برترین سکانسهای تعقیب و گریز با خودرو در تاریخ سینما
سکانسهای برتر دیوانگی با خودرو
اکنون که فیلم Furiosa: A Mad Max Saga پردههای سینما را با صحنههای تعقیب خود اشغال کرده است، میخواهیم نگاهی داشته باشیم به بهترین سکانسهای تعقیب و گریز در تاریخ سینما. با ویجیاتو همراه باشید.
فیلم Mad Max Fury Road یک بمب تمام عیار بود و توجهات را به هر شکلی که فکرش را بکنید به خود جلب کرد؛ توانست جوایز زیادی را درو کند که از جمله آنها میتوان به شش جایزه اسکار اشاره کرد. بونگ جوون هو، با دیدن آن اشک شوق به چشمانش آمد و از حواشی جالب پیرامون آن درگیری ستارگان اصلی فیلم یعنی شارلیز ترون و تام هاردی بود.
پس از چنین موفقیتی، جورج میلر بازگشته تا کارگردانی پیشدرآمد آن را هم بر عهده بگیرد و قرار است با Furiosa بازگشتی عظیم به بیابانهای آخرالزمانی داشته باشیم؛ جایی که داستان شخصیت زنی همنام با اسم فیلم یعنی فیوریوسا را دنبال خواهیم کرد؛ بازیگری او را هم آنیا تیلور-جوی بر عهده دارد. هایپ پیرامون این فیلم در بالاترین سطح ممکن قرار دارد چرا که قرار است دنبالهای بر یکی از جذابترین و دیوانهوارترین فیلمهای اکشن تاریخ باشد. خصوصاً که میدانیم یکی از سکانسهای تعقیب و گریز فیلم حدود ۱۵ دقیقه است و ۲۰۰ نفر بدلکار بر روی آن کار کردهاند تا بعد از ۷۸ روز فیلمبرداریاش به پایان برسد. وجود چنین سکانسی، امضای سری Mad Max است؛ با وجود اینکه هر فیلم در فرانچایز خاص است اما ویژگی مشترک تمامی آنها نمایشی از بلبشوی ماشینها و سکانسهای فک برانداز و تنشزا از درگیریشان است.
حال با عرضهی Furiosa: A Mad Max Saga چه راه بهتری جز پرداختن به سکانسهای تعقیب و گریز، برای گرامی داشتن آن وجود دارد؟ در ادامه به معرفی و بررسی ۲۰ سکانس دیوانه وار از تعقیب و گریز اتومبیلها میپردازیم که در تاریخ سینما ماندگار شدهاند. از هر فرانچایز تنها یک سکانس انتخاب شده است تا جا برای مانور دادن و تنوع بیشتر بشود (از فیلم The Road Warrior در سری مد مکس هم باید عذرخواهی کنیم، چرا که Fury Road را نمیشد به هیچ وجه کنار گذاشت). سکانسهای مربوط به موتور سیکلت هم وارد لیست نشدهاند و تنها اتومبیلهای چهار چرخ (و تریلیها) در نظر گرفته شدهاند. دو مولفهی اصلی در تهیهی موارد این لیست عبارتاند از اولاً مهارت به کار رفته در بدلکاری حین نمایش و ثانیاً توانایی فیلمساز در بکارگیری سکانس اکشن در رابطه با داستان فیلم. همچنین کمبود CGI ها در سکانس مربوطه را به منزلهی نکته مثبت در نظر گرفتهایم. بهتر است وقت تلف نکنیم و نگاهی به دیوانهوارترین سکانسهای تعقیب و گریز اتومبیلها در تاریخ سینما داشته باشیم.
- 1 ۲۰. Quantum of Solace
- 2 ۱۹. Mission: Impossible—Rogue Nation
- 3 ۱۸. Vanishing Point
- 4 ۱۷. Fast Five
- 5 ۱۶. The Blues Brothers
- 6 ۱۵. Baby Driver
- 7 ۱۴. The Raid 2
- 8 ۱۳. The Driver
- 9 ۱۲. The Bourne Supremacy
- 10 ۱۱. The Seven Ups
- 11 ۱۰. Death Proof
- 12 ۹. .To Live and Die in L.A
- 13 ۸. The Matrix Reloaded
- 14 ۷. Gone in 60 Seconds
- 15 ۶. Terminator 2: Judgement Day
- 16 ۵. Duel
- 17 ۴. Mad Max: Fury Road
- 18 ۳. The French Connection
- 19 ۲. Bullitt
- 20 ۱. Ronin
۲۰. Quantum of Solace
زمانی که به تاریخچه فرانچایز جیمز باند نگاه میکنیم، همواره سکانسهای به یاد ماندنی از تعقیب اتومبیلها به خاطرمان میآید؛ به عنوان مثال میتوان به اولین سکانسی اشاره کرد که در آن ماشین استون مارتین مدل DB5 حضور داشت، این اتومبیل آیکونیک در فیلم Goldfinger نمایش داده شد. یا سکانس معروف پرش کورکاسکرو در فیلم The Man with the Golden Gun را میبایست خاطر نشان کرد (پرش کورکاسکرو، نوعی جهش با اتومبیل است که قبل از فرود به زمین، در هوا ۳۶۰ درجه اتومبیل چرخش دارد). سکانس استفاده از زیردریایی Lotus Esprit در جاده که مربوط به فیلم The Spy Who Loved Me میباشد هم به همان اندازه دیدنی بود. با وجود چنین گزینههایی اگر قرار باشد یک انتخاب روبرویمان باشد، خیلی سخت است که Quantum of the Solace را انتخاب نکنیم.
