ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

۱۵ فیلم برتر در سبک عاشقانه تاریک
فیلم سینمایی

۱۵ فیلم برتر در سبک عاشقانه تاریک

گاهی تماشای جنبه‌های تاریک و مخرب عشق همان چیزی است که نیاز داریم

رضا قبادی
نوشته شده توسط رضا قبادی | ۲۳ بهمن ۱۴۰۳ | ۲۰:۰۰

عاشقانه تاریک یا جنبه دیگری از میل انسان

با احترام به تمام فیلم‌های عاشقانه حال‌خوب‌کن، گاهی اوقات هیچ چیز بهتر از این نیست که پای تماشای جنبه‌های مخرب و ویرانگر عشق بنشینیم. چیزی ورای زمان و مکان در مورد داستان‌های عاشقانه تاریک وجود دارد که تماشای آن را برای بیننده جذاب می‌سازد. مثلاً عشق ناب اما ممنوع بین دو فرد و تقابل آن با دنیای وحشی بیرون که مانع به هم رسیدن آن‌هاست، یا لایه‌های تاریکی که زیر احساس رمانتیک آن‌ها نسبت به یکدیگر قرار دارد. این موضوعات می‌تواند همواره مخاطب را در دل داستان فرو برده و او را مجذوب و مقهور یک قصه عاشقانه تاریک و تلخ سازد. در این فهرست سعی شده بهترین فیلم‌های عاشقانه تاریک سینما را از دوره‌های تاریخی مختلف، از قرون وسطی گرفته تا معاصر آمریکا گرد هم آوریم تا وقتی بخواهیم با جنبه‌های تاریک عشق آشنا شویم، انتخاب‌های خوبی داشته باشیم. با ویجیاتو همراه باشید.

15. The Souvenir

فیلم The Souvenir اولین اثر از دوگانه عاشقانه نیمه-زندگی‌نامه‌ای جوانا هاگ است. در این فیلم او داستان سال‌های تحصیل در عرصه فیلمسازی را البته از منظر شخصیت خیالی خودش جولی، روی پرده‌های سینما می‌آورد. در این فیلم جولی عاشق آنتونی می‌شود، فردی بزرگ‌تر از خود که مشخص می‌شود معتاد به هروئین است. با عمیق‌تر شدن رابطه‌ی عاشقانه بین این دو، فاصله‌شان نیز از هم بیشتر می‌شود.

در فیلم The Souvenir جوانا هاگ به خوبی دهه‌ی ۸۰ میلادی را شاعرانه به تصویر می‌کشد، اتمسفری که رابطه‌ی عاشقانه بین جولی و آنتونی را محصور خود می‌کند. جنبه ثابت فیلم The Souvenir، خود عشق است که با وجود مشکلات اعتیاد و خشونت، باز هم به شکلی مداوم در خلال فیلم حضور دارد. جولی و آنتونی دو شخصیت پیچیده با نیات مبهم هستند اما همین‌ از آن‌ها شخصیت انسانی و قابل فهم می‌سازد که بیننده می‌تواند به خوبی آن‌ را درک کند.

 14. A New Leaf

فیلم A New Leaf همانند اکثر فیلم‌های Elaine May (الین می)، یکی از سؤتعبیرشده‌ترین و قدرنادیده‌شده‌ترین فیلم‌های عصر نو هالیوود است، اما در مقایسه با دیگر فیلم‌های این کارگردان، A New Leaf توانست در همان ابتدای اکران فروش خوبی را در گیشه‌ها تجربه کند. با این حال شکست کلی این فیلم در گیشه‌ها را می‌توان به شجاعتش در به تصویر کشیدن تم‌های تاریک عاشقانه نسبت داد که به عنوان اثری در سبک کمدی رمانتیک، برای مخاطبین و هواداران این سبک دور از انتظار و عجیب بود.

