکنر در این سالها حقوق این مجموعه را دست بقیه نسپرد و بالطبع خبری هم از آن نبود تا اینکه اواسط امسال، یوبیسافت با انتشار یک تریلر از نسخه جدید Prince of Persia پرده برداشت. این تریلر برای من نقش راتاتویی را برای آن منتقد معروف فیلم Ratatouille داشت که پس از مواجه شدن با غذای محبوبش، یاد گذشته خود میافتاد. من در گذشته سیر میکردم و روزهایی از جلوی چشمم میگذشتند که مشتاقانه به صفحه آبی کامپیوتر چشم میدوختم. بیست و خردهای سال گذشت تا بالاخره با خیال راحت یاد کودکی کنم و بدون ترس به سراغ یکی از محبوبترین فرنچایزهای صنعت گیم بروم.
شاهزاده پارسی با دوبله فارسی و بازگشت به ریشههای این سری چیزی شبیه به رویا بود. صبر کردن برای این نسخه از هر بازی دیگری برای من سختتر به نظر میرسید. حالا امید ۳۷ ساله نه تنها منتظر فرصتی برای پنهانی بازی کردن نبود، بلکه با خیال راحت و به عنوان بخشی از شغل روزانهاش، آن را برای مخاطبهای خودش استریم میکرد. درست است که نزدیک به سه دهه از آن شب و Prince of Persia دو بعدی میگذرد، اما هنوز چشمهای من با ذوق به صفحه مانیتور خیره میشوند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
همیشه نوشته های امید صدیق ایمانی یا بهتر بگم امید لنون خودمون دلنشین.
از نقد های فوق العاده تا یادداشت های بی نظیرش.
کادر ویجیاتو روز به روز داره پخته تر و بهتر میشه و با اضافه کردن افراد خبره و با تجربه امثال امید عزیز، این سرعت پیشرفت مضاف بر چیزی که هست خواهد شد.
امید جان خیلی باحال نوشته بودی و بخشی از خاطرات من و شرایط خانواده و اتمسفر اون دوران زنده شد. درود و سپاس
به به عمو امید اومده!
باید بگم منم با شنیدن خبر ساخته شدن نسخه جدید خیلی خوشحال شدم اما با وجود تعاریفی که ازش میشه هنوز یه سری چیزهاش مثل تغییر ژانر و عدم ادای احترام به نسخه های قبلی اذیتم میکنه و هنوز توی تجربه اش دو دل موندم،
با تمام احترام چه تفکر خنده داری معلومه که اگه اسیبی می زد اصلا بازی ای وجود نداشت
مطمئنم که داشتن یه پرنس آف پرشیا دیگه برای همهمون یه آرزو بود و برای همهمون هم یه پرنس آف پرشیا با دوبله فارسی اصلا یه رویا بود که فکر نمیکردیم به حقیقت بپیونده. و حالا این بازی اومده و بعد از چند وقت شاهکار کرده. واقعا دم یوبیسافت هم گرم که بعد از چند سال دوباره شاهکار کرده.