این فیلم هنگام ساخت با مشکلات عمدهای چون اعتصاب گستردهی نویسندگان در طول سالهای ۲۰۰۷ - ۲۰۰۸ همراه شد؛ با این وجود، واقعاً نمیتوان ایرادی بر سکانس ابتدایی آن وارد کرد. داستان از همانجایی ادامه پیدا میکند که Casino Royale تمام شده بود و آقای باند (با بازی دنیل کریگ) را در حال گریز از دست افرادی مییابیم که او را در جادههای باریک دریاچهی گاردای ایتالیا مورد تعقیب قرار دادهاند. این سکانس پر تب و تاب به خوبی بازتاب کنندهی احساس خشم جیمز باند میباشد؛ خشمی که بخاطر از دست دادن وسپر لیند (با بازی اوا گرین) بر روحش چیره شده بود. با چنین تعلیق و تنشی پا به فیلم Quantum of the Solace میگذاریم و زمانی که او آخرین دنبال کنندگانش را به سقوط از صخره دعوت میکند، میتوان به خوبی لحن کلی این نسخه را متوجه شد.
هر چند، اگر کمی صادق باشیم احساس خواهیم کرد که فرانچایز جیمز باند میتواند در تعقیب و گریز اتومبیلها بهتر از اینها عمل کند. شاید مأموریت جدید آقای 007، جایی باشد که بتوانیم نقطه اوج آن را مشاهده کنیم.
۱۹. Mission: Impossible—Rogue Nation
فرانچایز Mission: Impossible ابداً با سکانسهای تعقیب پر از تنش غریبه نیست و همیشه شخصیت ایتن هانت با بازی تام کروز را دیدهایم که با جان خود بازی میکند. اگر بخواهیم یکی از نسخههای این سری را انتخاب کنیم که اکشن پشت فرمان بهتری دارد، بیشک Fallout گزینهی مد نظر خواهد بود. با این وجود، یک سکانس مشخص در Rouge Nation وجود دارد که میتواند قلهی این شاخصه در این سری باشد. احتمالاً اگر از طرفداران مأموریت غیرممکن باشید، میدانید که دربارهی چه سکانسی صحبت میکنیم.
تعقیب و گریز مهیج در این فیلم، به دو بخش تقسیم میشود: در بخش اولش، هانت به دنبال ایلسا فاوست (با بازی ربکا فرگوسن) در خیابانهای تنگ و باریک شهر کازابلانکا با ماشین میباشد و چند نفر هم برایش دردسر ساز میشوند؛ در بخش دوم، این تعقیب و گریز بر روی موتور سیکلت در خارج از فضای شهری ادامه مییابد. باید توجه داشت که ایتن هانت به تازگی از مصدومیت بهبود یافته و مشخصاً در بهترین وضعیت خود نیست، این مورد به وضعیت آشوبناک سکانس میافزاید.
زمانی که این سکانس را با دیگر کارهای اعجاب انگیز و خطرناک انجام شده در فرانچایز مقایسه میکنیم، تام کروزی که بدون کلاه موتورسواری مثل یک موتور سوار موتو جیپی ویراژ میدهد، حتی در مقابلش بچه بازی بهنظر میرسد! به هر حال هر دو بخش این سکانس لیاقت این را دارند که در لیست تعقیب و گریزهای ماندگار با وسایل نقلیه قرار بگیرند.
۱۸. Vanishing Point
فیلم Vanishing Point، در میان آثاری قرار میگیرد که بطور کلی یک سکانس طولانی از تعقیب و گریز است و باید دانست که چنین فیلمهایی برای طرفداران سبک اکشن بسیار خاص هستند. این فیلم توانست طرفدارانی مثل استیون اسپیلبرگ و کوئنتین تارانتینو پیدا کند تا حدی که از سکانسهای آن در ساخت فیلمهای خود تأثیر گرفتند.
شخصیت اصلی فیلم کوالسکی نام دارد که توسط بری نیومن ایفای نقش شده است. او وظیفهی تحویل یک ماشین Dodge Challenger R/T 440 Magnum از ایالت کلرادو به کالیفرنیا را بر عهده دارد و در این مسیر میبایست از دست پلیسهای چهار ایالت آمریکا بگریزد. شاید جذابترین سکانس تعقیب در فیلم Vanishing Point آنجایی باشد که یک جگوار تایپ E، او را وارد یک مسابقهی فیالبداههی بدون قانون میکند. کوالسکی نهایتاً در این سکانس دیدنی، ماشین جگوار را از روی پل به پایین پرتاب میکند.
این فیلم شاید سطح تولید برابر با دیگر آثار بزرگ و پرخرج این لیست را نداشته باشد، اما نمیتوان اثرگذاریاش بر آیندهی سینمای اکشن ماشینی را نادیده گرفت. کوئنتین تارانتیو برای ادای دین به این فیلم در Death Proof یک چلنجر سفید قرار میدهد!
۱۷. Fast Five
اگر از طرفداران سینما دربارهی اتومبیلها و سکانسهای مهیج تعقیب و گریز بپرسید، به احتمال خیلی زیاد اولین جوابی که میگیرید ارجاع به سری Fast & Furious خواهد بود. این سری اخیراً با افت مواجه شده است؛ خیلیها آن را مرگ به ستارهی اصلی یعنی پل واکر ربط میدهند، در حالی که عدهای دیگر معتقدند سری از ریشههای خود فاصله گرفته و تبدیل به یک نمایش ابرقهرمانی شده است (به شخصیت دام توجه کنید مثلاً). شاید علتش ذرهای از هر دو مورد باشد، با این حال در گذشته این فرانچایز روزهای بهتری به خود دیده بود.
فیلم Fast Five، به شکلی بینقص توانسته بالانس را رعایت کند و بهترین نسخه باشد: یک فیلم پر از تعلیق دربارهی دزدی بسیار بزرگی که توانست فرانچایز را به قلههای بسیار مرتفعی برساند. پس از اینکه دومینیک تورتو (با بازی وین دیزل) و گروهش موفق به دزدی صد میلیون دلاری میشوند، خیابانهای ریو دو ژانیرو وارد بلبشوی شدیدی از تعقیب و گریز ماشینها میشود. انگار که تمامی نیروهای پلیس و محافظان بانک به دنبال شخصیتهای اصلی فیلم میافتند.
این سکانس جذاب نشان دهندهی خرابیهایی به ساختار شهر ریو میباشد و تعدادی از برترین تصادفات دلخراشی که در فرانچایز سریع و خشن وجود دارد را در اینجا مشاهده میکنیم. چنین سکانسی باعث میشود که دوست داشته باشیم باز هم سری Fast را در اوج ببینیم و شخصیتهای دوست داشتنی آن را هنگامی که جان خود را پشت فرمان به بازی میگیرند تماشا کنیم.
۱۶. The Blues Brothers
یک سکانس تعقیب صرفاً بخاطر اکشنی که در آن دخیل شده، ستوده نمیشود بلکه میتوان عناصر کمدی هم اضافه کرد. فیلم The Blue Brothers به خوبی توانسته این کار را انجام دهد. در اینجا که شاهد ایفای نقش بازیگرانی چون جان بلوشی و دن ایکروید هستیم، شخصیتهای آنها برای جلوگیری از مصادرهی یتیمخانهای که در آن بزرگ شدهاند با دوز و کلک ۵ هزار دلار باید بدست بیاورند. البته که گفتن این کار سادهتر از واقعاً انجام دادنش میباشد، در مسیر رسیدن به این هدف، برادران آبی توجه نئو-نازیها، یک بند موسیقی کانتری و وسترن و همچنین پلیس محلی را به خود جلب میکنند.
با وجود اینکه این فیلم پر از صحنههای سرگرم کننده و جالب است و موزیکالهای آن هم شنیدنی هستند، اما چیزی که باعث خاص شدن فیلم میشود سکانسهای تعقیب و گریز آن، پشت فرمان یک داج موناکو مدل ۱۹۷۴ است. جذابترینِ آنها هم صحنهی به یاد ماندنی تعقیب در سطح شهر شیکاگو میباشد. بیش از ۶۰ ماشین پلیس قدیمی در ساخت سکانسهای فیلم استفاده شده است که تعدادی از آنها در این سکانس به شکلی کمیک و خندهدار اوراق میشوند.
رویکرد سازندگان فیلم The Blue Brothers به اتومبیلها و رفتار کردن به نحوی که انگار با یک سری ماشین اسباببازی روبرو هستیم، این فیلم را خاص میکند.
۱۵. Baby Driver
ادگار رایت سبک فیلمسازی مخصوص خودش را دارد. فیلم Baby Driver نیز از این قاعده مستثنی نیست و سبک کاری او را به خوبی بازتاب میکند. یک تکنیک جالب توانسته در این فیلم موسیقی، داستان و ماشینها را بهم گره بزند: شخصیت اصلی داستان یعنی بیبی (با بازی انسل الگورت) از بیماری وزوز گوش رنج میبرد و باید برای دور نگه داشتنش بطور مداوم به موسیقی گوش بدهد. همین مورد باعث شده که همه چیز در این فیلم پیرامونش شکل بگیرد و شاهد مجموعهای از موزیک ویدیوها باشیم؛ در میان آنها هیچ کدام به جذابیت سکانس ابتدای فیلم نیست. بیبی به عنوان رانندهی یک دزدی از بانک مشغول به کار است و در این سکانس پر از تعلیق به آهنگ Jon Spencer Blues Explosion با نام Bellbottoms گوش میدهد.
تعقیبهایی که سپس نمایش داده میشوند متناسب با ریتم آهنگ هستند، انگار که ماشین سوباروی بیبی دارد میرقصد! او به خوبی میداند چگونه از ماشین رالی خود بهره ببرد.
این هماهنگی بین داستان، موسیقی و رانندگی در اواخر فیلم زمانی که داستان گره میخورد تا حدودی کاهش مییابد. با این وجود، نمیتوان انکار کرد که رایت به خوبی توانسته با آتش زدن سیلندرهای خودرو بینندگان را شدیداً راضی کند.
۱۴. The Raid 2
گرت اوانز به مرور توانست خودش را به عنوان یکی از کارگردانهای کار درست سبک اکشن در عرصهی بین المللی معرفی کند؛ این کارگردان اهل اندونزی بیشتر با فیلمهای هنر رزمی خود شناخته میشود که در آنها نبردهای تک به تک منجر به خونریزی و خشونت زیادی میشود. فیلم The Raid 2 از این نظر خاص است که علاوه بر ویژگیهای همیشگی فیلمهای اوانز، این بار رانندگی، جاده و تعقیب هم اهمیت زیادی پیدا کردهاند.
با وجود سکانسهای نفسگیر بسیار و مبارزات نزدیکی که در فضای بسته یک ماشین SUV رخ میدهد، اما سکانسی وجود دارد که در آن پروتاگونیست پوست کلفت داستان با رانندگی ماهرانهی خود انگار که اتومبیل را بخشی از بدن خود کرده است و به مبارزهی طولانی با دشمنانش مشغول میشود. اگر فیلم را دیده باشید محال است که این سکانس را فراموش کنید!
۱۳. The Driver
فیلم The Driver به کارگردانی والتر هیل مسلماً نام خود را به خوبی در خلال روایتش بازتاب میکند. در این فیلم تعلیقآمیز کمینهگرا که حتی هیچکدام از شخصیتها نامی ندارند ما داستان «راننده» (با بازی رایان اونیل) را دنبال میکنیم؛ یک رانندهی مخصوص فرار که به طور مداوم برای پلیس شهر لس آنجلس مشکل درست میکند. در بهترین سکانس فیلم، شخصیت اصلی کم صحبت ما به خوبی همپای شهرت خودش در صحنه حاضر میشود و با رانندگی پشت فرمان یک فورد گلکسی مدل ۱۹۷۴ از دست تعدادی ماشین پلیس در یک بازی موش و گربه در میرود. شاخصهای که این سکانس را خاص میکند، ذات ساده و بدون تعارف آن است: راننده علاوه بر چیرگی در رانندگی بر ماشینهای پلیس، از نظر ذهنی هم آنها را عاصی میکند.
جالب است که بدانید فیلم Drive به کارگردانی نیکولاس وندینگ رفن از فیلم The Driver به عنوان یکی از منابع الهام مهم بهره برده است. فضا و اتمسفر کلی آن شباهت زیادی به اثر والتر هیل دارد و عناصر کمینهگرایی هم به وضوح قابل تشخیص هستند؛ به عنوان مثال شخصیت اصلی Drive (با بازی رایان گاسلینگ) نامگذاری نشده است و سکانسی که او از دست پلیس لس آنجلس در حال فرار میباشد، نیز شدیداً آشنا بهنظر میرسد.
۱۲. The Bourne Supremacy
استایل فیلمبرداری سکانسهای اکشن سری Bourne که در سبک «دوربین لرزان» اکثراً انجام شده است که مناسب هر کسی نیست (جان وو نیز در مصاحبهای این مورد را بیان کرده بود). با این حال، این فرانچایز در ارائه سکانسهای تعقیب اتومبیلها مهارت دارد؛ در میان آنها یکی هست که در مرتبه بالاتری قرار میگیرد: سکانس فرار در شهر مسکو در فیلم The Bourne Supremacy. پس از اینکه جیسون بورن (با بازی مت دیمون) توسط کیریل، یک قاتل روسی (با بازی کارل اوربان) زخمی میشود، یک تاکسی را میرباید و باید از دست کیریل و پلیس بطور همزمان فرار کند. این سکانس از آن نوعی نیست که تنها در یک شات فیلمبرداری شده باشد، در عوض چیزی که ان را خاص میکند شکل دیوانهوار تدوینش است که باعث میشود فکر کنیم در وضعیت آشفتهی ذهنی بورن، با او همراه هستیم. مطمئناً این سکانس قدرت ترشح آدرنالین در رگهای بیننده را دارد.
۱۱. The Seven Ups
فیلیپ دیآنتونی تهیه کنندهی دوتا از فیلمهایی میباشد که صحنههای تعقیب اتومبیل در آنها ماندگار شده است؛ Bullitt و The French Connection که دومی حتی توانست جایزهی بهترین فیلم سال جوایز اسکار را هم ازآن خود کند. با این حال، دیآنتونی در فیلم The Seven-Ups بود که به عنوان کارگردان ظاهر شد و خواست که سکانس تعقیب مخصوص خودش را بسازد. ستارهی اصلی این فیلم روی شایدر بود که در نقش بادی مانوچی به عنوان یک کاراگاه در پلیس نیویورک ظاهر شد؛ وظیفهی او کنترل و رهبری واحدی میباشد که پرونده جرائم با حکمهای زندان بالای هفت سال را بررسی میکنند. The Seven-Ups نام فیلم نیز از چنین حکمهایی گرفته شده است.
اواسط فیلم است که یکی از اعضای این واحد توسط دو تیرانداز کشته میشود و بادی به تعقیب آنها میرود. سکانسی که در پی میآید یکی از دیوانهوارترین سکانسهای تعقیب و گریز با اتومبیل در تاریخ سینماست؛ سکانسی ده دقیقهای که در منطقهی Upper West Side نیویورک فیلمبرداری شده و تا خروج ماشینها به خارج از شهر هم ادامه دارد. همه چیز در اینجا شدیداً تعلیقآمیز و درگیر کننده است و نماهای گرفته شده از شخصیتها بین شاتهای کلوز-آپ و شاتهای دورنما مدام در حال تغییر است تا هم با روحیات شخصیتها در چنین موقعیتی احساس نزدیکی کنیم و هم خرابیهای به بار آمده و تصادفات را به خوبی دنبال کنیم. لحظهای در انتهای این سکانس وجود دارد که بادی از چنگال مرگی مهیب میگریزد.
دیآنتونی به خوبی توانسته یک سکانس فوقالعاده مهیج و دیدنی از تعقیب و گریز ماشینها در شهر نیویورک بیافریند. هر چند که به پای The French Connection و Bullitt نمیرسد؛ البته در قیاس با این دو، باید پرسید که کدام فیلم میتواند به پایشان برسد؟
۱۰. Death Proof
اگر از کوئنتین تارانتینو دربارهی بدترین فیلمی که ساخته است سوال بپرسید به شما جواب خواهد داد که Death Proof آن اثر است! فیلمی که او در قالب سینمای انتفاعی خلق کرد تا ادای احترامی به تجاربش با فیلمهای سطح چندم هالیوودی باشد. با این حال، مواردی در این فیلم وجود دارند که مثبت هستند و میتوان زبان به تحسین آنها گشود؛ این فیلم به خوبی قهرمانهای گمنام هالیوودی یعنی اجرا کنندگان بدلکار را به تصویر میکشد.
نیمهی نخست Death Proof دربارهی سه دوست خانم است که سر و کارشان با مایک بدلکار (با بازی کرت راسل) میافتد؛ قاتل سریالی زن ستیزی که آنها را سوار ماشین چوی نوای ضد گلولهی خود میکند که نام فیلم هم از آن گرفته شده. سکانسی که مد نظر ماست چهارده ماه پس از این واقعه در صحنههای بدلکاری رخ میدهد؛ زنی به نام زویی بل به همراه دوستانش یکجور بدلکاری با نام «دکل کشتی» با یک ماشین چلنجر دهه هفتاد را انجام میدهند؛ بل روی سقف ماشین میرود و با کمک کمربندهای کمکی در طول حرکت خودش را نگه میدارد. متأسفانه زمانی که مایک به دنبال خانمها میافتد وضعیت برای بل آشفته میشود.
دیگر مواردی که داخل این لیست دربارهشان صحبت کردیم، مهارت رانندگی سطح بالا در آنها قابل توجه بود اما در این فیلم، تارانتینو یکی از دیوانهوارترین بدلکاریهای ممکن را به تصویر کشیده است؛ بِل عملاً جانش را در چنگال خود گرفته! بیایید امیدوار باشیم که بخش جوایز مخصوصی برای بدلکاران هم در نظر گرفته شود تا این حرفه بیشتر از آنچه که لیاقتش را دارد به چشم بیاید.
۹. .To Live and Die in L.A
ویلیام فریدکین قبل از ساختن این فیلم، خودش را با یکی از سکانسهای فوقالعاده جذاب تعقیب در The French Connection ثابت کرده بود (که به نوبت دربارهاش سخن خواهیم گفت). با این حال، او میخواست که با فیلم .To Live and Die in L.A که یک تریلر نئو-نوار است، حتی از خودش هم سبقت بگیرد! مأمور سرویس مخفی ریچارد چنس (با بازی ویلیام ال. پیترسن) پس از بازنشسته شدن باز به صحنه باز میگردد تا قاتل همکارش، فردی به نام ریک مسترس (با بازی ویلم دفو) را دستگیر کند. او همکار جدیدش برای گیر انداختن مسترز یک عملیات سری انجام میدهند که در طی آن ۵۰ هزار دلار جواهر از یک فروشنده بدزدند. ولی این عملیات زمانی که فرد فروشنده که در واقع یک مامور مخفی افبیآی است، کشته میشود به هم میریزد و گروهی از افراد مسلح به دنبال چنس و همکارش میروند.
سپس سکانسی در پی میآید که فرمول کلی سکانسهایت عقیب و گریز را وارونه میکند؛ در اینجا پلیسها از دست خلافکاران میگریزند! خلافی رفتن مأمور چنس در اتوبوبانی که ترافیک دارد باعث بوجود آمدن سکانسی بسیار مهیج و منحصر به فرد شده است. فریدکین کاملاً آگاه بود که این سکانس میتواند باعث مصدومیت بازیگران بشود و خسارتهای مالی زیادی به بار بیاورد، به همین دلیل فیلمبرداری آن را آخر از همه انجام داد. نتیجهی به دست آمده ولی نشان میدهد که ارزش آن همه ریسکپذیری را داشته است.
۸. The Matrix Reloaded
دنبالههایی که بر فیلم ماتریکس ساخته شد هرگز آنجور که باید و شاید از سوی بینندگان و منتقدان تحویل گرفته نشدند، با این حال فیلمهای خوبی هستند و مهمتر از همه اینکه نسخهی The Matrix Reloaded یکی از ست پیسهای جذاب فرانچایز را دارد: سکانس تعقیب در بزرگراه. زمانی که مورفیوس و ترینیتی، یک برنامه برای ساختن میانبر در ماتریکس را امتحان میکنند، توسط دوقلوها مورد تعقیب قرار میگیرند. به مورفیوس هشدار داده شده بود که به بزرگراه رفتن فرقی با خودکشی ندارد و هنگامی که او این کار را انجام میدهد متوجه علت این هشدار میشویم.
تعقیب و گریز آنها باعث جلب توجه تعدادی از مأمورها میشود. سکانس بوجود آمده از هر نظر که به آن بنگریم فوقالعاده است: بدلکاریهای به نمایش در آمده بینقص هستند و میبینیم که ماس در حال ویراژ دادن با یک دوکاتی است که با CGIهای قدرتمند از نظر بصری هم به خوبی تقویبت شده. با این حال، فکبراندازترین نکته دربارهی این سکانس سطح پروداکشن دیوانهوار آن میباشد؛ بهتر است بدانید که دو و نیم میلیون دلار برای ساختن یک بزرگراه در جزیرهی آلامدای کالیفرنیا مخصوص این فیلم کنار گذاشته شده بود.
نسخهی اول سری ماتریکس مسلماً بزرگترین دستآورد برادران واچووسکی میباشد، اما نباید کیفیت کار آنها در دنبالههای این فیلم را هم زیر سوال برد، چرا که سکانسهایی نظیر سکانس بزرگراه در آنها خلق شده است.
۷. Gone in 60 Seconds
این فیلم وجود خود را تماماً مدیون اچ. بی. هالیکی میباشد که تهیهکنندگی، نویسندگی، کارگردانی و حتی بازیگری در آن را انجام داده است. این فیلم مستقل در سبک اکشن جریانات میندرین پیس را دنبال میکند یک مأمور بیمه که در خفا به کار اخاذی ماشینهای مدل بالا هم مشغول است. داستان فیلم Gone in 60 Seconds در واقع از آنجایی آغاز میشود که یک دراگ لوردِ آمریکای جنوبی از پیس میخواهد که ۴۸ ماشین را در طی پنج روز برایش گیر بیاورد و پاداش او چهارصد هزار دلار خواهد بود.
سکانس معروف تعقیب و گریز در این فیلم، پس از گیر افتادن پیس توسط پلیس هنگام دزدی یک فورد موستانگ مدل ۱۹۷۳، نمایش داده میشود؛ او در این سکانس حدود ۴۰ دقیقه تحت تعقیب پلیسها میباشد و آنها را به بازی میگیرد. بیش از ۹۰ ماشین به همین علت تخریب و نابود میشوند. هالیکی، همانطور که گفته شده همه کارهی این فیلم است و تمام رانندگی در این سکانس را هم خودش انجام میدهد و ستارهی بی چون و چرای دیوانگی در اتوبان است! هنر او را میتوان هنگام پرش از روی سکوی موقت مشاهده کرد.
هالیکی پس از این فیلم، چندین اثر مستقل دیگر هم ساخت، اما نهایتاً قربانی علاقهی خود شد؛ او جانش را در یک صانحهی رانندگی هنگام ساختن دنبالهی Gone in 60 Seconds از دست داد. او فوت شد، اما میراثش و سکانسهای دیوانهوار تعقیب ماشین که خلق کرد به وجود داشتن ادامه خواهند داد.
۶. Terminator 2: Judgement Day
پیش از اینکه جیمز کامرون خودش را در دنیای پاندورا و فیلم Avatar غرق کند، او را به عنوان یکی از پیشروهای استفاده از جلوههای بصری میشناختیم؛ مثلا فیلم Terminator 2: Judgement Day به عنوان اولین فیلمی که یک شخصیت CGI دارد ستوده میشود. T-1000، یک ماشین کشتار که با فلز مایع ساخته شده بود، این شخصیت است. کامرون همچنین متوجه بود که جلوههای بصریِ آن زمان در حدی نیستند که تماماً در مرکزیت توجه قرار بگیرند و به همین دلیل آن را به عنوان یک مکمل در کنار جلوههای فیزیکی مورد استفاده قرار داد.
بهترین نمود این ترکیب را میتوان در سکانس تعقیب پل طاقدار مشاهده کرد. T-1000، جان کانر جوان را در یک فروشگاه پیدا میکند و قصد دارد او را بکشد که توسط ترمیناتور نجات داده میشود و جان فرصت فرار با موتور را پیدا میکند. ماشین به دنبال انسان میرود و چیزی که در پی میآید وایب «داوود و جالوت» منتقل میکند چرا که رانندگی تریلی توسط T-1000 به خوبی تمثیل تقابل انسان و تکنولوژی را نشان میدهد.
این سکانس تعلیقی ترسناک دارد اما زمانی که تریلی بر روی پل تصادف میکند همه چیز به اوج خودش میرسد. جیمز کامرون به مرور پیشرفتهای بسیار زیادی را در زمینهی جلوههای ویژه و جلوههای بصری موجب شد، اما کارهای قدیمی او هم طعم مخصوص به خود را دارند.
