این اتفاق بارها افتاده است بدون اینکه شاید به آن توجه زیادی کرده باشید و سازندگان مختلف هم برای مقابله با چنین کابوسی، دست به راهکارهای متفاوت و گاهی خلاقانه زدهاند که البته کمتر هم پیش آمده بتوانند از این نفرین قسر در بروند. برای مثال سریال بازی تاج و تخت (Game of Thrones) را در نظر بگیرید، یکی از مشکلات فصل پایانی این بود که طرفداران بیشمار سریال تقریبا هر پایانی را پیشبینی کرده بودند. در چنین شرایطی چطور میتوان مخاطبین را شگفتزده کرد؟ البته میدانم که فصل پایانی گیم آو ترونز مشکلات بسیار دیگری هم داشت اما این عامل بیتاثیر نبود.
اگر احساس میکنید بازی تاج و تخت مثال خوبی نیست، کمی به انیمیشن سریالی ریک و مورتی فکر کنید. ساخته جاستین رویلند در سه فصل چنان مشهور و شناخته شد و طرفداران سرسخت مجموعه برای ادامه داستان و شخصیت اویل مورتی آنقدر تئوری پردازی کردند و انتظارات از فصلهای بعدی بالاتر رفت که در نتیجهاش تیم سازنده تحت فشار زیادی قرار گرفتند. اما جاستین رویلند و تیمش چطوری تصمیم گرفتند این چالش را پشت سر بگذارند؟ با پایین آوردن انتظارات از فصل چهارم و حتی مسخره کردن طرفداران. روشی که تحلیل و بررسی آن خود یک مقاله جداگانه میخواهد و به نظرم یکی از هوشمندترین روشهای مقابله در مدیوم تلویزیون بود.
اما این اتفاق فقط در دنیای سینما و تلویزیون رخ نمیدهد. شاید بهترین مثال این روزها در حوزه گیم The Last of Us Part 2 باشد. نسخه اول با سکانسی بینظیر، بینقص و به یاد ماندنی به پایان رسید و بعد از تایید شدن ساخت نسخه دوم، بسیاری معتقد بودند که شاید بهتر بود ناتی داگ به جای ادامه بازی به سراغ یک IP و بازی کاملا جدید میرفت. با توجه به سابقه ناتیداگ و انحصاری بودن، نسخه اول قبل از عرضه هم بازی مهم و هایپ شدهای بود اما محبوبیت The Last of Us بعد از عرضه و سرازیر شدن نمرات ۱۰ واقعا با قبل از عرضه غیر مقایسه بود. حالا که چندین سال از عرضه بازی گذشته و جامعه طرفداران بزرگی شکل گرفته، دیگر همه نگاهها به ساخت نسخه دوم است و طرفداران هر احتمالی را پیشبینی میکنند.
خود من بعد از دیدن اولین تریلر قسمت دوم و خواندن تئوریهای طرفداران، مدام به این فکر میکردم که نیل دراکمن و تیمش در ناتیداگ واقعا چطور میخواهند هم از عهده انتظارات سنگین بر آیند و هم داستانی را طوری به جلو ببرند که از پیش کسی پیشبینیاش را نکرده باشد. از همان چند تریلر اول همه حدس زده بودیم که جوئل قرار است به دست گروهی کشته شود و الی تشنه به خون انتقام جوئل، در مسیری بسیار خطرناک قدم میگذارد. اما ناتیداگ چطور تلاش کرد که این ایده را از ذهنمان دور یا آن را در نهایت بیاهمیت کند و آیا در این راه موفق بود؟
بیشتر بخوانید:
- تمام کردن The Last of Us 2 چقدر طول میکشد؟
- چرا The Last of Us Part 2 شانس کمی برای کسب جایزه بهترین بازی سال دارد؟
- بررسی بازی The Last of Us Part 2 – سرانجام هیچکس باقی نماند
تریلرهای غیر واقعی
از آنجایی که احتمال میرود داستان The Last of Us Part 2 در چرخه ساختش بارها مورد بازبینی و تغییر قرار گرفته است، نمیتوان کاملا مطمئن بود که آیا ناتیداگ از قصد با تریلرهای بازی ما را گول زد یا این تحریفها کاملا غیر ارادی بوده و در فرآیند ساخت بازی اتفاق افتاده است. اما به شخصه از نتیجه نهایی راضی هستم.
با اینکه در همان ابتدا خیلی مطئمن بودیم که جوئل قرار است کشته شود اما بازی به مرور و با تریلرهایش توانست این پیشبینی را در ذهنمان کمرنگتر کند. در اولین تریلر بازی، الی در حال نواختن ترانه Through the Valley است و از این میگوید که همه را خواهد کشت. وقتی جوئل به داخل خانه آمد و او را دیدیم، بسیاری از طرفداران حدس زدند که این تنها توهم الی است و جوئل کشته شده. اما حضور جوئل در تریلرهای دیگر هم ادامه پیدا کرد، احتمالا یکی از جالبترین آنها لحظات پایانی آن تریلری بود که جوئل از پشت جلوی دهان الی را میگیرد. این صحنه مو به مو در بازی هم وجود دارد با این تفاوت بزرگ که جسی این کار را انجام میدهد.
ترکیب حضور جوئل در تریلرها و دیدن لحظاتی از آسیب دیدن دینا و صدای شلیک شدن گلوله باعث شد بیشترمان فکر کنیم که شاید الی واقعا میخواهد انتقام دینا را بگیرد و این جوئل است که در این مسیر همراه الی میشود. شاید ایده ساخت تریلرهای غیر واقعی به نظر نادرست و فریبکاری آید اما وقتی خودم را جای سازندگان و داستاننویسهایی میگذارم، به نظرم چنین راهحلی در نهایت به نفع هر دو سمت ماجراست: سازندگان و مخاطب.
روایت داستانی که پیشبینیهای درست در آن اهمیتی ندارند
قدم دوم و مهم دیگری که ناتیداگ برای جان سالم به در بردن از فشار طرفدارانش انجام داد، روایت داستانی بود که در آن تمام پیشبینیهایمان حتی در صورت درست بودن اهمیت چندانی نداشتند. این اولین باری نیست که یک بازی، فیلم یا سریال این کار را با ما انجام میدهد و انجام دادنش هم واقعا نبوغ خاصی نیاز دارد. برای صحبت در مورد نمونههای موفق، مثال بهتری از «بهتره با ساول تماس بگیری» به ذهنم نمیرسد.
اگر مشکل ادامه دادن بازیهایی چون The Last of Us یا سریالی چون بازی تاج و تخت این است که طرفداران هر پایان و ادامهای را حدس میزنند به این فکر کنید که بتر کال ساول داستانی را روایت میکند که پایانش را میدانید و دیگر نیازی حتی به حدس زدن هم نیست. اما آیا دانستن سرنوشت ساول از تماشای برکینگ بد تاثیری منفی روی تماشای Better Call Saul میگذارد؟ نه کاملا برعکس. اتفاقا همین که میدانید سرنوشت او چیست، دیدن نحوه دگردیسی و تحولش از یک شخصیت به شخصیتی کاملا متفاوت زیباتر میشود.
نیل دراکمن و تیم نویسندههای ناتیداگ هم تقریبا کار مشابهی را انجام میدهند. آنها میدانند که با وجود تمام تلاشهایشان بسیاری حدسش را زدهاند که جوئل میمیرد. پس چرا ما هم این اتفاق را از مخاطب پنهان کنیم؟ آنطور که از بازخورد مخاطبین ویجیاتو و گیمرهای دیگر میبینم، این تصمیم احتمالا به مذاق بسیاری از شما خوش نیامده اما بر خلاف شما من فکر میکنم مرگ جوئل چه از لحاظ زمانبندی و چه نحوه اجرا واقعا عالی است. نه تنها مرگ جوئل در چند ساعت ابتدایی اتفاق میافتد تا به شما بگوید نه تنها دانستن این موضوع تاثیری قرار نیست روی ادامه داستان بگذارد، بلکه حتی قبلتر از آن هم بازی آنقدر سرنخهای مخلتف میدهد که اتفاقا از شدت واضح بودنش فکر میکنید که نه قرار نیست به او این زودیها کشته شود و بعد با یک مرگ وحشیانه به شدت مخاطب را شوکه میکند.
به بیان بهتر، نه تنها ناتیداگ نشان میدهد که دانستن مرگ جوئل قرار نیست به تجربه شما از بازی لطمهای بزند، بلکه حتی موفق میشود مخاطبینی چون من را هم برای لحظهای گول بزند و غافلگیر هم بکند. هر چند آنطور که از خوندان نظرات متوجه شدم، بسیاری از گیمرها با نحوه اجرای این مرگ مشکل داشتند و به نظرشان جوئل لیافت یک مرگ حماسی را داشت. این از آن موضوعاتی است که در موردش به صورت مجزا میتوان ساعتها صحبت کرد و در نهایت به سلیقه و نظرات هر شخص هم بستگی دارد اما من معتقدم که مرگهای این شکلی یعنی کاملا ناگهانی و بدون حماسی جلوه دادن، اتفاقا هم واقعگرایانهترند و هم اثرگذاری بیشتری دارند.
مخفی نگه داشتن بخشهای مهم دیگر
با اینکه بعضی اوقات باور دارم بهتر است تریلرهای یک فیلم یا بازی را قبل از تجربه آن تماشا نکرد چرا که میتوانند برخی از لحظات مهم از لحاظ داستانی یا تجربه را لو دهند اما این قضیه چندان در مورد The Last of Us Part 2 صدق نمیکند. در طول حدودا ۲۰ ساعت داستان بازی دهها کاراکتر مختلف، لوکیشنهای جدید و اتفاقاتی را میبینیم که هیچ کدام حتی در یکی از تریلرهای بازی هم حضور نداشتند.
در واقع سازندگان خواستند بگویند که تمامی حدسهای ما بر اساس اطلاعاتی است که از نسخه اول و تریلرهای بازی داریم و آنها هستند که این تریلرها را میسازند. در نتیجه این قدرت را دارند تا با نشان ندادن لحظاتی که از وجودشان خبر نداریم، نتوانیم تحت هیچ حالتی ادامه داستان را حدس بزنیم. موضوع به نظر بسیار سادهای که به نظر میرسد هنوز بسیاری به آن توجه نمیکنند. باور نمیکنید؟ در یوتیوب آنالیز تریلرهای فیلمها و بازیهای مختلف را جستجو کنید تا ببینید چطور بعضی از تریلرهای پایانبندی فیلم یا بازی را هم لو دادهاند.
میدانم که احتمالا بسیاری از شما با نظرم موافق نیستید و به شدت هم مشتاق شنیدن دیدگاهتان و بحث در موردش هستم. اما از یاد نبرید که در این یادداشت روی صحبتم بیشتر با ترفندها و روشهایی بود که تیم سازنده به کار برد تا از چالشی که دامنگیر بسیاری از محصولات معروف دیگر میشود، فرار کند. برای همین به نظرتان در این زمینه چقدر ناتیداگ موفق بود؟ آیا از قبل مرگ جوئل را حدس زده بودید؟ اگر شما جای سازندگان بودید برای ادامه داستان چه فکر میکردید؟
سام به همه دوستان از جمله آقای بهادری عزیز.واقعا از بحثتون لذت بردم.ببینید لست ۲ از نظر من نسبت به ۱ خیلی ضعیف کار کرد اما نمیگم فاجعه بود چون نمره ی متای ۹۵ گیر هر بازی نمیاد اما از نظر من نقطه ضعف های بازی نه خیلی زیاد بود نه کم یک نمونه که خیلی ها ازش شاکی هستند مرگ جول بود که واقعا هم دردناک بود اما مرگ جول شوک خوبی وارد کرد ولی مردن جول تو اول های بازی اشتباه بود چون به نظرم مرگی نبود در حد محبوب ترین کاراکتر بازی به نظرم اگه جول در حین ماجراجویی می مرد واقعا تاثیر بهتری میذاشت چون ما می دیدیم که اون بار دیگه هم به خاطر الی جونش رو به خطر انداخت و به خاطر عشقش پدرانش به الی مرد. همه در لست ۱ با جول اخت شده بودند حتی اگر شخصیت بدی هم داشت به حر حال کاراکتری بود که تونست ارتباط عالی با مخاطب برقرار کنه ولی از نظر من طرزی که جول مرد واقعا توهین به مخاطب بود ما تو رد دد ۲ با آرتور مورگان اخت شدیم باهاش چندین ساعت بازی کردیم حتی با مرگش گریه کردیم اما اونقدر مرگش زیبا و فوق العاده طراحی شده بود که رفتیم تا با جان مارستون کاری که آرتور نتونست انجام بده رو انجام دادیم اما مرگ جول به طرز وحشتناکی طراحی شده بود که حس انتقام مارو برافروخت و در آخر به شعور ما توهین کرد و به جاش بخششی که آبی نکرده بود رو الی کرد من قبول دارم لست ۲ میخواست درس اخلاقی بده اما با این مخالفم که درس رو به ما تحمیل کنه. شاید اگه الی به آبی رحم می کرد و آبی الی رو میکشت پایان بهتری در انتظار بازی بود. با احترام به تمام دوستداران لست ۲ و تشکر از تیم ویجیاتو اگر هم انتقادی به نظر من داشتید خوشحال میشم بخونم.
به شدت موافق نظراتتون بودم واقع غافلگیریهای بازی اونو تبدیل به چیزی میکنه که تو این صنعت مثلش نیست این بازی فقط یه شاهکار بود برای کسی که درکش میکنه
من که به شخصه از تک تک لحظات بازی لذت بردم. چه گیم پلی، چه گرافیک، چه موسیقی و به خصوص داستان این بازی همه در حد شاهکارهای ماندگار تاریخ صنعت گیم بودن. در مورد مرگ جوئل همونطور که یکی از دوستان به خوبی گفتن در دنیای واقعی جایی برای مرگ حماسی نیست و آدما موقع مرگ وقت نمیکنن با کسی که دوسش دارن حرف بزنن و وداع کنن. در کل فکر میکنم حذف کردن شخصیت جوئل از داستان اونم به این شکل پختگی و شجاعت سازندگان بازی رو نشون میده. در مورد کاراکتر ابی من فکر میکنم اون چیزی که باعث میشه خیلی ها باهاش ارتباط برقرار نکنن اینه که شخصیت محبوبی مثل جوئل رو کشته اما مخاطب منطقی و بدون تعصب وقتی گذشته ی ابی رو میبینه با خودش میگه ابی هم یه آدمه مثل خیلی از آدمای دنیای واقعی. شاید حتی بهش حق میده که جوئل رو کشته. چون نه فرشته ست نه شیطان. خاکستریه. عاشق میشه، درد میکشه، مهربانی میکنه، انتقام میگیره و خیلی چیزای دیگه. در آخر ازتون خواهش میکنم اگر جزو کسانی هستید که از بازی متنفر هستن یکبار دیگه بازی رو با ذهن باز و بدون تعصب بازی کنید اونوقت لذت واقعی رو میبرید و متوجه میشید چه شاهکاریه.
“از آنجایی که احتمال میرود داستان The Last of Us Part 2 در چرخه ساختش بارها مورد بازبینی و تغییر قرار گرفته است، نمیتوان کاملا مطمئن بود که آیا ناتیداگ از قصد با تریلرهای بازی ما را گول زد یا این تحریفها کاملا غیر ارادی بوده و در فرآیند ساخت بازی اتفاق افتاده است. اما به شخصه از نتیجه نهایی راضی هستم.”
یعنی دوست دارین بهتون دروغ گفته باشه وباهاش کاملا راحتین
دیدن اینکه کاراکتر محبوب جول انقدر وحشیانه کشته میشه غافلگیر کننده و دردناک بود ولی اینکه بگیم انصاف نبود درست نیست
بعضی ها به کاراکتر جول به چشم قهرمان نگاه میکنن و حتی انتظار مرگ حماسی داشتن درحالیکه جول در لست ۱ هر چیزی بود بجز قهرمان و تصمیماتی که گرفت صرفا بخاطر خودخواهی خودش بود که نمیخواست یه دختر دیگه رو هم از دست بده و به همین دلیل نه تنها هیچ اهمیتی به نجات بشریت نمیده بلکه به راحتی معدود ادم هایی که هنوز به دنبال نجات بشر هستن و یجورایی اخرین امیدن همه رو میکشه و هزینش هم این بود که مجبور شد دروغ بگه و رابطش با الی برای همیشه خدشه دار شد و هم اینکه در نهایت وحشیانه کشته شد.
حالا لست ۲ راجب اینه که الی مسیر جول رو تجربه کنه که دقیقا الی هم بخاطر خودخواهیش که میخواست انتقام بگیره دینا رو ول کرد و الی هم مثل جول هزینه های زیادی رو مجبور شد بده و در لحظه اخر بود که متوجه شد تنها چیزی که براش مونده و تنها بدهی که به جول داشت بخشش بود و اینکه بتونه هم جول و هم ابی رو ببخشه اینطوری حدقل جون اون بچه (لو) رو هم نجات بده
و فهمیدیم این داستان انتقام نبود بلکه داستانی درباره بخشیدن بود
دقیقاً مو به مو با این نقد داستانیت موافقم
دست مریزاد
خب نه دیگه.
*اسپویل*
شما اگه دقت کرده باشی کل ویژگی های جوئل توی این قسمت تغییر کرده بودن.مثال هم بخوام بزنم اینه که جوئل تو بازی اول به هیچکسی اعتماد نمیکرد ولی توی قسمت دوم کاملا عوص شده بود و راحت به همه اعتماد میکرد و اسمشم به همه میگفت.همینم به طرز بسیار بسیار مسخره با چوب گلف به کشتنش داد.
اگه یادتون باشه الی توی کات سین through the valley میگفت:
im gonna find,and im gonna kill.
و کل دنیا رو با خون یکی میکنه یعنی هر کی بیاد سر راهش به وحشیانه ترین شکل ممکن میکشتش ولی اخر که به ابی میرسه و ابی حتی دو انگشتشو قطع میکنه به خاطر یه فلش بک فوق فوق فوق بی ربط و چرت از جون ابی میگذره.رو چه حسابی؟این همه ادم کشت حالا همین یه دونه باید زنده میموند؟شما میگی گیم واقع گرایانه بود و نمیشد مرگ حماسی برای جوئل ساخت.حالا ممنون میشم بگید ایا اینم واقع گرایانه س که از جون ادم پستی مثل ابی بگذره.اونم کسی مثل الی که این همه ادم رو کشته.
هر چی ادم فکر میکنه مسخره تر میشه واقعا.
بازی گیم پلی اش عالیه گرافیکش عالیه محیطا تکراری تقریبا اما بازم عالین
اما داستان مضخرفه اینم یه بازی داستانیه و همه این بازی رو به خاطر داستانش دوست دارن وقتی داستان خراب کنه بقیه موارد به چشم نمیاد چون دیگه مهم نیستن تجربه اون فرد که عاشق داستان بازیه به خاطر این داستان به شدت چرت به کل خراب میشه
من تک تک تریلر هایی که منتشر شده بود رو دیدم و اصلا به ذهنم نمیرسید که جوئل قراده اینجوری توسط ابی کشته شه و فکر میکردم اولای داستان دینا میمیره بعد الی و جول باهم میرن سراغ انتقام.
به نظرم بازی با نشون دادن ۲ طرف داستان کار جالبی کرد ولی شخصیت پردازیا میتونست خیلی بهتر باشه مثلا بازی میاد چند ساعت گیم پلی با ابی من خودماصلا نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم یا مثلا یجایی که الی با ابی مبارزه میکنن بازی مارو جای ابی گزاشت که به نظرم مزخرف ترین کاری بود که میتونست بکنه. انتظارم بیشتر بود شایدهم بخاطر هایپ الکی بود
من خودم جزو افرادی بودم که مرگ جول رو حدس زده بودم.
اما انتظار یک مرگ حماسی داشتم.
نه به این شکل مزخرف .
میدونم خیلی هاتون با من موافق نیستید و از من هم متنفر هستید.
اشکالی نداره من به نظر کسی بی احترامی نمیکنم
نظر من اینکه که مرگ جول وحشیانه بود.