
۱۰ حقیقت عجیب درباره دنیای سینمایی مارول که نمیدانستید!
نکات نگفته و قابل توجه در پروژههای مارول
- 1 عجیب ترین حقایق در مورد دنیای سینمایی مارول
- 1.1 باکی بارنز؛ پرحضورتر از کاپیتان آمریکا!
- 1.2 تأثیر ترنسفورمرز بر فاز اول مارول
- 1.3 سرنوشت فیلمهای کوتاه مارول
- 1.4 تغییر موسیقی لوگوی MCU
- 1.5 اسکارهای بلک پنتر؛ استثنای مارول
- 1.6 چرا فیلمهای غیراونجرز اول گیشه نشدند؟
- 1.7 دلیل عجیب فازبندی MCU
- 1.8 شرور زن حذفشده آیرون من ۳
- 1.9 کاپیتان مارول نزدیک بود در اولترون باشد!
- 1.10 مایکل جاچینو؛ آهنگساز محبوب مارول
عجیب ترین حقایق در مورد دنیای سینمایی مارول
دنیای سینمایی مارول (MCU) با تمام جذابیتهای آشکارش، رازهای شگفتانگیز بسیاری در پشت صحنه دارد که حتی طرفداران پر و پا قرص هم ممکن است از آنها بیخبر باشند. آیا میدانستید شخصیت باکی بارنز در مقایسه با کاپیتان آمریکا در فیلمهای بیشتری ظاهر شده است؟ یا اینکه فیلمهای ترنسفورمرز به شکل عجیبی بر شکلگیری فاز اول MCU تأثیر گذاشته بودند؟ از ماجرای حذف شرور زن در آیرومن ۳ تا نزدیک بودن حضور کاپیتان مارول در انتقامجویان: عصر اولترون، این مقاله به بررسی ۱۰ حقیقت کمتر گفته شده و حیرتآور از پشت صحنهی محبوبترین فرانچایز سینمایی جهان میپردازد. اگر فکر میکنید همهچیز را دربارهی MCU میدانید، این حقایق شگفتانگیز شما را متعجب خواهد کرد!
زمانی که به فیلمهای ساخته شده در فرانچایز دنیای سینمایی مارول نگاه میکنیم، بالا و پایینهایی که این سری طی کرده است تا حد زیادی مشخص میشوند. در میان این قلهها و درههایی که با اسطورههای مارول گره خوردهاند، شاید کلمهی «عجیب» عبارتی باشد که کمتر به چشم بیاید! چرا که به جز لودگیهای بزرگسالانه در Deadpool & Wolverine، دنیای مارول عموماً برای ردهی سنی PG-13 در نظر گرفته شده تا بتواند بینندگان در تمام بازههای سنی را تحت تأثیر قرار بدهد. این فیلمها که با بودجه و تأییدیهی دیزنی ساخته شدهاند، به ندرت وارد قلمروی عجایب میشوند. البته این بدان معنا نیست که پشت صحنه و در وهلهی تولید، جزئیات عجیب و غریب وجود نداشته است. برعکس، اگر وارد جزئیات بشویم میتوان در دنیای سینمایی مارول انواع و اقسام حقایق عجیب و در تمام اندازهها را پیدا کرد.
باید اشاره کرد که تمامی این حقایق موجود یک شکل خاص ندارند. برخی از آنها، صرفاً اتفاقاتی جزئی هستند در حالی که برخی دیگر با محتوایی سنگینتر در ارتباط هستند که به جنبهی تجاری و خلاقانهی این فیلمهای پرخرج میپردازند. همچنین به جزئیاتی جالب دربارهی ترندهای حاضر در باکس آفیس یا موسیقیدانهایی که در ساخت این آثار همکاری کردهاند هم خواهیم پرداخت. در ادامه با ویجیاتو همراه باشید تا به شکلی عمیقتر به حقایقی عجیب در برخی از گوشههای کشف نشدهی تاریخ دنیای سینمایی مارول بپردازیم.
باکی بارنز؛ پرحضورتر از کاپیتان آمریکا!

هر سه فیلم ابتدایی ساخته شده بر اساس فیلمهای Captain America و بهطور کلی سه فاز ابتدایی دنیای سینمایی مارول تا حد زیادی بر شخصیت استیو راجرز با بازی کریس ایونز متکی بودند. برخلاف یک زمان که به او به عنوان شخصیتی کلیشهای و بیمزه نگریسته میشد که با طبع بینندگان مدرن سازگاری ندارد، او توانست به بخش جداییناپذیر از پروژههای دنیای سینمایی مارول تبدیل بشود و تعدادی از سکانسهای شدیداً ماندگار این فرانچایز را رقم بزند.
لباس کاپیتان آمریکا آنقدر مهم شد که به نسل بعدی این فرانچایز یعنی سم ویلسون (با بازی آنتونی مکی) در فیلم Captain America: Brave New World هم به ارث رسید. با این تغییرات، شاید باور کردنی نباشد که این خودِ کاپیتان آمریکا نیست که در تمامی فیلمهای مربوط به خودش حاضر بوده؛ بلکه این افتخار را باید به باکی بارنز داد که به عنوان «سرباز زمستان» با بازی سباستین استن هم او را میشناسیم.
او به عنوان یک شخصیت فرعی در فیلم Captain America: The First Avenger معرفی شد و از آن پس تبدیل به یکی از اجزای جداییناپذیر دنیای سینمایی مارول شده است و در فیلمهایی چون Thunderbolts هم ۱۴ سال پس از ظهورش حاضر شده است. او آنقدر محبوب شده که در پوستر دومین نسخهی Thunderbolts نوشته شده «باکیِ بیشتر!». توانایی استقامت این شخصیت او را برای مدت ۷۰ سال زنده نگه داشته است، درست همانند استیو راجرز. او در Brave New World هم نقش کوتاه مهمی ایفا میکند و در طی آن به ویلسون حرفهای دلگرم کننده میزد. با حضور مداوم بارنز و نهمین قراردادی که استن با استودیوهای مارول امضا کرد، او حتی از خود شخصیت کاپیتان آمریکا هم بیشتر در فیلمهایش حضور پیدا کرده!
تأثیر ترنسفورمرز بر فاز اول مارول

یکی از دلایلی که پروژههایی چون Iron Man و The Avengers تا این حد از دیگر فیلمهای ابرقهرمانی متفاوت و قابل تمایز شدند، واکنشهای مثبت منتقدان در مقایسه با فیلمهای قدیمیتر چون Ghost Rider یا Jonah Hex بود. با در نظر گرفتن لایهی ظاهری اولین فیلمهای ساخته شده در دنیای سینمایی مارول، شاید عجیب باشد وقتی بدانیم که اولین فیلم Transformers به کارگردانی مایکل بی بود که دیدگاه کلی را برای کوین فایگی رئیس مارول فراهم کرد.
بر خلاف نقدهای فاجعهای که فیلم Transformers: Revenge of the Fallen دریافت کرده بود، فایگی در مصاحبهای در سال ۲۰۰۹ آن را به عنوان قالبی دانست که در نظر داشت فیلم The Avengers از آن بهره ببرد تا تبدیل به یک فیلم بلاکباستر پرطرفدار شود. بدین ترتیب، شاید یکی از فاجعهترین بلاکباسترهای تاریخ تبدیل به سنگ محکی برای برنامههای فایگی شد. البته این آخرین باری نبود که رئیس استودیوهای مارول از تأثیر فرانچایز تبدیل شوندگان بر آثارش سخن گفته است.
دو سال بعد از آن مصاحبه نیز، فایگی در مصاحبهای گفت که Transformers: Dark of the Moon یک استاندارد طلایی و مقیاسی عالیست که فیلم The Avengers سعی خواهد کرد تا به آن برسد. با دیدن رباتهای غولپیکری که شهر شیکاگو را به ویرانی میکشند، فایگی خودش را تحت فشار احساس میکرد تا فیلمش بتواند این حدود از شلوغی و هرجومرج را بتواند در فیلمش نشان بدهد. شاید عجیب باشد که تصور کنیم چنین بلاکباسترهای تحقیرشدهای بر روی یک فرانچایز عظیم مثل دنیای سینمایی مارول اثرگذار بوده باشندِ فرانچایزی که در آن آثاری همانند Black Panther و Thor: Ragnarok را هم داشتیم که نقدهای خیلی مثبتی دریافت کرده بودند.
البته وقتی که منظرهی بزرگتر را نگاه میکنیم، میبینیم فایگی بیشتر شور و شوف این را داشته که فیلمهایش آنقدر باکیفیت ساخته شوند که از تمامی آثار ابرقهرمانی دیگر جلو بزنند. باید خدا را هم شکر کرد که مثلاً Fantastic Four: Rise of the Silver Surfer منبع الهام پروژههای مارول نبودند و آنها به جایش سراغ رباتهای غولآسا رفتند!
سرنوشت فیلمهای کوتاه مارول

استودیوهای مارول هنگام عرضهی مدیای فیزیکی خود با سری Thor در سال ۲۰۱۱، این رسم را آغاز کرد که یک هدیهی اضافی به خریدارانی میداد که فیلمهای دنیای سینمایی مارول را بر روی بلو-ری یا دیویدی خریده باشند. این دیسکها شامل یک فیلم تک سکانسی کوتاه بودند که در آن تنها چند بازیگر مثل کلارک گرگ حضور داشتند و دور میز شام یا قفسههای فروشگاه یک گفتگوی کوتاه با هم داشتند. البته سه فیلم نهایی تک سکانسی عرضه شده، تا حدی مقیاسی بزرگتر پیدا کردند و بازیگرانی چون هیلی اتول و بن کینگزلی نیز در آنها حضور پیدا کردند که نقشهای معروف خود در آثار مارول را برعهده داشتند. با وجود پتانسیل زیادی که در این فیلمهای کوتاه وجود داشت ولی خیلی دوام نیاوردند و با عرضهی Captain America: The Winter Soldier دیگر خبری ازشان نبود. اگر فیلم کوتاه Team Thor و عرضهی آن با بلو-ری Thor: Ragnarok را نادیده بگیریم، استودیوهای مارول از این مرحله دیگر عبور کردند.
فایگی در مصاحبهای در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که این محصولات دیگر عرضه نشدند، چون که استودیوهای مارول منابع یا انرژی کافی نداشت تا بتواند نسخههای جدید ازشان تولید کند؛ خصوصاً وقتی که در نظر بگیریم در آن دوره میبایست هر سال سه فیلم جدید میساختند. حالا که به این توجیهات توجه میکنیم، منطقشان میلنگد، چرا که در دههی جاری میلادی، ده سال پس از صحبتهای آقای فایگی، استودیوهای مارول شروع به ساختن آثار متعددی بر روی Disney+ در قالب سریالهای تلویزیونی، برنامههای انیمیشنی و همچنین نسخههای ویژه، کردند. وقتی که این سیل از آثار ساخته شده توسط دنیای سینمایی مارول را میبینیم، واقعاً کنجکاو میشویم که آیا آن فیلمهای کوتاه ساختنشان سختتر بود؟ متأسفانه این فیلمهای کوتاه تک سکانسی در طی دههی اخیر کاملاً از رده خارج شدند. از همه بدتر اینکه محو شدن آنها به دلیل شرایط و دلایلی رخ داد که با عقل جور درنمیآید!
تغییر موسیقی لوگوی MCU

امروزه دیگر موسیقی آغازین آثار مارول که توسط مایکل جاچینو ساخته شده، برای همه ماندگار شده است. این قطعه به دلیل استفاده از ترومپت، درام و سنج احساس انرژی زنده و شکوه زیادی به شنونده میدهد (این موسیقی هنگام افتتاح Doctor Strange در نوامبر ۲۰۱۶ برای اولین بار اجرا شد). هرچند، باید اشاره کرد که این موسیقی اولین تلاش استودیوهای مارول برای ساختن یک آهنگ معرفی که لوگوی انیمیشنی آنها را همراهی کند، نبوده است.
سه سال قبلتر در نوامبر سال ۲۰۱۳، در افتتاحیهی Thor: The Dark World بود که شاهد اولین موسیقی تم استودیو بودیم؛ قطعهای که توسط برایان تایلر ساخته شده بود؛ آهنگسازی که موسیقیهای فاز دوم مارول را میساخت. این قطعه تا حد مشخصی با اثر جاچینو متفاوت است، خصوصاً اگر به گامهای پایین آن دقت کنیم. آهنگ تایلر سر و صدای بیشتری دارد و باعث میشود معرفی آغازینِ فیلم اتمسفری جدیتر داشته باشد. این اثر هنگام تمام شدن هم با چند نُت ادامهدار به اتمام میرسد که باعث میشود فکر کنیم چیزی شوم و قابل توجه قرار است رخ بدهد.
این در حالیست که موسیقی جاچینو فاتحانهتر بهنظر میرسد و شبیه به تجمع پپ میماند! اینکه آیا استودیو به دنبال ساختن یک قطعه با حال و هوای مثبت بود که بهتر بتواند وضعیت درخشان و قدرتمندِ دنیای سینمایی مارول در باکس آفیس را به رخ بکشد یا این کمپانی صرفاً میخواست که با موسیقیدان دیگری که همواره با آنها کار کرده، یک تغییر ساده بدهد، مشخص نیست. چیزی که مشخص است، این است که موسیقی زمینهی تایلر تنها سه سال پس از لانچ شدن کنار گذاشته شد. حالا که تصویر بزرگتر را نگاه میکنیم، موسیقی معرفی لوگوی استودیوهای مارول شبیه به یک تست عجیب بود که البته بازخوردهای مثبتی گرفت و حالا دیگر موسیقی جاچینو کاملاً میان طرفداران معروف شده و جا افتاده است.
اسکارهای بلک پنتر؛ استثنای مارول

هر دوی فیلمهای Black Panther، خصوصاً نسخهی اول توانستند در تاریخ اسکار ماندگار شوند. یکی از بزرگترین دستآوردهای این سریِ ابرقهرمانی ابن بود که در جوایز آکادمی سال ۲۰۱۹ توانست تبدیل به اولین فیلمی بشود که از دنیای سینمایی مارول برندهی جایزهی اسکار میشود و در سه دسته این مجسمهی نمادین را به خانه ببرد. فیلم Black Panther: Wakanda Forever در سال ۲۰۲۲ عرضه شد و در دستهی بهترین طراحی لباس توانست جایزهی اسکار را مال خود کند. بهطور کلی، آثار ساخته شده تحت فرانچایز دنیای سینمایی مارول روی هم رفته، 23 بار نامزد جایزهی اسکار شدهاند و از این میزان ۱۳ تای آنها مربوط به فیلم Black Panther میباشد. هیچکدام از این ۲۳ نامزدی، به جز مواردی که عناوین Black Panther توانستند بدست بیاورند، منتهی به جایزه نشده بود.
نزدیک به دو دههای که فیلمهای مارول ساخته میشدند، آنها تماماً از سوی آکادمی اسکار نادیده گرفته شدند؛ البته این وضعیت تنها به این سری فیلمهای کمیکبوکی نیست. سینمای بلاکباستری به طور کلی همیشه کار سختی داشته تا بتواند افتخار بردن اسکار را بدست بیاورد. به عنوان مثال، پس از A New Hopes ده فیلم لایو اکشن بعدی ساخته شده در دنیای استار وارز روی هم رفته ۲۷ بار در طول ۳۰ سال نامزد اسکار شدند که تنها یکیشان منجر به پیروزی شد؛ بهترین ساخت صدا در فیلم The Empire Strikes Back.
اگر سری استار وارز نتوانست در تمام این مدت توسط اسکار تحویل گرفته بشود، آنقدرها جای تعجب نیست که فرانچایز دنیای سینمایی مارول هم مسیری مشابه را به عنوان یک بلاکباستر طی کرده باشد.
چرا فیلمهای غیراونجرز اول گیشه نشدند؟

به جز مواردی انگشتشمار، اکثر فیلمهای ساخته شده توسط مارول را میتوان برابر با ارقام عظیم در گیشه به حساب آورد. مثلاً باید در نظر داشت که Avengers: Endgame برای مدت کوتاهی پرفروشترین فیلم ساخته شده در جهان محسوب میشد. همچنین با نگاهی کوتاه به عملکرد تاریخی فیلمهایی چون Spider Man: No Way Home و Black Panther به سادگی میتوان دریافت که چرا استودیوهای مارول و فیلمهای ساخته شده توسط آنها، یک راه مطمئن برای پولسازی هستند.
با این وجود، یک مورد عجیب و جالب در اینباره وجود دارد؛ فیلمهای غیر اونجرز به ندرت توانستهاند تبدیل به پرفروشترین سال عرضهی خود بشوند؛ تنها Captain America: Civil War و Spider Man: No Way Home توانستهاند این افتخار از آن خود کنند. این در حالیست که فیلمهایی چون Iron Man 3، Deadpool & Wolverine و Multiverse of Madness که توانستند بیش از ۹۰۰ میلیون دلار فروش داشته در سال عرضهی خود در صدر جدول نبودند. این ترند را میتوان از سال ۲۰۰۸ وقتی که Iron Man در مقابل The Dark Knight بازنده بود، دنبال کرد.
فیلمهای بزرگ دنیای سینمایی مارول عموماً یا رتبهی دوم یا سوم را در باکس آفیس جهانی به دست میآورند. به عنوان مثال، Frozen از Iron Man 3 بیشتر فروش داشت یا در سال ۲۰۱۴ Transformers: Age of Extinction از Guardians of the Galaxy جلوتر بود. البته وقتی که به تعدد و کثرت آثار تکیِ مربوط به شخصیتها در این فرانچایز نگاه میکنیم، بهنظرم کسی نباید آنقدرها دربارهی این رخداد تکراری شکایتی داشته باشد.
دلیل عجیب فازبندی MCU

آیا تا به حال برایتان سوال شده است که چطور دنیای سینمایی مارول به فازهای مختلف تقسیم شده است؟ ماجرایی که پشت این پدیده وجود دارد، تا حدی جالب است. وقتی که Avengers: Endgame در حال عرضه در تئاترها بود، کوین فایگی توضیح داد که چطور در ابتدای رشد این فرانچایز، آنها دربارهی اصطلاحاتی که مردم برای آثارشان استفاده میکردند، نگران بودند. فایگی به دنبال عباراتی میگشت که در همان ابتدا به کسانی که به تماشای فیلم میرفتند اعلام کند که این قلمروی فیلمها به یکدیگر مربوط میباشد. دنیایی که تونی استارک و رفقای اونجر او در آن قرار داشتند، خیلی بیشتر از صرفاً عنوان آثار بود و به یکجور میتولوژی میمانست. به همین دلیل بود که دنیا سینمایی مارول از فازها برای مشخص کردن هر دور از آثار خود بهره بدر؛ به عنوان مثال، فاز اول فیلمهای Iron Man، Captain America و Avengers را شامل میشود.
با این حال، این مقصود برای تقسیم کردن و نامگذاری فیلمهایِ فرانچایز به آن شکلی که قصدش را داشتند منجر نشد. ارجاع به فازهای متفاوت، در میان طرفداران بیشتر به عنوان راهی برای تقسیم کردن دورههای انتشار فیلمها استفاده میشود نه تقسیم کردن آنها به گروههای متفاوتی از فیلمها! مردم بدون توجه به این قضیه، هنوز هم از عباراتی چون سهگانهی آیرون من یا سهگانهی کاپیتان آمریکا بهره میبرند. اما استفاده از چنین عباراتی، باعث شده که بینندگان بدانند که این سری دنبالهدار است و همهی آثار به هم مربوط هستند، به همین دلیل است که مثلاً هنوز از عبارت «فاز پنجم» استفاده میکنند.
شرور زن حذفشده آیرون من ۳

یکی از جنبههای اعصاب خرد کن دنیای سینمایی مارول، برخوردیست که با شخصیتهای زن دارد. در ابتدا شخصیتهای زن صرفاً در نقشهای معشوقه برای شخصیتهای مرد ظاهر میشدند و این مشکل به فازهای چهارم و پنجم هم به شکلهای گوناگون سرایت کرده است؛ مثلاً همیشه باید انتظار داشته باشیم که شخصیتهای زن قرار است به نحوی بمیرند! یک نمونهی خاص هم که میتوان به آن ارجاع کرد، جزئیاتیست که اکنون دربارهی Iron Man 3 داریم؛ شخصیت اصلی آن قرار بود زن باشد!
در روزهای ابتدایی نوشتن فیلمنامهی این اثر، مایا هانسن با بازی ربکا هال به عنوان عقلِ کل واقعیِ داستان در نظر گرفته شده بود. با این حال، شین بلک، کارگردان این فیلم یادش میآید که سران Marvel Entertainment با این تصمیم تیم سازنده مخالفت کردند و اصرار داشتند که هانسن شخصیت منفی اصلی فیلم نباشد. این مدیران اجرایی فکر میکردند که اگر یک زن آنتاگونیست فیلم باشد، فروش نهایی فیلم ضربه خواهد خورد.
بلک از این رویکرد ناراضی بود ولی قدرتی برای تغییر آن نداشت؛ بدین ترتیب، در نهایت آلدریک کیلین با بازی گای پیرس شرور اصلی فیلم Iron Man 3 شد و هانسن در نقشی فرعی ظاهر شد که در داستان تراژیکش، جانش را از دست داد. او که نقش ابتدایی خود را دیگر نداشت، حضوری کوتاه در فیلم دارد. چنین اتفاقی باعث میشد دیدن بازیگر بزرگی چون ربکا هال در نقش او عجیب بهنظر برسد. هرچند، بعدها هال از کمرنگ شدن نقشش در این فیلم اظهار گلهمندی کرد. البته که کماهمیت کردن نقش زنان در این فرانچایز به همین یکبار ختم نمیشود و بارها شاهد چنین اتفاقی بودهایم.
کاپیتان مارول نزدیک بود در اولترون باشد!

در یک تیزر کوتاه، پس از لیست کردیت Avengers: Infinity War بود که شخصیت کارو دنورز با بازی بری لارسون برای اولین بار وارد دنیای سینمایی مارول شد و کمی بعد در سال ۲۰۱۹ با فیلمی با نام خودش تماماً پا به این یونیورس گذاشت. البته پیش از اینکه فیلم Captain Marvel تبدیل به یک اثر موفق در باکس آفیس بشود، قهرمان آن نزدیک بود در فیلم دیگری برای اولین بار ظاهر بشود.
جاس ودون، کارگردان و نویسندهی Avengers: Age of Ultron تلاش زیادی کرد تا شخصیت کاپیتان مارول (و اسپایدر-من) را در صحنهای کوتاه در انتهای این فیلم بگنجاند تا به شکلی مختصر، شخصیتهای آینده را به نمایش گذاشته باشد. علاقهی ودون برای ساختن این سکانس آنقدر زیاد شد که حتی کارهای ساخت جلوههای ویژهی آن را هم انجام داد؛ اما نهایتاً شخصیتهایی که در انتهای این فیلم معرفی شدند واندا مکسیموف و ویژن بودند.
حذف کردن آن سکانس پایانی بود بر تلاشهای ودون برای پیدا کردن یک نقش هر چند کوتاه برای شخصیت کاپیتان مارول در دنبالهی Avengers او. کوین فایگی در سال ۲۰۱۵ اعلام کرد که یکی از دلایلی کلیدی برای حذف کردن این شخصیت از Age of Ultron این بود که میخواستند ابتدا بینندگان را تماماً با او آشنا کنند و سپس در قامت یک شخصیت مستقل او را وارد گروه اونجرز کنند. طرفداران میبایست چهار سال صبر کنند تا نهایتاً کارول دنورز را در یک فیلم لایو-اکشن ببینند؛ حرکتی که البته نهایتاً معلوم شد بسیار بهتر و مفیدتر از این بود که به شکلی عجیب در طی یک سکانس کوتاه معرفی بشود.
مایکل جاچینو؛ آهنگساز محبوب مارول

یکی از عجیبتری خصیصههای دنیای سینمایی مارول، ارتباط آن با موسیقیسازهاست. وقتی که به فرانچایزهای بزرگ دیگر چون Star Wars یا The Lord of the Rings مینگریم، میبینیم که به موزیسینهایی چون جان ویلیامز و هاوارد شور چسبیدهاند. این افراد یکی از دلایل اصلی جذابیت شنیداریِ ماندگار این فیلمها هستند. این در حالیست که دنیای سینمایی مارول مدام بین آهنگسازهای متفاوت سوییچ میکند. به عنوان مثال هر کدام از سری فیلمهای Iron Man و Thor، افراد متفاوتی برای ساختن موسیقیها و جلوههای صوتی خود داشتند. این بدان معناست که در تمامی پروژههای این فرانچایز افراد متعددی آمدهاند و رفتهاند؛ افرادی نظیر جان دبنی، جوئل پی وست و مارک مادرسبو مثلاً قابل توجه هستند. حالا وقتی که این حماسهی ابرقهرمانی موزیسینهایی را برای بیش از یکبار استخدام میکند، این امر قابل توجه میشود؛ افرادی نظیر الن سیلوستری و لودویگ گورانسون.
در میان تمامی این آهنگسازان بزرگ، نام مایکل جاچینو بیش از دیگران در پروژههای MCU به چشم میخورد. او علاوه بر اینکه موسیقیِ کنونی لوگوی این فرانچایز را ساخته است، در شش فیلم جداگانهی دیگر را هم در کارنامهی خود جا داده است. علاوه بر این، او در کارگردانی و آهنگسازی کارهای ویژهی تلویزیونی مارول چون Werewolf By Night را هم همکاری کرده. بطور کلی، جاچینو علت ساخته شدن خیلی از قطعههای ماندگاریست که استودیوهای مارول با خود به همراه آوردهاند.
جمعبندی
دنیایی به وسعت و عظمت دنیای سینمایی مارول یا همان MCU، پر از جزئیات باورنکردنی است. این فرانچایز که برای بیش از یک دهه صنعت سینما را به تسخیر خود درآورده بود، با هزینههای گزاف و توسعهی خیلی عظیمی به جلو میرود؛ بنابراین، عجیب نیست اگر در ساخت آن پر باشد از حقایق جالب و عجیب. در طول فهرستی که مورد مطالعه قرار دادید، سعی کردیم نگاهی داشته باشیم به تعدادی از جالبترین حقایق مربوط به دنیای سینمایی مارول. نظر شما چیست؟ آن را با ویجیاتو به اشتراک بگذارید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.