آیا فیلم Edge of Tomorrow شباهت زیادی به بازیهای فرام سافتور دارد؟
بهترین فیلم علمی تخیلی اکشن تام کروز که باید ببینید
فیلم Edge of Tomorrow به طرز غریبی، شبیه به بازیهای ساخته شده توسط فرام سافتور و سبک سولز-لایک است. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا بیشتر به این مسئله بپردازیم.
استودیو فرام سافتور در میان طرفداران ویدیو گیم، بیشتر بخاطر آفریدن بازیهای چالش برانگیز و سختی که در سبک اکشن نقش آفرینی میسازد، شهرت دارد؛ از این بازیها میتوان به Bloodborne ،Dark Souls و Elden Ring اشاره کرد. این شهرت در زمان مواجهه با باسفایتها به خوبی خودش را نشان میدهد؛ برای شکستن دادن این موجوداتی که اکثراً شیطانی هستند و طراحیهای منحصر به فرد و غریبی دارند، بازیکن باید بارها و بارها در مقابلشان شکست بخورد تا نهایتاً قلق کشتن آنها را از طریق شناسایی نقطه ضعفهای دشمن بدست بیاورد. پروسهای که برای خیلیها میتواند اعصاب خرد کن و طاقت فرسا باشد.
المانهایی که بازیهای فرام سافتور را خاص کرده است، به دلیل موفقیتی که به همراه خود آوردند، خیلی زود دیگر سازندگان را هم مجاب کردند که بازیهایی با فضای مشابه خلق کنند و به مرور ژانری بوجود آمد که در فضای پیرامون ویدیو گیم به «سولز-لایک» شناخته میشود. مسلماً تجربهی چنین بازیهایی پر از تنش و چالش خواهد بود. با این حال، آیا در مدیومهای دیگر هم میتوان آثاری پیدا کرد که از مولفههای این ژانر بهره برده باشند؟ بر روی پردهی نقرهای سینما واقعاً کاری سخت است که بتوان چنین تجربهای را بازگردانی کرد، با این حال فیلم اکشن علمی تخیلی Edge of Tomorrow به کارگردانی داگ لیمن، ویژگیهایی دارد که آن را قابل مقایسه با بازیهای سولز-لایک میکند.
داستان این فیلم برگرفته از رمان ژاپنی All You Need Is Kill میباشد و ماجرای سربازی به نام میجر ویلیام کیج (با بازی تام کروز) را دنبال میکنیم. او پس از هر بار خونی شدن توسط مهاجمان بیگانه، باز از نو ظاهر میشود و میبایست آن روز را از نو زندگی کند. مهاجمان بیگانه که با عنوان Mimicها شناخته میشوند از نظر بیولوژیکی موجوداتی عجیب، خشن و سریع هستند که توسط یک ذهن کندویی به یکدیگر متصل شدهاند و میتوانند هنگام مرگ یا شکست، زمان را از نو تعریف کنند.
چنین قابلیتهایی به میمیکها اجازه میدهد تا جامعه بشری را تحت نظر بگیرند و انسانها را شکست بدهند؛ البته تا اینکه کیج خون آنها را هضم میکند و با آخرین انسان موجود، یعنی گروهبان ریتا وراتاسکی (با بازی امیلی بلانت) همتیمی میشود تا قابلیتهای فرا-انسانی بدست بیاورد. او کیج را به نحوی تمرین میدهد که با هر بار مردن بتواند قابلیتهای خودش را بهبود ببخشد، مهارت و دانشش از دشمن را از نو تعریف کند تا نهایتاً بتواند دشمنی را شکست بدهد که در نگاه اول غیر قابل مهار بهنظر میرسد. آیا این پروسه برایتان آشنا نیست؟ به وضوح به سری بازیهای سولز شباهت دارد!
بدین ترتیب فیلم Edge of Tomorrow به دلیل المانهایی که در سری بازیهای سولز موجود است، تنشزا شده است. به عنوان مثال، یک شخصیت اصلی وجود دارد که به دلیل آغشته شدن به مادهای بسیار خاص قابلیت دوباره زنده شدن دارد. از این نظر، میجر کیج به شخصیت هانتر در بازی Bloodborne شبیه است که با تزریق خون هر بار زنده میشود! علاوه بر این، مردن، کلیدی میباشد که با آن میتوان قویتر شد و نسبت به دشمن اطلاعات بیشتری کسب کرد. همچنین یک هاب خارج از محل مبارزات وجود دارد که شخصیت اصلی در آنجا زنده میشود و میتواند خودش را آمادهتر کند؛ پایگاه نظامی در این فیلم کاملاً مشابه با هانترز دریم در بازی بلادبورن یا فایر لینک شراین در دارک سولز است.
البته که Edge of Tomorrow، تنها فیلمی نیست که سعی کرده شخصیتی را نشان بدهد که در یک لوپ زمانی گیر افتاده است؛ از این استعاره برای نشان دادن مسیر یادگیری چیزی مهم در چندین فیلم مهم دیگر هم استفاده شده. به عنوان مثال در فیلم Groundhog Day، شخصیت فیل کانرز (با بازی بیل موری) پس از گیر افتادن در ورطهی تکرار، یاد میگیرد که تبدیل به انسانی بهتر بشود یا ترسا تری گلبمن (با بازی جسیکا رات) در فیلم Happy Death Day بدین طریق میبایست از دست یک قاتل سریالی نجات پیدا کند.
با وجود چنین موردهایی، هیچکدام آنها قابلیت خود را از طریق تزریق خون نفرین شده به دست نمیآورند! مضمونی که همواره تنها در بازیهای فرام سافتور دیده میشود. ویژگی دیگری که در کارهای این استودیو و فیلم Edge of Tomorrow مشترک است، وجود یک همراه میباشد که در کنار شخصیت اصلی کمک میکند تا او با دنیای پیرامونش آشنا بشود و قابلیتهای خود را در طی این پیشروی بهتر بشناسد؛ شخصیت گروهبان وراتاسکی و پلین دال در بازی بلادبورن، از این نظر بهم شباهت دارند.
علاوه بر موارد اشاره شده، این فیلم یکی دیگر از مضامین بازیهای سولز-لایک را هم بازتاب میکند: شخصیتهای منفی بیگانه! عناوین فرامسافتور همواره شخصیتهای بزرگ غیر-انسانی دارند که کل واقعیت ملموس شخصیت اصلی را به چالش میکشند و به خطر میاندازند؛ به عنوان مثال میتوان به گریت وانها در بلادبورن یا دمیگادها در بازی الدن رینگ اشاره کرد. میمیکهای فیلم Edge of Tomorrow هم یک ساختار بیولوژیکی کاملاً بیگانه دارند و در حال به انقراض رساندن گونه بشریت با استفاده از قابلیت چیره شدن بر مرگ و بازگرداندن زمان، هستند. این موجودات به وضوح بازتاب کنندهی وضعیت ترسناک و آخرالزمانی هستند که در آثار فرام سافتور هم جریان دارد.
فیلم Edge of Tomorrow صرفاً به دلیل داشتن مضامین و ویژگیهایی که صحبتشان شد یک فیلم اکشن علمی تخیلی عالی محسوب نمیشود، علت اصلی خوب بودن آن، نحوهی استفاده از این مولفههاست. شخصیت منفیهای فیلم عجیب و ترسناکاند. مأموریت کیج تقریباً غیر ممکن به نظر میرسد و مفاهیم وجودی همواره در پسزمینهی تصویر قابل لمس هستند؛ به همان میزان که دیدن مأموریت و تمرینات کُشندهی کیج جذاب جلوه میکند، به همان اندازه هم میتوان دید که او از نظر شخصیتی و اخلاقی هم رشد میکند.
شخصیت گروهبان وراتاسکی از جهاتی پا را از انپیسیهای سری سولز فراتر گذاشته و با وجود از دست دادن نامیرایی خود، شخصیتی مناقشه برانگیز با وجهههای فرا-اخلاقی دارد. وجود لوپ زمانی هم چالشهای متعددی آفریده است و ست-پیسهای مهیج به خوبی توانستهاند با شوخیهای موقعیتیِ گاه و بیگاه فیلم، هماهنگ شوند. ترکیب کردن تمامی این عناصر و سپس انتظار نتیجهی مثبت، سخت است اما Edge of Tomorrow از پساش برآمده.
اینکه آیا روزی فیلم یا سریالی اقتباسی برگرفته از بازیهای استودیو فرام سافتور خواهیم دید، مشخص نیست. با وجود ساخته شدن آثار موفقی نظیر Fallout، The Last of Us، The Witcher و Werewolves Within در مدیوم سینما و تلویزیون، بعید نیست که روزی شاهد بازسازی آثار این استودیوی ژاپنی هم باشیم؛ اما اینکار به سادگی آثاری که اشاره شد نخواهد بود، چرا که جزئیات بسیار خاص و سبک روایتی که در این بازیها جریان دارد کار بازگردانی را به غایت مشکل میکند.
فیلم Edge of Tomorrow مشخصاً یک اقتباس مستقیم از سری سولز نیست، ولی مولفههایی دارد که به خوبی میتوان در این سری پیدا کرد؛ با هر بار مردن، میجر کیج به منطقهای امن برده میشود که میتواند با تمرین بیشتر مهارتهای خودش را بهبود ببخشد. از طریق او به خوبی میشود سیکل معروف و بدنام بازیهای استودیو فرام سافتور را شناسایی کرد؛ پس از هر بار مردن، شخصیت اصلی ذره ذره پیشرفت میکند تا نهایتاً قادر میشود که از پس چالش غیرممکن پیش روی خود بربیاید. این فیلم، احتمالاً نزدیکترین اقتباسی باشد که سری سولز در پردهی سینما خواهد داشت؛ فیلمی که به خودی خود هم، تجربهای جذاب در سبک اکشن علمی تخیلی میباشد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
دقیقا به خاطر همینه که از بازی های سولز لایک بدم میاد تو فیلم مشکلی نداره چون فیلم ته اش دو ساعته و با تدوین بخش grind کردن رو نشون می ده. تو بازی باید بشینی و ساعت ها و ساعت ها یه مرحله رو تکرار کنی و گرایند کنی و وقت ات رو برای هیچ و پوچ حروم کنی. من به شخصه سرم خیلی شلوغ نیست و وقت آزاد زیادی دارم ولی دیگه حتی من هم برای وقت ام ارزش قائل ام. تو بازی می میری و بر میگردی سر چک پوینت انگار که هیچ اتفاقی نیافتده ولی تو دنیای واقعی ۵۰ ساعت گذشته و تو هنوز ۱۰ درصد بازی رو هم نرفتی. به خاطر همین باید بازی ها درجه سختی قابل تغییر داشته باشن چون افرادی هستن که جدا از video game زندگی خودشون رو دارن.