این اثر توسط خود الن می از داستانی به نوشته جک ریچی اقتباس شده و تا به امروز یکی از پیچیده‌ترین و عجیب‌ترین آثار در تاریخ فیلم‌های کمدی رمانتیک است، اثری که جنبه‌های تاریک آن به همان اندازه رمانتیک و کمدی روی فیلم سایه گسترده است. در این اثر والتر متیو در نقش هنری گراهام بازی می‌کند، جوان عیاش اهل نیویورک که حالا باید به خاطر خرج کردن تمام پولی که به ارث برده بود، تعادلی در سبک زندگی خود به وجود آورد، اما به جای این کار قصد دارد هنریتا لووِل (با بازی خود می) اغوا کند و بعد هم با کشتنش تمام سرمایه‌ متعلق به او را بالا بکشد. ولی نقشه آن طور که باید پیش نمی‌رود و رابطه‌ی عاشقانه عجیبی بین هنری طمع‌کار و هنریتا ساده شکل می‌گیرد. نکته این جاست که فیلم هیچگاه تاریکی پشت این قصه عاشقانه را کم نمی‌کند و در عوض در پشت تمامی شوخی‌های فیلم، لایه‌ای از تاریکی در جریان است که فیلم‌های رایج سبک رام‌کام را مورد پارودی قرار می‌دهد. البته که فیلم فقط یک پارودی نیست و خوانش خاص خود را از رابطه‌های عاشقانه بین انسان‌ها دارد.

13. Head-On

فیلم Head-On اثری در سبک عاشقانه تاریک است که توانست جایزه خرس طلایی برلین در سال ۲۰۰۴ را از آن خود کند. سیبل ککیلی، که او را از هنرنمایی در سریال Game of Thrones به یاد داریم، در این فیلم نقش زن افسرده‌ای را بازی می‌کند که اخیراً در اقدامی سعی کرد خود را بکشد. او برای درمان به یک کلینیک روان‌شناسی می‌رود و در آن‌جا با کهیت، یک معتاد با روحیه خودتخریبی آشنا می‌شود که هیچ هدفی در زندگی ندارد. آن‌ها به راحتی با هم ازدواج می‌کنند، اما وقتی احساسات ناب از ژرفا بالا زده و روی کار می‌آید، اعمالی خشونت‌آمیز رابطه‌ی آن‌ها را تهدید می‌کند به حدی که می‌تواند آن‌ها را برای همیشه از هم جدا کند.

فیلم Head-On به موضوعات مختلفی همچون اعتیاد، خودکشی و آزار جنسی می‌پردازد، تم‌هایی که به خوبی در خلال روایت عاشقانه شخصیت‌های اصلی داستان قرار گرفته‌اند. داستان فیلم Head-On، کاوشی در خودشناسی و رستگاری است، و این که ذات عشق چگونه می‌تواند در عین رهایی‌بخشی، ویرانگر و مخرب باشد. فیلم Head-On شخصیت‌های خود را دوست و نگاهی همذات‌پندارانه به آن‌ها دارد و تماشاچی را هم وادار می‌کند تا با تمام عیوب ، همچین حسی به‌شان داشته باشد.

12. The Lovers on the Bridge

پلِ پون نوف قدیمی‌ترین پل پاریس و مکانی برای روایت داستان فیلم The Lovers on the Bridge، یکی از تاریک‌ترین عاشقانه‌های دهه‌ی ۹۰ میلادی است. داستان فیلم در مورد دو بی‌خانمانی است که گذشته تراژیک‌شان آن‌ها را در خیابان‌ها به یکدیگر رسانده است. الکس می‌خواست و می‌خواهد که به یک بازیگر سیرک تبدیل شود، اما اعتیادش به الکل این آرزو را نابود کرده است. میشل یک نقاش شکسته‌دلی است که کم‌کم در حال از دست دادن بینایی‌اش است. تمام داشته‌های میشل، الکس است و تمام داشته‌های الکس، میشل. به غیر از این و البته روح فرسده پون نوف، آن‌ها چیز دیگری ندارند.

فیلم The Lovers on the Bridge عشق را به صورت حسی موقت، برای تکیه و کمک کردن یکی بر دیگری به نمایش می‌کشد. با این که میشل و الکس با کمک هم موفق به یافتن زیبایی هر چقدر هم کم می‌شوند، اما تراژدی در تک‌تک فریم‌های فیلم رسوخ کرده است. احتمال رستگاری الکس و میشل بسیار کم است، و همین هم فیلم The Lovers on the Bridge را این گونه تاریک می‌سازد. همه چیز در مورد آن‌ها، گذشته، حال و آینده‌شان غم‌انگیز و ناراحت‌کننده است و همراهی این دو با یکدیگر، تنها لحظه‌ای وقفه در تراژدی پیوسته‌شان است.

11. Trouble Every Day

در آغاز قرن ۲۱، بسیاری از فیلمسازان فرانسوی پا در عرصه‌های جدیدی گذاشتند و به کاوش در تم‌های تاریکی در فیلم‌های‌شان پرداختند، در حدی که باعث می‌شد نتوانید هیچکدام از این آثار را با خانواده تماشا کنید. کلیر دنی، که یکی از شناخته‌شده‌ترین فیلمسازان مربوط به این دوره است، با فیلم Trouble Every Day یکی از افراطی‌ترین فیلم‌های فرانسوی مربوط به این دوران را می‌سازد.

فیلم دنی را می‌توان زیرمجموعه فیلم‌های خون‌آشامی قرار داد، با این تفاوت که تشنگی خون و خشونت در فیلم‌های او بسیار بیشتر از دیگر فیلم‌های مربوط به این دسته است. داستان این فیلم در مورد مردی آمریکایی به نام شین براون (با بازی وینسنت گالو) است که با همسرش به نام جون (با بازی تریشا وسی) برای ماه عسل به پاریس می‌رود. شین به بیماری عجیب و اسرارآمیزی مبتلاست که او را به صورتی شهوانی مجذوب خوردن گوشت انسان می‌کند. البته جون به هیچ وجه از این موضوع خبر ندارد. شین در نهایت با کُر (با بازی بئاتریس دال) آشنا می‌شود، زنی که به شرایطی مثل او، ولی با شدتی شدیدتر مبتلاست. رابطه‌ی عجیب این دو و شباهتشان به هم، آن‌ها را به سمت عشق و امیال جنسی می‌برد. اگر تا به انتها توان تماشای چنین فیلمی را داشته باشید، این اثر می‌تواند به یک از فراموش‌نشدنی‌ترین تجربه‌های سینمایی‌تان تبدیل شود.

10. Phantom Thread

فیلم Phantom Thread اثر متفاوتی در کارنامه پاول توماس اندرسون به شمار می‌رود، با این حال در این اثر چکیده شخصیت اندرسون را می‌بینیم، مخصوصاً علاقه‌ی او به رابطه‌های عجیب و غریب و عشقش به زنده کردن دوره‌های تاریخی روی پرده‌های سینما که در آن نجیب‌زاده و دانشمند، با افراد طبقات پایین اجتماع قاطی شده و طوری در هم فرو می‌روند که در انتها تمایزی بین این دو طبقه باقی نمی‌ماند. فیلم Phantom Thread در واقع یک کمدی رمانتیک تاریک است که خود را در قالب درام تاریخی و پشت لباس‌های اعیانی پنهان می‌کند و به اندرسون این اجازه را می‌دهد تا خبیث‌ترین رفتارها را به صورتی شیطنت‌آمیز در اثر خود به کار برد.

در این فیلم دنیل دی لوئیس بازیگر اسطوره‌ای سینما نقش رینولدز وودکاک را بازی می‌کند، یک طراح مد در دهه ۱۹۵۰ میلادی لندن که مزاج تند و وسواس زیادی به تشریفات و نمایش‌ها دارد. خلق و خوی عجیبش را عامه مردم پای نبوغ زیادش می‌گذارند. آلما السون (با بازی ویکی کریپس)، ندیمه‌ای است که توانایی سرگرم کردن رینولدز را دارد و به معشوقه او تبدیل می‌شود. در ابتدا آلما جایگاه پایین خود را در زد و بند اجتماعی می‌شناسد و به همان جایگاهی که در برنامه‌های رینولدز دارد راضی است، اما رفته‌رفته ارزش و اهمیتش برای رینولدز را بیشتر درک می‌کند و همین امر باعث جا به جا شدن مناسب قدرت در رابطه‌شان می‌شود. فیلم Phantom Thread به شخصیت‌شناسی این زوج می‌پردازد که به شکلی اعجاب‌آور، کاملاً مناسب خلق و خوی عجیب یکدیگر هستند.

9. Blue Valentine

فیلم Blue Valentine با هنرنمایی رایان گاسلینگ و میشل ویلیامز در نقش‌های اصلی، در مورد زندگی زناشویی سیندی و دین و دخترشان فرانکی است. رابطه‌ی سیندی و دین، مسیر افول خود را آغاز و به سمتی رفته که تلاش برای ابقای آن بسیار سخت است. فیلم Blue Valentine سعی در نمایش مسائل بسیار کوچک اما بسیار پر اهمیت دارد که می‌تواند رفته‌رفته رابطه‌ها را به ورطه‌ی جدایی بکشاند. داستان فیلم Blue Valentine روایتی دردناک از جدایی و از آن غم‌انگیزتر، تلاش‌های سخت اما پوچ سیندی و دین برای برقراری دوباره زندگی زناشویی‌شان است که در نهایت تماشای فیلم Blue Valentine را به تجربه‌ی سخت و ناراحت‌کننده‌ای تبدیل می‌کند.

پایان فیلم Blue Valentine باز است و تصمیم را بر مخاطب می‌گذارد که بفهمد آیا این دو توانستند رابطه‌شان را بر خلاف تمام تفاوت‌های‌شان دوباره سر پا نگه دارند یا این که دیگر توان این کار را ندارند و رابطه‌شان در همین جا از هم می‌پاشد. فیلم Blue Valentine کاوشی تروماتیک در عشق، فقدان، خشم و ترس است.

8. In a Lonely Place

در هیچ فیلمی، شمایل همفری بوگارت به اندازه فیلم In a Lonely Place پیچیده و عمیق نیست. این اثر نیکولاس ری باعث می‌شود تا باقی فیلم‌های سبک نوآر در چشم‌تان اثری کم‌عمق به نظر آید. دیکسون استیل با بازی همفری بوگارت، فیلمنامه نویسی است که این روزها فروغ نویسندگی‌اش افول کرده و بدتر از همه اکنون مظنون به قتل یک زن شده است. این اتفاق درست زمانی می‌افتد که او با همسایه‌اش لارا گری (با بازی گلوریا گراهام) رابطه‌ی عاشقانه‌ای را آغاز می‌کند.

فیلمنامه‌ی این اثر از روی رمانی به همین نام به قلم دوروتی بی.هیوز اقتباس شده و پر از اتفاقات پیچیده و عجیب است، به طوری که می‌توان داستان فیلم In a Lonely Place را جزو بهترین داستان‌های جنایی تاریخ سینما دانست. اما نقطه‌ی برجسته فیلم نه داستان قتل و اسرارآمیز بودن آن، بلکه در پیچیدگی و عمق رابطه‌ی بین دیکسون و لورل است. لورل سعی می‌کند تا دیکسون را از زندگی الکلی و بی‌هدف خلاص کرده و دوباره روی غلتک بیاندازد تا با استفاده از استعداد طبیعیش، به قله‌های حرفه‌ایش برگردد، اما داستان پیچش عجیبی می‌گیرد و به سمتی خطرناک و از نظر روانی تاریک می‌رود، به طوری که در نهایت حدس این که آیا دیکسون تغییر خواهد کرد یا همان شیوه‌های قدیم خود را ادامه خواهد داد سخت‌تر و سخت‌تر می‌شود.

7. Le Bonheur

انیس واردا یکی از هوشمندانه‌ترین قمارهای تاریخ سینما را در فیلم Le Bonheur انجام می‌دهد. او در فیلم Le Bonheur داستانی را به تصویر می‌کشد که احتمالا مابقی کارگردانان مرد سینمای فرانسه، آن را یک کمدی اروتیک پوچ و بی‌مغز می‌خواندند. واردا با استفاده از رنگ‌های روشن، تدوینی آرام و موسیقی ظریف و سبک‌بال، داستان عاشقانه‌ای را می‌سازد که می‌تواند به مثابه‌ی یک فیلم ترسناک باشد.

پس از دیدن فیلم Le Bonheur خیلی سخت می‌شود فیلمی را تصور کرد که با استفاده از ابزار سینمایی، بتواند داستانی این چنین عاشقنه و بزرگسالانه را تعریف کند، داستانی که به کاوش در بلایایی می‌پردازد که یک مرد می‌تواند نه فقط بر سر زن، بلکه بر تمام چیزهایی که رنگ و بوی زنانه دارد بیاورد. در این فیلم واردا یک زن و شوهر را به عنوان شخصیت‌های اصلی قصه خود بر می‌گزیند و با نشان دادن اعمال غریزی وحشیانه مرد نسبت زن و چیزهای زنانه، پایان‌بندی‌ای را رقم می‌زند که جزو ترسناک‌ترین پایان‌بندی‌های تاریخ سینما به شمار می‌رود.

6. Double Suicide

فیلم Double Suicide با این که در سال ۱۹۶۹ اکران شده، حتی با استانداردهای امروزی هم فیلمی مدرن به حساب می‌آید، اثری مربوط به موج نو ژاپن به کارگردانی ماساهیرو شینودا که کمتر از چیزی که باید به آن توجه شده است. فیلم‌هایی که توانستند به اندازه Double Suicide احساسات انسانی را این گونه عمیق و گیرا روی پرده‌های سینما بیاورند، انگشت شمارند. این فیلم یک اثر ناب سینمایی است که با استفاده از تمام تکنیک‌های ممکن، یک قصه‌ی عاشقانه تاریک و شگفت‌آور خلق می‌کند.

داستان فیلم در مورد جیهی، یکی تاجر کاغذ در قرن ۱۸ ژاپن است که علی رغم متأهل بودن و داشتن چند فرزند، عاشق یک فاحشه می‌شود، فاحشه‌ای که بسیاری از مردم هم به دنبال او هستند. پس از این که جیهی از آزاد کردن معشوقش از بند فاحشگی عاجز می‌ماند، قصد می‌کند که اگر دنیا به آن‌ها اجازه با هم بودن ندهد، به همراه معشوقش خودکشی دونفره‌ای را انجام دهد. این اثر یکی از تاریک‌ترین آثار عاشقانه نه فقط در سینمای ژاپن، بلکه در تاریخ سینماست که تجربه‌ای عجیب و به یادماندنی را برای مخاطب رقم می‌زند.

5. Revolutionary Road

کیت وینسنت و لئوناردو دی کاپریو بار دیگر برای یک داستان عاشقانه با هم روی پرده‌های سینما برمی‌گردند، اما این بار مرگ عشق‌، امید و رویاهای‌شان بسیار آرام‌تر و سوزان‌تر است. فیلم با نمایش ابتدای رابطه‌شان آغاز می‌شود، رابطه‌ای که کم‌کم و با گذر زمان، به ورطه‌ی کلافگی، استیصال و البته درد می‌افتد.

مشکل رابطه‌ی آپریل و فرانک به لطمه‌ زندگی در پاریس و رویاهای نابوشده‌شان و حرفه پرتلاطم‌شان بر می‌گردد. موضوعات مختلفی با وجود سختی و درد زیاد، رابطه آن‌ها در پیوند با یکدیگر نگه می‌دارد تا این که روزی آپریل می‌فهمد که دیگر هیچ عشقی نسبت به شوهرش ندارد. پایان‌بندی فیلم بسیار تراژیک و غیرمنتظره است و داستانی که از ابتدا روند سرد و تاریکی داشت را با پایانی به همان‌اندازه تلخ، به انجام می‌رساند.

4. The Piano

شاید حیرت‌انگیزترین ویژگی فیلم The Piano این باشد که توانست به موفقیت خوبی در گیشه‌ها برسد. با توجه به تم تاریک و ناخوش‌آیند این فیلم همانند دیگر آثار جین کمپیون، این موضوع موفقیت عجیب و دور از انتظاری به شمار می‌آمد. در این فیلم داستان حول محور دو رابطه رمانتیک می‌گردد که البته با توجه به میزان دلخراش و غامض بودن این دو رابطه، خیلی سخت است که آن‌ها را رمانتیک خواند. با این حال با توجه به تم و اتمسفر فیلم، این اثر توانست به شکل اعجاب‌آوری به فروش جهانی ۱۴۰ میلیون دلار برسد.

می‌توان به نوعی این موضوع را به نبوغ کمپیون در پنهان کردن هدف اصلی فیلم از جلوی چشم تماشاگر مرتبط دانست. در نگاه اول فیلم داستان یک عشق سوزان را روایت می‌کند و احتمالاً همین هم دلیل فروش زیاد فیلم است. در اولین نگاه فیلم The Piano در مورد یک زن کر و لال اسکاتلندی (با بازی هالی هانتر) است که با خارج شدن از یک ازدواج زوری با یک مهاجر نیوزیلندی (با بازی سم نیل) در دامان یک ملوان بازنشسته (با بازی هاروی کایتل) به آرامش می‌رسد. با یک بررسی عمیق‌تر اما، می‌فهمیم که این اثر در واقع کاوشی در مردسالاری و تأثیر آن در روابط زناشویی است.

3. Badlands

اگر بخواهیم لیستی از فیلم‌های عاشقانه تاریک ردیف کنیم، ترنس مالیک شاید گزینه‌ای نباشد که سریع به ذهنمان بیاید، با این حال او هنر فیلمسازی خود را با فیلمی آغاز کرد که اکنون آن را در رتبه سوم برترین فیلم‌های عاشقانه تاریک سینما می‌بینیم. این اثر را می‌توان در زیرشاخه‌های نئو-نوآر و نئو-وسترن هم قرار داد، فیلمی که جزو یکی از هیجان‌انگیزترین آثار عصر جدید هالیوود به شمار می‌رود. ترنس مالیک در این فیلم طراحی ساختارشکن آرتور پن در فیلم بانی و کلاید را می‌گیرد و مرزهای آن را از منظر زیبایی‌شناسی، سیاسی و روان‌شناسی بسط می‌دهد.

