ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد فیلم درخت گردو – پس داستان کجاست؟

نگاه اول با علی حسینی: انتظاری که از محمد‌حسین مهدویان پس از یک دهه حضور موفق در سینمای ایران داریم، چیزی فراتر از داستانی بی چفت و بست و صرفا مرثیه‌ای حزن انگیز برای مردم ...

تیم ویجیاتو
نوشته شده توسط تیم ویجیاتو | ۱۴ بهمن ۱۳۹۸ | ۰۱:۰۳

نگاه اول با علی حسینی:

انتظاری که از محمد‌حسین مهدویان پس از یک دهه حضور موفق در سینمای ایران داریم، چیزی فراتر از داستانی بی چفت و بست و صرفا مرثیه‌ای حزن انگیز برای مردم سردشت است. باید اعتراف کرد در مواجهه با هر اثر مهدویان متاسفانه تکنیک همیشه جلوتر از فیلمنامه است. آنجایی که چراغ‌های سالن سینما برای تماشای پرده نقره‌ای خاموش می‌شوند، داستان مردی درحال مرگ را از زبان "هما" با بازی مینا ساداتی می‌شنویم و با سفری به گذشته و دوربین سوم شخصِ معروف مهدویان حال و هوای انسان‌های در سرگشتگی و خوشی را می‌شنویم و پس از آن آغاز بمباران شیمیایی.

فیلم در این میان اما، شخصیت اصلی خود را می‌یابد."قادر" با بازی متفاوت پیمان معادی، روایتگر درد و رنج و آلام مردم سردشت است.در تابستان داغ 1366. متاسفانه فیلم چیزی فراتر از این نمی‌رود. تاثیر و تاثی مرگ، تلاش یک پدر برای نجات خانواده ای که یکی‌ یکی در حال مرگ اند و در نهایت دادگاه لاهه. در اینجا بیایید نقلی از "جوزف کمبل" داشته باشیم: «یک قهرمان کسی است که خود یا زندگی خود را به چیزی بزرگتر از خود داده است.» به‌راستی سینمای قهرمان محور و ضد جنگ ما چند سالی‌ست، فارغ از استانداردهای قابل قبول سعی دارد با عواطف و احساسات مخاطب بازی کند و در نهایت چیزی جز آه و ناله و داد و گریه نصیب مخاطب خود نمی‌کند.

فیلم جدید مهدویان در سطح پیش می‌رود و در همان سطح می‌ماند. این همان چیزی ست که جوزف کمبل، سید فیلد، درن و ترویس دانلی و سایر اساتید فن، سعی داشتند در سینمای قصه گو از ترویج آن جلوگیری کنند و البته، همچنان همان قصه همیشگی.‌معضلی به نام فیلمنامه.شاید عجیب باشد ولی بد نیست بدانید، چندین مخاطب از استفراغِ "هما" و درد و ناله های سیاهی لشگران فیلم به تنگ آمده و سالن را ترک کردند.

در این میان بزرگ‌ترین ایراد فیلم درخت گردو قطعا به فیلمنامه نداشته‌اش برمی‌گردد. کار هادی بهروز در مقام فیلمبردار و پیمان معادی بیش از هرچیز قابل ستایش است و صد‌البته درخشش مینو شریفی در نقش همسر غفور که غافلگیرتان می‌کند. بازیگر ناآشنایی که بی‌شک آینده درخشانی خواهد داشت. انتخاب مهران مدیری و بازی کوتاهش هم از آن علامت سوال‌های بزرگی ست که فعلا جوابی برایش نیافتم. همیشه سوال درباره دوربین ناظر و سوم شخص آثار مهدویان اما، صحبت بسیار است که مبحثش بماند برای اکران عموم فیلم. بیش از این‌ها، برای چیز خاصی به سالن نروید چون غیر از صداگذاری غیرمتعارف فیلم برای تاثیر چند برابری بار صحنه و چند دستمال کاغذی خیس چیزی نصیبتان نمی‌شود.

نگاه دوم با آرش پارساپور:

زمانی که قصد به تصویر کشیدن یک حادثه تاریخی، بلایای طبیعی یا یک فاجعه انسانی را داریم، باید به این نکته توجه کنیم که برای نشان دادن این مهم روی به مستندسازی نیاوریم و بار درام فیلم را افزایش دهیم. زمانی که هالیوود از رسوایی مدیر شبکه فاکس نیوز،‌اثری مانند Bombshell را می‌سازد، یک شخصیت کاملا من در آوردی و خیالی را به نیابت از کلی شخصیت دیگر در فیلم جای می‌دهد و یک سوپراستار هالیوودی را نقش‌آفرین آن قرار می‌دهد و به آن بها می‌دهد تا قصه فیلم و پیچش‌های داستانی آن نیز زیباتر شود. در مثال وطنی هم زمانی که چهارراه استانبول ساخته می‌شود، فیلم صرفا به سقوط وحشتناک و دردناک این پاساژ بزرگ واقع در خیابان جمهوری نمی‌پردازد و قصه‌ای را تعریف می‌کند که در دل آن این ماجرا نیز جریان دارد.

محمد‌حسین مهدویان در دو اثر قبلی خود یعنی ماجرای نیمروز نیز با پیروی از همین فرمول، یک داستان تریلر، پلیسی را وارد تاریخ معاصر ایران کرد و با استفاده از تکنیک‌های سینمایی بی‌نظیر و گروه بازیگری عالی، توانست کار خود را به درستی پیش ببرد و آدرنالین مخاطب را همراه با گره‌هایی از واقعیت نیز به تصویر بکشد. او اما در فیلم جدید خود که نام درخت گردو را یدک می‌کشد، فراموش کرده که باید اسانس درام را نیز به فیلم اضافه کند و قصه‌ای برای سوژه خود برای روایت داشته باشد. می‌توان ادعا کرد که مهدویان در کار جدید خود یک مستند را با چند بازیگر قدرتمند به تصویر کشیده و هیچ خلاقیتی برای روایت یک داستان جذاب در این موضوع رو نکرده و به سوژه تلخ و به شدت گزنده خود و تاثیر آن روی مخاطب بسنده کرده است.

مهدویان تصمیم می‌گیرد درباره بمباران شیمیایی سردشت فیلمی بسازد، واقعه‌ای نسبتا فراموش شده در زمان جنگ ایران و عراق. او بعد از این تصمیم، روایت خود را مانند یک درس کتاب دبستانی با نریشین مینا سادات پیش می‌برد: «قادر فلان است، زنش بیسار است. آنها خوشبخت بودند تا بمب بر روستایشان ترکید و قادر دگرگون شد و بدبخت شد و بیچاره شد و می‌دید که خانواده‌اش جلویش پر پر می‌شوند.» در واقع باید اعتراف کرد که اگر گروه بازیگری قوی فیلم (به ویژه پیمان معادی که تبار کردنشینی ندارد اما به زیبایی در قالب یک شخصیت کرد فرو رفته و مهران مدیری که با گریم بی‌نظیری در اینجا چند سال جوان‌تر شده و کاملا یک بازی متفاوت و عالی از خود به جای می‌گذارد) در اینجا نبود، فیلم نمی‌توانست صرفا با موسیقی محزون و سکانس‌های اسلوموشن از تصاویر ناراحت‌کننده کودکان مبتلا به تاول‌های شیمیایی و... کار خود را پیش ببرد.

کارگردان در جای جای فیلم زور می‌زند تا اشک مخاطب را در بیاورد و برای این کار به هر کاری دست می‌زند. خوشبختانه در بین تمام این نقاط ضعف داستانی، شخصیت قادر به عنوان یک مرد کرد که در برابر مشکلات سر خم نمی‌کند به خوبی به تصویر کشیده شده و پیمان معادی توانسته به این کاراکتر در دنیایی که در آن قصه جایی ندارد، هویت ببخشد و کار به مراتب سخت‌تر و بهتری نسبت به کارگردان از خود نشان داده است.

برخلاف گریم بی‌نظیر بازیگران و زحمت جالب توجه تیم چهره‌پردازی، باید گفت جلوه‌های ویژه میدانی نیز در فیلم به مانند دو اثر قبلی مهدویان نیست و در هر حال باید دانست که سرمایه‌گذار قدر هم در اینجا حضور ندارد (هرچند این بار اول مارکت روی فیلم جدید مهدویان دست گذاشته و سرمایه‌گذاری کرده است ولی به‌نظر می‌رسد بودجه کمتری نسبت به ماجرای نیمروز به ساخت فیلم تعلق یافته است) . با این وجود درآوردن تهران قدیم و فیلمبرداری در مناطق روستایی در زمان جنگ و به طور کلی، طراحی صحنه و لباس در فیلم در جایگاه مطلوبی قرار دارد و عاری از گاف‌های سینمایی است.

فیلم درخت گردو، یک سوگنامه است برای حادثه تلخی که برای هموطنان کرد ما در سردشت رخ داد و از این حیث که به یک حادثه تاریخی فراموش شده پرداخته شده، قابل احترام است اما متاسفانه باید اعتراف کرد کار جدید مهدیان در حد ماقبل اثر باقی می‌ماند و تبدیل به یک اثر سینمایی نمی‌شود. این سوگواری شاید بتواند روی دل‌ها تاثیر بگذارد و احساسات مخاطب ایرانی را برانگیخته کند، اما رنگ و بویی از فیلمنامه‌نویسی و تولید محتوا در آن وجود ندارد.

پی‌نوشت: در کمال تعجب فیلم درخت گردو با وجود داشتن صحنه‌های به شدت دردناک و سوژه سوزناکی که دارد، در جشنواره فیلم فجر بدون محدودیت سنی به جدول اکران رسیده، حتما در نظر داشته باشید که تماشای این فیلم به هیچ وجه برای کودکان مناسب نیست و عجیب است که مسئولین جشنواره و عوامل خود فیلم نسبت به این موضوع اقدامی انجام نداده‌‌اند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (8 مورد)
  • mat
    mat | ۱۸ بهمن ۱۳۹۸

    مشکل این فیلم این بود که سکانس های دراماتیکش از اول فیلم شروع و کم کم محو میشه به طوری که تماشاچی وقت نمی کنه تا با کارکتر اشنا بشه و انرا درک کنه ولی اگر مخاطب بتواند از اول داستان درکی کامل از موقعیت قادر بدست اورد که برای افرادی که در ان دوران زندگی کرده اند راحت ترست می تواند همراه قادر گریه کند

  • محمدرضا
    محمدرضا | ۱۵ بهمن ۱۳۹۸

    سلام. من به همراه همسر و فرزندم و البته دو دست دیگر این فیلم را در سینما سروش دیدیم. البته دیدن که نه. به دلیل صحنه های واقعا ثاثربرانگیزش مجبور شدیم سالن را ترک کنیم. البته که بازی پیمان معادی زیبا بود ولی این فیلم از درون ما را داغون کرد. تحمل دیدن صحنه هایش را نداشتیم. خیلی تلاش کرده بودن که اشک مخاطب را در بیارن. همیشه کارگردان باید از خودش بپرسه هدف از ساختن این فیلم بجز حالت روایی اش چیست؟ چه چیزی را میخاهد ب بیننده انتقال دهد؟ سیر تولید فیلم های مهدویان با گذشت زمان بی کیفیت تر میشوند. ماجرای نیمروز ۱ عالی بود. ماجرای نیمروز ۲ بخوبی اولی نبود و سومی هم که این باشد اصلا جالب نبود. من دیدن این فیلم را توصیه نمیکنم

  • Reza_Dark
    Reza_Dark | ۱۴ بهمن ۱۳۹۸

    نبینیم بهتره پ
    عه بدم داره میاد از این فیلما تکراری مسخره

  • Hamid
    Hamid | ۱۴ بهمن ۱۳۹۸

    امروز این فیلم رو در جشنواره دیدم و همانطور که نقد شد این فیلم سراسر صحنه های سوگواری و غم و درد و مرگ کودکان بود، بازی پیمان معادی خیلی خوب بود ولی در کل فیلمنامه خاصی نداشت

  • erfan
    erfan | ۱۴ بهمن ۱۳۹۸

    من خودم به یکنواخت بودن ریتم و روند و نوع نگاه مهدویان همیشه نقد داشتم..نمیشه شما با همون نگاه ایستاده در غبار بیای لاتاری بسازی یا با همون نگاه ماجرای نیمروز، درخت گردو رو..اما اینکه شما میاین این واقعه رو با بامب شل مقایسه میکنی و توقع داری در این سبک از فیلمسازی مستندگونه داستان های فرعی یا داستان مجزایی قرار داده بشه باعث تعجبه..به نظرم اصلا هدف مهدویان نمایش یک فیل ممستندگونه بوده تا یک ملودرام..لزوما قرار نیست شما با یک ملودرام گریه کنین..دیدن فیلم های بر جای مانده از حلبچه هم کافیه برای شما مانند یک ملودرام عمل کنه..به نظر تو این فیلم نباید دنبال خط داستانی مشخصی گشت..خط داستان این فیلم اوس قادر هست البته نه غفور و البته دادگاه لاهه هم در هلنده نه پاکستان!!!

    • آرش پارساپور
      آرش پارساپور | ۱۴ بهمن ۱۳۹۸

      سلام عرفان. من فقط با بامب شل مقایسه نکردم. اون صرفا یک مثال بود. کلا درباره ساخت فیلم درباره یک رویداد تاریخی صحبت کردم. میخواد بامب شل باشه میخواد چار راه استانبول یا میخواد مثل خود ماجرای نیمروز ساخته همین کارگردان بر اساس جنگ با منافقین باشه و یا حتی مثل سیانور. هر چیزی. هدف مهدویان هر چیزی بوده متاسفانه تیرش درست به هدف نخورده. بازسازی ضعیف صحنه های بمباران شیمیایی فقط به لطف بازی خوب معادی و مدیری قابل تحمل شدن.

  • رضا جمشیدی
    رضا جمشیدی | ۱۴ بهمن ۱۳۹۸

    جناب علی حسینی، به نظر بنده شما کمی سیاه نمایی وارد نظر خودتون کردین، فیلمنامه در آخر فیلم افت کمی دارد اما نه به شکلی که شما دربارش گفتید.
    در ضمن شخصیت اصلی قادر بود، نه غفور.
    بنظر می آید که شما نقد را در حین دیدن فیلم نوشته اید و باز هم می گویم، نقد شما کاملا به رسالت خودش یعنی بد جلوه دادن این فیلم عمل کرد و موفق بود. خود شما هم می دونید که باید نقد کرد،،،،،نه.....

    و جناب آقای آرش پارساپور

    درباره وجود راوی تا حدی با شما موافق ام. به نظر بنده بیش از حد جزئیاتی که می بایست تصویری باشد را به دیالوگ تبدیل کرده بود.

    درجه سنی هم رعایت نشده بود طبق گفته شما

    دوستان بازم ممنون از نقد هاتون

    • آرش پارساپور
      آرش پارساپور | ۱۴ بهمن ۱۳۹۸

      جناب رضا جمشیدی عزیز، کسی در تلاش و تکاپو برای بد جلوه دادن فیلم نیست، فیلم از اساس فیلم بدی هست و لازم نیست کسی تلاشش رو بکنه تا اون رو بد جلوه بده. در واقع باید گفت انتهای فیلمنامه هم مانند تمام روند فیلم، دچار مشکلات عدیده‌ای است.

مطالب پیشنهادی