ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد فیلم دشمنان – بانویی در شهرک اکباتان

علی درخشنده (که به نظر می‌رسد نسبت خانوادگی با پوران درخشنده باشد، هرچند نتوانستم درباره صحت این ادعا در وبگردی‌هایم گواهی پیدا کنم) بعد از چندین بار دستیار کارگردان بودن و بازیگر بودن، حالا خودش ...

آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ | ۰۰:۴۱

علی درخشنده (که به نظر می‌رسد نسبت خانوادگی با پوران درخشنده باشد، هرچند نتوانستم درباره صحت این ادعا در وبگردی‌هایم گواهی پیدا کنم) بعد از چندین بار دستیار کارگردان بودن و بازیگر بودن، حالا خودش آستین بالا زده و اولین فیلم سینمایی‌اش تحت نام دشمنان را ساخته؛ فیلمی که لایه‌های پنهان سیاسی و اجتماعی زیادی در آن دیده می‌شود و به ظاهر یک فیلم روانشناسانه است.

زهره در فیلم دشمنان زنی پا به سن گذاشته است که با مادر پیر و فرتوت خود در آپارتمانی واقع در شهرک اکباتان زندگی می‌کند. همسر زهره او را ترک گفته و راهی دیار شمال شده و پسر زهره با نام شهاب نیز چند روزی است که گم شده و یگانه دختر زهره با نام شیوا پیش مادر و مادربزرگش زندگی می‌کند. شیوا چند روزی است که دنبال شهاب می‌گردد و برای پیدا کردن برادرش دست به دامن هرکسی می‌شود. از آنسو با ارسال نامه‌های تهدید آمیزی به درب منزل زهره و دیگر ساکنین بلوک، اوضاع ناجور می‌شود. هیچ‌کس نمی‌داند این نامه‌ها از طرف چه کسی نوشته می‌شود اما محتوای آنها طوری است که می‌خواهد زندگی زهره را در پیش دیگران خدشه‌دار کند و او را گناهکار نشان دهد.

رویا افشار در نقش زهره، کاراکتر زنی میانسال را بازی می‌کند که به شدت روان‌پریش است و احوال ناخوشی دارد. این زن تقریبا ۵۰ ساله نسل بالاسرتری دارد که هنوز به او درباره زندگی‌اش سرکوفت می‌زند. منزل زهره محل نگهداری گربه‌ها است و زهره که به کار آرایشگری مشغول است، به برخی از مشتریان خود اجازه می‌دهد که دوست پسر خود را نیز وارد خانه کنند و با هم خلوت کنند. شهاب، پسر زهره که گمشده، نسل بعد از اوست که سرباز بوده و در همین دوران به مصرف مواد مخدر روی آورده است. زهره در این وانفسا زندگی می‌کند و رویا افشار می‌تواند حال پریشان او را به دقت به تصویر بکشد؛ هرچند باید گفت کاراکتر زهره در نهایت نمی‌توان تبدیل به یک تیپ بشود و در برخی موارد درجا می‌زند.

مفاهیم سیاسی بسیار پنهانی در فیلم وجود دارد که در کنار داستان روانشناسانه فیلم روایت می‌شوند و از طریق نشانه‌شناسی قابل دریافت هستند. زهره می‌تواند در فیلم نماد سرزمین ایران بعد از انقلاب باشد (همانطور که گربه‌ها، نماد ایران را در خانه‌اش جمع می‌کند)، او سرزمینی است که از نسل بالاتر خود برای کاری که کرده توسری می‌خورد و کارهای خلافی نظیر آرایشگری و راه دادن دخترها و پسرها را در خانه‌اش به طور یواشکی انجام می‌دهد؛ کارهایی که در جوانی نیازی به پنهان کردن آنها نبوده است. فیلمساز می‌خواهد زنی میانسال را نشان دهد که از کرده خود پشیمان است و تصور می‌کند پسرش، سرباز وطن (که می‌تواند اشاره‌ای به سربازان دوران جنگ ایران و عراق باشد) را به خاطر اعمال و کردار خودش به کام مرگ کشانده است. این مفاهیم سیاسی و به شدت تند و چپگرا در فیلم بیداد می‌کند و نام فیلم نیز مزین به عبارت دشمنان است. زهره همچنین در جایی از فیلم از مدیران هیات بلوک می‌خواهد که او را نجات دهند و تاکید می‌کند که ما به شما اعتماد کردیم، به شما رای دادیم تا از ما دفاع کنید، پس چرا این کار را نمی‌کنید؟

فیلم دشمنان

دشمنان در فیلم همان همسایگان زهره (یا ایران) هستند، همسایگان و نگهبانی که ذره ذره به او پشت می‌کنند و زندگی را برای او زهر می‌کنند و زهره‌ای که حاضر نیست با هیچکس حرف بزند و ارتباط بگیرد (انتقادی نسبت به خفقان ارتباط بین‌المللی در کشور؟) در این بین همسایه‌‌ای روبروی واحدی که زهره در آن زندگی می‌کند وجود دارد که در نمایی از فیلم پرچم آمریکا روی شانه پیراهنش منقوش شده است و سایه‌اش همیشه بر سر کردار و زندگانی زهره است. این همسایه جاسوس، فضول و کنجکاو در زندگی زهره دخالت می‌کند ولی ادعا می‌کند که آنقدرها هم کثیف نیست و زهره می‌گوید که این موضوع را می‌داند اما کمی بعدتر با کرمی که زهره در خانه او می‌ریزد، باعث می‌شود که زندگی این همسایه فضول با پیراهن پرچم آمریکا به چالش کشیده شود و این مرد چرب زبان زن ذلیل، نابود شود.

