نقد فیلم طلا – سقوط دهه شصتیها
بعد اکران اینترنتی موفق فیلم «خروج» از ابراهیم حاتمی کیا، حالا سرویسهای استریم داخلی دیگر اثر مورد انتظار برای اکران یعنی فیلم طلا را اکران کردهاند؛ فیلمی که در جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۹۷ مورد ...
بعد اکران اینترنتی موفق فیلم «خروج» از ابراهیم حاتمی کیا، حالا سرویسهای استریم داخلی دیگر اثر مورد انتظار برای اکران یعنی فیلم طلا را اکران کردهاند؛ فیلمی که در جشنواره فیلم فجر سال ۱۳۹۷ مورد توجه بعضی از داورها و تماشاگران جشنواره قرار گرفت اما به نظر من هیچ وقت از یک اثر ملودرام متوسط فراتر نمیرود.
طلا داستان فردی میانسال به نام منصور (هومن سیدی) را بازگو میکند که قصد دارد با سایر دوستهای خود یعنی رضا (مهرداد صدیقیان)، لیلا (طناز طباطبایی) و در نهایت دریا (نگار جواهریان)، رستورانی را تاسیس کنند تا از وضعیت مالی بدی که در آن هستند نجات پیدا کنند. البته اوضاع آن طور که انتظارش را داریم پیش نمیرود و آنها برای تامین پول مورد نیاز برای شروع کسبوکار خود به مشکل میخورند تا داستان اصلی طلا آغاز شود.
پرویز شهبازی که طی ابتدای دهه جاری به خاطر فیلمهایی مانند «دربند» و «مالاریا» بین طرفداران سینمای ایران خود را به عنوان کارگردانی صاحب سبک معرفی کرده بود، حالا در طلا سعی کرده تا داستان سقوط اخلاقی گروهی از جوانان را بیان کند که به خاطر پول مجبور میشوند قانونهای زندگی خود را سانسور کنند.
مهمترین نکته مثبت در مورد طلا در مورد گروهی است که شهبازی به آن شکل داده. ما با گروهی از جوانان سیواندی ساله طرف هستیم که همگی به بن بستهای بزرگی در زندگی خود رسیدهاند؛ به نوعی طلا دهه شصتیهایی را نشان میدهد که نتوانستهاند از جوانی خود استفاده کنند و حال در آستانه ورود به میانسالی هم با مشکلات جدیتری روبرو شدهاند.
البته وجود عنصر پول و تفاوت ثروتی که این شخصیتها دارند، باعث شده که سطح مشکلاتی که کاراکترها بسته به وضعیت مالی آنها، متفاوت باشد. جالبی کار اینجاست که بیشترین درگیری برای دو نفر از این گروه پیش میآید که از همه پولدارتر و از همه فقیرتر هستند و همین تضادهایی که در داستان شهبازی خواسته آنها را در طلا به تصویر بکشد، بیشتر و نمایانتر کرده است.
منصور که در میانسالی هنوز درگیر پیدا کردن درآمد ثابتی است، با مشکل بیکاری و طلاق برادر خود هم روبرو بوده و در ضمن، دیگر برای تامین هزینه درمان برادرزاده خود با مشکلی جدی روبرو میشود. از سوی دیگر با کاراکتر دریا هم طرف هستیم که دغدغه مالی کمتری در زندگی خود دارد، نگران شغلش نیست و در نتیجه مهمترین موضوع در زندگی او، منصور به عنوان معشوقهاش محسوب میشود.
کاراکترهای رضا و لیلا در سطح متوسطتر جامعه قرار دارند. دغدغه آنها نه مشکلاتی جدی در حد و اندازه زندگی منصور بلکه در حد تاسیس کار و کاسبی خودشان و تامین پول مورد نیاز برای چنین قضیهای است. البته فیلم به خوبی نشان میدهد که دردی که دوستان آنها از دو طبقه متفاوت اجتماع درگیر آن هستند هم به خوبی میتواند زندگی این گروه را هم به چالش بکشاند.
البته این موضوع به این معنا نیست که دریا درد کمتری نسبت به منصور تجربه میکند و در واقع او مظلومترین کاراکتر داستان فیلم طلا است. اختلافی که بین سطح زندگی این دو شخصیت وجود دارد، باعث میشود که همیشه آنها با چالشهایی جدی در رابطه خود روبرو شوند که به هیچ صورتی نمیتوانند آنها را حل کنند. زیرا موضوع ربطی به حل شدن اتفاقات میان این دو ندارد و هر چقدر که وضعیت هم بدتر میشود، این مشکلات بیشتر کار را برای ادامه یافتن رابطه میان این دو سخت میکند.
مشکل اصلی من با طلا این است که با وجود طرح منسجمی که مطرح میکند و شخصیت پردازی درستی که در ابتدای کار دارد، از اواسط فیلم کاملا ول میشود. دیگر کارگردان به منطق و چینش اتفاقات اهمیت نمیدهد و صرفا سعی میکند با رقم زدن اتفاقات طوفانی پشت سر هم، هیجان فیلم را تا انتها حفظ کند.
مثلا داستان فیلم در گرمترین روزهای تابستان رخ میدهد و مغازهای که این جوانان قصد تاسیس آن را دارند، سوپ فروشی است اما نویسنده و کارگردان طلا به این موضوع دقت نکرده که در تمام دنیا، تابستان گرم فصل بسیاری بدی برای آغاز شغل سوپ فروشی است! یا چرا برادر منصور به عنوان پدر شخصیت طلا که عنصری بسیار کلیدی در پیشرفت داستان فیلم است، طی کل مدت زمان فیلم بیشتر از چند خط حرف نمیزند. حتی در شرایطی که جان فرزندش هم در خطر است هیچ واکنشی از او نمیبینیم و این موضوع تعداد زیادی از صحنههای کلیدی فیلم را به جای احساسی بودن، عجیب کرده است!
در نیمه دوم فیلم کارگردان به جای آن سعی کند قصه جذابی که مطرح کرده بود را پیش ببرد، درگیرمشکلات جامعه مدرن ایرانی مانند طلاق، بیکاری، عشق، روابط خارج از ازدواج و مهاجرت میشود و سعی میکند که همه به همه آنها هم پاسخ دهد. نتیجه شلم شوربایی شده که باعث میشود در نیم ساعت پایانی فیلم متوجه هیچ اتفاقی که در فیلم در حال رخ دادن است نشویم.
متاسفانه طلا از بازی ضعیف بازیگران اصلی خود هم صدمه میخورد. هومن سیدی به خوبی نقش یک کاراکتر پرتنش را ایفا کرده اما اصلا از نگاه جواهریان حس بازی زنی درگیر با مشکلاتی جدی مثل از دست دادن عزیزان یا حاملگی ناخواسته را نمیبینیم. طناز طباطبایی، مهرداد صدیقیان و برادر منصور که ساید کاراکترهای فیلم طلا هستند هم اصلا کاری نمیکنند که در ذهن شما ماندگار شوند.
البته طلا در ۲۰ دقیقه انتهایی خود نجات پیدا میکند و وضعیت نهایی کاراکتر اصلی و سیر بسیار تند اتفاقاتی که برای او رخ میدهند شما را تا انتهای فیلم میخکوب خواهد کرد؛ البته اگر به خاطر ۱ ساعت کسل کننده فیلم، قید تماشای آن را نزده باشید. طلا خوب شروع میکند، کاراکترهای هیجان انگیزی تعریف میکند و موضوع داستان هم جالب است اما آنقدر همه این موارد در اواسط فیلم به بی راهه میروند که این اثر از یک درام هیجان انگیز به یک ملودارم نسبتا خستهکننده در بیشتر بخشهای داستان تبدیل میشود.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
چرا یکی گوش نمیده ،پلیس اومد انگشت نگاری .دستش که به کسی نرسید با اون مقدار طلا به راحتی هم میتونست تو یه شهر دیگه زندگی کنه و به راحتی میتونست از کشور خارج شه به راحتی .چون کسی رو نداده بود هومن رو کسی اصلا نفهمید فقط اومدن انگشت نگاری دیدید ک دستشونم به کسی نرسید من نمیفهمم چرا باید اینجوری قاچاقی رد شدن عجبا
فیلم جذابی بود ولی واقعا پایان فیلم یعنی از زمان دزدی و مرگ پدردختر بود تا انتهای فیلم واقعا ضعیف نوشته شده بود
پایان فیلم جذابیت کل فیلم را زیر سوال میبرد
فیلم طلا درحد درجه ی متوسط رو به پایین بود
کامنت حاوی اسپویل داستان فیلم
شخصیت دریا بی نهایت احمق بود. بعد از اون همه اعتماد و محبت حقش بود که به پلیس خبر می داد یا دلارها رو برمی داشت. مثلا با این گذشت احمقانه می خواست چی رو ثابت کنه؟ کاراکتر هومن سیدی گرچه که به خاطر شرایط جامعه دچار مشکل شده بود اما دلیل بر دزدی و قتل و خیانت در امانت نمیشه. من اصلا پایان فیلم رو دوست نداشتم
سلام
جواب سوال یک: دریا بخاطر دختر کوچولوی بیمار دلارها رو برنداشت در لحظه آخر به وقتی منصور گفت بخاطر بچه این کارو کردم دریا در جوابش گفت هرکاری میتونی برای این بچه بکن. در واقع داشت فداکاری میکرد و از خطای منصور چشم پوشی میکرد بخاطر کمک به درمان طلا
جواب نقد دوم:
علت مرگ پدر دریا مشخص نشد، احتمالا منصور وسوسه شده و بخاطر دختر کوچولو (طلا)، مبلغ بیشتری دلار برداشته و پدر دریا هم با فهمیدن دزدیده شدن پولهاش سکته کرده!
در پایان داستان هم تقریبا همه به اندازه اشتاباهاتشون مجازات شدن.
نگاه دقیق و باور پذیر برای روایت داستان ها بر اساس جامعه فعلی بسیار ستودنی بود تقریبا انگار بر اساس واقعیت همه چیز به شکل دقیقی نوشته شده بود و من بعنوان بیننده با لحظه لحظه فیلم ارتباط برقرار کردم. مشکلات جوانان رو با جزییات خوبی نمایش دادن.
خیلی خیلی تشکر میکنم از آقای شهبازی واقعا به نظرم داورها کم لطفی کردن و شاید بخار نقد درست ایشون از جامعه، فیلم جایزه دریافت نکرده، اما در هر صورت به نظر من یک اثر بسیار عالی و در سطح بالایی از سینمای ایران بود.