ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بتسدا فرصتی منحصر‌به‌فرد به طرفداران The Elder Scrolls 6 ارائه می‌دهد
مقالات

کینگدام کام کار را برای الدر اسکرولز بعدی به شدت سخت‌تر کرد

بتسدا خیلی وضعیت خوبی داشت، حالا بدتر هم شد!

امیرحسین وفاراد
نوشته شده توسط امیرحسین وفاراد | ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ | ۲۲:۰۰

همیشه سرنوشت همه بازی‌های نقش‌آفرینی که دنیایی قرون وسطایی دارند را به اسکایریم برمی‌گرداند. در سال ۲۰۱۱ بتسدا بازی‌ای را منتشر کرد که هنوز هم که نزدیک به ۱۵ سال از آن می‌گذرد، بازی‌های جدید را با آن بازی مقایسه می‌کنند. میلیون‌ها بازیکن از همان سال اسکایریم را بازی کردند یا همچنان در حال تجربه آن هستند. شاید این بازی بهترین بازی ممکن نبود، ولی هویت داشت. هویتی که شاید هیچ بازی دیگری از بتسدا، حتی الدر اسکرولز بعدی هم نداشته باشند.

اسکایریم سیستم مبارزه خیلی خوبی نداشت و سیاه‌چال‌های آن اکثرا کپی یکدیگر بودند، ولی این بازی داستان خیلی خوبی داشت. دنیای آن هم بزرگ بود و ماجراجویی در آن همیشه نتیجه می‌داد. شما آزادی زیادی در بازی داشتید و می‌توانستید به هر سویی از نقشه سفر کنید و کاری را برای انجام دادن پیدا کنید. اسکایریم واقعا این حس را به بازیکن منتقل می‌کرد که انگار ما در دنیای بازی زندگی می‌کردیم و وجود ما تاثیر داشت. حالا دقیقا وجود همین ویژگی‌ها در کینگدام کام، کار را برای الدر اسکرولز بعدی خیلی سخت‌تر کرد. چرا؟ در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا متوجه شوید.

شکست پشت شکست


خالق فال آوت: بازی‌ها خشونت را برای فروش بیشتر در اولویت قرار می‌دهند

بتسدا بعد از اسکایریم دیگر به هیچ موفقیت بزرگی دست پیدا نکرد. از نظر فنی می‌توانید از Fallout 76 بگذریم. این بازی یک بازی چند نفره بود و ساختار آن با دیگر بازی‌های این استودیو فرق داشت، برای همین کاری به این بازی نداریم. ولی بازی Fallout 4 یک ناامیدی بزرگ برای طرفداران سری بود. نه از نظر گرافیکی نه از نظر گیم‌پلی، این بازی پیشرفتی نسبت به عناوین قبلی بتسدا نداشت. برای همین از نظر اکثر طرفداران این مجموعه، چهارمین نسخه فال اوت ضعیف‌ترین آن است. تنها موفقیت کوچکی هم که داشت به خاطر سریال فال اوت بود.

نمک روی زخم دردسرهای بتسدا با انتشار استارفیلد بیشتر هم شد. انتشار نه‌چندان جالب این بازی و دنیای خالی از زندگی آن باعث شد که نام بتسدا بیش از همیشه اعتبارش را از دست دهد. یک استودیو به بزرگی بتسدا خیلی باید مسیرش را اشتباه برود تا بازی عظیمی مثل استارفیلد را منتشر کند و بسته الحاقی آن یک اثر کاملا ناامیدکننده باشد. انگار که بتسدا فقط یک دنیای عظیم و بزرگ را خلق کرده، ولی هیچ خلاقیتی و هیچ تنوعی در آن قرار نمی‌دهد.

انتظارات پایین به نفع بتسدا بود


حالت ۶۰ فریم بازی استارفیلد را با ماد روی Xbox Series S تجربه کنید

حالا آیا جای امیدی به الدر اسکرولز بعدی وجود دارد؟ قطعا دارد. یکی از کارهای خیلی خوبی که بتسدا انجام داد این بود که وقتی در رویداد E3 سال ۲۰۱۸ برای اولین بار The Elder Scrolls 6 را معرفی کرد، نه گیم‌پلی‌ای از آن نشان داد و نه ویدیو خاصی از آن منتشر کرد. صرفا اعلام کرد که در حال کار روی این پروژه هستند. این روش باعث می‌شود که انتظارات الکی و بیش از اندازه بالا نروند. 

تا به اینجا کار بتسدا مسیر را خوب آمده بود. درست است که همه منتظر اسکایریم بعدی بودیم و هستیم، ولی حتی نمی‌دانیم که دقیقا باید چه انتظاری از این بازی داشته باشیم؛ که همین برای یک استودیو مثل بتسدا خیلی خوب است. بعید است که این استودیو از اشتباهاتش در فال اوت و استارفیلد هیچ درسی نگیرد. قطعا بتسدا می‌داند که کجای مسیر را اشتباه رفت و چرا کارش به اینجا رسید. حالا این موضوع را با انتظارات پایین بازیکنان ترکیب کنید تا یک فرمول خوب از یک انتشار موفق را داشته باشید. 

همه ما دوست داشتیم و داریم که دوباره عاشق دروغ‌های بتسدا شویم. تریلرها، ویدیوها، معرفی‌های معروف تاد هوارد؛ واقعا کمتر حسی می‌تواند در دنیا گیمینگ با حس انتظار انتشار یک بازی عالی از بتسدا رقابت کند. ما آماده این امیدواری بودیم. همه چیز داشت عالی پیش می‌رفت تا اینکه Kingdom Come: Deliverance 2 منتشر شد.

معجزه کینگدام کام


فروش بازی Kingdom Come: Deliverance 2 به ۲ میلیون نسخه رسید

انتشار کینگدام کام سنگ بزرگی را لای چرخ الدر اسکرولز بعدی انداخت. شاید برایتان سوال باشد که چرا؟ خیلی ساده است. درست است یکی از این دو بازی فانتزی، و دیگری کاملا شبیه‌ساز تاریخی است؛ ولی موضوعی که باید در نظر داشته باشید این است که هر دو این بازی‌ها نقش‌آفرینی و در دنیایی بر اساس اروپا قرون‌ وسطی ساخته شده و خواهند شد. شاید اگر بخواهیم ریز به مسئله نگاه کنیم دو بازی کاملا متفاوت داشته باشیم، ولی به صورت کلی این دو بازی شباهت خیلی زیادی به هم دارند.

تا زمانی که کینگدام کام وارد بازار نشده بود، هیچ عنوانی برای مقایسه به TES 6 وجود نداشت. درست است که بازی‌هایی مثل Avowed، Baldur's Gate 3 و چندین مورد دیگر بودند، ولی این بازی‌ها نه به بزرگی الدر اسکرولز بودند و نه هدفی مشابه داشتند. ولی کینگدام کام به صورت مستقیم می‌تواند با این الدر اسکرولز مقایسه شود و همین یک محور انتظار را به وجود می‌آورد. تمامی کسانی که بازی Kingdom Come: Deliverance 2 را بازی کردند، الان یک سطح انتظاری از الدر اسکرولز دارند. دو بازی AAA در سبکی مشابه، اگر قرار است قیمتی یکسان داشته باشند، حداقل باید کیفیتی مشابه هم داشته باشند. 

الان دیگر الدر اسکرولز و بتسدا در یک دنیای خالی از انتظار نیستند که تنها مسیر موجود به سمت بالا باشد. حالا هزاران بازیکن که خریدار احتمالی نسخه ششم الدر اسکرولز بودند، یک سطح انتظار خیلی بالایی از این بازی خواهند داشت. این اتفاق می‌تواند بتسدا را مجبور کند که روی بازی خود بیشتر کار کنند و محصولی با کیفیت‌تر را وارد بازار کنند، ولی راستش را بخواهید، هرچقدر هم که بتسدا استودیو خوبی باشد، هرگز زیر فشار انتظار خوب عمل نکرده است و متاسفانه دلیلی به چشم نمی‌خورد که بخواهد این بار رفتارش را عوض کند.

واقع‌گرایی در خلق یک بازی نقش‌آفرینی


نکاتی که باید پیش از تجربه بازی Kingdom Come: Deliverance 2 بدانید

المان‌های واقع‌گرایی کینگدام کام یکی از بهترین ویژگی‌های این بازی‌اند. شما می‌توانید هنری را به هر شکلی که می‌خواهید بسازید. دیگر یک روند خطی از تکرار یک کار یا یک نوع حمله در کار نیست و شما باید برای هر برخورد خود یک نقشه داشته باشید. هنری می‌تواند به راحتی توسط یک دسته سگ ولگرد کشته شود یا گروهی از راهزن‌های حرفه‌ای او را به راحتی می‌توانند بکشند. شما نیاز به یک سری مهارت خیلی قوی، نه فقط در بازی، بلکه در ذهن خودتان نیاز دارید تا از پس چالش‌های بازی برآیید. ترکیب این سیستم با مکانیک‌ ذخیره‌ کردن بازی باعث می‌شود که تک تک تصمیمات شما در بازی، مثل دنیا واقعی، یک تصمیم حیاتی باشد.

اگر می‌خواهید یک شمشیرزن خوب باشید، باید مهارت خود را تمرین کنید تا در شرایط واقعی دچار اضطراب نشوید. منظور از این حرف این است که هم هنری باید مهارت‌های شمشیرزنی‌اش را تقویت کند، هم شما باید مهارت‌های شمشیرزنی خود را تقویت کنید. یادگیری مهارت‌های بازی تنها مخصوص شخصیت شما نیست، بلکه مربوط به خود شما هم می‌شود. این مکانیک یک سطح کاملا جدیدی از نیاز را ایجاد می‌کند که تنها در عناوین شوتری مثل CS یا R6 می‌دیدیدم.

نقش‌آفرینی به بهترین شکل ممکن


این سطح و این حجم از واقع‌گرایی باعث می‌شود که کینگدام کام یک بازی نقش‌آفرینی واقعی باشد. شما نیاز دارید که هنری تبدیل به یک قهرمان شود تا بتوانید در مبارزات پیروز شوید. هم شما هم هنری باید تبدیل به یک دزد و قاتل حرفه‌ای شوید، اگر دوست دارید که مخفیانه و در سکوت شب پول جمع کنید. تمامی این جزئیات باعث می‌شوند که شما واقعا حس کنید که بخشی از دنیا بازی هستید.

این دنیا زنده و این نیاز و شخصیت شما به بهبود مهارت‌ها باعث می‌شوند که کینگدام کام یک بازی زنده باشد. در این بازی صرفا یک سری مسیر خطی برای پیشرفت وجود ندارد. شما باید خودتان یک مسیر را برای خودتان بسازید و راه خود را در بازی پیدا کنید. قطعا می‌توانید پشت سر دیگر بازیکنان حرکت کنید، ولی حس خیلی بهتری دارد وقتی خودتان مسیر خودتان را در این میان پیدا می‌کنید. این همان حسی است که اسکایریم به ما می‌داد. دقیقا همان حسی که در تمامی بازی‌های نقش‌آفرینی به آن نیاز داریم.

باز هم شکست و باز هم ناامیدی


حالا این دنیا زنده و پر از جزئیات، ماموریت‌های تاثیرگذار و شخصیت‌های به یاد ماندنی را با یک بازی مثل استارفیلد مقایسه کنید. در این بازی همه NPCها صرفا یک مسیر تکراری را طی می‌کنند و به افق خیره‌ می‌شوند. حتی صداگذاری آن هم به قدری ضعیف است که انگار بتسدا از یک هوش مصنوعی رایگان برای دیالوگ‌هایش استفاده کرده است. دنیای استارفیلد بزرگ و پر از هیچی است. مسیرهای بین مکان‌های مختلف این بازی یک فرصت برای گشت و گذار نیستند، صرفا مثل یک صفحه لودینگ طولانی عمل می‌کنند که اعصاب هر بازیکنی را خورد می‌کنند. اگر بتسدا می‌خواهد که الدر اسکرولز بعدی در این حد خسته کننده و حوصله‌ سر بر نباشد، نیاز دارد که تمامی سیستم‌های ده سال اخیرش را عوض کند. 

شاید فکر کنید که تمامی این متن یک حمله به بتسدا بود، که خب راستش را بخواهید اینطور بود، ولی هدف اصلی مقایسه بود. مقایسه بین نحوه برخورد استودیو بزرگی مثل بتسدا با بازی‌های نقش‌آفرینی در مقابل عناوین دیگری مثل Witcher 3 یا Cyberpunk 2077. بتسدا از هیچ کدام از این بازی‌ها درسی نگرفت. این استودیو موفقیت‌ها و شکست‌های دیگر عناوین نقش‌آفرینی را دید و با این وجود چراغ سبز را برای انتشار بازی‌ای مثل استارفیلد نشان داد. همه این‌ها خبر از این می‌دهند که بتسدا نه از اشتباهات خودش درس می‌گیرد و نه از موفقیت بقیه. برای همین واقعا امیدوارم که الدر اسکرولز بعدی یک شاهکار نوین دیگر باشد، ولی با توجه به تاریخ و تماشای موفقیت کینگدام کام، به نظر می‌رسد که باید منتظر یک ناامیدی دیگر از بتسدا باشیم.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی