
تیم ویجیاتو: کدوم بازی رو به خاطر سختی زیادش رها کردیم
اخیرا به واسطه انتشار بازی Hollow Knight Silksong و بحثهای پیرامونش، بحث درباره سختی بازیها یک بار دیگه بالا گرفته. خیلیها معتقدن که سختی هالو نایت سیلکسانگ، عنصر سرگرمکنندگی بازی رو کمرنگ کرده و تجربهای ...
اخیرا به واسطه انتشار بازی Hollow Knight Silksong و بحثهای پیرامونش، بحث درباره سختی بازیها یک بار دیگه بالا گرفته. خیلیها معتقدن که سختی هالو نایت سیلکسانگ، عنصر سرگرمکنندگی بازی رو کمرنگ کرده و تجربهای عذابآور شده در حالی که گروه دیگهای اعتقاد دارن که اتفاقا همین سختی دلیل لذتبخش بودن تجربه سیلکسانگه و همین اتفاقه که این بازی رو تبدیل به یک تجربه خاص کرده. به هر حال، بازیکنهای زیادی هستن که نسبت به سختی بازیها انتقاد دارن و گاها همین اتفاق باعث میشه که تجربه بازی رو از اواسطش رها کنن. توی تیم ویجیاتو این هفته از اعضای تحریریه پرسیدیم که کدوم بازی رو به خاطر سخت بودنش رها کردن. با ما همراه باشید.

سختترین بازیای که من اولین بار به خاطر سختی دراپش دارک سولز بود. یادمه بازی یک سال دیرتر برای پیسی اومد و ترند سولزلایک و این که اصلا چنین سبکی ابداع شده شروع نشده بود. خیلیها به عنوان بازی مازوخیستی ازش یاد میکردن و البته که دسترسی به گاید و راهنما هم بسیار کم بود. خلاصه که تجربه دارک سولز ۱ برای اولین بار کثافت مطلق بود (مخصوصا به خاطر باگها و مشکلات نسخه پیسی) که در ادامه واقعا بهتر و تکاملیافتهتر شد و تونستم بازی رو کنار دوستم بازی کنم و داستانش رو بفهمم.
مسعود تیموری
تنها بازیای که تو این مورد میتونم نام ببرم Cuphead هست. واقعا دوست داشتم این بازی رو به خاطر سبک هنریش و کلا حال و هواش تموم کنم، اما از یه جایی به بعد به این نتیجه رسیدم که بازی برای من زیادی رو اعصابه که بخوام تا ته برم. برای همین محض راحتی اعصابم و سالم موندن کنترلرم ناچار شدم این بازی رو رها کنم!
رایان زجاجی
راستش من بازی Sekiro: Shadows Die Twice رو نیمهکاره رها کردم. نه اینکه بازی بد باشه، اتفاقا فضاسازی، مبارزات و داستانش فوقالعاده بودن؛ اما سطح سختی بازی یه جوری بود که هر بار فکر میکردم دارم پیشرفت میکنم، یه باس جدید میاومد و کل اعتماد به نفسم رو میگرفت. مخصوصاً وقتی باسها با چندین فاز مختلف میان و باید هر بار از صفر یاد بگیری چطور بجنگی. یه جایی رسید که حس کردم بیشتر از لذت بردن دارم اعصابم رو میذارم وسط، برای همین ترجیح دادم بذارمش کنار و شاید یه موقع بهتری برم سراغش.
آتنا حسینی
من عاشق سبک هنری و موسیقی متن سری هاتلاین میامی هستم. اونقدری که حاضرم چند بار شکست بخورم ولی باز برگردم و مشغول تجربشون بشم. با این وجود هاتلاین میامی ۲ تو یکی از مرحلهها به شدت عصبیم کرد و مجبور شدم رهاش کنم. اوضاع به قدری بد بود که بلافاصله بعد از خاموش کردن دستگاه، رفتم سراغ ردیت تا بقیه کسایی که مثل من از بازی متنفر شدن رو پیدا کنم و نظرات اونارو بخونم. برام جالب بود که خیلیها گفته بودن تجربه بازی با کنترلر میتونه کار رو به شدت سختتر کنه. در نهایت شاید واقعا به قول معروف Skill issue از خودم بود اما من تو ذهنم اینجوری داستانو نوشتم که اگه روی پیسی بودم، قطعا با این حجم از سختی مواجه نمیشدم و تقصیر تیم سازندست که محصولشون رو روی کنسول نتونستن بهتر ارائه بدن.
بهراد قلندرزاده
من کلا سراغ بازیهای خیلی سخت که بیدلیل قصد اذیت کردنم رو دارن نمیرم ولی بعضی موقع هم برای تجربه یک سری از این دسته آثار به شدت تحریک میشم. بین همه بازیهای سختی که از تجربه اونها دست کشیدم، الدن رینگ بولدترین گزینه توی ذهنم محسوب میشه. زمانی که خواستم الدن رینگ رو روی کنسول تجربه کنم، فکر نمیکردم که انقدر سبک سولزلایک بخواد بیرحم باشه و مدام تو بازی ببازم. جدای اون اصلا متوجه نبودم هدفم توی بازی چیه و خیلی رندوم با یه عده از دشمنای مختلف مبارزه میکردم و مطابق انتظار همون اول کار میمردم. الدن رینگ کاری کرد که بازی رو شروع نکرده رها کنم، چیزی که توی بازیهای سخت دیگه حداقل بعد طی کردن مقدار قابل توجهی از مسیر انجام میدادم.
محمدعلی دهقانی آراستهشما کدوم بازی رو به خاطر سخت بودنش رها کردید؟ حتما نظرتون رو با ما به اشتراک بگذارید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.