۵. Duel
کار اولیهی استیون اسپیلبرگ یعنی Duel، یک فیلم تلویزیونی با بودجهی بسیار محدود پانصد هزار دلاری بود. با وجود اینکه ابداً به شهرت کارهای بعدی این کارگردان بزرگ هالیوودی نرسید اما شاید دربارهی آن شنیده باشید. این فیلم نمایشی یک ساعت و نیمه از تعقیب و گریز بین دیوید مان (با بازی دنیس ویور) و یک تریلی ترسناک است که تمام زورش را میزند تا مان را از جاده بیرون کند.
واقعاً نمیتوان بدون دیدن کامل فیلم Duel عدالت را در حق جذابیتی که دارد، ادا کرد؛ بعد از دیدن آن تعجب خواهید کرد که چگونه کارگردان توانسته چنین سطحی از تنش را برای مدت زمان ۹۰ دقیقه حفظ کند! تکنیکهای پیاده شده در اینجا، شباهت مشخصی به تنشی دارند که اسپیلبرگ در آثار بعدی خود مثل Jaws توانسته به تصویر بیاورد.
در این نبرد ما هرگز رانندهی تریلی را نمیشناسیم و به مرور احساسی منفی نسبت به خود این اتومبیل پیدا میکنیم؛ اسپیلبرگ به خوبی توانسته به یک شی صفات منفی شیطانی ببخشد. زمانی که مان نهایتاً موفق میشود دشمنش را از روی یک صخره به پایین پرت کند، هر بینندهای همراه با او یک نفس راحت خواهد کشید!
این فیلم علاوه بر تعقیبی دیوانهوار بودن، از همان ابتدا استعداد اسپیلبرگ را نشان داد. فقط کافیست توجه کنید که او با چه امکانات کمی توانسته چه اثری خلق کند!
۴. Mad Max: Fury Road
مثل فیلم Duel که همین الان صحبتش را کردیم، Fury Road هم عملاً یک سکانس بسیار طولانی از تعقیب و گریز ماشینهاست؛ البته تفاوتی که وجود دارد، بودجهی کلانیست که در اختیار جورج میلر قرار داده شده بود تا بتواند یک بلاکباستر بسازد؛ مشخصاً او هم کم نگذاشته و مطمئن شده که هر سنت از این بودجه روزی حلال باشد! انتخاب یک سکانس خاص از این همه اکشن دیدنی سخت است، اما اگر قرار باشد تنها یکی را انتخاب کنیم، اولین حمله به War Rig پس از اینکه فیوریوسا (با بازی شارلیز ترون) با همسران ایمورتان جو فرار میکند، مناسب خواهد بود.
دلیل این انتخاب چیست؟ کافیست اولین باری که فیلم Fury Road را دیدید به یاد بیاورید، قبل از این سکانس آیا هیچ ایدهای داشتید که قرار است چه آشوب عظیمی از نبرد ماشینها را ببینید؟ در اینجا انگار اولین شعله برای انفجار انبار باروت را مشاهده کردیم و از همین جهت حائز اهمیت است.
استیون اسپیلبرگ دربارهی این فیلم گفته بود: «من نمیدانم چطور فیلمبرداری آن به پایان رسیده و هنوز در حال انجامش نیستند، همچنین درک نمیکنم که چطور صدها نفر هنگام ساختش نمردهاند.» همین نقل قول نشان میدهد که تا چه حد این فیلم مرزهای تعقیب و گریز اتومبیلها را به چالش کشیده بود. حتی اگر میلر نتواند با Furiosa به میزان این فیلم موفق شود، Fury Road کافی بود تا نامش را جاودانه کند.
۳. The French Connection
این فیلم شاید بهترین کار فریدکین باشد. The French Connection، در واقع از کتاب غیر-فیکشنی با نام مشابه با نویسندگی رابین مور اقتباس شده است. ماجرای اصلی داستان پیرامون دو کاراگاه پلیس نیویورک با نامهای جیمی دویل و بادی روسو (به ترتیب با بازیهای جین هکمن و روی شایدر) روایت میشود که به دنبال قاچاقچی فرانسوی زنی هستند. موارد بسیاری هستند که میتوان در این فیلم تحسین کرد، چرا که به خوبی توانسته خط نازکی که ارتباط پلیس و خلافکاران را ترسیم میکند، به نمایش بگذارد.
با این حال سکانس تعقیب و گریز ماشین آن، شهرت بسیار زیادی کسب کرده است و نقطه عطف فیلم محسوب میشود. پس از اینکه یک اسنایپر به سمت جیمی شلیک میکند و تیرش خطا میرود، او به دنبال تیرانداز میرود؛ نهایتاً فرد مهاجم بر روی یک قطار از مهلکه میگریزد. سکانسی که پس از آن میآید، جرأت فیلمسازی فریدکین را به رخ میکشد؛ او بدون پرونده گرفتن، فیلمبرداری را در سطح شهر نیویورک انجام داد که حتی منجر به تصادفاتی واقعی با شهروندان نیویورک شد. این صحنهها با تکنیک چسباندن دوربین به جلوی ماشین همگی به خوبی ضبط شدهاند و به کات نهایی فیلم راه یافتند. همهچیز در این سکانس طوری ساخته شده است که هر بینندهای احساس خواهد کرد که خودش هم در اکشن حضور دارد.
با توجه به اینکه فیلم The French Connection از هر لحاظ یک فیلم موفق بود و حتی توانست جایزهی بهترین فیلم سال آکادمی اسکار را هم ازآن خود کند، خیلیها انتظار داشتند که در رتبهی اول نام این فیلم را ببینند. با وجود رتبهی سوم باید اشاره کرد که واقعاً هیچ چیزی از دو رتبهی بعدی کم ندارد.
۲. Bullitt
زمانی که دربارهی سکانسهای برتر تعقیب و گریز با اتومبیل صحبت میکنیم تمام جادهها به یکجا ختم میشوند: فیلم Bullitt. این اثر کلاسیک دربارهی یک کاراگاه در شهر سن فرانسیسکو به نام فرانک بولیت (با بازی خاطره انگیز استیو مککویین) است. او گروهی از اوباش را پس از قتل یک شاهد محافظت شده دنبال میکند تا به پاسخ سوالاتش برسد. در همین اثنا متوجه میشود که چند قاتل استخدامی به دنبالش هستند که بولیت نقشههایشان را نقش بر آب میکند.
از آنجا به بعد، شاهد سکانس معروف تعقیب هستیم. استیو مککویین اکثر بدلکاریها را خودش پشت فرمان فورد موستانگ مدل GT 390 Fastback انجام داده است و همه چیز به گونهای بهنظر میرسد که نشان میدهد تا چه حد این سکانس از زمان خودش فراتر میباشد؛ هنوز هم که هنوز است، پس از پنجاه سال کمتر فیلمی توانسته تا این حد فوقالعاده در ساخت سکانس تعقیب و گریز خودروها عمل کند. حتی نکات منفی ریزی که میتوان یافت هم در نهایت به نفع فیلم شدهاند؛ مثلاً درآمدن پی در پی قالپاقها از ماشینها، استرس رانندگان را برجسته کرده و نشان داده آنها تا چه حد نزدیک به مرگ میتوانند حرکت کنند.
بولیت یک میراث پایدار ساخته که حتی بعد از نیم قرن نیز از ارزش آن کاسته نشده؛ اخیراً ماشینی که مککویین در این فیلم سوار میشد با قیمت ۳.۷۴ میلیون دلار به فروش رفت که یک رکورد برای فورد موستانگ به حساب میآید.
۱. Ronin
جان فرانکهایمر در مصاحبهای با انجمن فیلمبرداران آمریکا، یکبار گفته بود: «اگر قرار باشد که یک سکانس تعقیب خودروها بسازم، جوری آن را میساختم که هر بینندهای پس از دیدنش خیال ساختن یکی دیگر را در سرش بپروراند!» مطمئن باشید که او توانسته این کار را انجام بدهد. فرانکهایمر در اواخر کریر کاری خود فیلمی ساخت که تماماً شاهکار بود؛ Ronin، شامل چندین سکانس تعقیب است اما مهمترین آنهاست که در اینجا به عنوان بهترین سکانس تاریخ در این زمینه معرفیاش خواهیم کرد.
داستان این فیلم دربارهی گروهی از مزدوران بینالمللی میباشد که استخدام شدهاند تا کیفی مرموز را بدزدند و در این جریان چندین فریب و دغلکاری برای صاحب شدن کیف به دنبال میآید. اما موضوع اصلی بحث در اینجا، سکانس تعقیب میباشد؛ سم (با بازی رابرت دنیرو) یک مزدور استخدام شده میباشد که با سیآیای در ارتباط است و برای به دست آوردن کیف فردی به نام دیرد (با بازی ناتاشا مکالهون) را مورد تعقیب قرار داده. در طول این سکانس خیابانها و تونلهای پاریس را زیر پا میگذاریم و همه چیز به طرز شگفتانگیزی جاری و بدون انقطاع به نظر میرسد. بیننده تماماً در جریان قرار میگیرد و سعی شده از تمامی زاویهها نسبت به ماشینها دید داشته باشیم؛ میتوان گفت که یک سمفونی از آشوب خودروها به بهترین شکل به نمایش درآمده است. شخصیتها نیز با استایل رانندگی خود بازتابکنندهی درونیاتشان هستند؛ مثلاً سم سعی میکنند کنترل خود و ماشین را در کمال خونسردی حفظ کند، در حالی که دیرد بیاحتیاط عمل میکند و به بیمهابا میزند.
فیلم Ronin، شاهکار فرانکهایمر یکی از بهترین سکانسهای تعقیب و حتی اکشنی که در تاریخ سراغ داریم را به روی پردهی سینما آورده و واقعاً بعید است که بتوان کاری فراتر از آن انجام داد، چرا که همه چیز در کمال مطلق به سر میبرد.
جمعبندی
در طول لیستی که مطالعه کردید، ۲۰ تا از جذابترین و مهیجترین سکانسهای تعقیب و گریز ماشینها را معرفی کردیم و مورد بررسی قرار دادیم. این سکانسها نشان میدهند که چرا دیدن بلبشویی از تصادفها، سبقتگیریها و دیوانگیهای انجام شده با خودرو برای بینندگان جذاب و حتی ضروری هستند. اگر طرفدار سرعت، شتاب و آشوب هستید ابداً نباید فیلمهای معرفی شده را از دست بدهید. همچنین باید گفت که آنها به خوبی میتوانند لذتی از همان دست لذتی که Furiosa در این روزها به بینندگان منتقل میکنند را شما بدهند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.