به دنبال ابرقهرمانهای دی سی و مارول در دنیای باستان
ابرقهرمانها چند سالی است که صنعت سینما را به تسخیر خود درآوردند و بسیاری از ما مشتاق پیگیری سرنوشت این پارتیزانهای نقابدار هستیم. فرقی نمیکند با انتقام جویان طرف باشیم یا مردان ایکس، مهم این ...
ابرقهرمانها چند سالی است که صنعت سینما را به تسخیر خود درآوردند و بسیاری از ما مشتاق پیگیری سرنوشت این پارتیزانهای نقابدار هستیم. فرقی نمیکند با انتقام جویان طرف باشیم یا مردان ایکس، مهم این است که سالنهای سینما برای نمایش آنها سر و دست میشکنند و مخاطبان برای اکرانشان لحظهشماری میکنند. اما چرا تا این حد جذب داستان ابرقهرمانها میشویم؟ این گرایش از کی به وجود آمده؟ در ادامه ویجیاتو برای پاسخ به این سؤالها و پیدا کردن اصل و نسب قهرمانهای دی سی و مارول سری زده به اساطیر باستانی.
خاستگاه ابرقهرمانهای مدرن
پاسخ به سوال دوم مختصرتر و سادهتر از سؤال اول است؛ قدمت ابرقهرمانها بیشتر از داستانهاست. بر طبق شواهد ابرقهرمانها ریشه در فرهنگهای مختلف دارند. برای مثال بر طبق یک باور قدیمی غولی به نام «فیون مک کانهیل» گذرگاه ساحلی به نام Giant’s Causeway در ایرلند شمالی به وجود آورد یا در حماسه گیلگمش که قدمت آن به سومریها بازمیگردد، قهرمانی به نام «گیلگمش» موجود ترسناکی به نام «هومبابا» را در بینالنهرین شکست داد. بر اساس رامایانا یکی از معروفترین حماسههای هندی، قهرمانی به نام «راما» از ایودیا هند تبعید شد. در بیوولف نخستین حماسههای اروپایی آمده است قهرمانی به نام «بیوولف» جانور وحشتناک و خونخواری به نام «گرندل» و مادرش را در اسکاندیناوی کنونی کشت. حماسههای یونانی در سراسر جهان شناختهشده هستند و جالب است بدانید ریشه و اصل و نسب بسیاری از ابرقهرمانهای مارول و دی سی به آنها برمیگردد. البته نمونههای مشابه بسیاری در حماسههای ایرانی وجود دارد مثلاً در معروفترین آنها فریدون ضحاک مار دوش را در دماوند به بند میکشد و یا خود اسفندیار که یک رویینتن به حساب میآمد و گرشاسپ که با اژدهایی جنگید که با اسب از سر تا دمش را طی سه روز پیمود! متاسفانه علیرغم پتانسیل بالای ادبیات حماسی ایران در خلق یک ابرقهرمان تمامعیار، هنوز بسیاری از این داستانها و شخصیتها مهجور ماندهاند و توسط مارول و دی سی کشف نشدند.
قوانین خاصی برای اینکه یک ابرقهرمان باید چه ویژگیهایی داشته باشد وجود ندارد و این قوانین کاملاً منعطفاند. اجازه دهید برای روشن شدن قضیه چند نمونه از معروفترین ابرقهرمانهای دنیای کمیک را با هم بررسی کنیم. سوپرمن یک بیگانه است که از سیاره کریپتون به زمین میآید. میتوان ریشه و اصل و نسب شخصیت سوپرمن را به کتاب «داستان واقعی» اثر نویسنده آشوری به نام «لوثین» نسبت داد. این کتاب در قرن دوم نوشته و ماجراهای زندگی در فضا و بیگانگان برای اولین بار در آن مطرح میشود. اسپایدرمن را یک عنکبوت رادیواکتیو میگزد یا بروس بنر در اثر اشعه گاما به هالک تبدیل میشود. هر دو این شخصیتها در ابتدا انسانهای معمولی بودند که قدرتهای فرا طبیعی به آنها تحمیل شد. در افسانههای باستان نیز از روایت های مشابهی استفاده میشود با این تفاوت که بهجای نسبت دادن ریشه این قدرتهای فرا طبیعی به علم و اتفاقات عالمانه از الههها و خدایان استفاده میشد. مثلاً در افسانههای یونانی «پرسئوس» یک قهرمان با قدرتهای فرا طبیعی است چون فرزند زئوس (خدای خدایان یونان) است. واندر وومن ریشه در اساطیر یونان دارد. او مانند مادرش ملکه «هیپولیتا» از زنان جنگجوی آمازون است و ماهیتی نیمه خدایی دارد.
بروس وین و تونی استارک ازجمله ابرقهرمانهایی هستند که به منبع لایتناهی از ثروت متصلاند این شخصیتها شباهت زیادی به «آگاممنون» رهبر یونانیان در جنگ تروآ دارند. او نیز به جمله «پول یعنی قدرت» اعتقاد داشت و به همین خاطر بیشتر از دیگران نگران جمعآوری غنائم جنگی بود. هاکای و گرین ارو را میتوان معروفترین ابرقهرمانهای کمان به دست دانست. آنها شباهت جالبی به یک از معروفترین اساطیر یونان یعنی «ادیسه» دارند.
هر ابرقهرمان اصل و نسب مخصوص به خود را دارد اما حتی مدرنترین آنها این اصل و نسب را مدیون افسانههایی هستند که قدمت آنها به هزاران سال پیش بازمیگردد. مثلاً اصل و نسب مرد مورچهای (بهعنوان یکی از جدیدترین ابرقهرمانها) شباهت زیادی به اساطیر یونانی و ماجرای تغییر شکل «زئوس» به حیوانات مختلف از جمله مورچه برای رابطه با زیباترین زنان دنیا دارد.
چرا سرنوشت ابرقهرمانها برایمان اهمیت دارد؟
به سؤال پیچیده اول برمیگردیم؛ چه چیزی در روایتهای ابرقهرمانی وجود دارد که مخاطب تا این حد مجذوب داستانهایی با محوریت زنان و مردانی با قدرتهای فرا طبیعی میشود؟
درگذشته خدایان و قهرمانها پلی بودند میان آنچه درک میشود اما توضیحی برایش وجود ندارد. مثلاً رومیها و یونانیان باستان زلزلههای زیادی را تجربه میکردند. آنها میفهمیدند زمین لرزیده اما نمیدانستند علت آن حرکت صفحات تکنوتیکی است؛ بنابراین برای توجیه ماجرا افسانهها و خدایان را وارد ماجرا میکردند. «پوزئیدون» خدای دریاها هنگام عصبانیت نیزه سه شاخهاش را به سمت زمین پرت میکند و زلزله میآید. نکته بامزه اینکه ایرانیها نیز باور جالبی درباره علت وقوع زلزله دارند که ازاینقرار است؛ زمین بر روی شاخ یک گاو نر قرار دارد. وقتی پلیدی زمین را دربر بگیرد گاو عصبانی شده و زمین را به سمت شاخ دیگرش پرتاب میکند.
اغلب اساطیر ایلیاد، ادیسه و آنه اید (افسانههای شاعرانهای درباره جنگ تروآ و پیامدهایش) ارتباط تنگاتنگی با خدایان و الهههای باستان دارند. مثلاً «آشیل: پسر ثتیس(الهه آب) است یا «آنه ایس» فرزند ونوس (الهه عشق و زیبایی) است. «ادیسه» اگرچه از پدر و مادری معمولی زاده شده اما یکی از مخلوقات مورد علاقه آتنا (خدای جنگ) است. هومر از «ادیسه» با عنوان Polumetis به معنای ( پر حیله) یاد میکند. اما در عمل بسیاری از برنامههای بینقص او بدون کمک خدایان امکانپذیر نبود؛ مثلاً اگر «هرمس» نبود او نمیتوانست استراتژی برای شکست جادوگر داشته باشد.
وقتی آنها با قدرتهای برتر در ارتباطاند میتوانند جهان پیرامونشان را تحت تاثیر قرار دهند. این جنبه از شخصیت ابرقهرمانها مهم و البته دلهرهآور است. بهعبارتدیگر در همه ابرقهرمانها نوعی فردگرایی دیده میشود که به آنها این امکان را میدهد که خارج از قواعد جامعه و فراتر از قانون عمل کنند. همین موضوع مسیر رایج بسیاری از فیلمهای ابرقهرمانی مدرن است: بتمن تعیینکننده عدالت در گاتهام است اما او کیست؟ بتمن یک پارتیزان نقابدار است که خود را بالاتر از همشهریهایش میداند و بهعنوان قاضی، هیئتمنصفه و مامور اجرای احکام عمل میکند.
در جلد دوم ایلیاد شخصیتی به نام «تریستس» حضور دارد و تنها توضیح کوتاهی درباره اصل و نسب خانوادگی او ارائه میشود؛ پس میتوانیم نتیجه بگیریم احتمالاً این شخصیت شباهت چندانی به قهرمانان ندارد. در بخشی از داستان او انتقادات تندوتیزی به «آگاممنون» رهبر یونانیان وارد میکند. «تریستس» او را حریص و بزدل خطاب میکند، مواردی که پیشتر «آشیل» نیز آنها را بیان کرده است. با پیشرفت داستان «تریستس» مغلوب «ادیسه» میشود و از درد و تحقیر گریه میکند. اما سؤال مهم این است که اصلاً چرا باید «آگاممنون» را پادشاهی بزرگ که لایق ثروت تمام دنیا است، بدانیم؟ آیا بهجز توجه به منافع شخصی، چیزی هست که او را برتر از انسانهای معمولی کرده است؟ بهویژه وقتی همه درباره شجاعت و دلیری «آشیل» متفق القولند؟
چه اتفاقی میافتد که یک قهرمان از مسیر خیر دور میشود؟ «مگنیتو» یکی از معروفترین شخصیتهای دنیای مردان ایکس تغییر مسیر میدهد و از قهرمانی که در کنار پروفسور ایکس میجنگد به ضد قهرمانی تمامعیار بدل میشود. یکی از این نمونهها در دنیای اساطیر یونانی شخصیتی به نام «آژاکس» است که بهعنوان یکی از جنگجویان جنگ تروآ شایستگیهای بسیاری از خود نشان میدهد اما وقتی احساس میکند بهحق خود نرسیده و در عوض خدایان توجه ویژهای به «ادیسه» دارند، قسم میخورد «آگاممنون» را خواهد کشت، به همین دلیل مورد غضب «آتنا» قرار میگیرد و درحالیکه دچار جنون آنی شده گلهای گوسفند را بهجای سربازان یونانی میکشد. پسازاین که به حالت طبیعی برمیگردد به حدی احساس حقارت میکند که خودش را میکشد.
ما مجذوب ابرقهرمانها هستیم زیرا آنها جایگاه انسانی را درخشانتر میکنند. آن وظایف خود را دقیق انجام میدهند زیرا در سطحی غیرانسانی قرار دارند. ابرقهرمانها شبیه ما هستند اما دقیقتر، سریعتر و باهوشتر از ما عمل میکنند. آنها هم از همه نقصها و خطاهای انسان رنج میبرند اما به دلیل قدرت برتر مبارزاتشان نسبت به آدم معمولیها جنبه دراماتیکتری دارد. ابرقهرمانان نظم را بر جهانی پرآشوب و مملو از بلایای طبیعی و ابر شرورها حکمفرما میکنند، کاری که شاید از دست آدم معمولیها برنیاید. پس همه ما بهصورت غریزی دنیای مملو از ابرقهرمانهای قانونگریز را به دنیای بدون قهرمان و ناجی ترجیح میدهیم.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.