زهره به نوعی شخصیتی مازوخیسم دارد و خودش را آزار می‌دهد چرا که خود را گناهکار می‌داند. او زنی است که از شماطت کردن خود دست برنمی‌دارد و حاضر است دیگران را با خودش به کام بدبختی فرو ببرد. با دخترش و مادرش میانه خوبی ندارد و نسلی است که دقیقا نمی‌داند چه می‌خواهد. آشوب زدگی در زندگی این کاراکتر بیداد می‌کند.

شوهر زهره که در زندگی پشت او بوده و کمکش کرده، به «شمال» سفر کرده است؛ او نقش همراهان این انقلاب را دارد که در نیمه راه از آنها جدا شده‌اند و نارو زنان برگشته‌اند. این همسر به ظاهر فداکار، در سکانس پایانی فیلم ذات خودش را نشان می‌دهد.

لوکیشن فیلم در شهرک اکباتان ساخته شده، مکانی واقع در غرب تهران که زمانی قرار بوده مسکن مهر دوران پهلوی باشد. انتخاب این شهرک به عنوان لوکیشن اصلی فیلم با هوشمندی تمام صورت گرفته و به نظر می‌رسد که فیلمنامه‌نویس با چم و خم زندگی در این شهرک بزرگ کاملا آشنا بوده است. لوکیشن این شهرک (که به شخصه سالیان سال در آن سکنی گزیدم) بسیار سینمایی بوده و نوع معماری خانه‌ها و بلوک‌ها و حتی راهروهای ساختمان‌های آن درخور قاب تصاویر زیبای سینماتیک است. استفاده از معماری شهرک اکباتان در فیلم به درستی صورت گرفته، شهرکی با ساختمان‌های بتنی و محکم و یک شکل که از دور تداعی کننده یک زندان است. اکباتان از نمای دور شهرکی سخت و سنگدل است و اتفاقات تلخ و گزنده و به شدت سیاسی فیلم نیز در این شهرک پر حاشیه و سنگدل رخ می‌دهد. جایی از فیلم رویا این شهرک را مکان امن و بزرگ می‌نامد، درست همان طوری که دولتمردان ما از کشور ایران یاد می‌کنند.

فیلم دشمنان

متاسفانه مفاهیم سیاسی که در فیلم وجود دارد (جدا از مساله به شدت چپ‌گرانه بودن که احتمالا باعث تیغ سانسور و یا حتی احتمال عدم نمایش آن شود) آنچنان در زوایای مختلف داستان تنیده شده‌اند که واکاوی آنها کار هر مخاطبی نیست. تدوین نادرست فیلم و روایت کش‌دار داستان نیز باعث شده که حوصله تماشاگر زودتر از آنچه که باید سر برود و فیلم با یک سری کات چند دقیقه‌ای و مدت زمانی نسبتا کوتاه‌تر، می‌توانست بسیار موثرتر واقع شود. سکانس‌ها و نماهای زاید در فیلم به وفور دیده می‌شود و برخی از شخصیت‌ها مانند روانشناس نیز تا آخر فیلم کاراکتری مجهول باقی می‌مانند و معلوم نیست از برای چه در فیلم حضور دارند!؟ گریزهای بی‌دلیل به مسائلی همچون دستفروشان نیز در فیلم جایی ندارند و بیشتر شبیه یک پیام بازرگانی شعارگونه می‌مانند که توگویی به خاطر حضور در فضای شهرک اکباتان در فیلم به زور گنجانده شده‌آند. در واقع باید به علی درخشنده توضیح داد که اگر بازی زیبا و هنرمندانه رویا افشار نبود، فیلم بسیار زودتر از مسیر خود خارج می‌شد.

پایان بندی فیلم، جاییست که فیلم به سمت سقوط پیش می‌رود، درست مانند بسیاری از فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی که پایان‌بندی درست و درمانی برای خود ندارند. دشمنان نیز در بیست دقیقه پایانی خود دست و پا می‌زند و می‌خواهد یک سری حرف ناگفته را پشت سرهم و تند تند بگوید و کارگردان در یک شتابزدگی توامان با کج سلیقگی، فیلم را به پایان می‌رساند.

دشمنان به عنوان اولین تجربه علی درخشنده در کنار مشاوره‌های پوران درخشنده، اثری مقبول به حساب می‌آید اما باید حتما در نظر داشت که مخاطب عام چندان نمی‌تواند با آن انس بگیرد و فیلم می‌تواند با اندکی کوتاه‌تر شدن، برای دیگر مخاطبین خود نیز به اثری به مراتب بهتر تبدیل شود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی