ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

انیمه

اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

سفر دانته در آمریکای ماورایی

امیر پریمی
نوشته شده توسط امیر پریمی | ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰

نسخهٔ انیمیشنی مجموعهٔ کالت «Devil May Cry» در نتفلیکس منتشر شد. آدی شانکار، که پیش‌تر با اقتباس «کاستلوانیا» شناخته شده بود، و استودیوی کره‌ای «Mir» که در ساخت ادامهٔ سریال «آواتار: افسانه آنگ» مشارکت داشت، مسئولیت تولید این اثر را بر عهده داشتند. ویجیاتو در این مقاله به بررسی موفقیت این اقتباس ژاپنی در پلتفرم استریمینگ آمریکایی، ظرافت‌های انیمیشن و پرداختن بیش از حد به برخی موضوعات می‌پردازد.

داستان: ترکیبی از اسطوره و مدرنیته

اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

جامعهٔ آمریکا از خبر دزدی یک شبه‌انسان به نام «خرگوش» که یکی از آثار مقدس واتیکان — شمشیر باستانی قهرمان افسانه‌ای «اسپاردا» — را ربوده، به وحشت افتاده است. این شمشیر روزگاری جهان انسان‌ها و ارواح را از هم جدا کرد و گذشته‌ای تلخ را به فراموشی سپرد، اما بازتاب‌های آن هنوز در افسانه‌ها، تعریف بهشت و جهنم و باورهای عمومی زنده است. در آمریکا، واحدی به نام «Dark Realm Command» (یا به اختصار DARKCOM، همان‌طور که بخش روابط عمومی‌شان می‌گوید) برای مقابله با موجودات ماورایی فعالیت می‌کند. رهبری این واحد بر عهدهٔ معاون رئیس‌جمهوریِ به‌غایت مذهبی است، کارکنان آن از سر تا پا به فناوری‌های مرگبار مجهزند و یک دانشمند هندی به راحتی معماهای خرگوش را حل می‌کند.

او اولین کسی است که نظریه‌ای ارائه می‌دهد: «خرگوش سفید» قصد دارد دو جهان را دوباره یکی کند و بشریت را به نابودی بکشاند. برای این کار، سه شیء مقدس لازم است: شمشیر اسپاردا، گردنبند او و خون یکی از نوادگانش. دو مورد آخر به این سادگی‌ها به دست نمی‌آیند: گردنبند به گردن پسر اسپاردا، «دانته» — شکارچی هیولاهای ماورایی که هنوز نمی‌داند خون شیطانی در رگ‌هایش جریان دارد — آویزان است.

اما روبرویی دستگاه دولتی با یک مزدور آزاد، به هیچ‌وجه نوید همکاری مسالمت‌آمیزی نمی‌دهد. به زودی صفحه‌ی نمایش غرق در سیل خون می‌شود - هم خون انسان‌ها و هم خون موجودات ماوراء‌الطبیعه. قهرمانان دو سوی این نبرد، راه درازی در پیش دارند؛ راهی آکنده از خیانت، پذیرش و تأملات طولانی، که با طنز، آهنگ‌های راک آمریکایی دهه‌ی ۲۰۰۰ و اعضای قطع‌شده‌ی پرتاب‌شده به هر سو تزئین شده است.

تب داغ هالیوودی در اقتباس از بازی‌ها

اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

شاید نتفلیکس اولین شرکتی باشد که این جریان نو را درک کرد؛ جریانی که انیمه را از انحصار فرهنگی خارج کرده و به عرصه‌ی بین‌المللی می‌کشاند. این روزها خدمات استریمینگ تب اقتباس از بازی‌های ویدیویی را تجربه می‌کنند: پارامونت‌پلاس نسخه‌ی مورد انتظار خود از «هیلو» را منتشر کرده، «فال‌اوت» آمازون پرایم با رتبه‌ی درخشان بیش از ۹۰٪ رضایت در راتن‌ به چشم می‌خورد و فصل دوم اقتباس محبوب اچ‌بی‌او از «The Last of Us» نیز در راه است. نتفلیکس اگرچه از نظر تعداد اقتباس‌ها از رقبا عقب نمانده، اما با تمرکز بر قالب انیمیشن، از بسیاری جهات متمایز شده است.

شاید نتفلیکس اولین شرکت خارجی بود که این موج جدید را دریافت، موجی که انگ‌زدایی از انیمه را به همراه داشته و آن را به صحنه‌ی جهانی معرفی می‌کند. امروزه تماشای انیمه‌های ژاپنی دیگر تابو نیست؛ سینماها برای آن‌ها سانس‌های ویژه در نظر می‌گیرند (فرقی نمی‌کند فیلم سینمایی باشد یا سریال)، فروشگاه‌ها از محصولات مرتبط انباشته شده‌اند و مانگا با تمام مشتقاتش به‌تدریج بازار صنعت نشر را تسخیر کرده است.

نتفلیکس در طلوع این پدیده، شروع به تولید نمایش‌هایی با سبکِ انیمه کرد (به جز موارد نادری مثل «سایبرپانک: اِج رانرز» که با همکاری استودیوهای ژاپنی و در چارچوب استانداردهای این ژانر ساخته شد). حاصل این رویکرد، آثاری مثل «کستل‌ونیا»، «دگما دراگون»، «آرکین»، «ویچر: کابوس گرگ» و «دوتا: خون اژدها» بود. با پیچیدن محصولاتش در لفافه‌ی انیمه و بهره‌گیری از موفقیت آثار اصلی (به‌ویژه بازی‌های ویدیویی)، نتفلیکس توانسته هم رتبه‌های بالا را حفظ کند و هم گسترده‌ترین مخاطبان ممکن را جذب نماید.

سبک بصری: ترکیب سنت و مدرنیته

اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

انیمه Devil May Cry محصول همان رویکرد همیشگی نتفلیکس است. مدتها قبل از انتشار، رسانه‌ها از یک انیمهٔ جذاب جدید خبر دادند، بدون اینکه جزئیات تولید را فاش کنند. اما از همان نماهای اولیه تریلر مشخص بود که بینندگان با یک اثر نمونهٔ ژانر روبه‌رو هستند، استودیوی کره‌ای «Mir» مسئول انیمیشن بود و کارگردانی قسمتها بر عهدهٔ «هان سونگ‌وو» و «پارک سو یونگ» بود که پیش‌تر روی سریال اقتباسی «Dota 2» با نتفلیکس همکاری کرده بودند.

اما همزمان آدی شانکار، سازندهٔ آثاری مثل «کاپیتان لیزرهوک» و «کاستلوانیا»، به عنوان شورانر و تهیه‌کننده حضور داشت. بنابراین، با توجه به این پیش‌زمینه‌ها، Devil May Cry را در بهترین حالت می‌توان یک «اِنی» (انیمیشن کره‌ای) با تأثیرپذیری از زیبایی‌شناسی آمریکایی دانست، نه یک انیمه.

انتظارات نابجا دربارهٔ بخش بصری کل سریال از همینجا ناشی می‌شود. Devil May Cry مرتکب از ترکیب روش سنتی طراحی دستی با انیمیشن سه‌بعدی، ساده‌سازی عمدی، عدم پرداخت به سایه‌ها و بازتاب‌ها، فیزیک غیرواقع‌گرایانه و تصاویر بیش از حد تخت می‌شود. با این حال، شخصیت‌های کلیدی به زیبایی طراحی شده‌اند: دانته می‌تواند برای آبی‌ترین چشم‌ها با «گوجو ساتورو» رقابت کند و خرگوش سفید می‌تواند برای عنوان ترسناک‌ترین عضو خانوادهٔ خرگوش‌ها با «فرانک» از «دانی دارکو» بجنگد. شخصیت‌های فرعی اما کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند، این یعنی جزئیات آن‌ها در بهترین حالت عمومی است و در بدترین حالت با گرافیک کامپیوتری جایگزین شده که کیفیتش به نسخهٔ ۲۰۱۶ «برزرک» شباهت دارد.

لحظات درخشان و ضعف‌های روایی

اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

نفس تازه‌ و روح‌بخش در میان قسمت‌های یکنواخت، قسمت ششم است. این قسمت که با همکاری استودیوی فرانسوی «La Cachette» (سازندهٔ «Primal» و «Love, Death & Robots») ساخته شده، به‌طور خاص و ویژه در سبک و اجرا متفاوت است: خطوط منحنی و انیمیشن خط‌خطی، تناوب نماهای رنگارنگ با تصاویر تماشایی و کم‌بودی تقریباً کامل دیالوگ‌ها. اینجا دقیقاً جایی است که سریال شروع به انجام کاری می‌کند که از ابتدا باید انجام می‌داد: «نشان دادن» به جای «تعریف کردن».

واقعیت این است که انیمه Devil May Cry نقاط ضعف و قوت خاص خودش را دارد. آدی شانکار در مصاحبه‌های متعدد اعتراف کرده که از طرفداران پر و پا قرص سری بازی‌هاست. در طول داستان مشهود است که فیلمنامه با چه دقتی نوشته شده: بازی اصلی پنج قسمت دارد که به ترتیب زمانی منتشر نشده‌اند، بنابراین شورانر نه‌تنها باید خطوط داستانی مختلف را به هم پیوند می‌زد، بلکه می‌بایست پیش‌زمینه‌ای جامع برای دانته — ویژهٔ بینندگان ناآشنا — می‌ساخت. مشکل اینجاست که حجم زیاد مواد اولیه باعث شده شانکار در این کار به‌شدت ضعیف عمل کند.

اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

هشت قسمت برای نمایش تمام اسطوره‌شناسی و شخصیت‌های متعدد سریال کافی نیست. شانکار از تکنیک کلیشه‌ای نمایش گذشتهٔ تراژیک شخصیت‌ها استفاده می‌کند، اما زمان کافی برای ایجاد دلبستگی در مخاطب وجود ندارد. در نهایت، تنها شخصیت پرداخته‌شده، شرور داستان است؛ زندگی‌نامه‌اش که تقریباً از «ارن یگر» در «حمله به تایتان» کپی شده، واقعاً جذاب است.

بقیهٔ شخصیت‌های Devil May Cry کلیشه‌هایی بدون هیچ توسعه‌ای هستند. حتی دانته، آدم‌خراب پرکاری که کیلویی بستنی توت‌فرنگی می‌خورد، در اینجا صرفاً یک شخصیت عملکردی است. وظیفهٔ اصلی‌اش این است که (تا حد امکان با این سطح انیمیشن) به‌صورت جذاب بجنگد و (تا حد امکان با این سطح فیلمنامه) در پایان خنده‌دار شوخی کند.

بنابراین انباشتی از ارجاعات و فقدان هویت مستقل در این سریال خودنمایی می‌کند. اما همان‌طور که گفتیم، نقطهٔ قوت سریال در ارجاعات بی‌پایان آن نهفته است. شانکر به گفته خودش علاوه بر سه‌گانهٔ نولان و مرد آهنی، ده‌ها منبع الهام دیگر را هم در تولید این اثر دخیل کرده: - از «سکونتگاه شیطان» و «شبح درون پوسته» تا «کابوی بیباپ»، «دکتر استرنج» و «انتقام‌جویان»؛ و حتی «ارّه» و ردپای «آکیرا». «Devil May Cry» مملو از برداشت‌های آشکار است، برخی نماها عیناً صحنه‌هایی از آثار دیگر را کپی می‌کنند، اما هیچ‌کدام از خود بازی یا حتی اقتباس انیمه‌ای سال ۲۰۰۷ الهام نگرفته‌اند!

جمع‌بندی

اقتباس جدید «Devil May Cry» چگونه از آب درآمد؟

بازی اصلی به‌خاطر فضای کلستروفوبیک وحشت، طراحی فوق‌العاده سبک، کورئوگرافی منحصربه‌فرد صحنه‌های نبرد، شخصیت‌های پیچیده و دیالوگ‌های عالی جذاب بود. در کل، همهٔ چیزهایی که اقتباس نتفلیکس فاقد آن‌هاست. در بازی هم اکشن اصلی در آمریکا اتفاق می‌افتاد، اما هیچ‌چیز به وضوح سریال، داستان را به مکان و زمان خاصی گره نمی‌زد. اگر در بازی آمریکا با خطوط نقطه‌چین آسمان‌خراش‌ها، تابلوهای نئونی، بارهای تاریک و کوچه‌های خلوت نشان داده می‌شد، در اقتباس، سازندگان به پس‌زمینهٔ سادهٔ دکورها بسنده نکرده و مستقیم وارد عمل شده‌اند.

شرایط سیاسی امروز در بافت داستان تنیده شده، کاریکاتورهای آشکار دونالد ترامپ و ایلان ماسک روی صفحه ظاهر می‌شوند، موضوع پناهندگان و جنگ‌های تهاجمی مطرح می‌شود و سپس همه‌چیز با آهنگ‌های راک دههٔ ۲۰۰۰ مانند ترانه‌های «Papa Roach» رقیق شده و با «American Idiot» از Green Day به اوج می‌رسد. اگر سازندگان فقط به کلیشه‌ها و سطحی‌ترین لایه‌ها نپرداخته بودند، این روش می‌توانست جواب دهد. در نهایت، از هر صد شوخی کند دربارهٔ واقعیت‌های مدرن که هیچ ربطی به داستان ندارند فقط یکی واقعاً جذاب است. و حتی آن هم به پیشبرد داستان کمکی نمی‌کند، داستانی که آشکارا در مقایسه با منبع اصلی ضعیف است.

آنتاگونیست اصلی در همان اپیزود اول حکم نهایی را صادر می‌کند: «آمریکایی‌ها قابل‌اعتمادترین نمایندگان بشریتند. هرچه خارج از درکشان باشد، بدون تردید بمباران می‌کنند، به آتش می‌کشند یا نابود می‌کنند.» این جمله به شکلی تلخ سرنوشت خود سریال را هم توصیف می‌کند. تنها نقطه‌ای که اقتباس نتفلیکس واقعاً به اصل وفادار مانده؟ این است که آنقدر ضعف دارد که شیطان هم ممکن است از دیدنش به گریه بیفتد!

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • Chaos-Master
    Chaos-Master | 4 روز قبل

    قبول دارم که اون هایپی که داشتیم نبود.
    مخصوصا تو بخش شخصیت پردازی و داستان. و اکشن حتی استایل نداشت مثل بازی. لامصب، کاتسین ها نشون دادن مبارزات باید چطوری باشن.

مطالب پیشنهادی