ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد فیلم ماینکرفت (A Minecraft Movie) - بلوک به بلوک باید رویامون رو بسازیم
فیلم سینمایی

نقد فیلم ماینکرفت (A Minecraft Movie) – بلوک به بلوک باید رویامون رو بسازیم

برگردان روح بازی به زبان سینما، در یک فانتزی بی‌ادعا و باکیفیت

رضا قبادی
نوشته شده توسط رضا قبادی | ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ | ۱۳:۰۰

بالاخره فیلمی از پرفروش‌ترین بازی دنیا هم ساخته شد. اما ماینکرفت که قصه نداره! چطور میشه برای همچین بازی سناریو نوشت، دیالوگ نوشت و بازیگرها رو هم مجبور کرد کارشون رو جدی بگیرند؟ چطور میشه چنین اثری را به زبان سینما ترجمه کرد؟ در کمال تعجب، فیلم A Minecraft Movie از پس همه این کارها بر می‌آید و نه تنها یک برگردان شایسته از بازی به سینماست، بلکه سرگرم‌کننده، بامزه و دارای پیامی شنیدنی است. با ویجیاتو برای خواندن نقد فیلم ماینکرفت همراه باشید.

استیو (جک بلک) قصه فیلم ماینکرفت را شروع می‌کند. او شیفته‌ی کاوش در معدن‌هاست، اما این شور و اشتیاق کودکی ‌اش، در همان زمان خفه شده و حالا او فروشنده‌ی یک فروشگاه دستگیره در در بزرگسالی است. ولی دیگر تاب و توان این خفگی دنیای روزمره را ندارد. او دوباره عزمش را جزم می‌کند تا به معدن‌ها نفوذ کند. او به معدن رفته و دو شی جادویی به نام گوی سلطه و کریستال زمین را در آن جا پیدا می‌کند.

این اشیا این قابلیت را دارد تا او را به دنیای معکبی Overworld انتقال دهد. حالا در این جا استیو به آرزوی دیرینه‌اش می‌رسد، یعنی خلق کردن و دست‌ بردن در دنیا، بر اساس قوه تخیل و خلاقیتش. اما در این دنیا نیروهای اهیرمنی هم وجود دارند. این نیروها به رهبری مالگوشا، فرمانروای پیگلین‌ها، استیو را اسیر می‌کنند، اما او دنیس، سگش را به دنیای واقعی می‌فرستد تا اشیا جادویی را از دسترس آن‌ها دور کند، چون با این اشیا مالگوشا می‌تواند تاریکی را برای همیشه بر دنیای Overworld مستولی کرده و بر آن حکم براند.

حالا زمان به جلوتر می‌آید و فیلم چهار شخصیت دیگر اصلی را معرفی می‌کند. گرت (جیسون موموآ) ملقب به مرد آشغالی، که روزی قهرمان بازی‌های آرکید بود و الان فروشنده بازی‌ها و کنسول‌ها است، هنری (سباستین هانسن) و خواهرش ناتالی (اما مایرز، بازیگر سریال ونزدی که نقد آن را می‌توانید در ویجیاتو بخوانید) که به تازگی به شهر کوچکی در آیداهو نقل مکان کردند و داون (دنیل بروکس)، که مشاور املاکی است که خانه‌ را به آن‌ دو می‌دهد.

این چند نفر طی یک اتفاق تصادفی، به دنیای Overworld کشیده می‌شوند و در آن جا با استیو ملاقات می‌کنند. حالا آن‌ها باید با همکاری هم راهی برای خروج از این دنیا پیدا کنند و همچنین به تهدید پیگلین‌ها بر نابودی دنیای Overworld پایان دهند.

برگردان جهان بلوکی ماینکرفت به سینما

فیلم در سینمایی کردن جهان بازی ماینکرفت، کاملاً موفق بوده و توانسته ذات بلوک‌گونه بازی را حفظ کند و در هیچ کجا از از ساختارش، نشانی از بی‌نظمی و سطوح کروی دیده نشود. تمام کوه‌ها، تپه‌ها، ساختمان‌ها و اشخاص داخل جهان بازی، از بلوک ساخته شده است، با این تفاوت که بلوک‌ها در دنیای سینمایی ماینکرفت نسبت به بازی، در زوایای خود کمی خمیدگی دارند، که این برای زیباتر کردن فیلم الزامی بود.

کار دیگری که برای سینمایی کردن دنیای بازی صورت گرفت، نورپردازی واقع‌گرایانه و عمق میدان فشرده بود که کارگردان جرد هس ، با انتخاب این روکیرد توانست صحنه‌های اکشن عظیم و پرجمعیت خلق کند. این ا داخل بازی. جهان خارج بازی، یعنی دنیای واقعی اما، برگرفته از استایل زیبایی‌شناسی دهه ۱۹۸۰ است. تابلوها، فونت‌ها، ماشین‌ها، تیپ و لباس شخصیت‌ها، رنگ‌پردازی‌ها، ارجاعات به دوران طلایی آرکید گیمینگ و معماری ساختمان‌ها، همه رنگ و بو و وایب دهه ۱۹۸۰ را می‌دهد.

سناریو در خدمت ست پیس‌ها

در فیلم ماینکرفت نه این که اتفاقات به صورت ارگانیک در داخل سناریو رشد کنند، بلکه برای تهیه سناریو چنین دستورالعمل‌هایی در نظر گرفته شده: ابتدا شخصیت‌ها انتخاب شده، و سپس اتفاق‌ها، بعد از آن سناریو در خدمتِ به وقوع پیوستن تمام موقعیت‌های خاصی است که از قبل، کارگردان و نویسنده در نظر داشتند، به همین خاطر «نحوه» اتفاق افتادن موقعیت‌ها و پرداختی که تا رسیدن به آن موقعیت صورت می‌گیرد، به آبکی‌ترین شکل ممکن پیش می‌رود.

باز خوب است که از همان ابتدا تا انتها منوال همین است، یعنی فیلم از همان ابتدا به مخاطب می‌فهماند: «خود ما قصدمون این بود که همش همینطور باشه، نه این که یک جا آبکی باشه و جای دیگه نه، چون هدف ما از خلق ماینکرفت، نمایش چیزهای دیگری بوده، نه خلق یک سناریو منطقی.» اما آن چیزهای دیگر چه هستند؟

فیلم می‌گوید یک لحظه به ما اجازه بدهید، تا به بی‌منطق‌ترین شکل ممکن یک سری آدم واقعی را هر طور که شده، وارد بازی ماینکرفت و دنیاش کنیم، آن وقت آن جاست که شوی واقعی شروع می‌شود. اما شوی واقعی که وعده‌اش را می‌دهد، شامل چه چیزهایی است؟ شامل لحظات تعقیب و گریز و زد و خوردهای فیزیکی بامزه و خلاقانه. حال آیا فیلم به وعده خودش عمل می‌کند؟ آیا آن قدر هنر دارد که در یک جهان بی‌قصه ماینکرفتی سرگرممان کند؟

بازی ماینکرفت بدون داستان است، نوشتن یک داستان برای بازی این چنینی بسیار دشوار است، و حتی اگر داستانی اوریجینال هم خلق شود، باز هم احتمال جواب ندادنش زیاد است، پس سازندگان در این جا بهترین راهکار را برای خلق قصه در دنیای ماینکرفت انتخاب کردند، آن هم الهام گرفتن از آثار کلاسیک فانتزی است که درونمایه آن‌ها، کهن‌الگویی (آرکتایپ) است، مثل مبارزه نور علیه تاریکی و مقاومت مردم عادی علیه نیروی شر.

داستان کلی این فیلم مشخضاً الهام گرفته از ارباب حلقه‌هاست و در برخی از مکان‌ها، الهام مستقیم از مکان‌های سرزمین میانه را شاهد هستیم. حتی در جایی از فیلم، هنری، فرودو خطاب می‌شود. تقریباً در تمام المان‌ها، فیلم از یکی از آثار بزرگ سینما الهام گرفته، مثلاً در صحنه‌های اکشن از فیلم‌های Transformers، در طراحی دهکده‌ها از انیمیشن How to Train Your Dragon، یا این که ساختار ماجراجویی فیلم شباهت زیادی به فیلم‌های Jumanji دارد.

یکی از مشکلاتی که فیلم ماینکرفت دارد، نامتوازن بودن اهمیت شخصیت‌ها در سناریو است. البته این موضوع به خودی خود برای یک فیلمنامه مشکل محسوب نمی‌شود، اما وقتی فیلم از ابتدا طوری شروع می‌شود که به شما نوید اهمیت یکسان همه‌ی شخصیت‌های موجود را می‌دهد، از دست رفتن این رویکرد با پیشروی سناریو، حسی از گسستگی در شیمی بین شخصیت‌ها به وجود می‌آورد، چون بعد از به هم پیوستن شخصیت‌های جدا افتاده بعد از یک ماجراجویی، هر یک از آن‌ها طوری نسبت به همدیگر واکنش دارند که انگار همه‌ی آن‌ها در این ماجراجویی سهمی یکسان داشتند، اما در واقع این طور نیست، در واقع این شخصیت‌های مرد هستند که بعد از جداشدن از گروه دخترها، اکثر وقایع را پیش می‌برند و ماجراها را رقم می‌زنند، و فقط در انتها و آن هم بدون این که شخصیت‌های دختر قصه خاصی را پشت سر گذاشته باشند، به آن‌ها ملحق می‌شوند.

با این حال تمام بازیگران به خودی خود از پس نقش‌هایشان برآمدند. در فیلم ماینکرفت قرار نبود رشد شخصیتی ببینیم. در واقع از همان ابتدا به ما الگوها (تایپ) شخصیتی ارائه می‌شود، و فیلم طوری به ما می‌فهماند که این الگوها قرار است تا آخر به همین شکل بمانند، و صرفاً در موقعیت‌های مختلف هر الگو آن واکنشی را که به آن می‌آید، انجام دهد، تا این که آن اتفاق بخواهد رشد شخصیتی خاصی را برای آن‌ها رقم بزند. البته این رویکرد برای فیلمی مناسب گروه هدف کودک و نوجوان، بسیار راضی‌کننده است.

همین رویکرد باعث شده کار بازیگر برای نقش‌پردازی بسیار راحت‌تر شود، چون قرار بوده که فقط یک حس و لحن بدن و صحبت را در تمام موقعیت‌ها ادا کنند. همین هم کار را برای جیسون موموآ از همه‌ی آن‌ها راحت‌تر و یک اسودگی خاطر برای او فراهم کرد،، نقشی نصیب او شد که هم آن قدر راحت باشد و هم آن قدر متفاوت نسبت به مابقی نقش‌هایش، تا بتواند تنوعی به کارنامه هنریش بدهد.

با این حال وقتی کار به اکشن ماجرا می‌رسد، فیلم با اعتماد به نفس کار تیمی خود را روی پرده‌ها می‌آورد. یک کار تیمی شامل تعامل‌پذیری و تغییرپذیری متریال‌ها دنیای ماینکرفت که از ترکیب CGI با Voxel Simulation ساخته شده، تزریق دیالوگ‌های بامزه لابه‌لای اکشن فیزیکی و فیلمبرداری با سرعت بالا و زوایای هیجان‌انگیز. هنرنمایی خوب بازیگرها در موقعیت‌ها و درک هیجان و حس به خصوص مربوط به هر صحنه، مخصوصاً جیسون موموآ و جک بلک، لحظات جذاب و خوش‌گذری را برای شما رقم می‌زند. واقعاً هم زمان اکشن فیلم، جزو زودگذرترین لحظات فیلم نه از نظر زمانی، بلکه از نظر درک زمان نسبی از طریق مخاطب است، آن هم به خاطر خوش هضم بودن لحظات اکشن فیلم، که با بار کمدی و هیجان و جلوه‌های ویژه ستودنی، همیشه سرحال میارتتان.

از داستان فیلم چیز زیادی نمی‌توان گفت، حتی اگر فیلم زور بزند و بخواهد با یک سری وسایل جادویی و یک مشت قوانین، این دنیا، پورتال‌ها و نحوه ورود و خروج افراد در این دنیا را برای مخاطب توضیح دهد، بسیار بعید است که بیننده با توجه به ذات فیلم که ابداً خود را جدی نمی‌گیرد، بیاید و سناریو را جدی بگیرد. شما در فیلم ماینکرفت، فقط منتظر هستید تا این ماجراجویی، به ست پیس‌ها و اکشن بعدی برسد، چون آن‌ جاها، درست بهترین لحظاتی است که فیلم به شکوفاییش می‌رسد. در فرصت مابین این ست پیس‌ها، فیلم ضعیف‌ترین لحظات خود را می‌گذراند، که البته آن‌قدرها هم زیاد و برجسته نیست.

خب بالاخره سبک دیالوگ‌گویی ساده و روال فیلم، شاید برخی جاها کاملاً بی‌حال، بی‌مزه و کسل‌کننده به نظر بیاید، اما این قمار خوبی بود تا ۳۰% از صحنه‌ها را با این نوع شوخی ببازی، در عوض ۷۰% مواقع خنده روی لب تماشاگران بیاوری. به هر حال ۷۰% آمار خوبی برای فیلمی همچون ماینکرفت به شمار می‌رود، درسته؟

آیا فیلم ماینکرفت ارزش تماشا دارد؟

از فیلمی همچون ماینکرفت چه انتظاری داشتید؟ وقتی خبر ساخت این فیلم تأیید شد، دقیقاً سطح انتظارتان چقدر بود؟ شرط می‌بندم که اکثر شما گفتید یم دیگر هم به خیل فیلم‌های بی‌کیفیت اقتباس شده از بازی اضافه شد، مخصوصاً آن هم فیلمی همچون ماینکرفت که از اساس قصه‌ای ندارد. خب بگذارید به شما بگویم، این فیلم کاملاً فراتر از انتظار شما ظاهر می‌شود، و به نظر برای این کار باید اعتبار زیادی به فیلم و دست‌اندرکارانش داد.

درسته که فیلم خود را جدی نمی‌گیرد، اما این جدی نگرفتن، جزو رویکرد هنری فیلم برای ارائه محتوایش در یک قالب هنری، برگزیده شده است. اگر این جدی نگرفتن که یک انتخاب هنری است را کنار بگذاریم، فیلم در ارزش تولید و تهیه‌کنندگی، در خلق ست پیس‌ها و اکشن، و در اهمیتی که بازیگران برای به ثمر نشستن تک تک موقعیت‌ها در بازیشان نشان می‌دهند، کاملاً جدی است، آن قدر جدی که اثر نهایی، اثری در می‌آید که حتی پیامی برای شنیدن دارد.

پیام شنیدنی این فیلم، آن را به اثری مناسب برای تماشای خانوادگی تبدیل می‌کند. اول بگذارید از مخاطب هدف این فیلم بگویم. کودکان و نوجوان‌های خلاق در این فیلم به سادگی پیامی را می‌گیرند که به آن‌ها شجاعت خاص بودن، متفاوت بودن، و از نو چیزی را آفریدن می‌دهد. با اتخاذ چنین زاویه دیدی، قهرمان اصلی این فیلم، شخصیت هنری است. همه چیز حول محور نوجوان خلاقی همچون هنری می‌گذرد. یک نوجوان خوره (نرد) که به خاطر کارکرد بیشتر ذهنش نسبت به قوای بدنیش، شبیه به دیگر بچه‌های همسن با چنین مشخصاتی است، که در مدرسه یا جامعه مورد تمسخر، آزار و قلدری قرار می‌گیرند.

فیلم با به تصویر کشیدن جهان جادویی ماینکرفت، در واقع دارد یک اعتبار بزرگ به پیشرفت موجودی به نام انسان، یعنی خود ما می‌دهد. فیلم نشان می‌دهد که ما انسان‌ها، در سفری شمنیک که از اجداد ما در جنگل شروع شده، حالا به سطحی از تکنولوژی بر اساس نیروی خلاقانه‌مان دست یافتیم، که توانستیم یک جهان مجازی خلق کنیم، که در آن جا حالا توانایی این را داریم بیشتر به قوه خلاق‌مان بها دهیم، و آن را به سر حد سازندگی و شکوفایی برسانیم. حالا افرادی مثل هنری، «جایی» را دارند که در آن جا، بتوانند بفهمنند که قهرمان هستند و ارزش دارند. در این جهان انسان می‌تواند به قسمتی از ویژگی‌های انسانی‌اش دسترسی داشته باشد که دسترسی به آن در دنیای واقعی یا بهتر بگویم مادی، به خاطر رفتار دیگران یا محدودیت‌هایی که از واکنش‌های بیولوژیک غرایز بقا داریم، خیلی سخت باشد.

تحلیل فیلم ماینکرفت

پس فیلم اول هنری را به شکل هر نرد دیگری، در دنیایی می‌گذارد که ذهن جمعی انسان بعد از رسیدن به تکنولوژی ساخته، تا در آن جا افراد دیگر ارزش خود را با میزان قابلیت‌های بقای خود نسنجند. قرار نیست قهرمان یک رشته ورزشی یا نابغه‌ای در درس باشید تا احساس ارزش کنید، این ارزش می‌تواند بر اساس خلاقیت شما بنا شود. بعد از این که هنری در این سفر ذهنی و روحی، به ارزش خود و قهرمان بودنش پی می‌برد، حالا باید این قوام‌یافتگی در اعتماد به نفس به استعدادهایش را به دنیای واقعی بیاورد، تا بتواند در دنیای واقعی چیزی خلق کند که واقعاً اهمیت دارد و به کار انسان‌ها بیاید.

این از نظر هنری، یا به بیان دیگر مخاطب هدف فیلم ماینکرفت بود. حالا از منظر مخاطب دوم این اثر، یعنی والدین به فیلم نگاه کنیم. این فیلم می‌تواند پیام عوض شدن نسل‌ها، عوض شدن زمین بازی شکوفایی انسان، و ارزش گذاری بر اساس قابلیت‌های او، داشته باشد. والدین می‌توانند بفهمند که قرار نیست فرزند به سیستم ارزش‌گذاری جامعه‌ای که از نظر تکنولوژیک در سطح پایین‌تری بود، تطابق پیدا کند تا صاحب ارزش شود. هر جهش تکنولوژی، زمین بازی شکوفایی انسان را تغییر می‌دهد، و حالا وقت سنجیدن ارزش‌ها با توجه به میزان خلاقیت هر فرد در استفاده از تکنولوژی‌هایی است که عصر مردن در اختیار او قرار گرفته است.

این پیام را فیلم بسیار عالی و در عین حال ساده به این دو گروه مخاطب می‌دهد، نه به شکل نمایشی، و نه در سطح پایینی از ارائه هنری. سازنده‌ها نگفتند: «خب حالا داریم از پرفروش‌ترین بازی دنیا فیلم می‌سازیم، پس بیاین یه چی سر هم کنیم چون هر کاری هم کنیم باز می‌فروشه». نه. با علم به این موضوع، تیم سازندگان کاری کردند که هم برای کارنامه هنری خود ارزش قائل باشند، و هم برای شعور مخاطب که پول بلیط می‌دهد. در انتهای این فیلم، شما با یک حس خوب و امیدی به آینده از سینما خارج می‌شوید (یا در این جا مدیا پلیر خود را می‌بندید). امیدی که شاید برای آینده‌ای جمعی نباشد، اما در سطح فردی، اعتماد به نفس خوبی به مخاطبینش می‌دهد. بالاخره ساخت یک آینده جمعی خوب، از جمع آینده‌های خوب فردی می‌آید.

نقد فیلم ماینکرفت (A Minecraft Movie) - بلوک به بلوک باید رویامون رو بسازیم

65
امتیاز ویجیاتو

فیلم ماینکرفت توانسته به خوبی جهان بازی را به شکلی سینمایی به تصویر بکشد و فقدان قصه را، با الهام از آثار باکیفیت کلاسیک فانتزی پر کند. نتیجه نهایی کمدی اکشن بامزه، جلوه‌های ویژه تحسین‌برانگیز، پرداخت ضعیف اما ست پیس‌های قوی، و پیام نهایی امیدوارکننده است. فیلم ماینکرفت را باید به اقتباس‌های باکیفیت اخیر از دنیای ویدئو گیم اضافه کرد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی