نقد فیلم قصیده گاو سفید – ابیات روی خط قرمز یک کارگردان
موضوع اعدام و قصاص مدتهاست که دستمایه ساخت فیلمهای سینمایی بدنه کشورمان میشود و عناوین متعددی در این باره ساخته شده که برخی از آنها حرفی برای گفتن دارند و برخی نیز صرفا با پیروی ...
موضوع اعدام و قصاص مدتهاست که دستمایه ساخت فیلمهای سینمایی بدنه کشورمان میشود و عناوین متعددی در این باره ساخته شده که برخی از آنها حرفی برای گفتن دارند و برخی نیز صرفا با پیروی از این ترند سینمایی ساخته میشوند و ژست زیبایی به خود میگیرند.بهتاش صناعیها کارگردان نسبتا جدیدی در عرصه سینما محسوب میشود که پیش از این با «احتمال بارش باران اسیدی» از دنیای مینیمال و ساکت سینمای خود رونمایی کرد و همین دنیا را با سر و شکلی اندکی پرزرق و برقتر در فیلم جدید خود ادامه داده است.
«قصیده گاو سفید» که نام بسیار عجیب و غریبی دارد و شاید باعث شود که انتخاب سینماروها نباشد، فیلمی با داستانی به شدت جسورانه و جذاب است که البته بعید میدانم با همین سر و شکل به نمایش درآمده در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر رنگ اکران عمومی را به خود ببیند. صناعیها سوژهای را برای فیلمش برگزیده که روی خط قرمز راه میرود و سکانسهایی خلق کرده که در سینمای ایران مانند آن دیده نشده؛ مانند همبستری یک مرد و زن که کارگردان، تماشاگر را با زنی بزک کرده و حجاب از سر برداشته تا دم در اتاق خواب مردش هدایت میکند.
فیلم درباره اعدام یک بیگناه است؛ مردان و زنانی که توسط سیستم قضایی کشور گناهکار شناخته میشوند و پای چوبه دار رفته و پس از مرگشان، شاید سالها بعد، مشخص میشود که بیگناه بودهاند و تنها کاری که از دست سیستم قضایی برمیآید؛ پرداخت دیه فرد کشته شده به بازماندگان است و بس.
فیلم با تصویر مینا در راهروهای زندان شروع میشود؛ راهروهایی تنگ و تاریک که قرار است مینا را به سلول انفرادی شوهرش برسانند؛ شوهری که قرار است صبح فردا اعدام شود. مینا با ورود به سلول، گریه میکند و بدون رد و بدل شدن هیچ دیالوگی بین این زوجین، فیلم غم سنگینی را در تار و پود خود حاکم میکند. کمترین توضیحی درباره شوهر مینا بیان میشود و این زن یک سال پس از اعدام شوهرش، متوجه میشود که او بیگناه اعدام شده است. مینا با تک دختر ناشنوایی که دارد از این مساله به ستوه آمده و از قاضی پرونده شکایت میکند و در همین حال دوستی از دوستان قدیم شوهرش وارد زندگیاش میشود...
قصیده گاو سفید تاکید بسیار خاصی روی مقوله تنهایی دارد و کاراکترهای خود را تنهای تنها نشان میدهد؛ حتی دختربچه فیلم برخلاف دیگر بچههای هم سن و سال خود، دختر تنهایی به تصویر کشیده شده که به خاطر ناشنوا بودن، از قدرت تکلم نیز برخوردار نیست. این دختر اگر در مدرسه خود دوستانی هم دارد، ما آنها را نمیبینیم و چیزی که فیلم از او نشانمان میدهد، کودکی تنهاست که منتظر بازگشت پدرش از سفر خود است. مینا نیز تنهاست و به جز برادر شوهری که به نوبهای به او بند کرده، کسی را در تهران ندارد. همسایه خوشروی مینا نیز در نهایت نمیتواند کنار او باشد و مینا در این شهر بزرگ، هیچکس را ندارد. دوست شوهرش، آقای اسفندیاری نیز هیچ کسی را ندارد و زنش رهایش کرده و پسرش نیز با او قهر کرده است. تنهایی در قصیده گاو سفید بیداد میکند و این موضوع حتی در میزانسن و طراحی صحنه و قاب تصاویر فیلم نیز کاملا پیداست.
صناعیها در فیلمنامهای که به رشته تحریر در آورده، سیستم قضایی کشور را تا حدی زیر سوال میبرد و تا جایی که جسارتش به او اجازه داده، نسبت به برخی مسائل انتقاد میکند. او اما هوشمندانه از درگیری فیلمش با مسائل سیاسی حذر میکند و روی عاشقانه آرام خود بیشتر تاکید میکند. دوست دیرینه شوهر مینا برای آنها کارهای زیادی انجام میدهد و تا زمانی که هویت واقعیاش افشا نمیشود، این حجم از مهربانی او غیر قابل درک است. فیلمساز با روند کند فیلم خود، قصهاش را ذره ذره بسط میدهد و هرچند در این میان با پیرنگهای فرعی خود نمیتواند درست ارتباط برقرار کند (مانند ارتباط پدر و پسر که هیچ رنگ و بویی ندارد و نمیتوان آن را هضم کرد) اما قصه اصلی خود را درست پیش میبرد.
درام عاشقانهای که کم کم تبدیل به اثری تاحدودی معمایی میشود، در جهان مینیمال صناعیها راه خود را پیدا میکند؛ جهانی که همه چیز آن با دقت و وسواس بیش از اندازهای انتخاب شده و حتی صداهای شنیده شده در فیلم به طور حساب شدهای به گوش میرسند. دوربین نیز در اینجا به زیبایی حرکت میکند و اوج هنرنمایی تصویربرداری فیلم به صحنهای برمیگردد که مینا از هویت مردی که به او اعتماد کرده آگاه میشود و ما به جای دیدن چهره رنجدیده این زن، مردی را میبینیم که مشغول خریدن یک آب معدنی و چند شکلات است؛ مردی بیشیله و پیله و تنها که البته همانطور که گفته شد تا حد زیادی بیهویت و بیمنطق تعریف شده و معلوم نیست تندباد حوادث او را چطور و تا این حد پیچیده وارد زندگی این زن کرده است. نبودن
فیلمنامه قصیده گاو سفید اما در برخی موارد زیادی کشدار میشود و سکانسهایی عبث را به تصویر میکشد که بود و نبودشان در روایت داستان تاثیری ندارد. فیلم به راحتی میتوانست به جای ۱۵۰ دقیقه، به مدت دو ساعت داستان خود را روایت کند و تاثیر به مراتب بهتری بگذارد؛ به شرطی که در انتخاب سکانسها و روایت بخشهای داستانی فیلم نیز به همان اندازه جلوههای سمعی و بصری نیز وسواس انجام میشد.
از زمانی که فیلمنامه در میانه فیلم آس خود را رو میکند و هویت این دوست شوهر را آشکار میسازد، وارد میدانی میشود که میشد خیلی بهتر در آن بازی کرد. با این بازی خوب هر دو بازیگر اصلی فیلم، صناعیها تا حد زیادی در حق کاراکترها، به خصوص کاراکتر مرد قصه ناجوانمردی کرده و با مقوایی ساختن و یا اشتباه پروراندن آن، لطمه بدی به فیلمش وارد کرده است. دنیای مردانه فیلم تقریبا هیچ دیتایی ندارد و با توجه به شغلی که اسفندیاری دارد، ناآگاه بودنش از برخی مسائل بدیهی کمی تا قسمتی غیرقابل باور است. اساسا اسفندیاری شبیه هر شخصیتی است به جز شخصیت و شغلی که فیلم برای او در نظر گرفته است. اعتماد زودهنگام و بیش از اندازه مریم عاشق پیشه نیز صرفا در راستای درآمدن فیلم ایجاد شده و توجیه منطقی در این فیلم کاملا رئال ندارد.
در خاتمه صحبت از پایان بندی فیلم نیز نباید غافل ماند؛ یک پایان بندی که مخالفان و موافقان بسیاری خواهد داشت و من جزو جرگه اول خواهم بود. فیلم آرام صناعیها سزاوار این پایان بندی نیست و توگویی پایان فیلم از جهانی دیگر با لحنی دیگر وارد فیلم آرام قصیده گاو سفید شده است. تبدیل شدن کاراکتر زن از یک زن شکسته به فردی که در انتهای فیلم میبینیم و پذیرش راحت تصمیم خطرناک او توسط دوست شوهرش با کلیت فیلم همخوانی ندارند؛ هرچند صناعیها کاراکتر زن خود را از همان ابتدای داستان کینهتوز معرفی میکند و او را دائم در حال پیگیری شکایت از قاضی خطاکار نشانمان میدهد؛ شکایتی که همه به او میگویند بیفایده است و با این حال زن همچنان روی آن مصر است. این کینهورزی و حس انتقام بیش از حد در مینا است که باعث خلق شدن صحنه پایانی فیلم میشود و اگر بتوان این موضوع را پذیرفت، میتوان پایان بندی نامانوس فیلم را نیز گزینه درستی دانست.
فیلم قصیده گاو سفید یک شاهکار سینمایی نیست ولی اثری ماندگار است که اگر بتواند بدون سانسور به اکران عمومی برسد،جنجالهای زیادی به پا خواهد کرد. انتخاب درست بازیگران فیلم که هر دو آینده درخشانی در انتظارشان است (به خصوص علیرضا ثانی فر که بعد از بیست سال بازیگری ناموفق اخیرا توانسته خودی نشان دهد) و سوژه جذاب و فرم مناسب برای پردازش این سوژه،از جمله نکات مثبتی بوده که بهتاش صناعیها آنها را رعایت کرده و برخی موارد مانند کشدار بودن فیلم و مشکلات ریز در فیلمنامه، تصمیمهای غلط این فیلمساز بوده است. صناعیها کارگردان قابلی است که هنوز شاهکار سینمایی خود را نساخته اما با قصیده گاو سفید یک قدم به خلق این شاهکار نزدیک شده است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.