
نقد سریال Severance (فصل دوم قسمت اول تا پنجم)
یکی از خاصترین، خوشساختترین و غریبترین سریالهای موجود!
(این نوشته، پنج قسمت ابتدایی فصل دوم سریال Severance را اسپویل میکند، اگر این سریال را تماشا نکردهاید از خواندن آن خودداری کنید.)
هزارتویی از راهروهای تماماً سفید را با شخصیتها دنبال میکنیم. موسیقی تنشزایی که تنها با ضرب درام ساخته شده، پخش میشود. خارج از اتاق کار «پالایش ابرداده / MDR» واقعاً چه چیزی وجود دارد؟ در لومن، این ابرکمپانی مسئلهساز، واقعاً چه چیزی میگذرد؟ راز پشت آن مانیتورهای کوچک که شبیه به اولین نسخههای مکینتاش هستند و بازی اعداد چیست؟ نهایتاً با اتمام فصل اول ما هم همانقدر دانستیم که مارک توانست از آن سردربیاورد! حالا باز Severance برگشته است. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا فصل دوم این سریال را نقد کنیم.
فصل اول این سریال ما را با دنیایی آشنا کرد که تکاندهنده، رازآلود و دراماتیک بود. خودمان را در فضایی عجیب پیدا کردیم که در آن یک ابرکمپانی مشغول در زمینهی بیوتکنولوژی، توانایی منقطع کردن ذهن کارکنانش را دارد. هر کسی که بخواهد در لومن کار کند، نمیتواند حافظهای از کار در آنجا داشته باشد و هنگام ورود و خروج ارتباطش با دنیای بیرون قطع میشود. نام سریال هم دقیقاً به همین موضوع اشاره دارد؛ «جداسازی» نام پروسهایست که کارکنان لومن باید از سر بگذرانند. شخصیتهایی که در بخش MDR کار میکردند، در محوریت روایت داستان بودند؛ مارک، دیلن، هلی و ایروینگ. هر کدام با ویژگیهایی که داشتند جنبههای مشخصی از داستان را پیش میبردند.

این شخصیتها ابداً اطلاعی ندارند که در دنیای بیرون چه شخصیتی دارند و همین مورد به مرور برای آنها تبدیل به مهمترین مسئله میشود. به همین ترتیب شخصیت بیرونی هم خبری از محل کار خود ندارد. به هویتِ درونی آنها «اینی/Innie» گفته میشود و به هویت بیرونی آنها «اوتی/Outie». در انتهای فصل اول، اینیها با سواستفاده از قابلیت دسترسی به نسخهی اوتی خود، در دنیای بیرون برای مدتی کوتاه قدم میزنند و بخش دیگر هویتشان را میشناسند.
فصل دوم Severance چند ماه پس از وقایع فصل اول آغاز میشود. طغیان اینیها به سرانجام رسیده و تأثیر خود را گذاشته است. اصلاحات عظیمی در کمپانی دارد رخ میدهد یا لااقل اینطور بهنظر میرسد. تیم MDR همگی اخراج شدهاند و تنها مارک اس. به دلایلی بازگشته است. این شخصیت در بخش پالایش ابرداده از اهمیت زیادی برخوردار است، هر چند هنوز نمیدانیم چرا؛ فقط فهمیدیم که مأموریت Cold Harbor یکی از مهمترین اتفاقاتیست که در تاریخ بشر قرار است بیافتد و حضور مارک در انجام آن حیاتیست، هر چند خودش هم آن را نمیداند. دیگر شخصیتها هم بنا به درخواست او برگردانده میشوند، چرا که او فقط با تیم خودش میخواهد کار کند. بدین ترتیب این گروه پس از چندین ماه دوباره دور هم گرد میآیند و کار عجیبِ جمعآوری داده با انجام بازی اعداد را ادامه میدهند.

واقعاً نمیتوان گفت که داستان از چه قرار است و هدف اصلی چیست! با دیدن نیمهی ابتدایی فصل دوم این سریال، تنها به تعداد سوالاتمان افزوده شد. مثل این میماند صفحهای را بخراشید تا بدانید زیر آن چه پنهان شده، اما زیر آن هم چندین صفحهی دیگر برای خراشیدن وجود داشته باشد! سریال Severance دقیقاً مثل راهروهای طبقهی جداسازی در کمپانی لومن است، معلوم نیست که سر از کجا در میآورید و در میان آنها چه اتفاقی دارد میافتد. شاید در اتاقی پیدا بشوید که به شکل مصنوعی در حال رشد گوسفند هستند و شخصیتهایی ظاهراً دهاتی در آن مشغول به کار هستند. البته که هنوز پنج قسمت دیگر باقیمانده است و هزار معمای نگفتهی دیگر!
مثلاً شاید با اتمام فصل اول خیال میکردیم که مهمترین مسئله با خبر شدنِ اینیها از نسخهی اوتی خود باشد، ولی همین که آنها خارج شدند و سپس به دنیای درون بازگشتند، با خود کنار آمدند که بهتر است به زنده بودن به عنوان اینی ادامه بدهند. همین موضوع سبب شد که تمرکز داستان به جنبههای دیگری سوق داده بشود بشود. حالا که میبینیم اوتیِ هلی یکی از افراد خاندان ایگان است، بهتر دربارهی هرم قدرت میدانیم و انگار که قادر هستیم از دریچهی آگاهتر و روشنتری به مسائل درون لومن نگاه کنیم؛ به عنوان مثال متوجه شدیم که تمرکز خانم کوبل روی مارک، از روی شیفتگی شخصی نبوده و دلایل مهمتری در این کمپانی دارد.
پیچیده بودن داستان و رازآلود شدن هر چه بیشتر Severance در فصل دوم، اتمسفری خلق کرده که کمنظیر است. شاید در فصل اول صرفاً نو بودن این دنیا و معماهایی که پیش روی بیننده میگذاشت، جذاب بود؛ اما الان دیگر زمینهی کافی داریم که بتوانیم سرنخها را بهم وصل کنیم و زمانی که به یکجور جواب نسبی میرسیم، باز داستان پیچیدهتر میشود و جزئیاتی مهمتر را متوجه میشویم که با برداشتهای اولی ما در تناقض است. در یک کلام میتوان گفت این سریال اتمسفری رازآلود خلق کرده که در میان سریالها نظیر ندارد.

تنها همین فضای سنگین و رازآلود نیست. نمیتوان به فیلمنامه شک کرد. هر قسمت با روایتی چنان آرام و شستهرفته جلو میرود و چنان با دقت جنبههایی جدید به هر پلاتلاین اضافه میکند که بینندهی تیزبین متوجه میشود فیلمنامهی این سریال مدتها در دست ساخت بوده است. برخی سکانسها صرفاً برای این هستند که جزئیات بیشتری از این دنیا دستگیرمان بشود. شاید هیچکس انتظار نداشت که قسمت چهارم این فصل بیننده را به دامان طبیعت ببرد و ریشههای جهانبینی ایگان را به ترتیبی که هست نشان بدهد. وقتی که با چنین اپیسودهایی روبرو میشویم، میفهمیم که بهتر است به سازندگان سریال اعتماد کنیم چرا که تصویر کلیتر کامل بهنظر میرسد.
حتی اگر این معماها هرگز حل نشوند و هرگز سردرنیاوریم که پشت مانیتورهای اتاق کار MDR چه میگذرد، باز هم دیدن Severance خالی از لذت نیست. هر سکانس آن را میتوان به عنوان یک فیلم کوتاه جدا کرد، به تماشا نشست و از آن لذت بصری برد. ویژگیهایی وجود دارد که این سریال را خیلی زود در دنیای عظیم تلویزیون خاص میکند؛ کافیست به استایل کاری آن توجه کنید: اتمسفر برفی، ترکیب خانهها و اتومبیلهای دههی ۹۰ میلادی با تکنولوژی آینده، تعلیق روانشناختی و موسیقی تنشزا، دیوارهای یک دست سفید و ترکیب آنها با حاشیههای سبز و آبی و… . باز هم میگویم که اگر هیچوقت سردرنیاوریم که واقعاً در این دنیای اسرارآمیز چه میگذرد، باز هم با اثری روبرو هستیم که از نظر فنی و سینمایی بینقص است. البته که فراهم آوردن چنین تجربهای بدون سرمایهگذاریهای Apple TV و سطح کاری بالای آنها ممکن نبود.

داستانی که در آن ذهن افراد به نقطهی آغازین خود میرود یا به عبارت دیگر حافظه از نو تعریف میشود، بستر را فراهم میکند تا سوالاتی عمیق و فلسفی دربارهی کارکرد این ارگان و ذات بشر مطرح بشود. وقتی که از بندهای جامعه خارج میشویم و در فضایی قرار میگیریم که ذهن افراد هیچ پیشزمینهای از هویت خودش ندارد، آنها چطور واکنش نشان خواهند داد؟ چطور میتوان از آن بهرهوری کرد؟ بیشتر آشنا شدن با ذهنیت دیتر ایگان، خالق این کمپانی، به ما میفهماند که با سیستمی از اخلاقیات روبرو هستیم که با ادیانی چون مسیحیت شباهت زیادی دارد. شخصیتها میبایست با پیروی از کدهای رفتاری خاصی خودشان را وقف کار کنند و هرگز پا را از گلیم خود دراز نکنند، وگرنه مجازات خواهند شد.
این ساختار بسته، تلقین ترس از طریق مجازات، وجود تاریخچهای دور و دراز، چهرههای ناجی و… نوعی پیچیده از مذهب را شبیهسازی میکنند. البته که میتوان کمپانی لومن را به موارد فلسفی متعدد دیگری نیز مرتبط دانست که در طول قسمتها، اشاراتی هم به آنها میشود. در پنج قسمت ابتدایی فصل دوم، کمپانی لومن هرم قدرت را به نمایش میگذارد که در رأس آن هلنا ایگن و پدرش هستند و در پایین آن کارمندهایی نظیر تیم MDR به عنوان نوعی اسباببازی یا برده در حال استفاده شدن میباشند؛ بردههایی که هر گاه بخواهند میتوانند از شرشان خلاص بشوند یا به عنوان موش آزمایشگاهی، آزمونهای متفاوتی را رویشان انجام بدهند. وقتی که با چنین مراتبی روبرو میشویم، نقش شخصیتهایی مثل کوبل و میلچک هم متفاوت از فصل اول بهنظر میرسد و آنها هم صرفاً یکسری مهره روی صفحهی شطرنج در مناسبات قدرت هستند.
با این حال بیش از هر چیز، این فصل ما را به یاد طغیان ناراضیان علیه قدرت و اصلاحاتی که سپس منجر میشود، میاندازد. کمپانی لومن، ساختاری از یک سیستم منطبقپذیر را نشان میدهد که با وجود تغییرات و صدمات بیرونی، خودش را انطباق میبخشد. اضافه شدنِ اتاق ملاقات با اوتیها، مراسم ترحیم برای ایروینگ و تغییرات در اتاق کار، بخشی از این انطباقپذیریها هستند. البته زمانی که از دیدگاهی بالاتر به اتفاقات پیرامون لومن نگاه میکنیم، بهنظر میرسد که حتی این تغییرات و اصلاحات هم جزوی از برنامههای آنها باشد.

در ادامه باید منتظر باشیم که اطلاعات بیشتری دربارهی مأموریت Cold Harbor به ما داده شود. با شخصیتهای دیگری که با خاندان ایگن در ارتباط هستند، بهتر آشنا بشویم. سرنخهای بیشتری داشته باشیم تا بتوانیم سر از این دنیای اتمسفریک و غریب دربیاوریم. خطوط داستانی هر شخصیت به نوبهی خود، پر از ابهام است. مثلاً آیا جما یا همان خانم کیسی هنوز زنده میباشد؟ چه اتفاقی برای او افتاده؟ آیا ایروینگ برای همیشه از دست رفت؟ مارک و رگابی تا چه حد میتوانند پروسهی «یگانه سازی» را پیش ببرند؟ مقصود هلنا ایگن از تبدیل شدن به هلی چیست؟
بهطور کلی فصل دوم Severance با جذابیت حتی بیشتری نسبت به فصل اول ادامه پیدا کرده است. اطلاعات جدیدی به بیننده میدهد؛ اطلاعاتی که باعث پیچیدهتر شدن داستان و معماهای پیرامون کمپانی لومن میشود. جو رازآلودی که در راهروهای سفید داخل این کمپانی جریان دارد و هوای برفی و اتمسفریک بیرون از آن، میتوانند هر کسی را مجذوب خود کنند. جذابیت سینماتیکِ کار نیز به لطف بودجهی گزاف و پشتیبانی اپل، بالاترین حد را به نمایش میگذارد که به وضوح از سطح دیگر کارهای تلویزیون بالاتر است. با وجود اینکه هنوز قسمتهای مهم فصل ماندهاند ولی همین الان هم میتوان متوجه شد که با یکی از منحصر به فردترین آثاری روبرو هستیم که در سالهای اخیر شاهد نمایش آن بودهایم.
فصل دوم Severance با جذابیت حتی بیشتری نسبت به فصل اول ادامه پیدا کرده است و اطلاعات جدیدی به بیننده میدهد؛ اطلاعاتی که باعث پیچیدهتر شدن داستان و معماهای پیرامون کمپانی لومن میشود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.