ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

سریال

نقد سریال The Last of Us فصل دوم | قسمت اول

بازگشت هیجان و شوق

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی | ۲۹ فروردین ۱۴۰۴ | ۲۰:۰۰

بالاخره فصل دوم سریال مورد انتظار The Last of Us از شبکه HBO پخش شد و حالا مخاطبان قدیمی این فرانچایز و همچنین مخاطبان جدید سریال می‌توانند هر‌هفته شاهد قسمت جدیدی از این سریال باشند. این سریال بر‌خلاف تمام نقد‌های منفی مخاطبان گیم به بازیگران آن، توانست به طور کلی از منتقدان نقد‌های خوبی دریافت کند.

قسمت اول این سریال به تازگی منتشر شد و توانست خیلی زود مانند انتشار فصل اول سر زبان‌ها بی افتد. در این مقاله نگاهی داریم به عملکرد کلی اپیزود اول این سریال و همچنین به پیش بینی روند سریال تا پایان فصل می‌پردازیم. با نقد سریال The last of Us همراه ویجیاتو بمانید.

روابط شخصیتی و مکانیسم‌های دفاعی

قسمت اول درست از همان نقطه پایانی شروع شد؛ جایی که جوئل به دروغ قسم جان الی را می‌خورد که فایرفلای‌ها نمی‌توانستند از‌ او درمانی بسازند. سپس فلش بک می‌خورد به پنج سال بعد. افتتاحیه فیلم به معرفی وضعیت شهر جکسون و همچنین تحول شخصیت‌های اصلی در طول این پنج سال می‌پردازد.

مخاطبانی که پیش از این بازی را تجربه کرده بودند، خوب می‌دانستند که در این 5 سال چه اتفاقاتی باعث تاثیر روی رابطه جوئل و الی شد. بعد گذشت این سال‌ها الی تبدیل به یک شخصیت مستقل و قدرتمند شده؛ کارگردان این موضوع را به خوبی در سکانس مبارزه تمرینی الی به مخاطب می‌رساند. این که الی توانست با وجود هیکل کوچکش از پس مردی با هیکل درشت بر‌بیاید.

بیشتر بخوانید: تیم ویجیاتو: ترکیب رویایی ما برای بازیگر نقش‌های اصلی سریال لست آو آس چی بود؟

الی حالا خود را یک دختر بی نیاز می‌داند؛ هرچند در حقیقت چنین چیزی نیست بلکه مکانیسم‌های دفاعی به ناخودآگاه تلاش می‌کننپ تا برای مبارزه با بحران معنا، خودش را از جنبه‌های دیگر بالا بکشد. در واقع تلاش الی برای قوی بودن و انجام کار‌های مستقلانه، برای پرت شدن حواسش از این موضوع است که نمی‌تواند برای جامعه مفید باشد.

در سوی دیگر جوئل را‌ داریم؛ شخصیتی که در طول این پنج سال شکسته شده و ظاهرا به مرور الی را از دست داده است. فیلمنامه برای جذب مخاطبان خود تلاش می‌کند از عنصر تناقض در داستان استفاده کند؛ کی فکرش را می‌کرد که یک روز چنین مرد قوی نیاز داشته باشد به جلسات تراپی برود. بله؛ جوئل هر چند وقت یکبار از یک روانشناس مشورت می‌گیرد تا بتواند فشار‌های روانی‌ خودش را کنترل کند.

در همین قسمت اول متوجه می‌شویم که جوئل بیشترین فشار روانی‌اش برای طرد شدن از سوی الی است. جالب که حرف زیادی در این مورد زده نمی‌شود اما بازی بازیگران و هنر‌های زیرپوستی آن‌ها همه چیز را فاش می‌کند. پدرو پاسکال هنر نشان دادن احساسات را از طریق چشم‌ها و میمیک صورت بلد است. او می‌تواند با چشم‌هایش عناصر حسرت، خشم و تردید را برساند.

در سکانس جلسه تراپی، روانشناس از‌ جوئل می‌پرسد که “تو چه کار بدی در حق الی‌ کردی؟” جوئل ابتدا با چشم‌هایش پاسخ می‌دهد؛ حرکات پلکش و تغییر میمیک صورت او نشان از تردید او دارد؛ در این لحظه جوئل شدیدا درگیر این سوال می‌شود که آیا “کارم اشتباه بوده یا نه؟” در نهایت مکانیسم دفاعی جوئل‌ که تحمل این فشار روانی را ندارد پاسخ خود را می‌دهد:«من اونو نجات دادم»

تمام این سکانس‌ها نشان می‌دهد که جوئل با عذاب وجدان ناشی از تصمیمات گذشته‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کند و حضورش در جلسات روان‌درمانی با گیل نشان‌دهنده تلاش او برای مواجهه با گذشته و بهبود رابطه‌اش با الی است.

تعلیق به واسطه رویداد‌های بازی

می‌توان گفت بیشترین مخاطبان سریال The Last of Us کسانی هستند که پیش از این بازی را تجربه کردند. بنابراین به طور کلی از اینکه قرار است چه اتفاقی بی افتد خبر دارند؛ چنین چیزی با هنر کارگردانی باعث خلق نوعی تعلیق می‌شود؛ این یعنی مخاطب می‌داند قرار است جلوتر چه اتفاقی بی افتد، اما شخصیت‌ها هیچ ایده‌ای از این قضیه ندارند و همین موضوع تعلیق ایجاد می‌کند.

سکانس سقوط الی از سقف ساختمان متروکه را به یاد آورید. در بازی وقتی الی و دینا سقوط می‌کنند، یک کلیکر به آن‌ها حمله می‌کند اما در سریال وقتی فقط الی سقوط می‌کند، مخاطب منتظر حمله یک کلیکر می‌ماند؛ دینا از الی می‌پرسد:«دور و بر امنه؟» الی اطرافش را نگاه می‌کند و ظاهرا امن به نظر می‌رسد؛ چنین چیزی تعلیق را بیشتر می‌کند؛ زیرا هنوز مخاطبان انتظار حمله کلیکر‌ها را در آن محیط دارند.

اما در این سکانس کارگردان از یک هوشمندی خاصی بهره می‌برد؛ او این قانون که همه چیز باید طبق بازی پیش برود را می‌شکند و تصمیم می‌گیرد در همین قسمت اول از استاکر‌ها رونمایی کند. استاکر‌ها مرحله جدیدی از مبتلایان به قارچ هستند که می‌توانند در سکوت حرکت کنند، برنامه ریزی کنند و به موقع حمله کنند. با این اتفاق ناخودآگاه این سوال ایجاد می‌شود که کارگردانان قرار است چه عناصر دیگری در بازی را تغییر دهند؟

از سوی دیگر احتمالا کارگردان این سریال با پیش فرض اینکه قرار است عمده مخاطبانش گیمر‌ها باشد آن را ساخته است. زیرا تدوین و هنرنمایی بازیگران به خوبی این را نشان می‌دهد که قرار است چه اتفاقی بی افتد و مخاطب را برای تماشای دوباره آن آماده می‌کند. در سکانسی از فیلم که جوئل برای طرفداری از الی آن مرد خشکه مذهب را در مراسم کریسمس هل می‌دهد، الی با لحن توهین آمیز او را سرزنش می‌کند. بازی پدروپاسکال‌ و موسیقی متن گوستاوو، همگی ناخودآگاه کات‌سین‌های بازی را یادآوری می‌کند و مانند لحظاتی خاص از ذهن بیننده عبور می‌کنند.

بیشتر‌ بخوانید: تمامی ایستراگ‌ها و جزئیات قسمت اول از فصل دوم سریال The Last of Us

در یکی از سکانس‌های اول سریال، حضور چند شخصیت جدید را در بالای چند قبر می‌بینیم. شخصیت‌هایی که گیمر‌ها به خوبی در همان لحظات اول شناختند. در این سکانس ما ابی را داریم. شخصیتی که معرفی آن در سریال بی رحمانه‌تر از معرفی او در بازی بود. سریال در همان ابتدا خشم بیش از حد او را وارد قاب می‌کند تا یک هشدار بزرگ به گیمر‌ها بدهد. آن هم اینکه شاید اینبار سخت‌تر از قبل باشد.

حضور عناصر گیم پلی بازی در سریال

اقتباس تلویزیونی از بازی‌های ویدیویی همیشه یک چالش بزرگ برای سازندگان بوده است. دلیل این چالش، سخت بودن انتقال حال و هوای بازی به مخاطب است. در بازی‌های ویدیویی علاوه بر‌ داستان، گیم پلی بازی چیزی است که مخاطبان را جذب می‌کند. حال یک سریال تلویزیونی چطور قرار است آن گیم پلی وحشت و بقا را منتقل کند؟ چیزی که گیمر‌ها را جذب‌ می‌کند آن حس کمبود مهمات و مدیریت استراتژی‌های مختلف برای نابود کردن ‌دشمنان است.

در سکانسی از قسمت اول فصل دوم سریال، الی و دینا وارد یک ساختمان متروکه می‌شوند که در آن دو کلیکر حضور دارند. کارگردان این سکانس را طوری کارگردانی کرده که مخاطبان خود را وسط گیم پلی ببینند. الی‌ و دینا هر دو با استراتژی تلاش می‌کنند از پس آن دو کلیکر بر بیاییند. الی‌ با کمک پرتاب یک بطری شیشه‌ای حواس یک کلیکر را پرت می‌کند و ‌او را با جاقو از پا در می‌آورد.

کمی جلوتر در سکانس معرفی استاکر‌، اتمسفر فضای سریال درست مانند اتمسفر بازی هنگام اولین روبه رویی با این موجودات در بازی است. فضای سکانس کاملا مرموز و ناشناخته است. سکوت عنصر اصلی آن است. هر دو طرف مجبور هستند سکوت کنند تا صدای یکدیگر را بشنوند. جالب‌ این است که آن موجود به خوبی می‌تواند پنهان شود و سپس در زمانی مناسب‌تر خودش را نشان دهد. این سکانس به خوبی گیمر‌ها را وارد دنیای بازی می‌کند.

به طور کلی این قسمت با حفظ عناصر کلیدی بازی، مانند استفاده از اشیایی چون بطری برای پرت کردن حواس دشمنان، می‌توان گفت به ریشه‌های خود وفادار مانده است. در عین حال، با معرفی شخصیت‌هایی مانند گیل و پرداختن به جنبه‌های روان‌شناختی شخصیت‌ها، نوآوری‌هایی در روایت ایجاد کرده است و نوید یکسری اتفاقات جدید را می‌دهد.

جلوه‌های بصری و موسیقی در روایت

قسمت اول فصل دوم سریال The Last of Us از همان دقایق ابتدایی با ترکیبی از نورپردازی طبیعی و رنگ‌بندی سرد، فضایی خاص و خفقان آوری را خلق می‌کند که به‌خوبی حس بی‌رحمی و اندوه دنیای پسا‌آخرالزمانی را منتقل می‌کند.

رنگ غالب در این قسمت، تن‌های خاکستری، آبی تیره و قهوه‌ای مرده است. نورپردازی اغلب از منابع طبیعی مثل نور آفتاب زمستانی یا مشعل‌ها تامین شده که علاوه بر ایجاد حس مستند‌گونه، به القای فضای سرد و بی‌جان کمک می‌کند. در لحظات عاطفی یا شخصی‌تر، نور به‌شکل نرم‌تر و گرم‌تر درمی‌آید؛ مثل سکانس رقص الی و دینا که باعث ایجاد تضاد احساسی می‌شود.

شکل فیلمبرداری در بسیاری از صحنه‌ها، باعث شده بیننده حس نزدیکی بیشتری با شخصیت‌ها پیدا کند؛ به عنوان مثال دوربین روی دست در لحظاتی که الی در حال تجربه‌ی اضطراب، تنش یا تردید است بسیار کارآمد واقع شده است.

بیشتر بخوانید: سریال The Last of Us برای فصل سوم تمدید شد

در این سریال بار دیگر، گستاوو سانتائولایا با موسیقی مینیمال و بسیار جذاب خود، احساسات پیچیده‌ شخصیت‌ها را منتقل می‌کند. باری دیگر به سکانس توهین الی به جوئل در مراسم کریسمس اشاره می‌کنم. ساز گستاوو با تن خاموش و گاه حتی ناهماهنگ، در صحنه‌های سکوت و تامل، نقش یک راوی خاموش را دارد.

خلاصه نقد سریال The Last of Us فصل دوم قسمت اول

  • الی در این قسمت به عنوان شخصیتی مستقل و مقاوم معرفی می‌شود که با احساسات متضادی نسبت به جوئل مواجه است.
  • جوئل با عذاب وجدان ناشی از تصمیمات گذشته‌اش دست‌وپنجه نرم می‌کند.
  • روابط شخصیتی و تضاد بین آن‌ها، اصلی‌ترین دلیل موفقیت این سریال خواهد بود.
  • ابی به‌عنوان شخصیتی جدید معرفی می‌شود که انگیزه‌اش برای انتقام از جوئل، تنش‌ها و تعلیق‌های آینده داستان را شکل می‌دهد.
  • این قسمت با حفظ عناصر کلیدی بازی، به ریشه‌های خود وفادار مانده است.
  • ترکیبی نورپردازی طبیعی و رنگ‌بندی سرد، فضایی خاص و خفقان‌آوری را خلق می‌کند.
دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی