ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بچه یودا baby yoda
سریال

وجهه تاریک Baby Yoda

با نگاه کردن سریال The Mandalorian تا الان، همه می‌دانیم یا حداقل شک برده‌ایم که دیزنی همه ما را به مسخ در آورده تا عاشق یک عروسک با گوش‌های بزرگ شویم، عروسکی که رسما تبدیل ...

پرنیان عنبری
نوشته شده توسط پرنیان عنبری | ۲۰ دی ۱۳۹۸ | ۲۰:۳۰

با نگاه کردن سریال The Mandalorian تا الان، همه می‌دانیم یا حداقل شک برده‌ایم که دیزنی همه ما را به مسخ در آورده تا عاشق یک عروسک با گوش‌های بزرگ شویم، عروسکی که رسما تبدیل به یک کارخانه تولید میم (meme) شده.

بچه یودا (Baby Yoda) با بدن نرم و کوچک، اندام‌های ظریف و چشم‌های درشت، تمام ویژگی‌هایی که اخلاق شناسی به اسم کانراد لونرز « الگو یا شِمای بچه» (baby schema یا Kindchenschema) می‌نامد را دارد. «شِمای بچه» به ویژگی‌های فیزیکی و جسمانی می‌گویند که باعث می‌شود دست و دلمان هنگام دیدن هر چیزی شبیه به نوزاد انسان بلرزد، یا اگر بخواهیم ساده‌تر بگوییم، هر چیزی که به نظرمان ناز یا بامزه (cute) می‌رسد این ویژگی‌ها را دارد.

بچه یودا baby yoda

اما بامزگی بچه یودا فقط محدود به عکس العمل بیولوژیکی ما در برابر ظاهر فیزیکی آن نمی‌شود.  ویژگی‌هایی که باعث می‌شود چیزی «بامزه» به نظر برسد از فرهنگ نیز تاثیر می‌پذیرد، فرهنگی که غالبا در قرن گذشته شکل گرفته است. و شاید باورتان نشود اما «بامزگی» یک وجهه تاریک نیز دارد. هنگامی که بچه یودا را در حال خوردن سوپ از ظرف گوگولی‌اش تماشا می‌کنید، به این مسئله هم فکر کنید.

شکل گرفتن درک ما از «بامزه»

شان نای (Sianne Ngai)، منتقد ادبی، در مقاله‌ای به اسم «بامزگیِ آوانگارد» توضیح می‌دهد تصوری که ما امروزه از ناز بودن داریم، مدیون تغییر روش تولید عروسک در قرن بیستم است. در اوایل قرن بیستم عروسک‌های نرم و انعطاف‌پذیر جایگزین عروسک‌های چوبی و فلزی با ظاهری شبیه‌ به انسان‌های واقعی شدند.

دلیل این تغییر، دیدگاه‌هایی بود که در ابتدای قرن بیستم درباره روان‌شناسی کودکان به وجود آمد، مخصوصا درباره پتانسیل آن‌ها برای پرخاش‌گری و حتی خشونت. شان نای می‌گوید: «تصور مردم از کودکان به عنوان بزرگسالان کوچک جثه یا موجودات اخلاقی و پرهیزکار تغییر کرد و این مسئله انگیزه‌ای شد برای تولیدکنندگان تا عروسک‌هایی غیرشکستنی بسازند که از خشونت‌های کودکان جان سالم به در ببرند.»

عروسک های اواخر قرن نوزدهم
عروسک‌های چوبی و چینی اواخر قرن نوزدهم

زیر نور چنین کشفیاتی، ساختن عروسک‌های انعطاف‌پذیر و نرم‌تر تصمیمی منطقی بود: اگر یک خرس پارچه‌ای (Teddy Bear) به آن سر اتاق پرت می‌شد، نسبت به یک عروسکی چینی شانس بیشتری برای نجات یافتن داشت. اما نتایج تغییرات فراتر از صرفا جنس عروسک‌ها بود.

در کودکان ویژگی‌های خاصی وجود دارد که باعث می‌شود در نظرمان دوست داشتنی بیایند و در نیمه دوم قرن بیست این ویژگی علاوه بر عروسک‌ها، به وسایل خانه نیز اضافه شد. به عبارت دیگر ریشهِ زیاد شدن «شِمای بچه» در سبک زندگی آمریکایی را می‌توان در تلاش برای سر و کله زدن بزرگسالان با خشونت کودکان جست و جو کرد.

البته ویژگی‌های فیزیکی تنها عاملی نیستند که باعث می‌شود چیزی به نظرمان بامزه بیاید. همانطور که شان نای می‌گوید، صحبت کردن ناشیانه با صدایی جیک‌جیک‌وار و لرزان (همان لوس حرف زدن خودمان) هم محبت ما را به خود جلب می‌کند. مثلا بچه یودا را هنگامی که پشت مندلوریان (Mandalorian) تاتی‌تاتی می‌کند و غر می‌زند تصور کنید! بامزگی او وررای خاصیت‌های فیزیکی اشیا است. ویژگی‌هایی مثل کوچکی، نرمی یا سادگی که در ذهن ما با مفهوم بامزگی مرتبطند، تداعی کننده ویژگی‌های دیگری چون بی‌دفاع بودن، ترحم برانگیز بودن و حتی غم هستند.

بی‌پرده بگویم، هر چه موجودی بدبخت‌تر باشد به نظر ما بامزه و نازتر است، مثل یک بچه گربه با چشم‌هایی اشک آلود. البته اگر از ما بپرسند چه چیزی بامزه است، ما این جواب را نخواهیم داد. قطعا آن‌قدرها جواب قشنگی نیست اما جز شان نای افرادی دیگری هم بوده‌اند که بین لذت بردن از درد دیگران و بامزگی رابطه‌ای بیابند.

«ناراحتی، نا‌توانی و ناهنجاری»

شوق و غریضهِ مراقبت به کنار، چیزی شرارت‌بار در روش ارتباط برقرار کردن ما با اشیا، حیوانات یا آدم‌هایی که بنظرمان «بامزه» هستند وجود دارد. مثلا تحقیقات روانشناسی درباره «پرخاشگری بامزه» توضیح می‌‌دهد که چرا انسان‌ها هنگام برخورد با چیزهای ناز مثل بچه‌ها یا حیوانات، اشتیاق زیادی به فشردن (چلاندن!) یا حتی خوردن آن‌ها پیدا می‌کنند. اما هیچ‌کس درباره وجهه تاریک بامزگی، به اندازه دیوید هریس (Daniel Harris) بدبین نیست. مقاله او به اسم «بامزه بودن»  (Cuteness) یک روده درازیِ ده صفحه‌ایِ کوبنده است که همه چیز را محکوم به اغفال‌گر بودن می‌کند: از عروسک‌های Cabbage Patch Dolls گرفته تا شخصیت E.T.. او می‌گوید این شخصیت‌های بامزه نمونه‌هایی برای «زیبایی‌شناسی اغوا کننده‌اند» و میل ما به کنترل را به اندازه غریضه مراقبتمان ارضا می‌کنند.

baby yodA عروسک بامزه

هریس ادعایش را با این مشاهده استحکام می‌بخشد: معمولا دلیل این که ما چیزی را بامزه می‌یابیم، کمبود یک کیفیت به‌خصوص در آن چیز است، مثلا نیازمندی و عدم توانایی برای مستقل بودن. انگار که آن شخص یا شئ بامزه موجودی گرسنه، بیچاره و طرد شده است.

به عبارت دیگر بامزگی فراتر از صرفا «شِمای بچه» است. چشمان درشت و پیشانی بزرگ به تنهایی برای ناز بودنِ چیزی کافی نیستند. برای این که شیئی واقعا در نظرمان بامزه باشد باید برای نجات یافتن به ما وابسته باشد و امیال ما را برآورده کند. هریس می‌گوید:
«بامزگی (Cuteness) چیزی نیست که ما در کودکان بیابیم بلکه کاری است که با آن‌ها انجام می‌دهیم. چون خصایصی مثل ناراحت بودن، ناتوانی و ناهنجاری را زیباسازی می‌کند. تقریبا همیشه شامل نوعی رفتار سادیستی  (دگر آزاری) از طرف کسی است که تلاش می‌کند به صورت ناخودآگاه چیزی را که ستایش میکند، مجروح و پابند و شرم‌سار کند.» شان نای نظر ملایم‌تری دارد:«چیزی که بامزه به نظر می‌رسد ضرورتا باید شیء مصغری (کوچکی) باشد که وجهی از ناتوان و طفیلی بودن دارد.»

همه این مسائل برای این که درباره بچه یودا تجدید نظر بکنیم کافی هستند. لب‌های این عروسک انحنای نامحسوسی رو به پایین دارد و این انحنای رو به پایین باعث می‌شود همیشه بنظر برسد بغض کرده و الان است که بزند زیر گریه. به علاوه نمی‌توان انکار کرد بهترین میم‌های (meme) بچه یودا، میم‌هایی هستند که او در آن‌ها به خاطر ناعدالتی کوچکی که دنیا در حقش انجام داده غمگین است یا باید برای انجام کاری پیش پا افتاده تمام توان و زورش را به کار گیرد.

بنا به حرف دیوید هریس ما چیزهایی مثل بچه یود را به چشم «یک موجود تاثیرگذار که هیچ‌کس نمی‌تواند او را از سیر کردنِ میلش به جلب ترحم و مهربانی منع کند، حتی به قیمت آسیب رساندن به شخصی که قرار است به او محبت کند» می‌بینیم. البته پیش‌‌تر نیز گفته بودیم که نظرات هریس کمی تند است.

بازار همیشه پا بر جا خواهد بود

دیوید هریس اعتقاد دارد این خودشیفتگی غیرمستقیم، برای بازاریابی کارآمد است: بازاریاب‌ها دریافته‌اند که مصرف‌کنندگان، محصولاتی را که هاله‌ای از طرد شدگی و یتیم بودن دارند به فرزندی می‌پذیرند و میل بیشتری به خریدش دارند. محصولاتی که همانند سگ کوچک و گم‌گشته‌ای در سکوت به دنبال کسی برای حمایتند.

به نظر می‌رسد دیزنی در محاسبه بازارِ تقاضا برای محصولات بچه یودا خطا داشته، زیرا با وجود تقاضای دیوانه‌وار و گسترده، فروش عروسک‌ها از آوریل 2020 شروع می‌شود. البته بازاریابان جسوری وجود داشته‌اند که خلاقیت خود را به کار گیرند و محصولاتی جانبی برای تامین تقاضای مصرف کنندگان تولید کنند.

بچه یودا مندلوریان baby yoda

بچه یودا تنها یک عروسک است، می‌شود گفت دوست داشتنی‌ترین عروسکی که تا به حال بر صفحه تلویزیون ظاهر شده. اشکالی ندارد اگر ما هم حس بدی به اون نداشته باشیم و دلمان برایش برود. حتی اگر نوعی سوء نیت هم در احساسی که ما به بچه یودا داریم وجود داشته باشد، از لحاظ احساسی آسیب نمی‌بیند، هر چه باشد انسان واقعی که نیست!

با این حال، وقتی دارید دنبال کارت بانکی برای سفارش دادن عروسک بچه یودا میگردید، از خودتان بپرسید حس واقعی‌تان نسبت به او چیست؟

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (3 مورد)
  • مینا
    مینا | ۳۰ مهر ۱۳۹۹

    لینک منابع ذکر شده رو در انتهای مقالتون بیارید.

  • hamed
    hamed | ۱۷ خرداد ۱۳۹۹

    وجهه تاریک Baby Yoda کلا عنوان این مطلب مشکل داره

    • مینا
      مینا | ۳۰ مهر ۱۳۹۹

      گاهی مشکل از قدرت درک ماست که پیام چنین مقاله ای رو متوجه نمیشیم.

مطالب پیشنهادی