ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد فیلم بی‌صدا حلزون – زندگی برای که به صدا در می‌آید؟

بهرنگ دزفولی بعد از تجربه‌ای طولانی در زمینه عکاسی و ساخت چند فیلم کوتاه، اولین اثر سینمایی خود را جلوی دوربین برده و نام نامانوس بی‌صدا حلزون را بر آن نهاده است؛ نامی که تا ...

آرش پارساپور
نوشته شده توسط آرش پارساپور | ۱۸ بهمن ۱۳۹۸ | ۰۰:۳۰

بهرنگ دزفولی بعد از تجربه‌ای طولانی در زمینه عکاسی و ساخت چند فیلم کوتاه، اولین اثر سینمایی خود را جلوی دوربین برده و نام نامانوس بی‌صدا حلزون را بر آن نهاده است؛ نامی که تا چند دقیقه ابتدایی فیلم هم دلیل آن روشن نیست و کمی بعد همه چیز برای مخاطب عیان می‌شود. اساسا تمام روند فیلم دزفولی از همین اصل پیروی می‌کند و فیلم ذره ذره برای مخاطب نقاط تاریک را روشن می‌سازد و آنها را وارد دنیای ناشنوایان می‌کند.

الهام زنی کم‌شنوا است که با همسر کم‌شنوای خود، سعید مشکل بزرگی دارد و این مشکل منجر به جدایی آنها شده است. الهام می‌خواهد پسر کم‌شنوایش عمل کاشت حلزون را انجام بدهد تا بتواند به مدرسه بچه‌های شنوا برود و از نعمت شنیدن برخوردار شود و سعید با این عمل سر ناسازگاری دارد و دلش نمی‌خواهد که یگانه فرزند آنها یعنی مهرشاد زیر تیغ این جراحی برود.

نقد فیلم بی‌صدا حلزون

الهام گرافیک خوانده و در یک آتلیه عکاسی برای شخصی به نام امیر کار می‌کند. امیر عکاسی با سابقه و کاردرست و دل‌پاک است که جریان زندگی الهام را می‌داند و تا جایی که می‌تواند به او کمک می‌کند. الهام برای هزینه عمل کاشت حلزون به مبلغ هنگفتی پول نیاز دارد و این مبلغ را نمی‌تواند جور کند. ساعد، برادر سعید هم در این میان قصد رفتن به خارج را دارد و با اینکه طرف الهام است و می‌خواهد برادرزاده‌اش شنوا شود ولی آهی در بساط ندارد که بتواند از منظر مالی کمک حال زندگی الهام و مهرشاد باشد...

هانیه توسلی در همان دقایق ابتدایی فیلم غوغا به پا می‌کند و طوری در نقش یک زن کم‌شنوا فرو می‌رود که بهت و حیرت را برای تماشاگران به ارمغان می‌آورد. کاملا مشخص است که توسلی روی این نقش کار کرده و مدتهای مدیدی با افراد کم‌شنوا و ناشنوا نشست و برخاست داشته تا بتواند حس و حال این قشر را در بازی خود درست در بیاورد. میمیک چهره غلوآمیز به ویژه در زمانی که احساساتش را می‌خواهد بروز بدهد، تن بالا و پایین صدا و لحن صحبت و زبان بدن توسلی در خدمت نقش آفرینی اوست و بی‌شک او تک ستاره فیلم در میان گروه بازیگری به حساب می‌آید. محسن کیایی که در نقش همسر کم‌شنوای او فرو رفته، کاملا برعکس توسلی عمل می‌کند و با اینکه کارگردان سعی کرده با بیشتر کردن دز کم‌شنوایی کاراکتر سعید، بازی کیایی را آسان‌تر کند ولی بازهم این بازیگر درگیر یک اغراق بیش‌ از حد در نقش آفرینی خود شده که بیشتر از آنکه جذاب به نظر بیاید، روی اعصاب مخاطب می‌رود. کیایی عصبانی بودن را یاد گرفته و بازی او با یک سری حرکات و اداهای ثابت در طول فیلم همراه است. متاسفانه کاراکتر سعید هم در فیلمنامه مغفول باقی مانده و ما نمی‌توانیم با او زیاد همدردی کنیم.

سعید دوست ندارد پسرش عمل کاشت حلزون را انجام دهد چرا که باور دارد پسرش اگر شنوا شود دیگر او را دوست نخواهد داشت و او تنها خواهد شد. این دلیل خودخواهانه سعید برای ناشنوا ماندن کودک معصوم قصه، دلیل کافی و مستحکمی نیست. شاید دزفولی سعی دارد که با این موضوع، کاری کند تا بیننده از سعید بدش بیاید و او را به نوعی شخصیت منفی ماجرا ببیند اما اگر مقصود کارگردان هم چنین امری بوده، این هدف به نقطه نهایی نمی‌رسد. سعید تا انتهای عجیب و غریب فیلم کاراکتری روی هوا مانده است که ما از او فقط عصبانیت و داد و بیداد می‌شنویم و بس.

فیلمنامه در نشان دادن پیشینه زندگی سعید و الهام ضعیف عمل می‌کند و دلیل جدایی آنها را صرفا عمل مهرشاد می‌نامد، اما تنفری که در بین این دو کاراکتر وجود دارد خیلی بیشتر از این موضوع به نظر می‌رسد. در جایی از فیلم الهام به نوعی اعتراف می‌کند که همچنان سعید را دوست دارد ولی چیزی که ما از او می‌بینیم با این حرف کمی تا قسمتی در تضاد است. البته نباید از این نکته غافل ماند که الهام یک مادر است و روحیات مادرانه او بر روحیات همسرانه‌اش مستولی می‌کند و او برای شنوا شدن پسرش حاضر است با زمین و زمان بجنگد.

نقد فیلم بی‌صدا حلزون

جدا از رابطه سعید و الهام (که جای کار بسیار بیشتری داشت) رابطه امیر با الهام نیز تا حد زیادی محلی از اعراب و منطق ندارد. امیر هرچه قدر هم انسان خوب و نیک صفتی باشد، در بد مخمصه‌ای میان دعوای الهام و همسرش گیر می‌کند و با این وجود آرامش خاطر بیش از حدی از خود نشان می‌دهد. زندگی و کاسبی امیر تقریبا به خاطر دعوای این دو تن به فنا می‌رود و او کماکان آدم خوب و مهربان قصه است؛ حتی اگر کار دهشتناکی انجام دهد.

بی‌ صدا حلزون تا پانزده دقیقه پایانی خود تقریبا با کم‌ترین نقصی کار خود را ادامه می‌دهد و بازی خوب افرادی چون هانیه توسلی و مهران احمدی مخاطب را با خود می‌کشد. فیلم اما در لحظات پایانی خود دچار سندرم «پایان‌بندی بد» سینمای ایران می‌شود و داخل یک سراشیبی رو به سقوط پیش می‌رود. به جرات می‌توانم بگویم اگر فیلمانمه‌نویس کار تنها یک روز بیشتر به پایان قصه خود فکر می‌کرد می‌توانست داستانش را به شکل بسیار بهتری به پایان ببرد. اصلا مشخص نیست که محمدرضا رهگذر (فیلمنامه نویس کار) چطور تصمیم گرفته چنین پایان عجیب و غریب و از همه ویژگی‌ها بارزتر، بی‌معنایی را به این درام اضافه کند. کاری که او با شخصیت‌ها و قصه می‌کند نابخشودنی است و فیلم به طرز مضحکی به پایان می‌رسد و تاثیرگذاری خودش را کاملا از دست می‌دهد. قصد لو دادن انتهای فیلم را ندارم اما قطعا هیچ تماشاگری با اتفاق و سرنوشت و تصمیم‌هایی که بر سر امیر و الهام و سعید می‌آید، قانع نمی‌شود.

دزفولی در انتخاب ساخت فیلم اول خود، سوژه بسیار ناب و جذابی را انتخاب کرده و وارد جهان ناشنوایان شده است. فیلم تا حد کمی به دنیای این افراد سرک می‌کشد و شاید اگر این کنجکاوی‌ها بیشتر به نمایش کشیده می‌شد، مخاطب حس همذات پنداری بهتری با کاراکترهای کم‌شنوای فیلم می‌کرد. دزفولی با هوشمندی تمام سکانس‌هایی که در آن فقط افراد کم‌شنوا حضور دارند را با یک صداگذاری بی‌نظیر همراه ساخته است. در این سکانس‌ها صداها کاملا محو به گوش می‌رسد و ما در کنار افراد کم‌شنوای اثر، جهان پیرامون قصه فیلم را می‌شنویم.

فیلم بی‌صدا حلزون به یمن بازی هانیه توسلی یک اثر کاملا تماشایی از آب در آمده و ریتم کندی که در آن حس می‌شود، به واسطه ماهیت داستان و جهان آرام و ساکت ناشنوایان است که باید آن را هضم کرد و پذیرفت اما از آنسو باید گفت این فیلم به سبب پایان بندی بی‌معنا نیز کارکرد و اثربخشی خود را در پیش تماشاگر از دست می‌دهد. فیلم دزفولی قابل احترام است اما مانند روز خوب و دلچسبی می‌ماند که در انتهای شب با یک رگبار تگرگ همراه شود و کل روز خوش را بر آدمیزاد زهر کند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی