ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بررسی بازی Out of Sight

بررسی بازی Out of Sight

انتشار در ۵ خرداد ۱۴۰۴ 43 درصد پیشنهاد کاربران
علیرضا طالقانی
نوشته شده توسط علیرضا طالقانی | ۵ خرداد ۱۴۰۴ | ۱۸:۰۰
ناشر بازی: Starbreeze Entertainment مدت زمان بازی: 3 ساعت
سازنده بازی: The Gang کامل کردن بازی: 4 ساعت
علیرضا طالقانی
علیرضا طالقانی

منتشر‌ شده در 2 روز قبل
اشتراک گذاری:

گاهی اوقات برخی ایده‌ها روی کاغذ خیلی جذاب به‌نظر می‌رسند. مثلا در یک بازی، فرض کنید کنترل دو کاراکتر مختلف را برعهده دارید که با یکی از آن‌ها روی محیط حرکت و با یک کاراکتر دیگر محیط را تماشا می‌کنید. این ایده در بازی ترسناک جدید Out of Sight پیاده‌سازی شده و به همین خاطر، این بازی به عنوان یک تجربه دوم‌ شخص شناخته می‌شود. اما گاهی اوقات یک ایده هر چقدر هم که جذاب باشد، نمی‌تواند به تنهایی زمینه‌ساز موفقیت یک بازی باشد. با بررسی ویجیاتو همراه باشید. 

بررسی بازی Out of Sight
امتیاز متاکریتیک: 74 امتیاز
امتیاز دهید:
  • عالی
  • خوب
  • متوسط
  • خوب نیست!
  • ضعیف!
میانگین امتیاز کاربران 4.3
در دسترس برای:
بیشتر
ناشر بازی: Starbreeze Entertainment
مدت زمان بازی:3 ساعت
سازنده بازی: The Gang
کامل کردن بازی:4 ساعت

شروع بازی Out of Sight ممکن است شما را یاد عناوینی مثل Little Nightmares بیندازد و در ادامه متوجه خواهید شد که این بازی الهامات مستقیمی از این بازی مستقل موفق و تاثیرگذار داشته است. شما در نقش دخترکی نابینا به اسم سوفی قرار می‌گیرید که در یتیم‌خانه‌‌ای مرموز زندگی می‌کند و می‌خواهد هرچه زودتر از این مکان بیرون بیاید. نکته آن‌جاست که این دختر نابینا از طریق عروسک خودش می‌تواند محیط اطرافش را مشاهده کند.

مسئولان یتیم‌خانه کارهای مخفیانه زیادی در این مکان انجام می‌دهد و اصلا نمی‌خواهند تا کودکی از این مکان خارج شود، اما سوفی با قدرت فراطبیعی عروسکش به دنبال راه خروج از یتیم‌خانه می‌گردد. در طول بازی همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره کردم، کنترل دو کاراکتر را برعهده خواهید داشت، سوفی و عروسکش. از آنجا که سوفی نابینا است، شما وقایع بازی را از زاویه دید عروسک دنبال می‌کنید و باید مکان‌هایی مناسب را برای استقرار عروسک پیدا کنید تا بتوانید راحت‌تر سوفی را هدایت کنید. با گذاشتن عروسک در مکان مناسب، کنترل سوفی را برعهده خواهید داشت و دید درستی نسبت به پازل‌ها و راه‌حل آن‌ها پیدا می‌کنید. 

ایده کنترل دو کاراکتر در لحظه، دقیقا همان المان مهمی‌ست که بازی Out of Sight را تبدیل به اثری خاص و قابل توجه می‌کند، اما مسئله اصلی اینجاست که عمق و دشواری پازل‌ها بسیار پایین و سطحی است. در طول بازی واقعا هیچ پازلی نتوانست آن‌طور که باید من را درگیر نگه دارد و من تمامی پازل‌ها را در همان تلاش اول حل کردم. احساس می‌کنم که بخش پازل و معماها، فدای ایده‌ی ناب بازی شدند و سازندگان صرفا خواستند نشان دهند که کنترل دوربین از دید یک کاراکتر و کنترل یک کاراکتر دیگر در مرحله، چطور می‌تواند جذاب باشد و در همین راستا تصمیم گرفتند تا پازل‌های ساده‌تری طراحی کنند. 

فضای داستانی بازی یک ترس زیرپوستی در خودش دارد و به اصطلاح Creepy است. روی دیوارهای ساختمان، تابلوهایی با پالت رنگی تند و خشن از کودکان پیدا می‌کنید که حس مرموزی به شما منتقل می‌کند. به‌طور کلی این‌که به عنوان یک یتیم نابینا در یتیم‌خانه قرار دارید و دو مسئول ساختمان در به در دنبال شما می‌گردند و شما تنها از طریق عروسک‌تان می‌توانید آن‌ها را ببینید، از آن جنس ترس‌ها و داستان‌هایی است که در هر عنوانی پیدا نمی‌کنید. ادبیات روایی داستان هم تا حدودی از انیمیشن‌های ترسناک الهام گرفته و در کل قصه‌گویی کیفیت قابل قبولی دارد.

فضاسازی بازی هم آن حس ترس و انزوا را به خوبی منتقل می‌کند اما طراحی محیط پس از گذشت مدتی، کاملا تکراری می‌شود و تنوع محیطی مراحل بسیار کم است. اغلب مواقع برای گذر از یک مرحله به مرحله‌ای دیگر، وارد حفره‌های ساختمان می‌شوید و تعداد این حفره‌ها در طول این تجربه به‌قدری زیاد است که می‌توانم بگویم یک‌سوم بازی در آن‌ها می‌گذرد. در طول بازی، مکانیزم دیگری هم وجود دارد که در آن عروسک شما می‌تواند قفل‌های اطراف را با قدرت جادویی چشمانش از بین ببرد که باز هم تاثیری در دشواری پازل‌ها ندارد.

در یک ساعت ابتدایی بازی، همه چیز درست پیش می‌رود، از تنوع مراحل بگیرید تا پازل‌ها. شخصا انتظار داشتم با پیش‌روی در بازی و این زمینه‌سازی خوب، پازل‌ها کمی پیچیده‌تر و عمیق‌تر شوند، اما هرچه تجربه من از بازی بیشتر شد، مراحل تکراری‌تر شدند و بازی جادوی خودش را به کل از دست داد. البته ارتباط بین عروسک و سوفی همچنان جذابیت خودش را در انتهای بازی حفظ می‌کند، اما سازندگان فقط به همین مورد و ایده بسنده کردند و تمام خلاقیت خودشان را برای این بخش خرج کردند.

یکی از مواردی که بازی در آن می‌درخشد، بخش صداگذاری است. سازندگان مشخصا از سری بازی‌های Hellblade الهام گرفتند و در طول تجربه خودتان، صداهای افراد زیادی را در ذهن سوفی می‌شنوید. حتی خود سازندگان هم پیش از آغاز بازی پیشنهاد می‌کنند که اثر را با هدفون یا هندزفری تجربه کنید تا بیشتر با فضاسازی بازی ارتباط برقرار کنید و کیفیت این صداگذاری‌ها هم کاملا قابل قبول است. از طرفی صداپیشگی سه کاراکتر بازی هم در کیفیت خوبی قرار دارد و صداپیشگان موفق شدند آن ترس زیرپوستی در داستان را به مخاطب انتقال دهند. در زمینه موسیقی، چندان کیفیت کار قوی نیست و ترانه به‌یادماندنی به گوش شما نمی‌رسد.

بازی در بخش فنی تجربه نسبتا بهینه‌ای محسوب می‌شود و به بازیکن حق انتخاب می‌دهد که بین مودهای Quality و Performance بازی را تجربه کند، البته که کمی مشکل استاتر در بازی و روی اشیای مختلف دیده می‌شود. از طرفی در یکی از مراحل بازی چندبار به یک مشکل فنی برخوردم و زمانی که عروسک در مکان مناسب قرار می‌گرفت، دخترک در جای دیگری حضور پیدا می‌کرد و با چند بار برگشت به چک‌پوینت، این مشکل برطرف شد و احتمالا در آینده با یک به‌روزرسانی این‌گونه مشکلات در بازی رفع شوند.

بازی یک تجربه کوتاه سه ساعته است و بخش پایانی آن واقعا ناامیدکننده ظاهر می‌شود. باز هم انتظار داشتم که بازی حداقل در بخش پایانی، از ایده خوبی که دارد بیشترین استفاده را کند، اما بخش پایانی ضعیف و عجولانه تمام می‌شود. با پایان بازی، احساس کردم که بازی فرای ایده اولیه خودش، هیچ چیز دیگری برای ارائه نداشته و این مورد واقعا ناراحت‌کننده است. از آنجا که در بخش پایانی، مقابل آنتاگونیست داستان قرار می‌گیرید، بازی تنها به یکی از مکانیزم‌هایی که دارد اتکا می‌کند و حتی ایده اولیه خودش را هم آن‌طور که باید به کار نمی‌گیرد. البته باید به این مورد هم اشاره کنم که این اولین بازی استودیوی سوئدی The Gang است و سازندگان پیش از این بازی در پلتفرم‌های روبلاکس مشغول به ساخت بازی بودند.

بررسی بازی براساس کد ارسالی ناشر (Starbreeze Entertainment) برای ویجیاتو روی کنسول PS5 انجام شده است.

می‌خرمش...

ترس زیرپوستی داستان و ترکیب زاویه اول شخص با سوم شخص، خلاقانه و جالب است. ایده کلی بازی به شکلی عالی پیاده‌سازی شده، به طوری که می‌تواند منبع الهامی برای دیگر سازندگان هم باشد.

نمی‌خرمش...

بازی حتی در همان تجربه سه ساعته هم به ورطه تکرار می‌افتد و خیلی زود جادوی خودش را از دست می‌دهد. از طرفی پایان ناامیدکننده بازی هم باعث می‌شود تا افسوس بخورید که چرا این بازی با آن پیش‌زمینه و ایده خوب، به شکلی عجولانه و ضعیف به پایان می‌رسد.

65
امتیاز ویجیاتو

یازی Out of Sight در نگاه اولیه ایده بسیار جذابی دارد و حتی ترکیب زاویه دوربین اول شخص با سوم شخص در کل بازی جذاب از آب در آمده، اما بازی در بخش‌های دیگر به بن‌بست می‌خورد. طراحی مراحل تکراری، پازل‌های ساده و پایان‌بندی ناامیدکننده، باعث می‌شود تا پتانسیل‌های بالای بازی خیلی بدیهی هدر برود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی