نقد فیلم ابر بارانش گرفته – سوژه بر باد رفته
آثار مجید برزگر آثار خاصی در سینمای کشورمان به حساب میآیند و این فیلمساز به نوعی به سر کشیدن به فرمهای خاص در مدیوم سینما شهرت دارد و فیلمهایش برای مخاطب عام ساخته نمیشوند. او ...
آثار مجید برزگر آثار خاصی در سینمای کشورمان به حساب میآیند و این فیلمساز به نوعی به سر کشیدن به فرمهای خاص در مدیوم سینما شهرت دارد و فیلمهایش برای مخاطب عام ساخته نمیشوند. او با فیلم «پرویز» شناخته شده و در جشنواره امسال بعد از چندین سال سکوت، دوباره قصه جدیدی برای روایت کردن پیدا کرده است. داستان «ابر بارانش گرفته» سوژه نابی را دنبال میکند که قابلیت تبدیل شدن به یک اثر ملودرام سورئال جذابی را در خود دارد ولی متاسفانه به دلیل اشتباهات متعدد از انتخاب بازیگران تا نحوه تدوین فیلم، ابر بارانش گرفته رسما تبدیل به اثری پوچ میشود.
ابر بارانش گرفته آغاز بسیار کندی دارد و این کندی و ملال آوری در سرتاسر فیلم رخنه کرده است. فیلم با رد و بدل شدن دیالوگهایی بین یک پرستار و بیمارش شروع میشود؛ بیماری که از پرستار میخواهد کار را تمام کند و پرستار از این عمل امتناع میورزد. سارا (نام این پرستار) کمی بعدتر، یک جناب سرهنگ را بعد از کشیدن درد و رنج به مدت یکسال، خلاص میکند و در برابر چشمان بیننده، تبدیل به یک فرشته مرگ میشود.
سارا پرستاری است که به کار خود عشق میورزد و عاشقانه از بیمارهایش نگهداری میکند. او به حدی مراقب بیمارانش است و هوای آنها را دارد که در مواقع ضروری و غیرقابل بازگشت، به آنها کمک هم میکند. برخی از تصمیمهای سارا با اجازه بیمار بوده و برخی دیگر یک عمل کاملا سرخود هستند. سارا خودش را فرشتهای میداند که وظیفه نگهداری از بیماران را دارد و هر زمان که تصمیم بگیرد،میتواند از این وظیفه سرباز زده و تبدیل به یک فرشته مرگ شود.
او برای نگهداری از یک بیمار رو به مرگ راهی شمال میشود؛ بیماری که بر اساس گفتههای دکترش قرار است یک هفتهای تمام کند و حضور سارا فقط برای دلگرمی اعضای خانواده این پیرمرد است. سارا به این شهر میرود و ماجرا آنطور که پیشبینی میکرد پیش نمیرود...
ماجرای سارا و کاراکتر نسبتا پیچیدهای که دارد، میتوانست تبدیل به سوژه اصلی فیلم شود ولی چند مانع بر سر راه این موضوع قرار دارد که مهمترین آن بازی بد بازیگر آن است. نازنین احمدی که کارنامه چندان درخشانی هم ندارد، بار اصلی این فیلم و کاراکتر پیچیده آن را بر دوش میکشد و متاسفانه نه خودش و نه اطرافیانش، نمیتوانند هوشمندانه بازیگری کنند. تقریبا میتوان گفت تیم بازیگری فیلم ابر بارانش گرفته یک افتضاح تمام عیار هستند که در بین آنها تنها مزدک میرعابدینی میتواند قسر در برود و تا حدی خودی نشان دهد. بازیگران فرعی آنچنان زمخت و مصنوعی ظاهر میشوند که لطمه بزرگی به فیلم میزنند و خود نازنین احمدی نیز انگار نمیداند باید چطور به سارا هویت ببخشد. او تیپ و قیافهاش را جلوی دوربین حفظ میکند و ذرهای به قدرت بازیگری خود و پیچیدگی کاراکتری که ایفاگری نقشش به او محول شده اهمیت نمیدهد.
رابطه سارا با همسرش نیز یک رابطه مرده به حساب میآید که اساسا معلوم نیست چرا فیلمساز قصد دارد روی آن مانور بدهد. مقدمه فیلم که تقریبا یک ساعتی به طول میانجامد، عاری از ارائه هرگونه اطلاعات مفیدی است و فیلم نمیتواند پیریزیهای لازم را انجام دهد. کارگردان توگویی که برای ساخت فیلمش دقیقهای دستمزد گرفته باشد، سکانسهای بیهودهای را در جای جای فیلم خود، به ویژه در نیمه اول فیلم قرار میدهد که نه مفهومی دارند و نه به فرم فیلم کمک مینمایند. فیلم پر از صحنههای اضافه است که با حذف آنها، با یک اثر شسته رفته تر روبرو بودیم و کش دادن موضوع فیلم به مدت زمان صد دقیقه، تبدیل به یکی از نقاط ضعف بزرگ اثر جدید برزگر شده است. در نیمه اول فیلم تماشاگر هرچه انتظار میکشد تا فیلم با شخصیت جالب و خاکستری و ضد قهرمانی که ساخته، یک موقعیت ناب خلق کند، سرخورده میشود و طلسم این موضوع حتی با وارد شدن سارا به فضای شمال کشور و نیمه دوم فیلم نیز نمیشکند.
شک و تردیدی که به سارا مستولی میشود و دو گانگی که در وی به وجود میآید، به خاطر پردازش نامناسب کارگردان و تدوین بسیار بد روایت فیلم، به هیچوجه برای تماشاگر اهمیتی ندارد. فیلم با اینکه میخواهد بیننده خود را در یک تعلیق فرو ببرد اما از عهده این کار بر نمیآید و بیشتر شبیه به یک فیلم بیسر و ته میشود که حرفهایش را خورده و با زبان ایما و اشاره هم نمیتواند آنها را درست بیان کند. ماجرای پیرمرد و پرستارش که پیش از این یک فرشته مرگ بوده، میتوانست با انتخاب تیم بازیگری درست و یک تدوین بهتر، تبدیل به یک اثر قابل تحمل بشود. اصلا شاید بهتر است بگوییم که سوژه فیلم کشش یک اثر سینمایی بلند مدت را ندارد و میتوانست تبدیل به یک اثر کوتاه نهایتا یک ساعته درخور و شایسته شود.
پایان بندی فیلم نیز با اینکه قرار بوده یک پایان بندی موثر باشد ولی به خاطر تک تک اشتباهاتی که به آنها اشاره شد، بیشتر یک مورد مضحک از آب درآمده و سکانس پایانی فیلم، تاسف کاملی برای تماشاگر به همراه دارد؛ تاسفی ناشی از اینکه چرا چنین سوژه و فرمی اینچنین به دستان خود کارگردان و عوامل فیلم باید به باد برود تا شاهد چنین افولی باشیم.
در هر حال اثری که هماکنون برزگر ساخته و روانه جشنواره فجر ۳۸ کرده، تنها میتواند ژست و حالت مردهای از یک فرم خاص را به نمایش در بیاورد و در نشان دادن محتوای فاخر خود به بینندگان کم میآورد. فیلم ابر بارانش گرفته روی کاغذ به مراتب اثر بهتری است تا روی پرده سینما و متاسفانه کارگردان (که خود نویسنده فیلمنامه هم بوده) نمیتواند قدرت بصری را از دل این کاغذها با تیمی که دست و پا کرده، بیرون بکشد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.