شش بازی که باید تبدیل به یک سریال نتفلیکسی شوند
تاریخچه فیلمهای اقتباس شده از بازیهای ویدیویی آنقدرها درخشان نیست، اما ظاهراً نتفلیکس شانس بیشتری در این زمینه داشته است. این سرویس استریم محتوا چندین سریال انیمیشنی براساس امثال کسلوانیا و اسکایلندرز ساخته و هماکنون ...
تاریخچه فیلمهای اقتباس شده از بازیهای ویدیویی آنقدرها درخشان نیست، اما ظاهراً نتفلیکس شانس بیشتری در این زمینه داشته است. این سرویس استریم محتوا چندین سریال انیمیشنی براساس امثال کسلوانیا و اسکایلندرز ساخته و هماکنون کارتونی براساس بازی Cuphead را در دستور کار دارد. در این میان اصلاً نیازی به اشاره به سریال لایواکشن ویچر هم نیست.
اگرچه این سریال بیشتر از اینکه براساس بازیها ساخته شده باشد براساس کتابهای ویچر ساخته شده، محبوبیتش باعث شد ویچر 3 سالها بعد از عرضه از لحاظ تعداد بازیکنان رکوردشکنی کند.
شواهد نشان میدهد که ناشران بازیهای ویدیویی متوجه این پتانسیل شدهاند و پروژههایی براساس فرنچایزهای خود مد نظر دارند. فقط باید امیدوار بود که این اقتباسها واقعاً برای منبع اقتباس خود احترام قائل باشند و فیلمها و سریالهایی شایسته بسازند.
اما در این مقاله درباره پروژههای آتی این ناشران صحبت نمیکنیم، درباره بازیهایی صحبت میکنیم که پتانسیلی شگرف برای تبدیل شدن به یک اقتباس نتفلیکسی دارد. به مطالعه این مقاله ادامه دهید.
Grand Theft Auto V
سریالهای درام جنایی و کارآگاهی که در شهرهایی آشوبزده و فاسد جریان دارند هیچوقت کم نبودهاند. اما این سریالها معمولاً روی پلیسهایی متمرکز هستند که نقش قهرمان را ایفا میکنند و به ندرت داستانی را دیدهایم که از نگاه مجرمان دنبال شود.
سری Grand Theft Auto از این لحاظ به موفقیتی عظیم رسیده که به گیمر اجازه تعامل با تمام شهر و به آشوب کشیدن یک جهان سندباکس وسیع را میدهد. اما داستان Grand Theft Auto V به صورت خاص جالب است چون داستان سه مجرم را روایت میکند که اتفاقاتی یکسان را از سه نقطه نظر متفاوت تجربه میکنند؛ چنین چیزی کاملاً در بطن یک سریال نتفلیکسی جواب میدهد.
GTA V همین حالا داستانی خارقالعاده را روایت کرده، بنابراین چرا داستان را از آنجایی که تمام شد ادامه ندهیم؟ مثلاً یک دهه جلوتر. تمام بازیگران (یا در واقع صداپیشگان شخصیتها) همچنان مشغول به کارند و راکستار هم ممکن است در GTA بعدی به سراغ جهان و شخصیتهایی جدید برود. اما تا آن زمان طرفداران قطعاً از مشاهده دوباره ترور، مایکل و فرانکلین در مدیومی دیگر به وجد خواهند آمد.
Fallout
جهان پسا آخرالزمانی فالآوت یک پادآرمانشهر خاکستری است که با الهام از فرهنگ دهه ۵۰ آمریکا، به نوعی هویت بصری منحصربهفرد دست پیدا کرده. چنین پسزمینهای میتواند میزبان انبوهی از داستانهای مختلف باشد که گاهی کمدی هستند، گاهی درام، گاهی وحشتناک و گاهی اکشن.
علاوه بر اینها، از میان تمام فرنچایزهای کلان بودجه بازار، فیلم یا سریال Fallout میتواند با بودجهای اندک ساخته شود. کافیست چند بازیگر لباسهایی از جنس زبالههای بازیافت شده به تن کنند و به بیابانی بیانتها بزنند. چنین چیزی کاملا با ذهنیت فالآوت سازگار خواهد بود.
Bloodborne
در یک جهان بینقص، اسبهای اسکلتی گروتسک و کابوسوار Bloodborne در کنار غولهای باندپیچی شده و گرگینههای عصبانی میتواند بستری بینظیر برای یک فیلم ترسناک یا یک مینیسریال لایو اکشن باشد. اما از آنجایی که بودجهای کلان باید صرف ساخت عروسکهایی به ابعاد یک ساختمان شود، این یکی احتمالاً باید منبع اقتباسی برای یک انیمیشن سریالی باشد.
سازندگان انیمیشن سریالی کسلوانیا شدیداً در بازسازی این جهان در مدیومی دیگر موفق بودهاند و گرچه به نظر میرسد همان افراد حالا دستشان حسابی با پروژههای مشابه برای فرنچایزهایی مانند دویل می کرای، اساسینز کرید و هایپر لایت دریفتر پر باشد، باعث نمیشود ما دلمان یک کارتون بلادبورن نخواهد.
تصورش کنید: در یکی از اپیزودهای هفتگی، اتفاقاتی را تماشا میکنیم که در جریان آنها، شکارچی باید به تنهایی با روستانشینان بداخلاق، راهبان دهشتناک و موجودات عجیب سر و کله بزند. و بعد از تمام این دردسرها، ناگهان سر را میچرخاند و با یک باس غولآسا مثل Vicer Amelia یا Rom The Vacuous Spider روبهرو میشود. در میانه راه، شکارچی میتواند به سلاحهای جدید دست پیدا کند و پسزمینه داستانی بینظیر بازی هم به شکلی آهسته و پیوسته روایت میشود.
God of War
المانهای داستانی فوقالعاده God of War، از باباهای عصبانی گرفته تا دورفهای آهنگر خودخواه، به زیبایی میتوانند روی یک مینیسریال نتفلیکسی بنشینند. داستان ماجراجویی حماسی کریتوس و آترئوس در میدگارد عناصر مختلفی مانند جدایی، اندوه، غرور و روابط پدر-پسری را در خود جای داده و در فرمت مینیسریال، این داستان فضای بسیاری برای تنفس خواهد داشت.
اما جدا از اینها، گاد آو وار درباره کشتن هیولاها و کندن کلهشان با تبرهای بزرگ یا اصلا دست خالی هم هست، بنابراین سکانسهای مبارزه خشونتبار، پرتنش و بسیار آب و تاب یافتهتر از چیزیست که شبکههای تلویزیونی حاضر به ساختش باشد. اما ویچر یکبار دیگر اثبات کرد که نتفلیکس از تعبیه لایو اکشنهای بزرگسالانه با انبوهی قطع عضو در سریالهایش ابایی ندارد.
فیلم 1917 اخیراً در نمایش داستان سفر دو مرد از میان میادین نبرد بسیار موفق بود و این کار را با سینماتوگرافی تک شات انجام داد. بنابراین درحالی که دوربین در سراسر فیلم روی کاراکترها قفل بود، نوعی بالانس میان لحظات پر زد و خورد و لحظات آرامتر برقرار میشود. فقط کافیست این حرکت تکرار شود، اما این بار با کریتوس و آترئوس و با بودجه تلویزیونی.
The Legend of Zelda
با درنظرگیری اینکه فرنچایز زلدا برای بیش از ۳۰ سال در صنعت گیم حاضر بوده، واقعا عجیب است که چرا تاکنون هیچ سریال یا فیلمی را با اقتباس از آن مشاهده نکردهایم. بزرگترین بحث مشخصا راجع به این خواهد بود که کدام یک از بازیهای زلدا برای این اقتباس بهتر خواهد بود و فرمت نیز باید چگونه باشد.
اما با در نظرگیری این موضوع که تقریبا تمام نسخههای زلدا از نظر جهان، ظاهر و حتی مکانیکهای گیمپلی با دیگری متفاوت بودهاند، دست زدن به ابداعات تازه و خلق جهانی متفاوت هم مشکلی ایجاد نمیکند. حتی میتوان با هر سیزن، فضای کلی سریال را درست مثل بازیها تغییر داد.
شاید بهترین کار این باشد که سازندگان این سریال اقتباسی، اندکی از سریال The Mandalorian الهام بگیرند و لینک را به پروتاگونیستی عمدتا ساکت تبدیل کنند. بقیه کاراکترها میتوانند هرچقدر که خواستند شلوغ کنند، اما تعاملات لینک میتواند در حد تغییر حالات صورت، پانتومیم و گاهی فریاد «یاه» برای زمانی که دارد کوزههای داخل محیط را میشکند باقی بماند.
Animal Crossing
از شوهای کودکانه مثل Octonauts و Llama Llama گرفته تا سریالهای بزرگسالانه Bojack Horseman یا Tuca and Bertie، تجربه نشان داده سریالهایی که راجع به حیوانات سخنگو باشند در نتفلیکس به موفقیت میرسند. با درنظرگیری جامعه وسیع طرفداران انیمال کراسینگ، سریالی که بتواند توازنی میان کارتونهای ناز و کودکانه و سیتکامهایی با کاراکترهای بددهن برقرار کند، قطعاً قادر به جلب نظر همه خواهد بود.
یک شخصیت انسانی با قطار به شهری کوچک میرسد و ناگهان خودش را در میان گروهی از حیوانات سخنگو مییابد. با کمک به روستانشینان در قالب ماجراجوییهایی که یک اپیزود کامل طول میکشند، انیمال کراسینک میتواند داستانی تلخ و شیرین درباره دوست پیدا کردن، کمک به یکدیگر و خرید اسباب و اثاثیه را روایت کند.
انیمال کراسینگ درباره حیوانات ناز و دوستی است، اما درباره مسئولیتهای کمرشکن و یکنواختی زندگی در جوامع کاپیتالیستی هم هست. اگر فکر میکنید امکان ساخت چنین سریالی وجود ندارد، در عوض توجهتان را به سریال Rilakkuma and Kaoro نتفلیکس جلب میکنیم: این سریال درباره یک زن بالغ دپرس است که به لطف صحبت با حیوانات همخانهایش، به لذت زندگی دست پیدا میکند.
به نظر شما کدام بازی ویدیویی میتواند اقتباسی عالی برای یک سریال نتفلیکسی باشد؟ نظرتان را با ما در بخش کامنتها در میان بگذارید. نتفلیکس تا به این لحظه بازیهایی براساس سه سریال استرنجر تینگز، نارکوس و دارک کریستال ساخته، بنابراین حالا وقت جبران رسیده و این سرویس استریم باید چند سریال هم براساس بازیها بسازد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلم ویچر که به نظرم اشغال بود.
فقط گیمش خفن بود.
مطمممممممیننننن کریتوس خدای جنگ
مطمممئنن کریتوس خدای جنگ
خداییش من خیلی تو بحث وبسایتها مطلب نمیذارم و برام سودی نداره اما اگه قرار باشه سریالی ساخته بشه
قطعا بهترینش میتونه سری bioshock باشه
از کل اینایی که گفتین فقط دوتای اولی رو تجربه کردم و موافقم (به لطف انحصار طلب های عزیز ژاپنی)
فکر کن تاد هاوارد بیاد فیلم بسازه سر و ته یه شهر هزار نفری رو با پنچ تا بازیگر هم میاره همه هم شکل هم دیگه، آخ ببخشید اون ویچر بود که همه npc ها شکل هم بودن تاد هاوارد اونه که صنعت باگ رو به کمال رسونده آخ ببخشید دوباره اشتباه گفتم اون بایوِر بود با مس افکت آها، فهمیدم تاد هاوارد اونه که وعده میده در حد ویچر ، بازی میده در حد No man's sky
سرتونو درد نیارم ،خلاصه هرچی بگم به این آقای تاد خان میچسبه