ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

نقد فیلم Undine
فیلم و سریال

عشق، انتقام و گذشته در فیلم Undine: شاهدی از عام خیال

با ویجیاتو در نقد فیلم Undine همراه باشید تا نگاهی بیندازیم بر جدیدترین ماجراجویی سینمایی کریستین پتزولد. جدیدترین ساخته کریستین پتزولد درباره عشق، انتقام و گذشته است. اثری که داستانش را به صورت موازی در ...

محمدسعید خزایی
نوشته شده توسط محمدسعید خزایی | ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ | ۱۳:۰۰

با ویجیاتو در نقد فیلم Undine همراه باشید تا نگاهی بیندازیم بر جدیدترین ماجراجویی سینمایی کریستین پتزولد.

جدیدترین ساخته کریستین پتزولد درباره عشق، انتقام و گذشته است. اثری که داستانش را به صورت موازی در دو ساحت ذهنی و عینی روایت می‌کند و هرچه روبه انتها می‌گذارد، رگه‌های پست‌مدرن آن با قوت گرفتن از منبع فانتزی-اساطیری اثر بر سایر تم‌های فیلم غلبه پیدا می‌کنند.

در افسانه‌های کهن اروپایی اوندینه نام پری دریایی عاشق‌پیشه‌ای است که در سودای مرد محبوبش دل از قلمرو امن خود می‌برد و پا به سرزمین انسان‌ها می‌گذارد. اما دست تقدیر و قلب معشوق چندان با اوندینه یار نیستند و این پری دریایی انسان‌نما پس از خیانت مردش، او را می‌کشد و به میان آب‌های آزاد بازمی‌گردد. فیلم اوندینه یک خوانش پست‌مدرن از این حکایت نامتعارف است. بیش از هر جهت از این منظر نامتعارف که برخلاف اغلب حکایات اساطیری این مردان تنومند نیستند که یار زیبارو، اما جفاکارشان را به دنبال خیانت عاطفی یا جنسی می‌کشند، بلکه در این قصه اوندینه است که پس از درک، هضم و فهم رنجی که بر او گذشته سرنوشت اطرافیانش را رقم می‌زند.

رویکرد کلی فیلم اوندینه حرکت بر مرز باریک دنیای خشکی و آب است. سرزمین‌هایی که به ترتیب می‌توان آن‌ها را واقعی و خیالی قلم‌داد کرد، اما تک تک فصل‌های اثر را نمی‌توان به این سادگی در زمره یکی از این دو پهنه آورد. شهر برلین احتمالا بهترین مکان برای روایت این داستان است و محیط و ساختار پایتخت آلمان صرفا یک مکان زیستی برای رقم خوردن اتفاقات اثر نیست. این شهر از یک سو بافت تاریخی دارد –متناسب با بخش اساطیری فیلم- و از سوی دیگر با آسمان خراش‌ها و کارخانه‌های بی‌شمارش شمایل کاملی از یک شهر امروزی را به خود گرفته –متناسب با بخش پست‌مدرن فیلم- و همین موارد پذیرش محتوا و همراهی با اوندینه را ساده‌تر و صد البته دلچسب‌تر می‌کند. اگر معنی اوندینه را در فرهنگ‌های لغت جست‌وجو کنیم به این تعریف می‌رسیم: «نام یک سرده از سرده نیلوفر آبی است که در مرداب می‌روید.» شخصیت اصلی قصه نیز در میان توضیح‌های تکرار شونده‌اش برای توریست‌های شهر برلین بیان می‌کند اسم این شهر ریشه اسلاو دارد و معنایش «مرداب» است. کافیست کمی در اثر دقیق شویم تا نمودهای بسیاری از این قرابت‌ها میان اوندینه اساطیری و زن مو نارنجی داستان پتزولد پیدا کنیم.

در اغلب دقایقی که اوندینه و کریستوف با یکدیگر همراه هستند، آب یکی از اجزای صحنه است. آن‌ها زیر قطرات آب آکواریوم شکسته کافه با یکدیگر آشنا می‌شوند و پس از سفری که به زیر آب دارند –و بعدتر احیا با تنفس مصنوعی-، نغمه عشق‌شان شورانگیز می‌شود. کریستوف در یکی از غواصی‌هایش معشوقه‌اش را هم به زیر آب می‌برد تا اسم اوندینه که بر روی یک صفحه سخت در زیر آب حک شده را به او نشان دهد. این سکانس تنها بخشی است که طی آن هر دو وجه اسطوره‌ای و انسانی اوندینه را در یک قاب می‌بینیم و شاهد همراهی زن با نمود دریایی خشن و وحشی‌اش هستیم.

اوندینه با اینکه پس از بی‌مهری یوهانس، با کریستوف عشقی رویاگونه را تجربه می‌کند، اما در قسمت‌های پایانی درمی‌یابیم حس سرخوردگی و ناکامی رابطه قبلی‌اش هیچ‌گاه او را رها نکرده است و پس از آنکه این دریافت‌های ذهنی بر سلامت کریستوف تاثیر می‌گذارند، اوندینه در می‌یابد باید به رسالت اسطوره‌ای خود عمل کند و با کشتن یوهانس و بازگشت به دریا برگ آخر حکایت عجیبش را رقم بزند. پتسولد در سراسر فیلم فاصله‌گذاری دقیق و قطعی میان دو عنصر واقعیت و خیال انجام نمی‌دهد و همین باعث می‌شود دو پیرنگ موازی فیلم برپایه ادراک و حدس و گمان‌های بیننده پیش بروند. به جز سکانس نسبتا طولانی انتهایی که تصور می‌کنم زاویه دید افسانه‌ای اوندینه تنها منظری است که جهان دوگانه فیلم و وجود آن ناظر خاموش در دریاچه را معنا می‌بخشد.

شاید مهم‌ترین مشکل اثر به بی‌توجه‌ای فیلم‌نامه به جزئیات دگردیسی اوندینه در دنیای واقعی بازگردد. متاسفانه فیلم مصالح لازم برای به تصویر کشیدن غم درونی و تأمل‌های ذهنی او پیرامون رابطه قبلی‌اش به هنگام خوش‌گذرانی با کریستوف را در اختیار ندارد. شاید اگر چند نمای نزدیک با نورپردازی متناسب صرف تصویرگری تلاطم درونی شخصیت اصلی قصه می‌شد، هم بازگشت او اصل خویش منطقی‌تر می‌نمود –به دنبال سختی‌های جهان عینی و پلشتی‌های دنیای آدم‌ها- و هم اثر در حس‌انگیزی و همراه کردن مخاطب با قهرمانش موفق‌تر ظاهر می‌شد، اما چنین نمی‌شود و شاید پاره‌ای از بینندگان فیلم در برقراری ارتباط با اوندینه و چرخش‌های رفتاری او دچار مشکل شوند.

نقد فیلم Undine

اغلب نمادهای فیلم، خصوصا آن‌هایی که به آب مربوط می‌شوند – از آکواریوم بگیرید تا قواص صنعتی مینیاتوری- همگی خبر از یک پایان تراژیک، ناگزیر و کمی ناگهانی می‌دهند. اوندینه به یک‌باره ناپدید می‌شود تا ایام به روال معمول و کرخت خود بازگردد و کریستوف بتواند زندگی عادی را تجربه کند. اما نه این مرد می‌تواند اوندینه را از قلمرو ذهنی خود پاک کند و نه اوندینه رنجور و کینه‌کش می‌تواند چشم‌های پاسدار خود را روی وجود کریستوف مهربان ببندد. شاید برای آدم‌های گرفتار در زندگی شهری فیلم دریافت‌های انتزاعی کریستوف غیرعقلانی به‌نظر برسند، اما ما سرگشتگی و پرسه‌زدن‌های او در پی رویارویی دوباره با معشوق از دست رفته‌اش را خوب می‌فهمیم. برای لذت بردن از اوندینه –با وجود چند اشکال کوچک فیلم‌‌نامه‌ای که دارد- کافیست کمی به خیالبافی‌هایمان بها بدهیم و در سرزمین ذهنی و خیالی شخصیت‌های اصلی سفر کنیم.

نظر شما در مورد نقد فیلم Undine چیست؟ آیا این فیلم آلمانی را دوست داشتید؟ نظرات خود در این‌باره را با ما و سایر کاربران ویجیاتو به اشتراک بگذارید.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • Narges
    Narges | ۳ شهریور ۱۳۹۹

    لحظات معلق بودن بین فضای وهم و واقعیت دوست داشتم وبه خوبی میتونست بیننده رو همراه کنه چون نمیشد این دو فضا تفکیک کرد وتا انتها این جو حاکم بر فیلم.فکر میکنم شخصیت پردازیا به عمد به این صورت بود چون ما حتی لحظاتی از رابطه ی قبلی اوندین ویا غم فقدان یوهانس نمیبینیم ولی درست لحظه ی برخورد این دوتا شخصیت یکم به شک میفتیم ویا وقتی که کریستف بعد از دوسال توی آغوش اون خانوم میبینیم یکه میخوریم میدونم که کلی دنبال اوندین گشت ولی کافی نبود چون ما لحظات عاشقانه ی اوندین ویوهانس باور کرده بودیم وبرامون سخت بود فکر کنیم حتی لحظه ای ازش دروغ یا نمایش بوده ودر انتها اینو به اثبات میرسونه که هر حس عمیقی که تجربه کنیم هیچوقت فراموش نمیشه در حالی که ما فقط مجبوریم به ادامه دادن

مطالب پیشنهادی