داستان فیلم تقریباً بر اساس قاتل سریالی چارلز استارکودر و دوست دخترش کاریل آن فوگیت است. در این فیلم دختر ۱۵ ساله ساده‌ای اهل داکوتای حنوبی به نام هولی سارگیس (با بازی سیسی اسپیسک) با جنگجوی سابق جنگ کره و جمع‌کننده ابزار آلات قدیمی کیت کاروترز (با بازی مارتین شین) رفیق می‌شود. سپس این دو به سفری جاده‌ای رفته و در طول آن دست به قتل‌های متعددی می‌زنند که یکی از آن‌ها، کشتن پدر کیت است. فیلم Badlands اثری کنایه‌آمیز است که با وجود تاریک بودن، رگه‌های سرگرم‌کننده و طنز را هم در خود جای داده است. این اثر در واقع طعنه‌ای به فرهنگ مابین دهه‌‌های ۱۹۳۰ تا ۱۹۷۰ (میدسنتری) آمریکا دارد که عاشق خشونت بودند بدون این که از این خشونت هدفی داشته باشند.

2. Let the Right One

داستان فیلم Let the Right One در مورد پسری به نام اسکار است که با یک خون‌آشام صد ساله‌ای رفیق می‌شود که در بدن یک بچه به نام ایلای رفیق می‌شود. عاشقانه فیلم Let the Right One بسیار تاریک و تنش‌زا است. اسکار و ایلای به علت تنهایی مشترک خود، شروع به تجربیات پیچیده‌ای می‌کنند که پیوندش با ذات تاریک ایلای، موقعیت‌های تلخ و تاریکی را به بار می‌آورد. عشق ممنوعه آن‌ها چاره‌ای جز راهی شدن به سمت جاده‌ای تراژیک ندارد.

فیلم Let the Right One به کاوش در تم‌هایی نظیر تنهایی و دور افتادن از اجتماع، خشونت و از دست دادن معصومیت می‌پردازد. این فیلم خط جدا کننده بین حوب و بد را محو می‌کند و از این نظر جزو خاکستری‌ترین فیلم‌های عاشقانه تاریک تمام ادوار به شمار می‌رود. صحنه‌های فیلم که به زیبایی فیلمبرداری شده، شبیه به لحظه‌ای که ایلای و اسکار در منطقه‌ای برفی هستند، زیبایی غم‌انگیزی را می‌آفریند.

1. Vertigo

آلفرد هیچکاک در فیلم سرگیجه، نهایت هنرمندی خود در تعریف قصه‌ای عاشقانه توام با روان‌رنجوری را نشان می‌دهد. فیلم سرگیجه جزو بزرگ‌ترین شاهکارهای این کارگردان شهیر سینما به شمار می‌رود که هم عاشقانه است و هم نیست، هم دلهره‌آور است و هم نیست، و نمایش چنین تضادهایی به شکل استادانه، فقط از دست کارگردانی همچون آلفرد هیچکاک بر می‌آید. هیچکاک در این فیلم تمام مهارت خود را به کار می‌بندد تا بیننده را به سمتی سوق دهد که داستان را اشتباه بفهمد، تا پس از آشکارسازی نهایی، چنان ضربه‌ای به مخاطب وارد شود که تا ابد از یادش نخواهد رفت.

داستان فیلم در مورد کسی است که تفاوت زیادی با خود هیچکاک ندارد: جان اسکاتی فرگوسن (با بازی جیمز استوارت) کارآگاهی است که از بلندی می‌ترسد. او پرونده‌ای را قبول می‌کند که در آن دوستش ادعا دارد که همسرش مدلین (با بازی کیم نواک) توسط روح زنی در یک نقاشی، تسخیر شده است. جان شروع به تعقیب مدلین می‌کند و کم‌کم مجذوب او می‌شود تا این که در نهایت رابطه‌ی عاشقانه‌ی خطرناکی بین این دو پدید می‌آید. این رابطه با تمام رابطه‌های عاشقانه‌ای که تا به حال در سینما دیدید متفاوت است، رابطه‌ای که چه در کارنامه خود هیچکاک و چه هر کارگردان دیگری، منحصر به فرد محسوب می‌شود. فیلم سرگیجه باعث می‌شود دیگر به شیوه سابق فیلم نبینید و در نحوه تماشای فیلم‌ها تجدید نظر کنید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی