نقد فیلم کشتارگاه – قصه تکراری دلارها
به مناسبت انتشار دیجیتالی فیلم کشتارگاه، این نقد که پیش از این در ۲۵ بهمن ۱۳۹۸ منتشر شده بود، بازنشر شده است. کشتارگاه یکی از متفاوتترین آثار جشنواره فیلم فجر است. البته نه به این ...
به مناسبت انتشار دیجیتالی فیلم کشتارگاه، این نقد که پیش از این در ۲۵ بهمن ۱۳۹۸ منتشر شده بود، بازنشر شده است.
کشتارگاه یکی از متفاوتترین آثار جشنواره فیلم فجر است. البته نه به این معنا که از لحاظ فرمی فیلمی متفاوت و منحصربه فرد باشد بلکه با فیلمی طرف هستیم که تا جای ممکن سعی میکند از کلیشههای حاکم بر سینمای ایران استفاده نکند.
جهانی که عباس امینی به عنوان کارگردان کشتارگاه در این فیلم ترسیم میکند، دنیایی است که در آن شخصیتها همه مجبور هستند برای گذر زندگی خود کارهای غیرقانونی انجام دهند. هر کدام از شخصیتها گناهان بزرگی دارند که برای به زندان افتادن همیشگی آنها کافی است. از سوی دیگر، این کاراکترها دارای شخصیت پردازی کاملا انسانی بوده و مانند افرادی که در جامعه با آنها روبرو میشویم رفتار میکنند.
عباس امینی و حسین فرحزاد به عنوان نویسندههای کشتارگاه به خوبی توانستهاند که وجه انسانی را در این شخصیتها ایجاد کنند. اما سوال مهمتر این است که آیا فیلم در حال منتقل کردن واقعیتهای جامعه است یا برای دراماتیک کردن شرایط چنین کاری را انجام داده.
مشکل اینجاست که کشتارگاه در چنین وضعیت حساسی، به جای آن که بی طرف باشد یا بخواهد وضعیت را خاکستری به تصویر بکشد، طرف این مجرمان را میگیرد و در جهت عادی سازی آنها حرکت میکند. نمیدانم که انجام چنین کاری از سمت کارگردان به صورت نمادین بوده یا خیر اما مشخصا باعث میشود که فیلم رئالیستی بودن خود را از دست بدهد.
این موضوع در مورد فضایی که کارگردان از وضعیت جنوب کشور ترسیم کرده هم صدق میکند. فیلم دیدی کلی نسبت به اتفاقاتی که در جنوب کشور در حال رخ دادن است دارد و فضای سیاهی را ترسیم میکند که آنقدر از واقعیت دور مفیلم شروع بسیار خوبی دارد و اتفاقی که در ابتدا رخ میدهد به خوبی بیننده را به صندلی میخکوب میکند تا ادامه داستان را دنبال کند. اما مشکل از آنجایی شروع میشود که داستان فیلم آنقدر به چند پرده تقسیم میشود که پیوستگی خود را از دست میدهد.
برای جبران کم بودن داستان، کارگردان از چند داستان فرعی استفاده کرده تا بار روایی فیلم را افزایش دهد. این داستانها بر خلاف قصه اصلی فیلم فاقد روایت و ریتم جذابی هستند و بدتر باعث بهم خوردن ریتم میشوند. برای مثال یکی از این داستانها به مسئله فروش دلار مربوط میشود. جدا از آن که این داستان کمی تاریخ مصرف گذشته است و برخلاف یکی دوسال پیش دیگر تازگی قبلی را برای مخاطب ندارد، نحوه بیان آن در فیلم هم چندان جذاب نیست و اصلا خود این خرده داستان خوب و منطقی پیش نمیرود و در نهایت مخاطب را خسته میکند.
بازی حسن پور شیرازی یکی از درخشانترین نکات در مورد کشتارگاه است. او یکی از ماندگارترین نقشهای چند سال اخیر خود را بازی میکند و با دیالوگ گفتن و حرکات صورتش میتواند مخاطب را همچنان جذب فیلم نگه دارد. از سوی مقابل باران کوثری یک نمایش ضعیف از یک کاراکتر زن جنوبی ارائه میدهد. لهجهای که او در فیلم ارائه میکند به نمونه واقعی نزدیک نیست. آنقدر نزدیک نیست که حتی مخاطب عادی هم به راحتی میتواند متوجه بیان بد این بازیگر شود.
در کل به نظر میرسد که او علاقه چندانی به وقت گذاشتن برای نقشهایش ندارد. پیش از این هم او در فیلم عرق سرد بازی در نقش فوتسالیست حرفهای و کاپیتان تیم ملی را برعهده گرفته بود اما اضافه وزن زیاد و حرکات غیر حرفهاش در زمین مسابقه حسابی ناامید کننده بود.
فیلم کشتارگاه یکی از عمدهترین ضعفهای فیلمهای سینمایی درام ایرانی را دارد. به این معنا که در فیلم نامه و منطق روایی خود با مشکلات زیادی روبرو است. البته فضاسازی گیرای فیلم و موضوع متفاوتی که ارائه میدهد احتمالا میتواند مخاطب را تا انتها در سالن سینما نگه دارد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من دوست داشتم فيلم رو