
تیم ویجیاتو: بازیهایی که ما رو به فکر فرو بردن
داستانهایی که شاید برای همیشه توی ذهنمون بمونن
بازیهای داستانی گاهی اوقات مضمونهای مهمی رو در نظر میگیرن و به شیوههای متفاوتی یک پیام مهم رو به مخاطبشون میرسونن. پیامی که ممکنه ذهن ما رو برای چند روزی درگیر کنه و ما یا درباره اون موضوع فکر میکنیم یا با دوستان و آشنایان درباره اون بحث میکنیم. توی تیم ویجیاتو این هفته از اعضای تحریریه پرسیدیم که چه بازیهایی بوده که فکرشون رو برای چند روزی درگیر کرده و حسابی اونا رو به چالش کشیده. با ویجیاتو همراه باشید.

برای من بازی Inside بوده. این بازی با وجود اینکه حتی یک دیالوگ هم نداره، جوری ذهن آدم رو درگیر میکنه که چند روز که هیچی، سالها بعدش هم نمیتونید یک جواب درست و قطعی برای علامت سوالهایی که گذاشته پیدا کنید. با این حال تعریف اینساید از یک دنیای دیستوپیایی، یک جامعه در حال کنترل و روشنگری یک پسرک قرمزپوش همش باعث میشه به مضامین و پیامی که بازی داره فکر کنید و ذهنتون رو درگیر کنید. همچنان پایان اینساید برای من در عین حال که نفسگیر و فوقالعادست، یک علامت سوال توی ذهن من گذاشته که «دقیقا چه اتفاقی افتاد؟»
علیرضا طالقانی
راستش بازیهای زیادی هستن ولی یکیشون تا موضوع رو گفتی دوباره یادم اومد و اون Plague Tale بود. کلا بازی پیامش خیلی جالبه. یه سری مواقع هست که تنها راهی که تو رو به هدفت میرسونه اینه که صبر کنی و هیچ کار نکنی، اما وقتی اورتینکش میکنی، هی تلاش میکنی زودتر بهش برسی و نهایتا به خودت و اطرافیانت آسیب میرسونی تا به چیزی که میخوای برسی، نتیجش میشه یه طاعون خیلی خیلی بزرگ، سیلی از موشهای گرسنه و نهایتا اون پایان بندی ترسناکی که دوست ندارم در رابطه باهاش صحبت کنم 🙂
محمدرضا نوروزی
یکی از بازیهایی که اخیراً اومد و منو خیلی به فکر فرو برد و باعث شد برم دنبال ویدیوهایی که پایان بندیش رو توضیح بدن، ریمیک سایلنت هیل۲ بود. نه تنها داستان اصلی بازی، بلکه میتونم بگم طراحی جز به جز لوکیشنهای مختلف بازی و انمیها، جوری از نظر روانشاختی خوب بودن که باعث میشد ساعتها من غرق بازی بشم. از نظر پایان بندیهای مختلف بازی من سعی کردم راه بهترین پایان بازیرو پیش بگیرم و بیشتر از این توضیح نمیدم که براتون اسپویل نشه. اما در کل وقتی به پیام اصلی بازی پی میبرید تا ساعتها میشینید و به دیوار زل میزنید و به کارهای جیمز ( شخصیت اصلی بازی) فکر میکنید.
آتنا حسینی
بازیهای Life is Strange همیشه باعث میشن من بعد تیتراژ پایانی برای مدتی تو ذهن خودم به اتفاقات داستان فکر کنم. از بین همشون ولی، نسخه دوم چون خودم برادر بزرگتری دارم، چندین و چند بار تو طول بازی منو به فکر فرو برد. قبل از گرفتن هر تصمیمی باید علاوه بر توجه به شرایطی که توش هستید به تاثیر اخلاقیای که روی دنیل هم دارید فکر کنید. پایانبندیهای بازی هم خیلی خوب این مسئله رو نشون میدن و باعث میشن با توجه به خصوصیات شخصی خودتون و البته اتفاقات داستان، به شان یا افتخار کنید، یا ازش ناامید بشید.
بهراد قلندرزاده
اگه بخوام یک عنوان رو انتخاب کنم که حتی مسیر زندگی من رو شکل داد، هرچقدر هم امروزه کلیشهای و رایج بنظر برسه، قطعا The Last of Us هستش.
این بازی نه تنها توی 12 سالگی با سکانسهای احساسی مجذوب کنندش و اجرای بینظیر تروی بیکر و اشلی جانسون که مدام برای خودم ریپلیشون میکردم، انگلیسی حرف زدن رو به من یاد داد—جوری که هنوز بعد از 13 سال دیالوگ سکانسهاش رو حفظم—همین باعث شده که من الان فارق التحصیل رشته ادبیات انگلیسی باشم. این بازی به من توی اون سن یاد داد که "مرد" بودن یا به عبارتی پدر بودن یعنی چی. اهمیت دادن و مراقبت کردن از کسایی که دوستشون داری چه شکلیه. صبور بودن و سختیها رو پشت سر گذاشتن رو به من یاد داد، با وجود اینکه حتی زنده بودن هم برات عذاب آوره. اینکه برای مراقبت از آدمایی که دوستشون داری باید بجنگی، و گاها حتی ممکنه که در جایگاه حق هم نباشی و به خیلیای دیگه آسیب بزنی.
بازی به قدری آدم رو در نقش یک پدر زخم خورده فرو میبره که مطمئنا هر پدری که کنترلر رو دستش بگیره و در اون اتاق عمل رو باز کنه بدون شک، بدون کوچکترین درنگی، ماشه رو میکشه و با چنگ و دندون عزیزش رو نجات میده.
کاربر mariooooo توی پست هفته قبل نوشت:
خب برای من به شخصه بازی های زیادی با داستان گویی و فضاسازیشون ذهنمو درگیر کردن و به فکر فرو بردن.
ولی از همشون بیشتر سری بازی THE WALKING DEAD بود به خصوص سیزن اولش که به زیبایی هر چه تمام تر داستان لی و کلمنتاین رو بازگو میکرد و با انتخاب های مهممون روی داستان بازی تاثیر میذاشت و با صحنه های دردناک و گاهی وقتا مرموز،دیالوگ های به یاد ماندنی و شگفت انگیزش یک فضا و داستان مرموز درست کرد که تا مدتی به نسبت طولانی فکرتون رو درگیر خودش میکنه.
همچنین نظر کاربر Mr-Morphious درباره موضوع این بوده:
شاید خیلیا قبول نداشته باشن حرفمو، اما خدای جنگ رگناروک برای من داستان خیلی جذابی داشت که منو به فکر فروبرد. داستان نحوهی تفکر کریتوس و آترئوس رو به خوبی نشون میداد. از یک طرف آترئوس بود که نمیخواست بذاره پدرش بمیره و از اون طرف هم کریتوس که فقط آینده پسرش براش مهم بود. اولش ما طرف کریتوس رو میگرفتیم ولی وقتی با آترئوس به ماجراجویی میپرداختیم تازه اونو درک میکردیم. در آخر هم دی ال سی والهالا یک فلش بک جالب به کریتوس میزد و به کمک تیر باعث میشد تا کریتوس با گناهانش کنار بیاد
Mr-Morphiousشما چه بازی رو تجربه کردید که داستان و فضاسازیش تونست تا مدتها ذهنتون رو درگیر کنه؟ حتما نظرتون رو با ما به اشتراک بگذارید.
موضوع تیم ویجیاتو هفته بعد درباره «کدوم کنسول بازی رو دوست داشتیم ولی هیچوقت نداشتیمش» هستش. توی بیست الی سی سال گذشته کنسولهای زیادی وجود داشته که شاید سر و صدا زیاد داشتن ولی هیچوقت فرصت داشتن و خریدن اون برامون فراهم نشده. اخیرا هم که با توجه به قیمتها و نوسانها، متاسفانه خرید کنسولهای بازی جدید سخت شده. با این حال برامون بنویسید که کدوم کنسول رو دوست داشتید بخرید اما به هردلیلی این اتفاق نیفتاد و یه جورایی حسرت به دل ماندید! بهترین کامنتها در پست هفته بعد قرار میگیرن.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
برای من بایوشاک
کم لطفی نکنید تو رتبه۱باید دو سری لیتل نایتمرز قرار میگرفت
یکی از به یاد ماندنی ترین کنسول ها : Play station 3
یادمه وقتی که بچه بودم پای کامپیوتر مینشستم و بازی کردن برادر بزرگترم رو میدیدم که معمولا داشت God Of War 3 رو بازی میکرد .
خونهی یکی از اعضای فامیل هم Ps 3 موجود بود و من فقط از دیدن لیست بازی هاش شگفت زده میشدم چه برسه به خود بازی ها !
بازی های خفن این کنسول ، شاید باعث بشه اگه روزی بتونم کنسول بگیرم برم سراغ این کنسول . اون حس نوستالژی رو خیلی دوست دارم روی Ps 3 تجربش کنم . از Gta گرفته تا God of war و حتی Tekken که ساعت ها پای کامپیوتر تجربشون کردم ، قطعا توی کنسول یه حال و هوای دیگهای دارن .
به شخصه برای خودم بازی Assassin's Creed rogue خیلی بازی فشنگی بود ، شاید خیلیا به خیلی از دلایل دوسش نداشته باشند ولی داستان این بازی منو کامل تو فکر برد ، اینکه داستان ار طرف مقابل تمام قضایا روایت میشد و اینکه بنظرم معنای کامل جمله معروف "Nothing is true, Everything is permitted" رو تو این بازی فهمیدیم چون نه استسین کاراشون خوب بود نه تمپلار ها اونقدا کفکمیکردیم بد بودن و اخرم جمله معروف شی کمیگفت " i make my own luck" همیششه تو زندگیم کمکم کرده
بازی heavy rain هم خیلی خوبه که مثل بعضی از بازیای داستانی هر تصمیمی میگیری باید به عواقب و نتایج بعدش توجه کنی حتما این بازی و به دوستانی که این کامنتو میبینن پیشنهاد میکنم
سری little nightmares هم داستان عجیب و مرموزی داشت که خیلی مغزمو درگیر کرد
به شخصه همیشه دوست داشتم استیم دک داشته باشم
دلیلشم این بود که خیلی برام جذابه توی مانیتور کوچیک و دستی گیمای خفن دنیا رو پلی بدی
همیشه داشتن یه کنسول دستی برام جالب بوده.همیشه علاقه زیادی به نینتندو سوییچ داشتم اما با اومدن استیم دک و شروع کنسول های ویندوزی خیلی دوست داشتم یه لجیون گو بخرم،چون بازی کردن عناوین ویندوزی رویه یک کنسول دستی با صفحه نمایش ۷ اینچی میتونه خیلی جالب و لذت بخش باشه.از طرفی دیگه داشتن یه عینک VR مثل پی اس وی ار ۲ یا متا کوئست ۳ رو خیلی دوست داشتم مخصوصا توی بازی هایی مثل گرن توریسمو و غیره.
انتخاب هایی که توی wolf among us داریم تاثیرات خیلی مستقیمی توی بازی داره و وقتی تاثیرش رو میبینی، مخصوصا وقتی خشونت رو انتخاب میکنی، باعث میشه به خودت بگی که کاش عصبانی نمیشدم! توی دنیای واقعی هم همینه.
مخصوصا فصل آخر که وقتی جلسه دادگاه شخصیت منفی هست، اون تمام خشونت های غیر ضروری ولف رو یادآوری میکنه!
حتی پارت پایانی فصل اول، وقتی که سفیدبرفی عاشق گرگ بزرگ بد میشه (big bad wolf ) و موقع خداحافظی بازی محبورت میکنه که جواب رو انتخاب کنی و اکثر گزینه ها نشون میده شخصیت اصلی هم عاشق سفید برفیه، سکانس بعدی سر قطع شده سفید برفی رو نشون میده و شخصیت رو دچار فروپاشی روانی میکنه
وایییی چقد منی
هم پروف هم نظرت
واقعا عجیبه که اسمی از undertale برده نشد
هنوز که هنوزه بعد از ده سال تئوری های مختلفی براش هست و هنوز کسی به نتیجه قطعی نرسیده و صد در صد هرکسی رو که بازی رو انجام بده به فکر فرو میبره
توی این ۳۰ سال خیلی از کنسول ها بودن من دوست داشتم که بازی شون کنم مثل ps5 اما نمیخوام کلیشه ای بازی در بیارم جدا از اینکه ps5 خیلی کنسول خوبی بود ولی من همیشه همیشه همیشه دلم یه VR میخواست ! این حسی که ببینی کلی یوتوبر و استریمر با کلی روش برای جلو رفتن بازی یا کلی شوخی بازی میکنن واقعا برای من لذت بخش بوده . مثلا فکر کنید دارید هیتمن بازی میکنید و میتونید به انواع شیوه ها آدم بکشید ! یا میتونید تو شبیه سازی های مبارزه کلی خودتونو به چالش بکشید و لذت مبارزه های کلاسیک رو داشته باشید . اما خب متاسفانه بخاطر قیمت بالا همیشه آرزو داشتن یه META QEST تو دلم مونده🖤